imperialism– بحران ساختاری نظام جهانی سرمایه در سال های اخیر و تلاش حامیان نظام برای عبور و برون رفت از آن با توسل به عمومی تر ، مالی تر ، متمرکز تر ساختن انحصارات اولیگوپولی از یک سو و اشتعال جنگ های بی پایان مرئی و نامرئی توسط راس نظام ( آمریکا ) در اکناف جهان از سوی دیگر لاجرم منجر به عروج امواج بیداری و رهائی در سراسر جهان بویژه در کشورهای دربند پیرامونی ( جنوب ) ، گشته است . اگر در دوره گذشته تاریخ سرمایه داری انحصاری ، بحران های نظام و خیزش ها ، قیام ها و انقلابات منبعث از آنها عموما منطقه ای و یا حداکثر قاره ای بودند امروز کشوری را در مناطق مختلف پنج قاره جهان سراغ نداریم که از التهابات اجتماعی ، قیام های معیشتی ناشی از پی آمدهای بحران ساختاری کنونی ، بری باشد .

 

– بدون تردید تغییرات عظیم در صحنه بین المللی و در اوضاع جهان در پروسه تشدید و تسریع جهانی گرائی سرمایه بویژه در بیست و اندی سال گذشته که در بروز و رشد بحران کنونی و تلاطمات و التهابات ناشی از آن نقش داشتند ، بطور قابل توجهی چشمگیر و فوق العاده مهم بوده اند . ولی به نظر بخش قابل ملاحظه ای از مفسرین مارکسیست ضد نظام منجمله این نگارنده ، واقعیت تداوم پدیده امپریالیسم در اکثر مواقع کلیه آن تغییرات عظیم را تحت الشعاع قرار داده است . به عبارت دیگر ، از همان آغاز سرمایه داری گرایش به جهانی گرائی و تسلط بر بازارهای جهان چهارچوب اصلی منطق حرکت سرمایه را در خود نهفته داشت . هدف و جهت این گرایش و چهارچوب آن رشد و تکامل سیستم سرمایه داری از یک شیوه تولیدی محلی کشوری و منطقه ای به یک نظام حاکم جهانی بوده است . این هدف که در ذات و جوهر ( اقتضای طبیعی ) نظام سرمایه داری در طی قرون رشد و نمو کرده بود بدون وجود پدیده امپریالیسم در تاریخ صد و سی سال گذشته سرمایه داری انحصاری ، نمی توانست کسب گردد .

– با اینکه امروز کشورهای انگشت شماری در جنوب مثل چین ، برزیل و… به عنوان کشورهای ” در حال عروج ” و یا ” اقتصادهای نوظهور ” درصد بالایی از رشد و توسعه اقتصادی در دو دهه گذشته را به خود اختصاص داده اند ولی قدرت مدام سیستم جهانی امپریالیسم به طور کلی هنوز به قوت خود باقی مانده است . نسبت شکاف بین ثروتمندترین و فقیرترین مناطق جهان در ربع آخر قرن بیستم از سیزده به یک به نوزده به یک افزایش یافت . از سال ۱۹۷۰ ( نزدیک به دوسال پیش از آغاز بحران ساختاری کنونی که در سال ۲۰۰۸ برملا و رسانه ای تر گشت ) تا سال ۱۹۸۹ ( سال آغاز فروپاشی و تجزیه شوروی و بلوک شرقی و پایان جنگ سرد ) معدل سرانه درآمد تولید ملی کشورهای در حال توسعه جهان سوم ( منهای چین ) برابر ” شش در صد ” معدل سرانه درآمد تولید ملی کشورهای جی۷ ( آمریکا ، ژاپن ، آلمان ، فرانسه ، انگلستان ، ایتالیا و کانادا ) بود . از ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۰۶ ( نزدیک به یک سال و نیم پیش از برملاتر شدن بحران ساختاری کنونی ) این عدد به پنج ونیم در صد کاهش یافت . در همین دوره درصد سرانه در فقیرترین ۴۸ کشور در جهان سوم در مقام مقایسه با کشورهای جی۷ از یک و نیم درصد به نیم در صد در سال های ۲۰۰۶- ۲۰۰۰ کاهش یافت .

– امروز نابرابری درآمدها تقریبا در سراسر جهان روزانه افزایش یافته و شکاف در ثروت و درآمدها بین ” یک درصدی ها ” ( صاحبان ثروت و قدرت ) و ” ۹۹ در صدی ها ” ( توده های زحمتکس و کارگر ) چه در کشورهای مسلط مرکز ( شمال ) و چه در کشورهای دربند پیرامونی ( جنوب ) دائما تعمیق می یابد . در سال ۲۰۰۸ ثروتمندترین ۱۰ درصد جمعیت جهان ، ۵۰ در صد تولیدات جهان را مصرف کردند . در صورتی که در همان سال ۱۰ در صد فقیرترین جمعیت جهان فقط نیم درصد کل تولیدات جهان را مصرف کردند . شایان توجه است که ۸۰ درصد کل تولیدات جهان در سال ۲۰۰۷ در کشورهای دربند پیرامونی جهان سوم ( کشورهای جنوب ) تولید گشتند . به عبارت دیگر ، برخلاف گذشته های نه چندان دور ( ۱۹۷۰ – ۱۹۴۵ )که در آن آمریکا و شرکا تولید می کردند و جهانیان مصرف می کردند ، امروز جهانیان تولید می کنند و آمریکا و شرکا مصرف می کنند .

– ظاهر این شیفت خیلی فریب دهنده است . ظاهرا به نظر میرسد که چون سطح و اندازه و حجم تولید کالاها در کشورهای دربند پیرامونی به خاطر این شیفت بی نهایت افزایش یافته است پس سطح زندگی مردم بویژه کارگران در آن کشورها نیز بهتر گشته است . ولی واقعیت نشان میدهد که استثمار نیروی کار و زحمت در کشورهای جنوب گلوبال توسط انحصارات پنجگانه شمال گلوبال در ده سال گذشته بیشتر از گذشته ها ، گشته است . به عبارت دیگر شیفت تولید از شمال به جنوب و سپس صدور کالاهای تولیدی از جنوب به شمال سود و انباشت انحصارات پنجگانه را به طور نجومی افزایش داده است . بطور مثال ، در سال ۲۰۰۶ کمپانی اپل ۵۲ درصد سود خود را از تولید آی پاد در کشورهای چین ، هندوستان ، بنگلادش و… بدست آورد . علت اصلی این درصد سود کلان این فاکت بود که ۱۲۵۰۰ کارگر چینی که آی پاد را برای کمپانی اپل تولید کردند مزدشان ۳ درصد مزد کارگران در آمریکا در تولید آی پاد بود. این مقدار ارزش اضافی که کپانی های انحصاراتی متعلق به آمریکا و شرکا در کشورهای دربند پیرامونی جنوب اتخاذ و متصرف می شونند بدون رانت امپریالیستی ( براساس ” قانون ارزش جهانی ” که منبعث از ” تبادل نابرابر ” بین شمال و جنوب است ) ، نمی توانست میسر گردد .

– علت فراز رانت امپریالیستی در جهان امروز را باید در خصلت و شکل و شمایل سرمایه داری واقعا موجود در فاز فعلی گلوبالیزاسیون ( شیوع بازار آزاد نئولیبرالی ) جستجو کرد . در این فاز که از عمرش نزدیک به سی سال ( از آغاز دهه ۱۹۸۰ به این سو ) می گذرد ادغام سرمایه همراه با تمرکز آن در دست انحصارات عمومی تر ، جهانی تر و بویژه مالی تر گشته ، بیش از هر دوره ای در تاریخ ۱۳۵ ساله مرحله سرمایه داری انحصاری مرهون بقاء و تداوم پدیده امپریالیسم در جهان کنونی است .

– این امپریالیسم با شکل و شمایل جدید ( امپریالیسم سه سره آمریکا ، اتحادیه اروپا و ژاپن ) با جهانی گرائی ( گلوبالیزاسیون ) ” دکترین مونرو ” ( تبدیل مناطق استراتژیکی و ژئوپلیتیکی جهان به حیاط های خلوت راس نظام از یک سو و جهانی گرائی سازمان نظامی ناتو از سوی دیگر ) امروز با توسل به جنگ های بی پایان مرئی و نامرئی و ماجراجوئی های جنایت بار نظامی ، تلاش می کند که با عبور ( و برون رفت ) نظام جهانی از بحران ساختاری ، زندگی زالووار یک درصدی های کشورهای مسلط مرکز در شمال و آقاها و آقاها زاده های متعلق به حاکمین کمپرادور کشورهای دربند پیرامونی و نیمه پیرامونی در جنوب جهان و شرق اروپا را تامین و تضمین سازد . در واقع ، امروز به برکت این امپریالیسم است که حرکت سرمایه در فاز فعلی اش ( بازار آزاد نئولیبرالی ) هر نوع مقاومت و مبارزه علیه تهاجم انحصارات پنجگانه در کشورهای دربند پیرامونی ( آفریقا ، آسیا ، آمریکای لاتین و اقیانوسیه و حتی اروپای شرقی ) را در هم کوبیده و درهای این کشورها را به روی هجوم کمپانی های فراملی متعلق به انحصارات پنجگانه و نتیجتا تاراج منابع طبیعی و انسانی ( ابر استثمار کارگران و دیگر زحمتکشان ) این کشورها ، باز نگه میدارد .

– در تحت این شرایط ادامه نیاز برای حق قیام و انقلاب به روشنی امروز در التهابات و جنب و جوش های متنوع و گوناگون در اکناف جهان جنوب از انقلابات بولیواری در ونزوئلا گرفته تا بهاران عربی و آفریقائی ، منعکس است . علیرغم تفاوت های آشکار در ویژگی ها و پیشینه های تاریخی این جنب و جوش ها یک نکته اساسی مشترک کلیه این جنبش ها را مثل حلقه های یک زنجیر به هم متصل می سازد و آن مبارزه برای نان ، مسکن و آزادی است . توده های میلیونی در یونان ، برزیل ، ترکیه ، مصر ، بلغارستان ، تونس و…. دریافته اند که علیرغم تغییرات عظیم در شکل و شمایل نظام جهانی سرمایه ادامه نیاز برای حق قیام و ضرورت استقرار جهانی بهتر نمی تواند بدون عبور از کلیت نظام جهانی سرمایه ( سرمایه داری واقعا موجود = امپریالیسم ) میسر گردد .

– سرمایه داری بویژه در فازهای مختلف مرحله انحصاری – امپریالیستی اش نخواسته و یا نتوانسته مولفه های جهانی بهتر را در جوامع انسانی طرح سازد ولی عملکرد های آن بویژه در گستره امپریالیستی اش شرایط را برای بروز نیروهای بالقوه عینی ( کارگران و دیگر زحمتکشان و تهیدستان همراه با چالشگران ضد نظام ) که خواهان استقرار آن چنان جهانی هستند را آماده ساخته است . امروز گسترش بی نظیر انتقال تولید کالاهای صنعتی بزرگ و کوچک از کشورهای امپریالیستی مرکز به کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی و صدور و برگرداندن آن تولیدات به کشورهای مرکز برای فروش توسط انحصارات فراملی پیوسته در حال افزایش است . این تغییر بزرگ ( یعنی جهانی گرائی تولید از طریق انتقال ) که در فاز فعلی امپریالیسم ( امپریالیسم سه سره = ترویکا ) در بیست و اندی سال گذشته از بعد از پایان جنگ سرد به این سو ، پیوسته در کشورهای دربند پیرامونی و نیمه پیرامونی گسترده تر گشته در تاریخ سرمایه داری انحصاری بی نظیر بوده است . واقعیت این است که این جهانی گرائی بدون اشتعال جنگ های خانمانسوز امپریالیستی و پی آمدهای فلاکت بار ( مهاجرت های اجباری ، ابر استثمار نیروهای کار و زحمت ، بی خانمانی ، عروج انواع و اقسام بنیادگرائی های دینی – مذهبی ، تجارت جهانی سکس و… ) آن نمی توانست برای راس نظام آمریکا میسر گردد .

نتیجه اینکه

۱ – بررسی اوضاع رو به رشد بویژه در مناطق مهم ژئوپولیتیکی و استراتژیکی بخش های پیرامونی و نیمه پیرامونی نظام جهانی ( جنوب ) نشان می دهد که مردمان کشورهای این مناطق زمانی می توانند به آرمان های به حق تاریخی خود ( استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی = جهانی دیگر ) برسند که بعد از خلع ید و گسست از امپریالیسم ( نظام جهانی سرمایه ) خود را از بلاها و تالمات نظام فرتوت و بی ربط جهان سرمایه داری ( جنگ های خانمانسوز مرئی و نامرئی ، عروج انواع و اقسام بنیادگرائی های دینی – مذهبی و دموکراسی های دم بریده و توسعه های لومپنی منبعث از آنها و… ) رها سازند . در مسیر این رهائی است که بشریت زحمتکش این کشورها با ایجاد یک ستاد رهبری در سطح ملت – کشوری خود باید به تهیه و تنظیم یک برنامه جامع و مستقل از نظام – که در آن سیاست خارجی بویژه تجارت خارجی ، در خدمت ساختمان نظم تولیدی درون محور ( خود مختار و متکی به خود ) قرار گیرد – اقدام کنند . در این راستا برای رهبران و دولتمردان کشورهای تازه رها یافته ضروری است که به موازات استقرار استراتژی تداوم گسست از نظام جهانی سرمایه ( اصل استقلال ) شرکت وسیع توده های مردمی را در تصمیم گیری های سیاسی و اجتماعی ( اصل آزادی ) از یک سو و بهره مند آنها از رشد و توسعه اقتصادی کشور ( عدالت اجتماعی ) را از سوی دیگر ، به دقت تعبیه و قاطعانه تامین سازند .

۲ – آن نیروها ، گروه ها و افراد شاخص مصری ، ایرانی ، عراقی ، لبنانی ، افغانی ، سوری ، پاکستانی ، هندی و…. که پروسه رهائیبخش گسست از نظام را یا آرمانگرائی و یا غیر ممکن می دانند و در عوض از اعمال تحریم ها و حتی از ” مداخلات بشر دوستانه ” گشورهای امپریالیستی ( گلوبال ناتو ) در کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی استقبال و دفاع می کنند ، خواه و ناخواه آن کشورها را دربست تسلیم مقررات و الزامات سرمایه داری جهانی انحصارات پنجگانه مالی تر ، عمومی تر و نظامی تر شده ، می سازند . نتایج این مواضع در عمل چیزی به غیر از ادامه دموکراسی های دم بریده سیاسی و توسعه های لومپنی اقتصادی – اجتماعی سرمایه داری در این کشورها نخواهد بود .

۳ – پی آمدهای توسعه های معیوب و لومپنی همراه با دموکراسی های صادراتی – فرمایشی ( و دم بریده ) در کشورهای پیرامونی در جنوب کارگران ، دهقانان و دیگر تهیدستان را به ستوه آورده اند . رکود اقتصادی و گسترش اوضاع معیشتی فلاکت بار ( تعمیق چشمگیر نابرابری های توزیعی ، افزایش مدام تورم ، بیکاری مزمن ، افزایش کودکان خیابانی و دختران فراری ، بسط زاغه نشینی و اعتیاد به مواد مخدر و… ) رژیم های کمپرادور در این کشورها را به کلی در مقابل عکس العمل های توده های عظیم به ستوه آمده ، عاجز ساخته اند . حاکمین برای عبور از این بحران مثل گذشته ها به آخرین حربه خود سرکوب توسل جسته و برای بقای لومپنی و زالوووار خود بیش از پیش به نهادهای مالی و نظامی امپریالیسم سه سره نظام ( بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول ، سازمان ناتو و… ) پناه برده و لاجرم وابسته تر به آنها ، گشته اند . از سوی دیگر در سطح جهانی پی آمدهای بحران ساختاری خود نظام منجر به فراز امواج بیداری ها و جنب و جوش های سیاسی برای رهائی در بین توده های میلیونی کارگران ، زحمتکشان و دیگر تهیدستان علیه کلیت نظام فرتوت و بی ربط سرمایه داری جهانی شده اند . شایان ذکر است که این امواج رهائی از یونان ، پرتغال ، اسپانیا ، آمریکا ، کانادا و… گرفته تا مصر ، ترکیه ، برزیل ، ایران ، هندوستان و… بیش از هر زمانی در چهل سال گذشته ( از آغاز دهه ۱۹۷۰ به این سو ) گسترده تر ، توده ای تر و جهانی تر و از همه مهمتر ، تابوشکن تر ( رد و طرد نظام سرمایه داری واقعا موجود ) گشته اند .

۴ – در پرتو این اوضاع کانون های متعلق به چپ های مارکسیست و دیگر نیروهای برابری طلب و طرفداران حاکمیت ملی در کشورهای پیرامونی در بند باید به این امر مثبت و سالم ( و امیدوار کننده ) توجه و تاکید ورزند که به شکرانه استقامت و پایداریشان در برابر تعرضات و تبلیغات مسموم کننده امپریالیسم سه سره جهانی و سرکوب های رژیم های کمپرادوری لومپن ( چه سکولار و چه بنیادگرائی های اسلامی ) امروز امواج فراگیر رهائی و جنب و جوش کارگری ، دهقانی ، دانشجوئی ، زنان و… به آنها نوبت ابراز وجود و امکانات ایجاد اتحادها و تشکل های پیشرو و مورد اعتماد را فراهم ساخته است . در نتیجه به نظر نگارنده کانون ها و تشکلات چپ و دیگر نیروهای دموکراتیک و ملی که به آرمان های تاریخی مردم-_استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی – در کشورهای در بند پیرامونی وفادار مانده و علیه نظام جهانی سرمایه ( امپریالیسم ) از یک سو و حاکمیت دولت های کمپرادور لومپنی در آن کشورها از سوی دیگر موضع اتخاذ کرده اند بیش از هر زمانی در چهل سال گذشته می توانند بهتر و با آسودگی خاطر منافع سیاسی و خواسته های معیشتی و اجتماعی کارگران ، دهقانان و دیگر تهیدستان این کشورها را به منافع تنگ تشکیلاتی ، دغدغه های گذشته گروهی و عادات نکوهیده سکتاریستی خود ارجحیت داده و خود را بعد از یک ” خانه تکانی ” موثر و جدی برای گسست از یوغ نظام امپریالیستی جهانی و برپائی یک بدیل سرتاسری با رهبری مورد اطمینان توده ای و مردمی و جمعی آماده سازند .

 

منابع و مآخذ

۱ – جان بلامی فاستر ” مقدمه ای به چاپ دوم تئوری سرمایه داری انحصاری ” در مجله ” مانتلی ریویو ” ، سال ۶۵ شماره ۳ ( ژوئیه و اوت ۲۰۱۳ ) ، بخش ” امپریالیسم : تداوم و تغییر ” ، صفحات ۱۲۶- ۱۲۲ .

۲ – واحد پژوهشی برای اقتصاد سیاسی ، ” درباره تاریخ تئوری امپریالیسم ” در مجله “مانتلی ریویو “، سال ۵۹ شماره ۷ دسامبر ۲۰۰۷ .

۳ – سمیرامین ، ” قانون ارزش جهانی ” ، نیویورک ۲۰۱۰ .

۴ – جان بلامی فاستر ، ” امپریالیسم عریان ” ، ۲۰۰۶ .

۵ – آندره گندرفرانگ ، ” بورژوازی لومپن و توسعه لومپنی ” ، نیویورک ۱۹۷۲ .

۶ – الف . علوی ، ” درباره نابرابری های توزیعی درآمد در ایران ” ، در روزنامه “آفتاب” شماره ۲۰ ( ۱۳۸۱ ) .

 

برداشته شده از تارنمای مجله هفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *