ramzبعضي چيزها وراي درك و فهم ما هستند . وقتي كه نوزادي با ايدز بدنيا مي آيد وقتي كه يك مادر جوان در جريان يك سرقت مسلحانه به قتل مي رسد ، وقتي كه سيل دهكده اي را با خود مي برد ، پرسشهاي بي جواب فراواني در ذهن ما شكل مي يابد . پس مي توان گفت كه زندگي ، مجموعه اي از مصيبتهاي دردناك است ؟ نه الزاما. جهان هميشه با اشاره اي خفيف به ما تلنگوري مي زند و هنگاميكه بي اعتنايي ما را مي بيند با پتك بر سرمان ميكوبد . بيشترين دردها مربوط به زمانيست كه در مقابل رشد ، مقاومت مي كنيم . هر كسي در زندگي درس مخصوص به خود را مي گيرد . ما مي توانيم به سه طريق واكنش نشان دهيم:

1ـ زندگي من مجموعه اي  از درسهايي است كه به آنها نياز دارم ، درسهايي كه با نظم و ترتيب تمام در زندگي ام روي مي دهند . (سالم ترين برخورد و حداكثر آرامش ذهني )

2ـ زندگي يك مسابقه بخت آزمايي است ، اما من از هر اتفاقي كه روي دهد نهايت استفاده را مي برم . ( اين دومين انتخاب خوب است و كيفيت متوسطي به زندگي مي بخشد . )

3ـ چرا هميشه همه بلاها برسر من نازل مي شود ؟ ( اين طرز برخورد ، نهايت ناكامي و بدبختي را تضمين مي كند ) ما در تمام طول زندگي مرتباً با درسهاي تازه مواجه مي شويم و تا زمانيكه درسي را ياد نگيريم مجبور به گذراندن دوباره آن هستيم . مهم نيست كه چه اسمي برايش مي گذاريم . مشيت الهي ، ظهور طبيعي رويدادها يا… مهم نيست كه آنرا  مي پسنديد يا از آن تنفر داريد . در هر حال اين واقعيت زندگي است .

نتيجه :
ما براي درس گرفتن به دنيا آمده ايم نه براي تنبيه شدن ، هر رويدادي در زندگي ما توان بالقوه آن را دارد كه ما را متحول  كند و رويدادها ، سختيها و مصيبتها بيشترين توان را براي تغيير تفكر ما دارا هستند . در مقابل هر حادثه اي از خود بپرسيد كه چرا اين مسئله براي من پيش آمده ؟ و سپس بر آن غلبه كنيد تا مجبور به ثبت نام مجدد در آن كلاس نشويد .

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *