man-mohan-singhمان موهان سینگ» اقتصاددان هندی که با سمت وزیر دارایی در دهه 90 ، اصلاحات اقتصادی را در این کشور کلید زد و پس از موفقیتی چشمگیر به مقام نخست‌وزیر ارتقا یافت، می‌گوید:. آن زمان که در آستانه سقوط بودیم به «راجیو گاندی» گفتم که یک شانس برای تغییر اوضاع داریم؛ به شرطی که از تمهیدات جسورانه بهره گیریم و کارهایی انجام دهیم که قبل از ما هم به فکر بقیه رسیده اما به هر دلیلی انجام نشده است… این‌گونه بود که اقتصاد دستوری کنار گذاشته شد و اقتصاد هند دوباره به پرواز درآمد.

مان مو‌هان سینگ اقتصاددان هندی متولد 1932، وزیر دارایی دولت ناراسیم‌ها رائو در دهه 1990 بود و بانی اصلاحاتی شد که به آزادسازی اقتصادی در هند انجامید و تغییرات اساسی در این کشور به‌وجود آورد.

وی پس از پیروزی حزب کنگره به رهبری سونیا گاندی در انتخابات سال 2004 به نخست وزیری هند رسید. در این گفت‌وگوی نوزده بخشی که قبل از نخست وزیری سینگ انجام شده است، وی در باره تاریخ اصلاحات اقتصادی و سیاست صنعتی هند، تاثیر جهانی‌‌سازی و نقش دولت در اقتصاد هند توضیح می‌‌دهد. 

 

دیدگاه نهرو در مورد نوسازی هند

نهرو نوشت که سوسیالیسم هم علمی و هم منطقی است. منظور او از این گفته چه بود؟

نهرو یک اندیشمند خردگرا بود و می‌‌خواست علم و تکنولوژی را به‌کار گیرد تا مشکلات موجود عصر ما را حل کند. مشکل اصلی در هند، عقب‌‌ماندگی اقتصادی و اجتماعی این کشور بزرگ و فقر گسترده و عظیمی بود که از زمان استقلال حاکم شده بود. دیدگاه اقتصادی نهرو ر‌هایی یافتن از آن فقر مزمن، بی‌‌سوادی و بیماری با استفاده از علوم جدید و تکنولوژی بود.

هدف اصلی، نوسازی و صنعتی کردن کشور در طی فقط یک نسل بود. آیا این یک ایده خوب یا ایده‌‌ مضحکی بود؟

در بسیاری از کشور‌های جهان نمونه‌‌‌هایی از این دست اتفاق افتاده است. اتحاد شوروی توانست در طی یک نسل صنعتی شود. انقلاب صنعتی در انگلستان را می‌‌توانید به چند مرحله (نسل) تقسیم کنید. بسیاری از تغییرات ساختاری در یک نسل اتفاق افتاد که بعد‌ها غیر قابل برگشت شد و این دیدگاه نهرو بود.

نظر او صنعتی‌‌کردن هند بود. او با شهرنشین کردن هندی‌‌‌ها در یک فرآیند، امیدوار بود جامعه‌های نو خلق خواهد شد، جامعه‌های منطقی‌‌تر، انسانی‌‌تر که احساسات فرقه‌‌گرایی و تعصبات مذهبی کمتر باشد. این دیدگاه متعالی نهرو بود. 

 

برنامه‌ریزی مرکزی، جانشین واردات

آیا برنامه‌‌ریزی مرکزی سرانجام در درون خود محو و مضمحل گردید؟ ارزیابی شما از مفهوم برنامه‌‌ریزی مرکزی حداقل به‌عنوان نخستین مرحله توسعه چیست؟

من فکر می‌‌کنم تاریخ اقتصاد در150 سال اخیر به روشنی نشان می‌‌دهد که اگر بخواهید کشوری را در مدتی کوتاه مثلا حدود 20 سال صنعتی کنید، و بخش خصوصی خوب کاملا توسعه یافته و طبقه کارآفرین نداشته باشید، آن‌گاه برنامه‌‌ریزی مرکزی اهمیت پیدا می‌‌کند.

ارزیابی نهایی شما از تجربه برنامه‌‌ریزی مرکزی در هند چیست؟ آیا این یک برنامه اجتماعی و اقتصادی درستی بود؟

در نخستین مراحل توسعه هند، برنامه‌‌ریزی مرکزی عاملی مثبت برای توسعه و تشویق صنعتی شدن و ساخت صنایعی بود که هرگز پیش از آن ساخته نشده بود. از لحاظ سازماندهی علوم و تکنولوژی، آزمایشگاه‌‌‌های ملی جدید به‌وجود آمد. اگر برنامه‌‌ریزی مرکزی نبود، هرگز آن چیز‌ها موجودیت نمی‌‌یافت.

اما مشکل اساسی پس از گذشت 15 ، 20 سال بعد شروع می‌‌شود، چرا که نظام برنامه‌‌ریزی مرکزی که ما بتدریج پیاده کردیم یا سایر کشور‌ها تجربه کرد‌ه‌اند فاقد سیستم تاثیرگذاری موثر بر مدرنیزه‌‌سازی بر پایه پیشرفت و رشد بهره‌‌وری و خلق تکنولوژی جدید است و اینجاست که ناتوانی اقتصاد مبتنی بر برنامه‌‌ریزی مرکزی ظاهر می‌‌شود و هزینه‌ای سنگین بر اقتصاد تحمیل می‌‌کند که قابل تحمل نیست. 

 

اقتصاد مختلط، برنامه‌ریزی مرکزی

واضح است که اقتصاد شوروی، با برنامه‌‌‌های 5 ساله‌اش، تاثیراتی بر هند داشت. آیا مدل اقتصاد مختلط حزب کارگر انگلیس نیز چنین تاثیری داشت؟

بله، من فکر می‌‌کنم هند همیشه یک اقتصاد مختلط داشته است و بر طبق استاندارد‌های غربی، ما بیش از آنکه اقتصاد بخش دولتی داشته باشیم، اقتصاد بازار داشتیم. دیدگاه انگلیس از همزیستی بخش خصوصی و بخش عمومی تاثیر زیادی بر تفکر نهرو گذاشت و این گونه بود که نهرو جرح و تعدیل‌‌‌هایی به مدل برنامه‌‌ریزی شوروی وارد کرد. 

 

کینزین، سرمایه‌داری، فقر، دانشگاه

شما رشته اقتصاد را در دانشگاه کمبریج و آکسفورد فراگرفتید. وقتی دانشجو بودید جریان اقتصادی غالب چه بود و چه تصوری از آن داشتید؟

من امتیاز گذراندن آموزش‌‌‌های بسیار مفید از افرادی چون جون رابینسون، نیکلاس کالدور، ریچارد کان، موریس داب و سِر دنیس رابرتسن را داشتم. من فکر می‌‌کنم نگاه حاکم در آن زمان به سمت مداخله مقتدرانه دولت به‌همراه فضای کینزین برای ثبات اقتصاد سرمایه‌‌داری گرایش داشت که در کشور‌های فقیر به مداخله مقتدرانه دولت برای سوق دادن اقتصاد به مسیر رشدی خوداتکا تعبیر می‌‌شد.

اگر آنها امروز شما را می‌‌دیدند حتما در قبر خود می‌‌لرزیدند! این‌طور نیست؟

در آن زمان هر که به هند می‌‌آمد چه از MIT، چه از کمبریج و انگلستان همه توصیه‌‌‌های یکسانی برای کشور داشتند. اگر واقعا می‌‌خواهید به رشد خوداتکایی برسید باید بپذیرید که دولت نقش بازیگر پیشتاز اصلی را برعهده گیرد. 

 

برنامه‌‌ریزی مرکزی، فساد، سرمایه‌‌داری

آیا درست است بگوییم مجوز راج تقریبا پیامد اجتناب‌‌ناپذیر برنامه‌‌ریزی مرکزی است؟

بله حتما همین طور است. چون در اقتصادی که منابع آن کمیاب هستند و تقاضا بسیار زیاد است، شما نیازمند سهمیه‌‌بندی و کنترل هستید و بنابراین نیاز به صدور مجوز دولتی خواهید داشت. در مراحل اولیه، این کنترل‌‌‌ها تحت عنوان ورود عقلانیت بیشتر در فرآیند تخصیص کالا معرفی می‌‌شد. اما پس از مدت زمانی آنها خود به ابزار فساد تبدیل شدند. به ابزاری برای تاخیر‌ها تبدیل می‌‌شدند. به ابزاری برای بی‌‌اطمینانی تبدیل می‌‌شدند و بدین شکل اقتصاد به راحتی از مسیر شفاف و حقیقی خود خارج می‌‌شد. ضمن آنکه سیستم اطلاعات مورد نیاز برای اجرای عقلایی این کنترل‌‌‌ها به ابتذال کشیده می‌‌شد، پس من فکر می‌‌کنم این عاملی ‌‌شد برای …

پس بهتر است بگوییم مجوز راج تا حد معینی، منتج به رکود اقتصادی و مانعی برای رشد کارآفرینی می‌‌شد؟

بله من فکر می‌‌کنم این کار موجب برانگیخته شدن عملی می‌‌شود که من گاهی اوقات آن‌را سرمایه‌‌داری کارکردگرا می‌‌نامم. سرمایه‌‌داری از نظر تاریخی همواره یک نیروی محرک قوی بوده است و در ورای آن نیرو، پیشرفت تکنولوژی، اختراع، ایده‌‌‌های جدید، محصولات جدید، تکنولوژی جدید و روش‌‌‌های جدید مدیریت تیمی نهفته بوده است. اگر اقتصاد کنترل شده شدید داشته باشید و با حمایت نامحدود، خود را به ‌‌کلی از جهان پیرامون خود جدا سازید، دیگر هیچ‌کس هیچ انگیزه‌ای برای افزایش بهره‌‌وری و ابداع و ایده‌‌‌های جدید نخواهد داشت. بنابراین، مجوز حکومتی راج مانع بزرگی در فرآیند مداوم رشد پایدار شده بود. 

 

سیاست صنعتی، جانشینی واردات، حمایت‌‌گرایی

آیا صحیح است استفاده از خودروی مدل «امباسادور» تولید هند را نمونه‌ای از عدم پیشرفت فنی در یک اقتصاد بسته بنامیم؟

بله، برخی اوقات تعجب می‌‌کنم. فکر می‌‌کنم صنایع اتومبیل تویوتا و هندوستان همزمان به‌وجود آمدند. شرکت هندوستان موتورز، درگیر ساخت اتومبیل امباسادور شد و در برابر، تویوتا رهبری جهانی صنعت اتومبیل را در دست گرفت. این می‌‌تواند معیاری برای چگونگی از دست دادن فرصت‌‌‌ها در نتیجه درگیر شدن در یک مدل خیلی قدیمی در اقتصاد تحت سلطه مجوز‌های دولتی باشد.

چرا تجارت خارجی برای مدت‌های مدید نقش چندانی در اقتصاد هند ایفا نکرد؟

در اقتصاد بسیار بزرگی مثل هند، تجارت اجبارا سهم کمی از اقتصاد را دارد. تا همین اواخر، به نظر من در ایالات‌‌متحده نیز تجارت فقط بخش کوچکی از مجموع درآمد ملی را تشکیل می‌‌داد. حتی در ژاپن برای مثال، اگر صادرات را در نظر بگیرید تنها 10 تا 11 درصد GDP بیشتر نمی‌‌شود. بنابراین تا حد زیادی این نتیجه اندازه اقتصاد ماست. هند کشوری با پهنای یک قاره و منابع طبیعی فراوان است. اما در این خصوص عدم‌‌تمایل به تجارت خارجی، به خاطر سیاست درون‌‌نگر به صنعتی‌‌شدن که اتخاذ کرده بودیم، تجارت خارجی سرکوب می‌‌شد. 

 

حکمرانی جهانی، گفت‌وگو‌های تجاری

شما صنعت خودروسازی تویوتا را با صنعت خودروسازی هندوستان مقایسه کردید. در دهه1980 نگاه مردم هند به خارج از کشور معطوف شده بود. فکر می‌‌کنم ذهن شما هم به نوعی با آنچه که در دیگر مناطق شرق آسیا در جریان بود درگیر شده بود. به من بگویید چه می‌‌دیدید و آن زمان چه فکری به خصوص در مورد تحولات کره جنوبی می‌‌کردید؟

در دهه 1980، اقتصاد هند طبق استاندارد‌های جهانی وضعیت مناسبی داشت. آمریکای لاتین و آفریقا گرفتار بحران بدهی بودند. رشد اقتصاد هند به سطح 5/5 درصد رسیده بود، اما اگر به 30 سال اخیر نگاه کنید مثلا 1960 تا 1990، پیشرفت کشور‌های آسیای‌‌شرقی شگفت‌آور بوده است. در طی یک نسل آنها قادر به متحول کردن اجزای گوناگون اقتصاد خود شده بودند. آنها قادر به ر‌هایی یافتن از فقر شدید شده بودند. دستاورد‌های آنان در شاخصه‌‌‌های رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی بسیار قابل توجه‌‌تر از سایر کشور‌های جهان بود. آنچه در آسیای شرقی بخصوص در کشوری مثل کره‌‌ جنوبی روی داد، من را تحت تاثیر شدید قرار داده بود.

اگر کره جنوبی را فقط به‌عنوان یک نمونه در نظر بگیریم درست است بگوییم که در حدود سال1960- استاندارد‌های زندگی و تولید سرانه در دو کشور کره‌‌جنوبی و هند یکسان بوده است؟

بله، فکر می‌‌کنم هند و کره‌‌جنوبی قطعا درآمد سرانه یکسانی در سال1960 داشتند و در فاصله زمانی 40 ساله کره‌‌جنوبی عضوی از باشگاه کشور‌های پیشرفته شده و ما در جایی هستیم که بودیم.

اینک تفاوت دو کشور از لحاظ درآمد سرانه چقدر است؟

درآمد سرانه هند حدود450 دلار و درآمد سرانه کره، اگر درست یادم باشد حدود 12000 تا 11000 دلار است.

همه اینها در عرض یک نسل اتفاق افتاد؟

بله، این یک دستاورد قابل ملاحظه است.

آیا این پیشرفت‌‌‌ها در حالی که مردم هند نگاهشان به سایر اقتصاد‌های آسیایی بود، منتج به آغاز تغییر در هند شد؟

مطمئنا. این حقیقت که بسیاری از کشور‌های شرق آسیا با اینکه منابع و امکانات کمتری از هند داشتند در مسابقه هند برای توسعه اقتصادی و اجتماعی بسیار جلوتر از ما حرکت ‌‌کردند تاثیر بسزایی بر افکار جامعه به‌خصوص میان اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی در دهه‌‌‌های اخیر داشت. 

 

برنامه‌‌ریزی مرکزی، اصلاحات اقتصادی

سقوط و شکست مدل اقتصاد شوروی چه تاثیر فکری بر مردم هند گذاشت؟

به روشنی اثبات شد اقتصاد دستوری آن‌گونه که ما فکر می‌‌کردیم قابل اطمینان نبود. ما فکر می‌‌کردیم می‌‌توانیم به اتحاد شوروی به‌عنوان یک تمدن جدید تکیه کنیم و در آنجا یک اقتصاد و جامعه آن و سیاست‌‌‌های آن را داشتیم که نمی‌‌توانست حتی از خود در برابر تناقضات درونی دفاع کند. پس سقوط اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، عامل مهمی در تاثیرگذاری بر تفکر اصلاحات اقتصادی در کشور ما و هر کشور دیگری به شمار می‌‌رود. 

 

تاچر، اصلاحات اقتصادی، اقتصاد مختلط

آیا حمله شدید تاچر به اقتصاد مختلط امواجی در اینجا ایجاد کرد؟

مردم بسیاری در هند هستند که خانم تاچر را می‌‌ستایند. من افتخار شرکت در جلسات متعدد با ایشان را داشته‌ام و احترام زیادی برای وی قائل هستم؛ اما فکر می‌‌کنم او تاثیر کمی بر افکار هندی‌‌‌ها در اصلاحات اقتصادی داشته است. 

 

بحران بدهی، هزینه‌‌‌های دولت، بحران پولی

می‌‌توانید یک جمع‌‌بندی از بحران مالی هند سال 1991 داشته باشید؟ هنگامی که شما وزیر دارایی شدید هند در چه شرایطی قرار داشت؟

هند کسری بودجه ناپایداری داشت. کسری بودجه دولت مرکزی برابر 5/8 درصد GDP بود. هند تراز پرداخت‌‌‌های ناپایدار داشت. کسری حساب جاری نزدیک به 5/3 درصد GDP بود. هیچ وام‌‌دهنده خارجی هم نبود که مایل به حمایت باشد. ذخایر ارزی خارجی ما تقریبا تمام شده بود بنابراین در آستانه ورشکستگی قرار گرفته بودیم و مردم با سقوط کامل اقتصاد کشور هند رو‌به‌رو بودند.

پس‌‌انداز یا ارز خارجی شما چند روز کفاف می‌‌داد؟

وقتی من به سمت وزیر دارایی منصوب شدم سپرده‌‌ ارزی ما به یک میلیارد دلار نمی‌‌رسید و تقریبا دو هفته واردات ما را جواب می‌‌داد. 

 

راجیو گاندی

بنابراین وقتی به دیدار نخست‌‌وزیر رفتید تا او را در جریان خلاصه وضعیت امور قرار دهید به او چه گفتید؟

به او گفتم ما در آستانه سقوط هستیم. احتمال است ما سقوط کنیم ولی هنوز یک شانس برای تغییر اوضاع داریم به شرطی که از تمهیدات جسورانه بهره گیریم و من گفتم این یک فرصت است. ما باید این بحران را به یک فرصت تبدیل کنیم تا یک هند جدید بسازیم. انجام کار‌هایی که بسیاری از مردم قبل از ما فکر می‌‌کردند و می‌‌گفتند باید انجام شود؛ اما به‌‌ هر دلیلی هرگز انجام نیافته بود.

واکنش نخست وزیر چه بود؟

نخست وزیر بسیار استقبال کرد. بدون حمایت فعالانه و کمک او، من نمی‌‌توانستم هیچ کاری انجام دهم.

در مورد بقیه افراد حزب چطور؟ راه طولانی در پیش رو بود تا بشود آنها را با خود هم عقیده کرد؟

ما حزب را برای تغییرات ساختاری که هنوز یک‌ماه از عمر آن بیشتر نگذشته بود، آماده نکرده بودیم. اما خوشبختانه راجیوگاندی خدمت بزرگی به کشور ما کرد، چون او بیانیه انتخاباتی سال 1991 حزب ما را تنظیم کرد و در آن بیانیه به‌وضوح به نیاز کشور به اصلاحات اقتصادی از نوعی که ما تعهد انجام آن را داده بودیم، اشاره کرده بود. برای من کار راحتی بود که بدبینان در حزب را متقاعد کنم که چیزی برخلاف مصلحت حزب انجام نمی‌‌دهم. این میراثی بود که از راجیوگاندی برای ما بجای ماند. گرچه منتقدان قانع نشدند؛ اما برای مدتی آنان را آرام نگه داشت. 

 

تعدیل ساختاری، آزادسازی، خصوصی‌‌سازی

وقتی شما ایستادید و آن سخنرانی مشهور در پارلمان را انجام دادید مباحث کلیدی که برای تشویق همفکران خود برای همراه شدن با اصلاحات به‌کار بردید چه بود.

استدلال خیلی ساده بود. ما در بطن بحران پیش‌‌بینی‌‌نشده‌ای قرار داشتیم و اکنون وقت آن بود که بزرگ فکر کنیم نه محدود. ما می‌‌توانستیم با یک روش سنتی کمربند‌های خود را ببندیم و محکم هم ببندیم. اما پافشاری بر این راه بدبختی بیشتری همراه داشت، بیکاری بیشتر، و من ‌‌گفتم یک راه دیگر نیز هست. ثبیت اقتصادی توام با تعدیل ساختاری معتبر می‌‌توانست دوره این بدبختی را کوتاه تر کند. می‌‌توانست روح ابتکار و نوآوری را آزاد کند، روح کارآفرینی و مشارکت را که همیشه در هند وجود داشت، اشاعه دهد به‌صورتی که اقتصاد ما بتواند سریع‌‌تر رشد کند، زودتر از آنچه مردم فکرش را می‌‌کردند. این درست همان چیزی بود که اتفاق افتاد.

به یک مخاطب غیراقتصاددان، و غیرهندی، بگویید چه تغییرات کلیدی را انجام دادید؟

ما دخالت مستقیم دولت را در امور مردم بخصوص در مشارکت‌‌‌ها و سرمایه‌‌گذاری هندی‌‌‌ها از میان برداشتیم. ما هم رقابت داخلی و هم خارجی و کلا بحث رقابت را به میان مردم آوردیم. سیستم مالیاتی را ساده و منطقی کردیم. ریسک‌‌پذیری را جذاب‌تر و پرسودتر کردیم. بنابراین سعی کردیم محیطی مساعد برای رشد کسب‌‌وکار به‌وجود آوریم.

در مورد مقررات و کنترل‌‌‌ها چطور؟ در این موارد چه کردید؟

ما بسیاری از مقررات و کنترل‌‌‌ها را برداشتیم که در گذشته سد راه روحیه نوآوری و روح کارآفرینی بود و دامنه رقابت‌‌‌ها را محدود می‌‌کرد چه رقابت داخلی و چه خارجی. در نتیجه در دهه 1990 رشد بهره‌‌وری در صنعت هند سریع‌‌تر از هر زمان دیگر بود.

و این نشانه پایان مجوز‌های راج بود؟

خوب من امیدوارم که چنین بوده باشد. ما هنوز نیاز داریم کار‌های بیشتری انجام دهیم تا تاثیرات مجوز‌های دولتی راج را از بین ببریم.

جهانی‌‌سازی، آزادسازی، جانشینی واردات، توسعه اقتصادی

از شما نقل می‌‌شود که گفته‌اید «خوداتکایی یعنی تجارت خارجی نه کمک خارجی»، قبلا گفتید هند بیشتر شبیه یک اقتصاد قار‌های بزرگ بود که نیازی به تجارت بسیار زیاد نداشت. منظور شما چیست؟

منظور من از بیان «خوداتکایی» این است که پیشرفت هند با اقتصاد جهانی گره خورده است. ما باید در منافع یک اقتصاد دائما به هم وابسته شریک باشیم. تجارت فرصت‌‌‌ها را ایجاد می‌‌کند و فضایی به‌وجود می‌‌آورد که صنعت ما می‌‌تواند در آن رشد کند. آن‌هم با روندی سریع‌‌تر از تقاضای داخلی. آزاد شدن بازار سرمایه فرصت‌‌‌هایی را در اختیار ما می‌‌گذارد تا سرمایه‌‌گذاری خود را فراتر از میزان پس‌‌انداز داخلی گسترش دهیم. هند باید از تمام مزیت این فرصت‌‌‌ها در اقتصاد رو به رشد جهانی بهره ببرد.

در همین حال برخی ریسک‌‌‌ها نیز وجود دارد. زیرا رقابت یک تیغ دو لبه است. به آنهایی که قوی هستند کمک می‌‌کند و به آنهایی که ضعیف هستند صدمه وارد می‌‌کند. هند باید برای مقاومت در برابر یورش رقابت، قابلیت‌‌‌های خود را تقویت کند. فرآیند رقابت فضایی ایجاد می‌‌کند که نقاط قوت فراوان هند از حیث سرمایه‌‌گذاری و نیز توانمندی خلاق آن می‌‌تواند هند را تبدیل به یکی از بازیگران جهانی کند.

بنابراین آن طور که منظور من است خوداتکایی به‌‌معنای جدایی هند از دنیای خارج یا وابسته ساختن هند فقط به پس‌‌انداز داخلی نیست و به همین دلیل ما در‌های کشور خود را به‌روی مشارکت بیشتر سرمایه‌‌گذاری خارجی کاملا باز گذاشتیم. اما من هرگز اعتقاد ندارم که خارجی‌‌‌ها تعهدی در برابر توسعه هند داشته باشند. این کار باید در داخل خود هند انجام ‌‌شود. اما به‌صورتی که بیشترین بخش پس‌‌انداز‌های لازم برای توسعه هند همچنان از داخل هند تامین شود. 

 

نقش هند در اقتصاد جهانی

پس شما جهانی‌‌سازی را به طور کلی دارای نفع خالص برای هند می‌‌بینید؟

جهانی‌‌سازی فرصت‌‌‌هایی را فراهم می‌‌آورد، اما موارد دردسر‌‌زا هم وجود دارد. برای مثال ما بخشی از نظام تجارت جهانی هستیم. فرصت‌‌‌هایی وجود دارد، اما بی‌‌شمار عوامل اصلی و مهم دیگری هم به‌همراه دارد. برای مثال دور اروگوئه (1994-1986) قوانین TRIPS (شورای بین‌‌الملل مالکیت سازمان تجارت جهانی) محدودیت‌‌‌هایی در قیمت دارو‌های ضروری اعمال کرده است. این قانون‌‌گذاری TRIPS جنبه منفی آن است. آزادسازی کشاورزی مثالی دیگر است. کشاورزی ما یارانه‌ای نیست کشاورزی در آمریکا و اروپا از یارانه بالایی برخوردار است. اکنون اگر بخواهیم موفقیت جهانی داشته باشید یارانه‌‌‌های بالای کشاورزی اروپا و آمریکا به رقابت با کشاورزی بدون یارانه هند برخاسته و این من را نگران کرده است. اما من معتقدم آنها فقط جمع و تفریق هستند. هند دلایل بسیاری برای خود دارد که بخشی از نظام تجارت جهانی باشد.

بسیاری از مردم خواهند گفت: این قوانین عادلانه نیست که کشور‌های قدرتمند و ثروتمند قانون وضع می‌‌کنند و این یک سلب مزیت از کشور‌های نوظهور مثل کشور شما خواهد بود؟

کاملا درست است. بازی اقتصاد بین‌‌الملل بازی قدرتمندان است و آنهایی که قوی هستند همیشه می‌‌توانند قوانین بازی را در اختیار خود بگیرند. آن طور که من می‌‌بینم هند آنقدر قوی نیست که قوانین این بازی جهان را به دلخواه خود در اختیار بگیرد. اما فرصت‌‌‌هایی وجود دارد و دیگر کشور‌های آسیای شرقی مزیت برخورداری از فرصت‌‌‌های نظام تجاری را دارند؛ هر چند که خیلی از نقاط منفی را نیز در بر دارد. هند هم باید همین کار را انجام دهد. بهره‌‌برداری از این فرصت‌‌‌ها در مسیر تحقق یافتن سرنوشت جدید و در فرآیند امید به آینده زمانی که آنقدر قوی باشیم که خود اثرگذار در بازنویسی قواعد بازی شویم. 

 

منافع و خطرات جهانی‌‌سازی

آیا فکر می‌‌کنید جهانی‌‌سازی کمکی به حل مشکل دائمی فقر در هند خواهد کرد؟

جهانی‌‌سازی ایجادکننده فرصت‌‌‌هاست. همان طورکه گفتم تجارت آزادتر، آزاد به معنای واقعی، و تولیدات کاربر در هند می‌‌تواند بازار‌هایی در خارج پیدا کند که به ایجاد مشاغل جدید در هند بیانجامد، این مسیر می‌‌تواند به کاهش فقر کمک کند.

به همین طریق، اگر ما به تکنولوژی درجه یک دست‌‌یابیم دیگر بدنبال اختراع چرخ نخواهیم رفت. می‌‌توانیم مسیر نوسازی اقتصاد خود را کوتاه کنیم. به همین طریق با آزادسازی بازار سرمایه و جریان آزادتر سرمایه می‌‌توان نرخ سرمایه‌‌گذاری و نرخ رشد را با درصدی سریع‌تر از پس‌‌انداز‌های داخلی افزایش داد.

اما همان طور که قبلا گفتم رقابت، یک جاده دو طرفه است. اگر ما مردم خود را آموزش ندهیم این خطر بزرگ وجود دارد که در نوع اقتصاد جهانی که امروز هویدا شده است؛ یعنی اقتصاد جهانی مبتنی بر دانش، تنها کارگران ماهر هستند که از بزرگترین ذی‌نفع‌‌‌های این فرآیند رشد خواهند بود. اگر نیروی کار هند آموزش مناسبی نبیند آنگاه جهانی‌‌سازی به سمت تخریب بسیاری از صنایع سنتی ما پیش خواهد رفت. وظیفه ماست که مطمئن شویم جهانی‌‌سازی یک بازی حاصل جمع مثبت است و البته ما به کمک بقیه کشور‌ها برای اینکه فضای اقتصاد بین‌‌المللی باید پشتیبان کشور‌های فقیرتر باقی بماند، نیاز داریم.

 

منبع: دنیای اقتصاد

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *