تشویق صادراتبسیاری از شركت ها ، بدليل فقدان تجربه كاري ، منابع محدود يا ساير موانع حقيقي و مشهود ديگر ، نسبت به فروش صادراتي تهاجمي ناتوان بوده يا تمايل چنداني نشان نمي دهند. برنامه هاي توسعه صادرات از سوي دولت ، موسسات و سازمانهاي بازرگاني براي كمك در رفع اين موانع و محدوديتها، بخصوص انواع كوچك و متوسط، فراهم مي گردد. هدف از برنامه هاي توسعه صادرات تقويت فعاليت صادراتي با اصلاح قابليتها منابع و راه برد ها و رقابتي كردن بازار است كه به نوبه خود، پيشرفت عملكرد صادراتي را نشان خواهد داد.

به هر حال ، بررسي Czinkota , Kotabe شواهد تاثير برنامه هاي تشويق صادرات نشان داد كه: … عليرغم دلايل ارائه شده به نفع تشويق صادرات توسط دولت ، مدارك تجربي راجع به تاثير اقدامات تشويق صادرات ضعف ها و محدوديت هايي را بطور منطقي به اثبات مي رساند.
به يك مولفه كليدي از ارزيابي برنامه تحت عنوان «عواقب برنامه در مقطع كارخانه» توجه كمي شده است. همزمان ، رسيدگي به اين برنامه ها رو به افزايش است. و سرمايه گذاري زيادي از سوي دولت در پي دارد. مثلا ؛ در سال 1995 ايالات متحده تقريبا 6/3 ميليارد دلار براي توسعه صادرات خود هزينه كرد ، و آنها يكي از پائين ترين هزينه كنندگان در ميان كشور هاي پيشرفته بودند.
هدف از اين مطالعه تحقيق در اينباره است كه آيا برنامه هاي تشويق صادرات متكي بر قابليت و راهبرد صادراتي همينطور دستيابي به اهداف صادراتي كارخانه – عواملي كه معمولا با موفقيت صادرات مرتبط است. نائل آمده است يا نه ؟ اين مطالعه ، بطور خاص ، درجه تاثير برنامه هاي كمكي صادرات بر عملكرد يك كارخانه و دستيابي به اهداف صادراتي ، قابليت و راه كار صادراتي را ارزيابي مي نمايد.
تحقيق قبلي برنامه هاي خاص (به عنوان مثال نمايشگاه هاي صادراتي تا چه حد مفيد بوده اند) يا برنامه هاي دولتي را بطور كلي (مثلا برنامه هاي دولتي تا چه حد مفيد بوده اند) مورد ارزيابي قرار داده است. در اين مقاله، ما به اين موضوع مي پردازيم كه آيا استفاده از برنامه هاي متنوع تشويق صادرات به كارخانه ها در دستيابي به اهداف صادراتي كمك مي كند يا نه . تعداد برنامه هايي كه كارخانجات بكار مي گيرند نشانگر دامنه اي است كه آن كارخانه ها از فرصت هاي شغلي بوجود آمده توسط دولت بهره مند مي شوند.
علاوه بر اين ، كارخانجات بر اساس درگيري بين المللي درجه بندي مي شوند. روشن است كه كارخانجات با درگيري بين المللي بيشتر، نياز هاي مختلفي داشته و با مشكلات بيشتري رو در رو هستند كه برنامه هاي توسعه صادرات درصد و بر ظرف كردن آنهاست.
بطور خاص ؛ تاثير تعدادي از برنامه هاي توسعه صادرات بكارگرفته شده براي كارخانجات كانادائي كوچك تا متوسط با فن آوري بالا، مورد ارزيابي قرار مي گيرد. كارخانجات كوچك و متوسط با فن آوري بالا مقطع جالبي هستند كه در آنها تاثير برنامه هاي تشويق صادراتي ارزيابي مي شود.
خيلي از شركت هاي اين مقطع بسيار كوچك ، بسيار نو پا ، بسيار رو به رشد و بسيار بين المللي هستند. فرصت هاي گسترش بازار بين المللي ،همينطور، ترس از رقباي بين المللي در قياس با مقاطع ديگر بي نظير است . بدليل تحولات سريع در فن آوري ، كارخانجات مجبورند براي رشد سريعتر و گسترش فن آوري خود چاره انديشي كنند.
اين مقطع از نظر برنامه حمايتي توسعه صادرات دولت در اولويت قرار دارد. صادرات فن آوري پيشرفته (بويژه توسط شركت هاي كوچك و متوسط) يكي از دغدغه هاي اصلي دولتها به شمار مي آيد چرا كه منابع مهمي از دلار هاي صادراتي را فراهم مي كند و موفقيت در اين حوزه براي رقابتهاي اقتصادي بين المللي آينده اهميت دارد. برنامه هاي توسعه صادرات كانادا نمونه اي از برنامه تشويق صادرات ملي نسبتا قوي است. Rao , Naidu كانادا را در زمره بهترين ارائه دهندگان خدمات صادراتي معرفي كرده اند. ما انتظار داريم برنامه هاي تشويق صادرات در هر جايي تاثير گذار باشد ؛ بايستي بر اين نوع حمايت از شركت ها تاكيد زياد داشت.
ما بررسي خود را به يك كشور محدود كرديم چرا كه مقايسه ناپذيري برنامه ها بين ملل مختلف قياس مستقيم را دشوار مي سازد.
اين مطالعه تحقيق جاري را بسط مي دهد چرا كه يكي از معدود مطالعات منتشر شده در مورد بررسي تاثير كاربرد برنامه تشويق صادرات بوده و اولين تحقيق براي سنجش تاثير طيف وسيعي از دستاورد ها و برنامه هاي گوناگون است .

بازبيني متون

تئوين صادرات

مرور برنامه هاي كمك صادرات انواع مختلفي از كمك هاي صادراتي از سوي دولت و سازمانهاي مربوطه را روشن مي كند. يك نكته مهم تامين و پيش بيني اطلاعاتي همچون : اطلاعات بازار صادرات ، تحقيق بازار در بازار هاي خارجي ، سمينار هاي بازاريابي صادراتي و روزنامه ها است. ساير برنامه ها ف انگيزه صادرات را از طريق همايش ها ،سخنراني ها ، مطالعات موضوعي و ساير ابزار ارتباطي تقويت مي نمايند. حمايت عملي شامل آموزش منطقي صادرات ،كمك بازاريابي ، ماموريت هاي بازرگاني ، حمايت هاي مالي، ويزيت خريداران خارجي، ايجاد ارتباطات و كمك تنظيمي است.

Czinkota در سال 1996 براي نشان دادن چگونگي تاثير برنامه هاي تشويق صادرات مدلي را ارائه كرد. طبق اين مدل ،‌ كمك صادرات فقط بطور غير مستقيم بر عملكرد صادرات تاثير مي گذارد. اين برنامه ها بعنوان توانمنديهاي تحقيقاتي ، ارتباطات و دانش بازار ، و منابع فني و نيروي انساني است. صلاحيت هاي مديريتي عبارتند از تحصيلات، نمايش هاي بين المللي ، كارشناسي ، محوريت و تعهد بين المللي است. بعلاوه Rosson , Seringhans زنجيره اي از حوادث و رويداد ها را مطرح كردند كه بواسطه آن برنامه هاي تشويق صادرات اثرات غير مستقيمي بر فروش هاي صادراتي اعمال مي كنند. آنان برنامه هاي تشويق صادرات را بعنوان بهينه سازي صلاحيت صادراتي كارخانجات در نظر گرفته و در نهايت امكان موفقيت اين كارخانه ها را در بازار بين المللي بالا مي برند.

زماني كه كمك صادراتي از اين منظم نگريسته شود ؛ آشكار مي شود كه كارخانجات در مراحل مختلف مشاركت در صادرات صلاحيت ها ، منابع و استراتژيهاي متفاوتي داشته و جهت نيل به اهداف صادراتي با موانع مختلفي رو در رو مي باشند. بنابراين، شركت ها بر حسب تجربه بين المللي شان به كمك صادراتي متفاوتي نياز دارند. Seringhaus – (1992) C2 in kota , kotabe و (1990) Rosson و سايرين دريافتند كه اهداف برنامه هاي تشويق صادرات بواسطه درجه بين المللي بودن آنها تعيين مي گردد و شركت ها بايستي بر مبناي آن طبقه بندي شوند. سطح بين المللي بودن يك كارخانه عامل خطيري در ايجاد برنامه هاي مناسب است.

Diaman to poulos در سال 1993 براي توجيه فرايندي كه بواسطه آن شركت ها در مراحل مختلف مشاركت از برنامه هاي كمك تشويقي صادرات سود برند، مدل سلسله مراتبي را مطرح كرد. در مراحل نخستين، شركتها مي توانند براي آگاه شدن از فرصت هاي صادراتي و مزاياي آن اطلاع پيدا كرده و بدين ترتيب براي صادرات برانگيخته شوند. در مرحله بعد شركت ها در مورد برنامه هاي حمايتي براي صادرات اطلاعات مي خواهند در مرحله سوم و چهارم مدل ، كارخانه ها براي هدايت فعاليتهاي صادراتي نظير فروش محصولات خود در بازار هاي صادراتي به كمك نياز دارند C2inkota در سال 1996 رويكردي مشابه را مطرح كرد كه بواسطه آن پيشرفت ورزيده شدن در فعل و انفعالات صادرات و سپس ارتباطات ،حمايت پرسنلي و فروش همگام با سود دهي كارخانه ، ممكن است شركت ها بدليل خطرات و هزينه هاي احتمالي طرح ها گسترش صادرات را ادامه ندهند. حمايت هاي مالي و تنظيم كننده و ايجاد بازار هاي جديد مي تواند به شركت ها كمك كند تا به صادرات بعنوان يك كار منظم و مداوم عادت كرده و خو بگيرند. Czinkota , Kotabe در سال 1992 دريافتند كه كارشناسي عملي صادرات چيزي كاملا وا از پنج مرحله پيشرفت صادراتي شان است نه هر چه شركت بيشتر درگير صادرات باشد تخصص صادرات بيشتري پيدا خواهد كرد. بنظر مي رسد كه مديران از تجربه صادراتي خويش و كارخانه از تجربه صادرات بيشتر كار كشته مي شوند. اعتقادات شركت در مورد اهميت دسترسي مالي و اطلاعات بازار و مزاياي رقابتي و سود دهي صادرات در بين پنج مرحله اختلاف زيادي دارد.

در مورد مراحل رشد صادرات يك كارخانه تقسيم بندي هاي مختلفي مطرح شده است. عليرغم تفاوتهاي ظاهري ، الگوي مبناي تحول بنظر شبيه به هم است. كساني كه صادرات نمي كنند، دسته اي كه شروع به بررسي صادرات كرده اند، شركتهاي كه بصورت تك و توك صادرات دارند و تعهد عملي براي صادرات ندارند، شركتهايي كه در صادرات فعالند و كارخانجاتي كه صادرات براي آنها بخش اساسي كسب و كار است.

اندازه گيري تاثير برنامه هاي تشويق صادرات

در حاليكه اغلب محققين و فراهم كنندگان برنامه هاي تشويق صادرات به نياز براي سنجش تاثير تشويق صادرات موافقت دارند، هيچ اتفاق نظري راجع به چگونگي اجراي اينكار وجود ندارد. قسمتي از دشواري اندازه گيري تاثير برنامه هاي تشويق صادرات اين است كه تشويق صادارات يك فعاليت كاري بخودي خود نيست، بلكه فعاليت هاي خود شركت را از راههاي گوناگون ، همانطور كه در مدل صادراتي Diamantopoulos , Rosson , Seringhaus , Czinkota ديديم، تسهيل مي كند. مشكل ديگر اين است كه عوامل زيادي بر روند صادرات يك شركت تاثير گذارند كه برنامه هاي تشويق صادرات فقط يكي از آنهاست. بنابراين گره گشايي اثر تشويق صادرات كار دشواري است. سختي هاي اندازه گيري و روش شناسي ، اغلب محققين را به استفاده از متغيرهاي جانشين جهت ارزيابي برنامه هاي تشويق صادرات سوق داده است.

بخشي از تحقيقات بر سنجش آگاهي و بكارگيري برنامه هاي تشويق صادرات بعنوان نشاني از موفقيت آنها معطوف شده است. نتايج حاصل از ميزان آگاهي و بكارگيري اين برنامه ها مخلوط شده است. اگر چه كاربرد و آگاهي ممكن است براي طراحي برنامه مفيد باشد ؛ اما وسيله سنجش تاثير نيستند. اول اينكه، آگاهي الزاما به بكارگيري ختم نمي شود. دوم اينكه، آگاهي اثر بخشي ارتباط برنامه را ارزيابي مي كند، و الزاما سهم خود برنامه ها بخودي خود نشاني از تاثير اين برنامه ها در دستيابي به اهداف در نظر گرفته ، نخواهد بود.

شناخت كارخانه از سودمندي برنامه ها نيز بعنوان ابزاري براي سنجش تاثير اين برنامه ها استفاده مي شود. رويكرد به برنامه هاي دولتي ، شناخت و آگاهي از سودمندي و كمك كنندگي اين برنامه ها اطلاعات ارزشمندي فراهم مي سازد، اما نمي تواند بعنوان مطالعه تاثير تلقي شود. كارخانجات ممكن است رده بندي بالايي از برنامه ها را داشته باشند كه در حقيقت بر موقعيت صادراتي شان تاثير چنداني ندارد.

مثلا : Czinkota , Crick (1995) هيچ رابطه اي يا ارتباط منفي ما بين رضايت از خدمات و شدت صادرات پيدا نكرد. علاوه بر اين ، هيچ مدركي وجود نداد كه كارخانجات ، بدليلي فشار از سوي فراهم كنندگان برنامه صادرات ،در حقيقت برنامه هاي تاثير گذار مشكوك را بكار گيرند. در مجموع، اين سنجش هاي جانشين براي ارزيابي ميزان تاثير هدفمند نبوده و در مقاطعي مرتبط مي باشند.

جریان دیگری از تحقیق به ارزیابی موانعی می پردازد که صادر کنندگان بخاطر شناخت نیاز های بالقوه با آن رو در رو هستند. در برخی موارد ، موانع با برنامه جاری هماهنگ بود و قضاوتها در حد نیاز صادر کننده انجام می شود. این رویکرد مبتنی بر تحقیقی است که نشان می دهد موانع صادراتی بر عملکرد صادر کنندگان کوچک و متوسط تاثیر گذار است. در حالیکه این تحقیق نقش مهمی در طراحی برنامه های تشویق صادرات دارد، با این وجود نتوانسته مدرکی دال بر تاثیر این برنامه ها بر قابلیت ها و منابع کارخانه ارائه کند .

رویکرد دیگر که توسط Gray (1997) مطرح شد، کانون توجه را از کارخانه به مدیر بعنوان هدف نسبی برای اقدامات تشویق صادرات تغییر داده است. با هدف گیری مدیران با دانش و مهارتها وخلق خوی بین المللی مشترک ، برنامه های تشویق صادرات دولت با تامین دانستنی های لازم مدیران می تواند کارخانه ها را در تمام مراحل بین المللی شدن تقویت نماید.

از سوی دیگر، رویکرد های اقتصاد کلان سعی دارند تا ازنظر آماری رابطه بین هزینه های تشویقی صادرات و عملکرد صادرات جمعی را در سطح ملی و یا ایالتی بر آورد نماید.

برای ارزیابی تاثیر برنامه های تشویق صادرات بر عملکرد فروش صادراتی بطور مستقیم، مطالعه کمی انجام شده است. Seringhans بین استفاده از یک نوع کمک صادراتی (مثلا ماموریت های تجاری) و دو معیار عملکرد (مثلا ؛ تشدید صادرات و دریافت سفارش های مشتری) هیچ رابطه ای پیدا نکرد . هرچند ، استفاده از ماموریت های بازرگانی به تثبیت سریعتر تماس های خارجی و سازمان دهی بهتر روشهای ورود به بازار آن شرکت منجر می شود. Reid توانست تاثیر برنامه تشویق صادراتی بر تحریک گسترش بازار خارجی را ثابت کند. Marandu (1995) دریافت که استفاده از برنامه در یک مقطع با عملکرد صادراتی رابطه داشته است اما نتوانست این رابطه را بطور مرجع پیدا کند.

بررسی Seringhans (1986) بر روی اقدامات اندازه گیری تاثیر برنامه های تشویق صادرات بر سنجش های حاصله چنین نتیجه گیری می کند که «تاثیر یا کارآیی را نمی توان و یا نبایستی منحصرا در حجم فروش ، نسبت سفارشات و صادرات اندازه گیری کرد.

سنجش عملکرد صادرات

مقیاس های نتیجه گیری متنوعی در متون عملکرد صادرات مطرح و ارزیابی شده است. یافته مشترک در جدید ترین تحقیقات این است که برای بدست آوردن جنبه های ارزشمند و بی مانند مقیاس های متعددی لازم است. Katsikeas در مرور بر متون سنجش عملکرد صادرات نتایج عملکرد را طبقه بندی کرد به این شرح:

· مقیاس های اقتصادی به فروش و سود حاصله و سهم بازار بستگی دارند.

· مقیاس های غیر اقتصادی به بازار های صادرات (نظیر تعداد کشور هایی که صادرات به آنها شده) ، محصولات و اقلام گوناگون بستگی دارند.

· مقیاس های ذهنی عمومی (از جمله موفقیت مد نظر در صادرات، دستیابی به اهداف صادرات ، رضایت مندی با شاخص های ویژه عملکرد صادرات) .

مقیاس های مالی عینی و مقیاس های ذهنی در این متن هر دو بکار رفته اند. فراهم آوردن شرایط برای مقیاس های ذهنی دامنه وسیع تری از دستاورد ها را نشان می دهد. برخی محققین در مورد نقش مدیران برای دستیابی به اهداف تعیین شده موافق هستند، به دلیل اینکه آنها تنها کسانی هستند که اهداف صادراتی خود را می دانند. علاوه بر این Shoham دریافت که مقیاس های عینی از فروش، منافع و رشد با مقیاس های ذهنی رضایت مندی از دستاورد (درآمد) رابطه ای قوی دارد.

دستیابی به اهداف خاص صادرات، نظیر آنهایی که توسط Zou , Cavusgil مشخص شده ، به انواع دستاورد های حمایتی برنامه های تشویقی صادرات بسیار شبیه اند. این اهداف بدین قرارند:

· دانش کارکرد صادرات

· دانش فرصت های صادرات

· افزایش آگاهی از محصولات در بازار های صادراتی خاص

· بدست آوردن جایگاه در بازار

· افزایش سهم بازار در بازار های صادراتی

· رقابت در بازار های صادرات و افزایش سود دهی شرکت با صادرات

این اهداف در نهایت به دستیابی عملکرد صادرات مرتبط می شوند و ممکن است مقیاس دقیق تری از عملکرد نسبت به فروش محصولات باشد. اهداف صادرات تنوع زیادی دارد که برای صادر کنندگان در تمام مراحل و نقاط گوناگون فرایند پیشرفت صادرات مطرح می گردد. حتی اگر شرکت ها در پی اقدامات صادرات شان برگشت مالی پیدا نکنند، ممکن است خود را در ایجاد سنگ بنای مناسب موفق بدانند و بدین ترتیب نسبت به برگشت سرمایه بعدی علاقه مند شوند.

برنامه های تشویق صادرات بر سابقه عملکرد نیز تاثیر گذار است. برنامه های تشویق صادرات که آموزش اطلاعات و هدایت صادرات را در بر دارند بر قابلیت های بازار یابی یا صادراتی خاص موثرند. برنامه های تشویق صادرات می تواند گسترش صادرات را تقویت کرده و شرکت ها را در انتخاب استراتژیهای مناسب راهنمایی کرده و طرح های صادراتی ایجاد نماید. علاوه بر این، گسترش بازار خاص بایستی با سطوح خاص مشارکت متناسب باشد. کارخانه های کوچک ممکن است برای ورود به بازار پر سود ترغیب شوند (نفوذ بازار) در حالی که کارخانه هایی با صادرات بزرگتر ممکن است برای دستیابی بازار های جدید ترغیب شوند (تنوع بازار)

فرضیات

انتظارداریم که استفاده از برنامه های وسیع تر تشویق صادرات با عملکرد صادرات و دستیابی به اهداف استراتژیک صادراتی رابطه داشته باشد وقابلیت صادراتی کارخانه را بهتر کرده و بر استراتژیهای اتخاذ شده تاثیر گذار باشد. به هر حال، همچنین انتظار داریم که با سطح درگیری صادراتی این رابطه تعدیل شود.

نظریه بکارگیری برنامه های متنوع تر بر مبنای متون عملکرد صادراتی است که عوامل متعددی در موفقیت صادرات دخیل هستند، اطلاعات ، دانش ، سرمایه گذاری، تماس هایکاری ، استراتژیها، طرز برخورد، محور های استراتژیک و غیره . هیچ برنامه ای به تنهایی تمامی این عوامل دخیل در عملکرد صادرات را پوشش نمی دهد، و بنابراین انواع مختلفی از برنامه ها برای عوامل مختلف زمینه ساز موفقیت صادراتی پوشش ایجاد می کنند. علاوه بر این ، متمرکز شدن ما بر روی برنامه تقویت صادرات جمعی تشخیص نوع برنامه (یعنی برنامه ای که درگیری صادراتی برنامه ای را بکار می بندد، فرض می کنیم که آنها برنامه را در آن زمان مناسب می دانند، یا اینکه بعدا هم از آن استفاده خواهند کرد. موضوع دیگر تعداد زیادی از برنامه هاست که به آنها ارائه می شود و این از حوصله بحث خارج است.

Diamantopoulos رویکرد سلسله مراتب را مطرح می کند و CZinkota , Kotabe آنالیز مشکلات صادرات را مطرح می کنند که پیش ، صادر کنندگان فاقد انگیزه اند و صلاحیت صادرات و دانش و آگاهی از بازار ها و تجربه صادرات مد نر می باشد. آنان به برنامه هایی نیازدارند که نبه انگیزه انجام صادرات کمک کند، راجع به کارکرد صادراتی و فرصت های صادرات اطلاعات بدهد . بخاطر نیاز های بسیار متمرکز شان برای تقویت دانش و قابلیت شان بعنوان صادر کننده، استفاده از طیف وسیعی از برنامه ها فقط برای درآمد های کوتاه مدت برایشان مفید خواهد بود.

فرضیه 1 : برای پیش – اولیه صادر کنندگان ، تعداد برنامه های تشویق صادرات بکار رفته با دستیابی به اهداف درک بازار صادرات، اهداف بازاریابی محصولات ، قابلیت بازاریابی صادرات و برنامه ریزی صادرات ارتباط مستقیم دارد.

صادر کنندگان تک و توک ، که تجربه محدودی در رابطه با صادرات دارند، هنوز فاقد توانایی دستیابی و دنبال کردن فرصت های صادراتی جدید هستند و همچنین ممکن است فاقد تعهد صادراتی باشند.

صادر کنندگان تک و توک برای انگیزش صادرات بعنوان یک کار دائم ، آموزش و اطلاع رسانی برای توسعه قابلیت صادرات، و شناسایی فرصت ها و تماس های تجاری به حمایت نیازمند می باشند.

درگیری بیشتر آنها نسبت به پیش صادر کنندگان با صادرات ، نیاز برای برنامه های حمایتی متنوع تر ، برای قرار گیری در سطح بالای فعالیت کاری ، را می طلبد. آنها به اندازه ای در کار صادرات درگیرند که اهمیت این برنامه های کمکی را تشخیص میدهند. بنابراین ، در مورد صادر کنندگان تک و توک (گه گاهی) استفاده از برنامه های وسیع تر تاثیر مثبتی بر طیف بزرگی از درآمد هایشان دارد.

فرضیه 2 . تعداد برنامه های تشویق صادرات، در مورد صادر کنندگان گاه به گاه، با دستیابی به اهداف دانش بازار صادرات، اهداف محصولات، اهداف بازاریابی محصولات، قابلیت بازاریابی صادرات، برنامه ریزی صادرات و همینطور با استراتژیهای فوری و بلند مدت صادرات رابطه مستقیم دارد. صادر کنندگان فعال فراتر از مرحله صادر کنندگان گه گاهی حرکت می کنند. آنان چگونگی صادرات را میدانند و فعالیت بین المللی منظمی را طراحی می کنند ولی برای توسعه در بازار های صادراتی جدید بدنبال اطلاعات ، تماس ها و حمایت هستند. آنان برای شناسایی و درک بازار های جدید به کمک احتیاج دارند. بنابراین ، استفاده از برنام در این مقطع تاثیر مثبت دارد. استفاده از برنامه همچنین برای عملکرد اقتصادی و تنوع بازار تاثیر گذار می باشد.

فرضیه 3 : تعداد برنامه های تشویق صادرات مورد استفاده، برای صادر کنندگان فعال و پر کار ، با دستیابی به اهداف محصولات صادراتی، استراتژیهای کوتاه و بلند مدت توسعه بازار، صلاحیت بازار یابی صادراتی و عملکرد اقتصادی، و عملکرد تنوع بازار، ارتباط دارد.

اکثر صادر کنندگان قابلیت و تعهد کاری تثبیت شده ای دارند، آنان می دانند بازار های جغرافیایی جدید را چطور پیدا کنند و بطور کلی راجع به بازار های جغرافیایی جدید نیازمند اطلاع رسانی هستند. با توجه به تجربیات، این درآمد ها بر ایشان با استفاده از برنامه های تشویق صادرات گوناگون تعیین نمی گردد. هر چند ممکن است از نظر عملکرد اقتصادی و عملکرد تنوع بازار بهره مند شوند.

فرضیه 4 : دستیابی به اهداف ، استراتژیها و قابلیت ها ، برای اکثر صادر کنندگان ، مستقل از تعداد برنامه های صادراتی مورد استفاده است وبا عملکرد اقتصادی و تنوع بازار رابطه مثبت دارد.

روش ، نمونه:

به منظور انجام این تحقیق، یک بانک اطلاعات ملی از 3500 شرکت کوچک و متوسط پیشرفته در فن آوری اطلاعات شامل محصولاتی در بخشهای (سخت افزار، میکرو الکترونیک ها، نرم افزار، ارائه خدمات کامپیوتری) و وسایل ارتباط جمعی (تجهیزات و خدمات) ایجاد شد که مبتنی بر روش بانک های اطلاعات تجاری دولت کانادا می باشد. در این تحقیق شرکت ها توسط واحد فرعی، منطقه جغرافیایی و یک نمونه که مشتمل بر 500 شرکت می باشد، طبقه بندی شده اند. مدیر ارشد صادرات هر یک از شرکت ها به طور اختصاصی با یک نماینده از صنعت کانادا ارتباط بر قرار می کند تا به بررسی مشارکت دولت در صنایع بپردازد. از سوی رئیس بخش بازگرانی ملی ، یک پرسش نامه تحقیقاتی به همراه یک نامه تنظیم شد و از طریق پست الکترونیک به همه شرکت های صنعتی کانادا که با مشارکت در این بررسی موافق بودند فرستاده شد. در صورت نیاز با شماره تلفن های داده شده تماس گرفته می شود.

شیوه :

این پرسش نامه تحقیقاتی پس از بررسی نشریات پژوهشی در خصوص عملکرد صادرات، مشاهده دقیق مصاحبه ها و پیش تست (آزمون ابتدایی) 25 مامور ارشد اجرایی شرکت های وسایل ارتباط جمعی و فن آوری اطلاعات و همچنین پس از مشورت با نمایندگان صنایع مرتبط ، سازمانهای تجاری وضعیت کانادا کامل گردید. بعلاوه یک نسخه از این پرسش نامه به زبان فرانسوی برای طول شرکتهای فعال در شهر کبک (Quebec) تنظیم شد. پاسخ دادن به این پرسش نامه 22 صفحه ای، حدودا 1 ساعت طول می کشید. این پرسش نامه طیف وسیعی از مشکلات مربوط به عملکرد، ویژگی ها و استراتژی شرکت و استفاده از برنامه های توسعه تجاری بین الملی کانادا را در برمی گیرد.

نتایج فرآیند صادرات: این مبحث شامل اهداف اقتصادی صادرات، رقابت ها و معیار های استراتژیک می باشد. عمومی ترین معیار فرایند اقتصادی صادرات که در نشریات علمیبه آن اشاره شده است حجم صادرات می باشد. (فروش صادرات، فروش کل) رشد فروش صادرات و حجم فروش صادرات که در نشریه کاتیکاس (Katsikeas) بیان شده است. در این نشریه از مخاطبان خواسته شد تا از طریق استفاده قیمت های واقعی، فروش صادرات و اطلاعات سالیانه فروش مربوط به سال اخیر و 5 سال گذشته را فراهم کنند. حجم صادرات از طریق اطلاعات سالیانه فروش و مجموع صادرات محاسبه میشود. رشد صادرات در سال گذشته مورد ارزیابی قرار گرفت (زیرا بسیاری از شرکت ها نسبتا جدید هستند. باید اشاره کرد که حجم صادرات و فروش صادرات با یک معیار طبقه بندی خاصی از فعالیت های صادراتی ، با یکدیگر اشتباه گرفته میشود. اما میان این دو مسئله هایی وجود دارد که ممکن است با استفاده از برنامه مرتبط باشد. همچنین نشریه (Katsikeas) کاتسیکاس به بررسی معیار های مربوط به بازار نیز پرداخته است. ما از شرکت ها در خصوص کشور هایی که به آنها صادرات داشته اند و همچنین درباره درصد صادراتشان به این کشور ها سوالاتی می کنیم. تعدادی از این کشور ها که در همسایگی کانادا قرار دارند (ایالات متحده آمریکا) معیار های تفاوت بازار صادرات را فراهم می کنند.

از شرکت ها خواسته شد تا موفقیت های بزرگ شان را مورد ارزیابی قرار دهند. بهنقل از نشریات(Zous) و (Cavusgil) اهداف صادرات توسط : معیار ارزیابی می شود. آنها علاوه بر 7 معیار ارزیابی صادرات، مسئله اهداف فراموش شده و اهداف برتری جویانه را مطرح کردند. رقابت شرکت ها در بازاریابی و بازاریابی صادرات به بخش هایزیر طبقه بندی می شود:

1- رقابت کلی بازاریابی ،

2- قابلیت با توزیع

3- ارتباطات بیشتر در بازارهای صادرات

4- دستیابی به اطلاعات در بازار های خارجی.

از شرکت ها (مخاطبان نشریات) خواسته شد تا رقابت هایشان را نسبت به رقبای شان با توجه به 9 معیار ، (زیر حد میانگین، بالای حد میانگین) مقایسه کنند. این توضیحات در خصوص رقابت ها از نشریه Czinkorta) در سال 1996 اقتباس شده است همانطور کهقبلا گفته شد، آنها انواع رقابت های برنامه های تشویق صادرات که به منظور افزایش صادرات انجام گرفته را ارائه کردند. بعلاوه از شرکت ها در خصوص طرح ها و برنامه های رسمی صادرات که با توجه به معیار های آن صورت گرفته است را مورد بررسی قرار دادند.

استراتژی های توسعه صادرات از طریق بازار های جدید و محصولات جدید در 4 بخش بررسی گردید که بهمنظور پاسخ به این سوال که آیا در سال آینده ایجاد یک منطقه جدید (رشد جغرافیایی بازار) و بازار هایمحصولات جدید برای شرکت ها یک اولویت خواهد بود یا نه ؟ . در سه سال آینده این مسئله از طریق استراتژیهای توسعه صادرات انجام خواهد گرفت. یک بخش دیگر در خصوص طرح شرکت ها و برنامه هایشان به منظور افزایش حجم صادرات در 1 تا 3 سال آینده است که مورد ارزیابی قرار گرفته است. همه این بخش ها با توجه به 9 معیار صادرات سنجیده شده است .

برنامه های انجام شده از سوی دولت در خصوص مساعدت به امر صادرات: صنعت کانادا و اداره امور خارجه تجاری این کشور ، برنامه های توسعه تجاری جهانی را که در دسترس شرکت های پیشرفته به منظور صادرات در آینده راحت را شناسایی کرده است. یک فهرست از 21 برنامه به طور مثال : ماموران تجاری داخلی و خارجی

، آموزش صادرات جلسات بازار صادرات، مطالعات بازار، اخبار روزنامه ها، اطلاعات روز، ماموریت ها و برنامه های تجاری، دستیابی به بازار و اطلاعات موانع تجارتی و مذاکرات مربوط به مسائل حالی صادرات:

شرکت ها گزارش دادند که در سال گذشته این برنامه ها را استفاده کرده اند یا نه. یک متغیر جدید، به طور مثال: تعداد برنامه های استفاده شده در هر شرکت محاسبه گردید. اگر یک شرکت یک برنامه را حداقل یک بار به کار برده بود به مجموع اضافه می شد به خاطر اینکه فرصت های موجود در استفاده می کرد، متناسب با برنامه ها و شرکت ها با توجه به مراحل مختلف صادرات نمی باشد. تناوب استفاده، معیار مناسبی در تحلیل از طریق برنامه ها نیست. برای مثال: شرکت ها ممکن است اطلاعات مربوط به صادرات را از طریق اینترنت و مسائل روز دریافت کنند، اما ، یک باره در یک ماموریت تجاری خارجی شرکت کنند. بنابراین ، تعداد برنامه های به کار رفته بیانگر یک معیار است که نشان دهنده تنوع استفاده از برنامه ها همانند برنامه های تشویقی صادرات به طور کلی می باشد. دیگر معیار های استفاده از برنامه ها، در تحقیق قبلی مورد استفاده قرار گرفت. دو دانشمند به نام های (Seringhaus , Botchon) بر اساس 3 معیار دقیق ، یک بخش دیگر را به نحوه استفاده از برنامه ضمیمه کردند که تنوع برنامه ها را در بر می گرفت. البته روش استفاده از برنامه ها را زیاد نکرد. در واقع به منظور شکل دهی همه برنامه های مختلف، یک معیار دیگر اضافه شد.

سطح مشارکت در انجام امور صادرات: شرکت ها با توجه سطح فعالیت های بین المللی شان تقسیم می شوند. این تقسیم بندی با توجه به اظهارات (Diamanpody Moini , Czinkosta , Kotabl) در تحقیقات قبلی صورت گرفته است.

در این تحقیق به منظور مشارکت بیشتر شرکت های پیشرفته در امر صادرات از روش (Moinis) (1998) در فعالیت های صادرات استفاده کرده ایم. برای کارخانجات صادر کننده سنتی ، 5 تا 10 صادرات به عنوان درصد فروش در نظر گرفته میشد که بیانگر سطح بالای فعالیت در امور صادراتی بود. در بازار های پیشرفته، شرکت ها با سطح های بیشتری از این امور درگیر هستند. مشابه روند (Waltere , Samiee) در سال (1991) بدون اشاره به اهداف فراوان در حجم صادرات ف 4 دسته به منظور انعکاس فعالیت های گزارش شده در بازار های صادرات استفاده شده است. از شرکت ها خواستهشد تا اظهار کنند که کدامیک از موارد زیر بهترین توصیف از شرکت آنها می باشد: 1- پیش صادر کنندگان – ممکن است هرگز صادراتی نداشته باشد، اما آماده صادر کردن با یک میزان محدود هستند. 2- صادر کنندگان پراکنده – که به طور متفرق و پراکنده در بازار های صادرات فعالیت می کنند. 3- صادر کنندگان فعال – که به طور فعال در امور صادرات دخیل هستند. 4- صادر کنندگان عمده : که عمده فروشان از طریق صادرات می باشد. 


نتایج:

در مجموع 183 پاسخ به این تحقیق دریافت شد و 175 مورد برای تحلیل در نظر گرفته شد. این مقدار نمونه نسبت به مقدار نمونه ها و میزان پاسخ گزارش شده توسط دیگر محققان در این ناحیه منطقی تر است. مخاطبان این تحقیقات نوعا روسا بودند. یا نایب رئیسان شرکت ها ، مسوولان ارشد بازاریابی در قسمت فروش و یا صادرات بودند. واحد های صنعتی که شامل وسایل ارتباط جمعی، محصولات نرم افزاری، سخت افزار کامپیوتر، میکروالکترونیک ها و خدمات و دیگر شرکت های فن آوری اطلاعات می باشند. این نمونه ها از شرکت هایی که در سراسر کانادا وجود دارند انتخاب شده بود . ویژگی های شکرت های مخاطب ، به دقت با واحد و نسبت جمعیت مناطق هماهنگ و تطبیق دارد.

شرکت (SMES) در نمونه ها تمایل دارد تا نسبتا کوچک باشد. 42 درصد شرکت ها 10 یا کمتر از این تعداد کارمند دارند.

و میانگین کارمندان شرکت ها 9/30 درصد می باشد. گزارش فروش که مرتبط با تعداد کارمندان می باشد، بر مزیت شرکت های بسیار کوچک در این صنعت تاثیر می گذارد. 9/48 درصد فروش میلیون دلاری یا کمتر داشته اند، که میانگین کلی فروش آنها 21/3 میلیون دلار است. این شرکت همچنین نسبتا جوان و کم سابقه هستند. بیش از 20 درصد از این شرکت ها، حدودا 5 سال یا کمتر سابقه کاری دارند و تنها 20 درصد از آنها بیشتر از 20 سال سابقه در امور تجاری دارند. همانطور که در شکل II اشاره شده است، تفاوت های مهمی در حجم بازار در سراسر گروههای صادراتی وجود دارند که دسته بندی هر یک از شرکت ها را ارزش گذاری می کند. پیش صادر کنندگان به طور میانگین 10% یا کمتر فروششان از طریق صادرات است. حجم صادرات به طور میانگین 80% درصد برای صادر کنندگان عمده بیشتر شده است. نکته جالب توجه این است که این مقادیر از حجم صادرات نسبت به تحقیقات کارخانجات که به طور عمومی گزارش داده شده خیلی بیشتر است. تایید مجدد ماهیت خاص این شرکت های پیشرفته (SMES) شگفت انگیز است.

اهداف صادرات و بخش های رقابتی به منظور درک ابعاد ساختار های موجود مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل اجزای اصلی، هفت هدف صادرات، دو فاکتور مهم را تولید می کند و 76 درصد از تنوع کلی با توجه به قابل قبولی در مناطق مختلف یک ساختار مناسب و صحیح را فراهم می کند. اولین عامل بیانگر اهداف بازار تولید مانند: افزایش سهام بازار، کم شدن رقابت ، سودمندی و دست یابی به یک نقطه ثابت در بازار می باشد. این اعتبار در بازار که توسط Crabach slpho مطرح شد بسیار مفید بود. فاکتور دیگر بیانگر اهداف دانش بازار می باشد که شامل، دانش فرصت های بازار، دانش انجام امور صادراتی و آگاهی کامل از محصولات شرکت توسط بازار های صادرات است. این سه بخش یک اعتبار 81/0 را نشان می دهد. بخش های مرتبط به منظور تولید معیار های افزوده شده طبقه بندی شده اند.

تحلیل عوامل بخش های رقابتی شرکت ، دو عامل مهم و متفاوت را تولید می کند که بیانگر 86% تنوع کلی می باشد؛ رقابت عمومی بازار یابی، رقابت بازاریابی و رقابت توزیع، رقابت بازاریابی صادرات (رقابت شرکت ها در توسعه ارتباطات در بازار های صادرات، رقابت در دستیابی به اطلاعات در بازار های خارجی) . اعتبار به طور دقیق همانطور که توسط (Cronbaoh Alpho) سنجیده شده بود برای این عوامل 86/0 و 90/0 است. همچنین ارزیابی هر یک از این دو عامل به منظور تولید یک معیار افزوده شده طبقه بندی شده است.

کاربرد برنامه های مساعدت دولت در امر صادرات : صادر کنندگان فعال بیشترین مقدار از برنامه های مساعدت دولت در امر صادرات را به طور میانگین استفاده می کنند. در حالی که پیش صادر کنندگان کمترین استفاده را از این برنامه ها می کنند. صادر کنندگان عمده نسبت به صادر کنندگان پراکنده استفاده بیشتری از این برنامه ها می کنند. نمودار TV جزئیات مربوط به استفاده از این برنامه ها توسط گروه های صادر کننده فراهم شده است.

تاثیر برنامه های به کار رفته در فرآیند های اقتصادی، اهداف صادرات، تنوع صادرات، رقابت ها و استراتژیها:

به منظور بررسی ارتباطات میان برنامه های به کار رفته و هر یک از اهداف ف رقابت و استراتژیهای متنوع با سطح امور صادرات، ارتباطات مشترک و دو جانبه ای اتخاذ شده است. وقتی که تاثیر استفاده از برنامه در موفقیت اهداف صادرات به وسیله سطح جهانی سازی صادر کنندگان تقسیم بندی می شود. ما می توانیم تاثیرات مهم ابعاد سنجش گذاری مان را مشاهده کنیم. البته به استثناء معیار های اقتصادی از فرایند ها ، عموما استفاده از برنامه یقینا با موفقیت اهداف صادرات مرتبط است . در هر حال ، این الگو به خاطر وجود انواع صادر کنندگان V شکل ، متفاوت است . یک تحلیل دقیق از انواع صادر کنندگان در ( شکل TV) بیان شده است.

پیش صادر کنندگان: استفاده بیشتر از برنامه های تشویقی صادرات توسط پیش صادر کنندگان تاثیرات مثبتی بر اهداف دانش همانند تاثیر آن بر بازار های تولید صادرات می گذارد. اگر چه بر اساس آمار های نمونه های پیش صادر کنندگان در شرکت ها کوچک استفاده از برنامه های تشویقی تاثیر بر بازار های تولید صادرات نداشته است.

استفاده از برنامه های مساعدت در دو ناحیه با رقابت پیش صادر کنندگان مرتبط است. خصوصا، ارتباطات مهم مشترکی میان استفاده از برنامه های مساعدت در صادرات و رقابت بازاریابی ، مخصوصا عمومی وجود دارد. نتایج همچنین نشان میدهد که در پیش صادر کنندگان، استفاده از برنامه های مساعدت یقینا با اولویت های توسعه بازار شرکت ارتباط دارد.

صادر کنندگان پراکنده (متفرقه) : تعداد برنامه های به کار رفته به طور عمده ای با اهداف صادر کنندگان پراکنده ارتباط دارد که به منظور ایجاد یک بازار جدید و تکامل دانش صادرات برای کالاهایشان صورت می گیرد. در موضوع رقابت ، الگوی یافته شده نسبتا مشاعبه با پیش صادر کنندگان است. استفاده از برنامه های مساعدت صادرات به طور عمده ای با معیار های رقابت بازاریابی شرکت همانند استفاده از برنامه های رسمی صادرات ارتباط مشترک دارد. این نتایج نشان می دهد که استفاده از برنامه های دولت به طور عمده ای رقابت را در میان گروه های صادر کننده بهبود می بخشد. این صادر کنندگان تجربه کمی در فعالیت های صادراتی دارند. اما سود قابل توجهی دریافت می کنند زیرا آنها قادر هستند تا در انجام امور صادراتی از برنامه های کمکی دولت بهره مند شوند. صادر کنندگان پراکنده ، از برنامه های مساعدت در صادرات استفاده می کنند که به طور عمده ای با تنوع استراتژیهای شان در بازار ارتباط مشترک دارد، همانند استراتژیهای حجم صادرات که در شرایط کوتاه مدت و یا بلند مدت انجام می شود. صادر کنندگان متفرق از لحاظ جغرافیایی تنوع چندانی ندارند و در بازار های صادراتی شان که ایجاد شده فعالیت می کنند. بنابراین هنوز این بازار می توان رشد کند و افزایش یابد.

برنامه های مساعدت صادرات به نظر می رسد که شرکت ها را قدرتمند تر می سازند و انواع استراتژیهای توسعه بازار را در اختیار شرکت قرار می دهند.

صادر کنندگان فعال : جالب است بدانیم که بسیاری از برنامه های به کار رفته به منظور کمک به اهداف دانش صادر کنندگان فعال ، نسبتا اهدافی است که جزء زنجیره موفقیت محسوب می شود. این صادر کنندگان در فرایند توسعه بازار های جدید، هستند. بنابراین این برنامه هایی که به منظور کمک به صادر کنندگان در برخی از بازار ها ارائه شود، آنها این تجربه را پیدا می کنند که با استفاده از از استراتژیها و طرح های لازم ، به اهداف محصولات شان دست یابند . به طور مثال : سهام بازار، سوددهی . تاثیر استفاده از برنامه بر روی رقابت ها برای صادر کنندگان فعال ، شبیه صادر کنندگان متفرقه است. اما نتایج طرح های بازاریابی رسمی یک بازتاب جالب توجه ای خواهد داشت. استفاده بیشتر از برنامه های مساعدت صادرات به طور عمده ای با بازاریابی کلی و معیار های رقابت بازاریابی صادرات ارتباط دارد. اما این مسئله مربوط به برنامه ها و طرح های رسمی صادراتی نمی باشد. این گروه از صادر کنندگان به سرعت فعالیت های صادراتی شان را افزایش می دهند و از طریق استفاده از برنامه های مساعدت در امر صادرات به اهدافشان دست می یابد. مسئله دیگر اینکه آنها به علت داشتن وسایل لازم و آماده در محل مناسب می توانند اقدامات صادراتی شان را به سرعت انجام دهند. عجیب نیست اگر بگوییم که استفاده از برنامه های مساعدت صادرات به طور عمده ایبا اولویت های تنوع بازار برای صادر کنندگان فعال ارتباط مشترک دارد. خصوصا نتایج نشان می دهد که شرکت هایی که از این برنامه ها بیشتر استفاده کرده اند، در تنوع بازار چه در کوتاه مدت و یا بلند مدت یک اولویت عمده را در نظر گرفته اند. شرکت ها، محصولاتشان می تواند در بازار های دیگری به فروش رود و بهترین فرصت موفقیت در فروش محصولات در بازار های جدید می باشد.

صادر کنندگان عمده: برنامه های مساعدت و کمکی دولت بر موفقیت اهداف صادر کنندگان عمده تاثیر نداشته است. عجیب نیست اگر بگوییم که در همه روه های صادر کننده، صادر کنندگان عمده کمترین استفاده را از برنامه های مساعدت دولت می کنند. این گروه بدون کمک و استفاده از برنامه های کمکی دولت در امر صادرات به فعالیت هایشان می پردازند. به گفته (Gray) گیری (1997) کارمندان هر یک که تجربه لازم را در امر صادرات ندارند می توانند از این برنامه ها استفاده کنند، اما شرکت که تجربه لازم را در این امر کسب نموده ، بدون کمک دولت به امر صادرات می پردازد. البته شرکت ها نیز به این برنامه ها نیاز جدی دارند. استفاده از برنامه های کمکی صادرات به طور عمده ای با استراتژی های توسعه صادرات صادر کنندگان عمده ارتباط این شرکت ها ، با حجم بالای صادرات، اولویت برابری در توسعه بازار و استراتژیهای نفوذ دارند و استفاده از این برنامه ها بر اولویت بندی آنها تاثیر نمی گذارد. در هر حال ، صادر کنندگان عمده که با تنوع جغرافیایی بیشتری هستند و فراتر از مرز های ایالت متحده را در بر می گیرند به طور عمده برنامه های بیشتری به کار می برند.

بحث: هدف از این تحقیق ارزیابی تاثیر برنامه های تشویقی صادرات بر اهداف صادرات، رقابت ها و استراتژیها می باشد. با توجه به تحقیق قبلی در خصوص مقالات ارائه شده با موضوع حمایت از صادرات و برنامه های مربوط به آن ، معیار های خاصی به منظور ارزیابی تاثیر این مربوط توسعه یافته است. نتایج این تحقیق ماهیت تاثیر برنامه های تشویقی و کمکی صادرات را مشخص می کند. مسئله کلیدی در این تحقیق این است برنامه های تشویقی صادرات و تاثیر آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته و از ارائه گزارشات تجربی و توضیح موارد فرعی اجتناب شده است. شناسایی تفاوت های مهم در آگاهی، سودمندی و مرغوبیت برنامه های تشویقی دولت در امر صادرات در همه گروههای صادر کننده از نکات مهم دیگر این تحقیق به شمار می رود. نتایج ما با این تفاوت های موجود در انواع صادر کنندگان نسبت به تحقیقات قبلی منطقی تر است. و بعلاوه شناسایی تاثیر برنامه های مساعدت صادرات در بهبود رقابت شرکت ها، کمک در رسیدن به اهداف صادرات و سطحی که آنها استراتژی های متنوع توسعه صادرات را بر گزیده اند از دیگر محاسن این تحقیق است. همانطور که انتظار می رفت، استفاده بیشتر از برنامه های کمکی در امر صادرات، کمک می کند تا شرکت ها در دست یابی به اهداف بازار تولید و دانش صادرات موفق شوند. همچنین ، استفاده از برنامه ها یک تاثیر متفاوت بر روی شرکت هایی دارد که مراحل مختلفی از امور صادراتی را طی می کنند. برنامه های کمکی صادرات به نظر می رسد که بیشتر از همه برای شرکت هایی مناسب است که در آغاز یا مراحل تکامل فعالیت های صادراتی شان هستند. و برای شرکت هایی که تجربه زیادی در امر صادرات دارند و یا شرکت هایی که لزوما صادر کننده نیستند، تاثیر چندانی ندارد. در هر حال، ما می بایستی اشاره کنیم که بر اساس ماهیت چند بخشی و چند لایه ای تحقیق ما، این امکان وجود دارد که تاثیر برنامه های کمکی صادرات در مواردی که در این تحقیق اشاره نشده است نیز وجود داشته باشد. دستیابی به اهداف صادرات نسبت به معیار های اقتصادی، به طور مستقیمی به برنامه های کمکی صادرات مرتبط است. بنابراین ساده تر آن است که ارتباط میان متغیر های مقایسه شده را از یکدیگر تفکیک کنیم. مانند: فروش صادرات، حجم صادرات. ما بررسی کردیم و هیچ نوع ارتباط خاصی میان معیار های فرایند های مالی با تعداد برنامه های به کار رفته یافت نشد. زیرا فروش صادرات توسط برخی عوامل دیگر تحت تاثیر قرار می گیرد و با برنامه های به کار رفته و ویژگی های اساسی شرکت مرتبط نمی باشد. در واقع شناسایی تاثیر استفاده از برنامه های دولت در امور صادرات دشوار است. در هر حال جالب است بگوییم که عوامل مهم صادرات به طور عمده ای با فروش آن ارتباط مشترکی دارد و همچنین با حجم و رشد مورد انتظار در صادرات نیز مربوط است. این ارتباط اعتبار میان متغیر ها را همانند معیار های مناسب تاثیر برنامه های کمکی بیشتر می کند (شکل VI) پیش صادر کنندگان، به خاطر فعالیت های محدود شان در مورد صادرات نمی توانند تاثیر برنامه های کمکی صادرات بر سود دهی بازار را نشان دهند. در هر حال، مساعدت در امر صادرات با افزایش رقابت در جایی که پیش صادر کنندگان به آن نیاز بیشتری دارند ارتباط پیدا می کند. بطور مثال: دستیابی به دانش صادرات.

کمک به صادرات به نظر می رسد که تاثیر گسترده ای بر صادر کنندگان فعال و متفرقه می گذارد. استفاده از برنامه های کمکی صادرات با افزایش رقابت در صادرات، با یک تنوع جغرافیایی برای هر دو این گروه های صادر کننده مرتبط است. این صادر کنندگان به سرعت فعالیت های تجاری شان را افزایش می دهند، اما هنوز هم به همه ی منابع لازم در امور شان دست پیدا نکرده اند. مانند: استفاده از مساعدت در امور صادرات می تواند تفاوتی در رقابت و استراتژیهای توسعه بازار میان شرکت ها ایجاد کند. این برنامه از طریق فراهم سازی نیاز های شرکت ها و برنامه ریزی در خصوص صادرات به ایجاد تفاوت منجر می شود . صادر کنندگان عمده ، اما بر خلاف گروه های دیگر از برخی برنامه های صادراتی بهره مند می شوند.

شرکت هایی که از برنامه های بیشتری استفاده می کنند از شرکت هایی که از آن برنامه ها استفاده نمی کنند تفاوت چندانی ندارند. تنها مسئله که در خصوص استفاده از برنامه های کمکی برای صادر کنندگان عمده است، تنوع فروش صادرات، فراتر از مرزهای ایالت متحده می باشد. این نتایج نشان میدهد که شرکت ها در این مرحله قادرند که منابع و دانش لازم را در بسیاری از مناطق فراهم کنند. به استثناء اطلاعاتی که در خصوص بازار جدیدی که در یک کشور دیگر وجود دارد. برنامه استفاده بهینه از اطلاعات در شکل I نشان داده شده است، که در آن اطلاعات عمومی برای صادر کنندگان عمده نسبت به صادر کنندگان فعال اهمیت کم تری دارد. اگر صادر کنندگان عمده از این برنامه ها به منظور آموزش مدیران تازه کار برای آینده استفاده کنند، مزایای آن در دوره ی کوتاه مدت مشخص نخواهد شد. یک تحلیل پراگماتیک ممکن است برخی نیاز های آموزش سازمانی را بیابد که توسط خود شرکت و برنامه کمکی صادرات به منظور دستیابی به اهداف صادرات در اختیار آن شرکت قرار گرفته است. یکی از محاسن مهم این تحقیق شناسایی تاثیر معیار هایی است که با انواع نتایج قابل انتظار از کمک های صادراتی ارتباط دارد. محققان معیار های اقتصادی، مانند: عوامل، نسبت به برنامه های تشویقی صادرات به منظور کمک به فروش صادرات می باشد. این مطلب نشان می دهد که معیار هایی که به دقت با فعالیت های انجام شده در امر صادرات ارتباط دارند قابل اعتماد هستند.

این تحقیق همچنین به افزایش گزارشات و مقالات شرکت های پیشرفته کمک می کند. شرکت های پیشرفته به منظور رشد سریع نیازمند بازیافت در زمان کوتاه مدت و ایجاد بازار های مناسب قبل از این که فشار های رقابتی ، فرصت های موجود را تفکیک کند . این تحقیق اثبات می کند که برنامه های کمکی – تشویقی صادرات به منظور موفقیت شرکت ها ، خصوصا شرکت های نو پا و تازه کار موثر است.

محدودیت ها و اهداف تحقیقات آتی:

این تحقیق در یک کشور و برنامه های کمکی – تشویقی در امر صادرات صورت گرفته است. بنابراین، عمومیت بخشیدن به نتایج بدست آمده در این تحقیق ، در خصوص فعالیت های امور صادراتی غیر ممکن است. زیرا هر کشوری، با توجه به صنایع آن تفاوت هایی دارد. به طور واضح بررسی (سبک و سنگین کردن) در هر تحقیقی با توجه به کاهش تاثیر صنعت و یا تفاوتهای موجود در برنامه های همه کشور ها مشترک می باشد. در هر حال، روش به کار رفته در این تحقیق و انگیزه هایی که ناشی از تاثیر برنامه های تشویقی در یک کشور، یا یک واحد صنعتی می باشد، می تواند راه را برای انجام تحقیقات جدید بگشاید.

بعلاوه، در بخش تحلیل شرکت، نسبت به یک پروژه و یا محدودیت های یک کارمند، ما قادر هستیم که متوجه شویم چه کسی این برنامه ها را در شرکت ها ارزیابی می کند و به چه منظوری به این اقدامات می پردازد. شرکت داران و صاحبان کالا در امر تجارت بین الملل تجربه زیادی دارند و یا کسانی که برای دست یابی به منافع متفاوت، از مدیران با تجربه استفاده می کنند. در واقع این مدیران با حضور در جلسات و برنامه های تجاری، می آموزند که چگونه پیش از انجام امور تجاری، به بررسی آن بپردازند. یک محدودیت دیگر مربوط به افزایش ماهیت معیاری کلیدی ما در خصوص تعداد برنامه های به کار رفته است. تحقیق آتی بر سودمندی و اثر برنامه های متفاوت نظر خواهد کرد. استفاده از تحلیل چند بخشی، (چند لایه) به منظور سنجش ارتباط میان مساعدت در صادرات و تاثیر متنوع آن سوالات زیادی را در ذهن باقی می گذارد. با توجه به استفاده بیشتر از برنامه های تشویقی صادرات، می توان نتایج بهتر و رقابت مناسب تری را در بازار صادرات مشاهده کرد. در هر حال، این امکان وجود دارد که شرکت های موفق در حوزه های جغرافیایی مختلف، به ارزش استفاده از برنامه های تشویقی صادرات پی ببرند. تحلیلی طولی که سعی می کند تا نتایج گذشته را تکرار کند و مدرک مهم تری بر تاثیر برنامه های تشویقی صادرات باشد. بعلاوه ، تحلیل ارتباط مشترک در جایی که تاثیر استفاده از برنامه به طور نادرستی توضیح داده شده است، نمی تواند شک بر انگیز باشد. ما ارتباطی را یافته ایم که به نظر می رسد از لحاظ آماری صحیح باشد. اما ماهیت این اطلاعات به شکل تجربی و یا طرح شبه تجربی می تواند نمود پیدا کند و یک ارتباط تصادفی را نشان دهد.منبع:1- وزارت صنایع کانادا اداره ای دولتی است که در خصوص امور تجاری، سرمایه گذاری همانند دیگر بخش های ملی مسوولیت دارد. یک تلاش مستمر از سوی شرکت ها، سازمانهای مرتبط با صنعت و برنامه های تجاری بین المللی دولتی صورت گرفته است.

2- شرکت هایی که به پرش نامه ارسال شده پاسخ نداند مورد توجه قرار نگرفته و در گزارشات تحلیل در خصوص نمونه های انتخاب شده ذکر نشدند . 5 مورد از شکرت ها به دلیل نا هماهنگی با معیار های (SME) و ارائه پاسخهای بسیار محدود حذف شدند.

3- سامیه و والتر (Samiee Walters) در سال (1991) گزارش دادند که نشریه علمی Mis en bocks متوجه شده است که 67 درصد از نمونه های تحقیق کمتر از 200 پاسخ داده اند.

4- کشور کانادا، دو زبان رسمی دارد، فرانسوی و انگلیسی، زبان رسمی رایج در ایالات (کبک) فرانسوی می باشد.

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *