هر يك از ما تفاوتهاي زيادي از لحاظ قيافه، شخصيت، رفتار و… با هم داريم. يكي از خصوصيات انسان جنسيت اوست كه بسياري از ويژگيها را نيز شامل ميشود. اين تفاوتها در زندگي ما تاثيرگذارند و ميتوانند مشكلاتي به وجود بياورند يا فوايدي داشته باشند. زن و مرد، تفاوتهايي جزئي و كلي با هم دارند كه اگر آنها را بدانند، ميتوانند ارتباطي سازنده يا تقريبا بدون تنش و سازگارانه برقرار كنند.
بسياري از اختلافات زناشويي ناشي از ندانستن است؛ ندانستن خصوصياتي كه مخصوص مردها يا مخصوص زنهاست. هرچه بيشتر همسرمان را بشناسيم، بهتر ميتوانيم او را درك كنيم و انرژي كمتري براي كشمكش با او از دست ميدهيم. همچنين، شناخت بهتر ميتواند روي احساسات ما نيز تاثير بگذارد. وقتي بدانيم عملي كه ما را ناراحت كرده از خصوصيتي سرچشمه ميگيرد كه مربوط به جنسيت همسرمان است، كمتر ناراحت ميشويم و بيشتر او را دوست ميداريم.
براي درك بيشتر تفاوتهاي بين زن و مرد و چگونگي برخورد با اين تفاوتها و اثري كه بر زندگي افراد دارند، سراغ اصغر فروعالدين عدل، روانشناس و مشاور خانواده و عضو هيات علمي دانشگاه رفتيم.
تفاوتهاي زن و مرد
زن و مرد غير از ظاهرشان تفاوتهاي زيادي دارند. بايد گفت كه در گذشته، تفاوتهاي بين زن و مرد خيلي بيشتر از امروز بود، چرا كه نقشپذيريهاي جامعه و باورهاي اجتماعي بسيار پر رنگتر و سر سختتر بوده است. اما امروزه دنيا براساس منطق پيش ميرود. با اين حال زن و مرد چون از دو جنس هستند، متفاوتند. عدل ميگويد: «امروزه افراد از نظر داشتن ويژگيهاي زنانه و مردانه در يك طيف قرار داده ميشوند. به عبارت ديگر، بسياري از افراد به درجات مختلفي خصوصيات مردانه يا زنانه دارند. يعني هر كدام از ما در شخصيتمان هم خصوصيات مردانه داريم و هم زنانه اما در درجات مختلف. مثلا قدرت بيان در زنها قويتر است اما مرداني نيز با قدرت بيان قوي وجود دارند. آنچه مسلم است، دو جنس هم از نظر ژنتيكي و زيستي و هم از نظر اجتماعي با يكديگر متفاوتند.» عدل اين تفاوتها را به اين صورت دستهبندي ميكند: «اولين آنها تفاوت جسماني است. از لحاظ جسمي، مرد درشت اندامتر است و زن كوچك اندامتر. مرد بلندقدتر است و زن كوتاه قدتر. مرد خشنتر است و زن ظريفتر. صداي مرد كلفتتر و خشنتر است و صداي زن نازكتر و لطيفتر. رشد بدني زن سريعتر است و رشد بدني مرد تدريجي. حتي گفته ميشود جنين دختر از جنين پسر سريعتر رشد ميكند. رشد عضلاني مرد و نيروي بدني او از زن بيشتر است. مقاومت زن در مقابل بسياري از بيماريها از مقاومت مرد بيشتر است. زن زودتر از مرد به مرحله بلوغ ميرسد و زودتر از مرد هم از نظر توليدمثل از كار ميافتد. دختر زودتر از پسر به سخن ميآيد. مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است، ولي با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموع بدن، مغز زن از مغز مرد بزرگتر است. ريه مرد قادر به تنفس هواي بيشتري نسبت به ريه زن است و ضربان قلب زن از ضربان قلب مرد سريعتر است.»
دومين فرق زنان و مردان از نظر اين روانشناس، عملكردهاي حسي و حركتي است كه شامل قدرت و دقت حواس و ادراك آنها ميشود. از لحاظ شنوايي، خانمها چنان توان بالايي دارند كه از هر 100 محرك صوتي، تقريبا تمام آنها را ميشنوند. در حالي كه آقايان توانايي كمتري در شنيدن 100 محرك با هم دارند. شنيدن زياد انسان را خسته ميكند، به خاطر همين ميگويند زنها بيشتر از مردان خسته ميشوند، زيرا همه صداها و محركهاي صوتي را ميشنوند و در بسياري از مواقع توان پاسخگويي به همه آنها را ندارند. آقايان كمتر ميشنوند، پس كمتر انرژي مصرف ميكنند و كمتر خسته ميشوند.
نكته ديگر، قدرت بينايي زنهاست كه مثل قدرت شنوايي، از مردها بيشتر است. اين امر به خاطر اين است كه زنان ادراك جزئي دارند و مردها ادراك كلي.خانمها تمام جزئيات را ميبينند و آقايان فقط كليات را. از طرف ديگر، مردها در چهره شناسي و بازشناسي چهرهها از زنها موفقترند. ميتوان گفت زنها در تشخيص رنگها و ادراك اندازهها برتري قابل ملاحظهاي نسبت به مردها دارند. تعداد مردان كور رنگ 16 برابر تعداد زنان كور رنگ است.
در زمينه احساس و ادارك بويايي نيز نتيجه به نفع خانمهاست. قدرت بويايي در زنان و مخصوصا زن باردار قويتر از افراد عادي است و يكي از دلايل ويار خانمها نيز قدرت بويايي قوي آنهاست.
از لحاظ قدرت چشايي، زنان قويترند. گاهي اوقات زنان شكايت ميكنند كه شوهرانشان اوايل ازدواج از كيفيت غذاي پخته شده توسط آنها تعريف ميكردند ولي بعداً بيتفاوت شدهاند. اين مساله مربوط به چشايي ضعيف مردان است.
عدل، سومين تفاوت را تفاوت در كلام ميداند كه در آن زنان قويترند. دختران از همان اوان كودكي نسبت به پسران برتري كلام دارند. در صحبت كردن، هم از كلمات بهتري استفاده ميكنند هم روانتر سخن ميگويند. سيالي كلام نيز در آنها بهتر است.
با وجودي كه زنان و مردان از كلمات مشابه استفاده ميكنند، ولي حرف يكديگر را نميفهمند. زنان براي بيان احساسات، به خود حق ميدهند از انواع صفات عالي و مبالغهآميز استفاده كنند و احساسات خود را غليظ جلوه دهند. مثلاً ميگويند:« توهيچ وقت به فكر من نبودي« » تو هميشه دير ميآيي»، «100 بار به شما گفتم.» زن محدوديتي در استفاده از لغات نميبيند، در صورتي كه مرد اين كلمات را واقعي ميپندارد و واكنش نامناسب نشان ميدهد. مثلاً ميگويد «در يك ماه گذشته فقط يك شب دير آمدم.»
تحقيقات نشان ميدهند كه زنها و مردها از روشهاي متفاوتي براي نشان دادن توجه خود استفاده ميكنند. زنها هنگام گوش دادن بيشتر سر تكان ميدهند و از كلماتي مانند آهان، بله و… استفاده ميكنند و مقصودشان نيز از استفاده اين كلمات اين است كه دارم به حرفهاي شما گوش ميدهم. ولي مردها كمتر اين حركات را انجام ميدهند و بيشتر زماني از اين اصوات و كلمات استفاده ميكنند كه بخواهند توافق خود را اعلام كنند. به همين دليل اكثر اوقات زنها شكايت ميكنند كه همسرشان به حرفهايشان گوش نميدهد يا حوصله شنيدن حرفهاي آنها را ندارد، در صورتي كه تنها نحوه گوش دادن در زن و مرد متفاوت است.
زنان بيشتر از مردان به گفت و گو در مورد جزئيات علاقهمند هستند، ولي براي مردها گفت و شنود در مورد مسائل كلي مثل سياست، بازار، تاريخ، كاربرد اشياي مختلف و ورزش اهميت بيشتري دارد. معمولاً زنها وقتي در مورد مسالهاي يا رويدادي گزارش ميدهند آن را با جزئيات تشريح ميكنند و به شكل زنده نمايش ميدهند، ولي مردها معمولاً خلاصهاي كوتاه و كلي در مورد رويدادها ارائه ميكنند. از طرف ديگر، زنان بيشتر از مردان از كلمات و عباراتي كه بار احساسي و عاطفي دارند استفاده ميكنند. زنان 2 برابر مردان لبخند ميزنند. پژوهشها نشان ميدهد كه لبخند زنان الزاماً به معناي شاد بودن يا حالتهاي عاطفي دوستانه آنها نيست.
آخرين فرق اين 2 جنس، تفاوت در عملكردهاي ذهني و قدرت تفكر است كه شامل زيباييشناسي، تجسم فضايي،استدلال، منطق و تحليل روياها ست.
تفكر ابتدايي ويژه كودكان است. گفته شده كه بهطور كلي دختران كوچك بيشتر از پسران كوچك ميانديشند. حرف زدن و خواب ديدن علامتي از تفكر ابتدايي است. در بسياري از مواقع، خانمها خوابهاي طولاني ميبينند.
انتزاع به معناي بيرون كشيدن است و تفكر انتزاعي بدين معناست كه شما قادر باشيد معناي صحيح را از يك موقعيت استنتاج كنيد. اين تفكر يك پيشرفت و گسترش هميشگي دارد. خانمها در تفكر انتزاعي جزييگرا هستند و آقايان كليگرا، به همين خاطر حرف زدن با خانمها مشكل است. رابطه و مباحثه با زنها سختتر است. يك خانم تا مباحثه را به مجادله نكشاند، از پا نمينشيند؛ ولي آقايان در مباحثه و مجادله به سرعت موضوع را ختم ميكنند.
گاهي وقتها مشكلات خانوادهها بر سر همين ادراك كلي و جزئي است. خانمها وقايع را با جزئيات كامل و به صورت نمايشي تعريف ميكنند، ولي آقايان كليات را مطرح ميكنند. اگر براي مثال آقايي به تنهايي در يك مهماني شركت كند، وقتي برمي گردد خانم از كيفيت مهماني، تعداد افراد و وقايعي كه گذشته است سوال ميكند، اما آقا به خاطر ادارك كلي توضيح زيادي ندارد كه بدهد. دائم ميگويد خوب بود، بد نبود، ولي باز هم خانم سوال ميكند. در اين شرايط، آقايي كه ازروانشناسي و نوع ادراك زنها اطلاعي ندارد، عصباني ميشود و فكر ميكند خانم ميخواهد او را سوال پيچ كند و خانمي هم كه از نوع ادراك مردها بي اطلاع باشد، ميپندارد همسرش ميخواهد چيزي را از او پنهان كند.
هوش مكانيكي پسران بهتر از دختران است. در فهم مطالب نيز پسران راحتتر از دختران هستند. تجسم فضايي پسران بهتر از دخترهاست. پسران و دختران تا پايان دوره كودكي از نظر توانايي دريافت رياضيات همانند يكديگرند. از آغاز 12 سالگي، پسران در مقايسه با دختران نمرههاي بالاتري از درس رياضي ميگيرند. اما تفاوتهاي پايدار و معني دار آنها در حدود 15 سالگي آشكار ميشود. پژوهشگران علت اين امر را اين ميدانند كه پسران در مقايسه با دختران، بيشتر به بازيهاي رياضي و فضايي ميپردازند و اين خود انگيزه آنها را براي يادگيري بهتر و بيشتر افزايش ميدهد.
خانمها از وضعيت ظاهري و از حالات رواني و دروني خود از آقايان آگاهترند و به خاطر همين برتري، با كوچكترين نشانه بيماري به پزشك مراجعه ميكنند. تعداد مراجعان زن به پزشك بيشتر از مردان است، اما آقايان گاهي چنان از جسم و روان خود بي خبر ميشوند كه گاهي پس از مرگ مشخص ميشود به بيماريهاي مزمن مبتلا بودهاند. آقايان بيش از خانمها بر روان خود تسلط دارند و به خاطر همين، سازگاري و انطباق بيشتري دارند.
عدل ميگويد كه در مسائل اجتماعي نيز زنان و مردان تفاوتهايي در روابط، شغل، علايق و موضوعات صحبت با هم دارند.
از لحاظ علائق و انگيزهها، ميان 2 جنس تفاوت به چشم ميخورد كه احتمالاً بخش زيادي از آن ناشي از عوامل فرهنگي و اجتماعي باشد. دوستان مونث بيشتر بر حرف زدن و سهيم شدن عاطفي تكيه ميكنند، حال آنكه دوستان مذكر روي فعاليتها و انجام كارهاي مشترك تأكيد ميورزند. گذشته از اين، نحوه صحبت كردن 2 جنس با هم تفاوت دارد. مردان صميمي عمدتاً درباره مسائل روز و بيروني حرف ميزنند، در حالي كه زنان بيشتر مسائل و احساسات شخصي را مطرح ميكنند.
عشق از زيباترين مفاهيم زندگي است كه همه آدميان با اين واژه آشنايند. تفاوتهاي جنسي در اين زمينه هم وجود دارد. براساس تحقيقات، عشق براي زنان يك ارزش است. به طور كلي جنس زن به عشق و ارتباط و زيبايي بها ميدهد، به حمايت و كمك و پرورش ديگران ميپردازد و كمال را در سهيم بودن و روابط داشتن ميداند.
براساس يك تحقيق، علايق زيباشناختي، اجتماعي و مذهبي در زنان بيشتر است. آنها به زيبايي و هنر، معاشرت با مردم و تجربههاي عرفاني گرايش شديدتري دارند، در حالي كه مردان به امور سياسي و تئوريك علاقهمندند و به قدرت يا نفوذ بر مردم و پيگيري حقيقت با عقل گرايش دارند.
به نظر ميرسد كه زنان و مردان همواره از شيوههاي ارتباطي يكساني استفاده نميكنند و به همين خاطر گرفتار مشكلات ارتباطي ميشوند. مردان بيشتر از اظهارات قاطع، آمرانه و قدرت نمايانه استفاده ميكنند و اطلاعات فردي خود را ارائه ميكنند. هدف آنها از گفتگو حفظ پايگاه شخصي است، در حالي كه زنان بيشتر از كلمات آزمايشي و تاييدجو استفاده ميكنند. زنان حمايت عاطفي ارائه ميدهند و هدف آنها از گفتگو برقراري و حفظ ارتباط است. زنان بيشتر از الگوي آهنگي، تعجب، بشاشت و ادب استفاده ميكنند و ميزان پايبندي آنها به درستي كلمات بيشتر است. مردان بيشتر از زنان صحبت شخص مقابل را قطع ميكنند. زنان به اندازه مردان حرف هم جنسهاي خود را قطع ميكنند، اما به ندرت حرف مردان را قطع ميكنند. همينطور با كمال تعجب، مردان بيشتر از زنان در گروه صحبت ميكنند. زنان نسبت به پيامهاي غيركلامي حساستر هستند و پيامهاي صميمانهتري را منتقل ميكنند.
با بررسي اين تفاوتها و بسياري تفاوت ديگر كه مجال پرداختن به آنها نيست، اين سوال پيش ميآيد كه آيا اين 2 جنس ميتوانند همديگر را درك كنند و با اين همه تفاوتي كه دارند در نهايت به يك درك متقابل برسند يا نه.
درك متقابل، امكانپذير يا غيرممكن
بايد گفت كه اين تفاوتها فقط باعث ايجاد اختلاف نميشوند و فوايدي هم دارند. عدل ميگويد كه از فوايد تفاوت، ايجاد جذابيت است و از طرف ديگر، اين تفاوتها تكميل كننده هماند. بخشهاي به كار گرفته نشده هر جنس توسط جنس مخالف به كار گرفته ميشود، اما اختلاف و فاصله زياد هم معمولا موجب عدم درك صحيح ميشود.
عدل ادامه ميدهد كه درك متقابل، مستلزم شناخت عمومي از جنس مقابل، شناخت خاص از فرد مورد نظر و عدم تفاوتهاي فاحش ميان 2 نفر و داشتن آگاهي براي كنار آمدن با آن ويژگيهاست. پذيرش، مهمترين عنصر در ارتباط بين 2 جنس است. ضمن شناخت جنس مخالف، بايد قضاوت را كنار گذاشت و آنچه را طبيعت جنس مخالف است پذيرفت. در اين صورت است كه 2جنس ميتوانند باوجود اختلافات و تفاوتهايشان، سازگارانه در كنار هم زندگي كنند.
وقتي شما با مطالعه و مشاهده خصوصيات جنس مخالفتان را بشناسيد، تا حدودي ميتوانيد احساسات و رفتارهاي او را تحليل كنيد و دچار سوء تفاهم نشويد. از طرفي ميفهميد كه چگونه بايد رفتار كنيد تا او را راضي نگه داريد و از طرف ديگر با توضيح خصوصيات جنس خود به او و تشويق همسرتان به مطالعه اين خصوصيات او را نيز به سمت درك بيشتر سوق ميدهيد. براي درك متقابل بايد هر 2 جنس كمي از رفتارهاي مردانه يا زنانهاي را كه همسرشان از آنها آزار ميبيند، تغيير دهند تا با هم همخوانتر و سازگارتر شوند. عدل تاكيد ميكند كه بايد زبان و نحوه گويش و رفتار جنس مخالف را خوب شناخت و به همان زبان با او صحبت كرد تا طرف مقابل هم پيام را دريابد.
با اين اوصاف، درك متقابل بين زن و مرد امكانپذير است، چون در وجود همه ما ويژگيهاي مردانه و زنانه وجود دارد اما شدت آن متفاوت است. ميتوانيم تمام اين خصوصيات را درك كنيم، اما بايد آنها را با مطالعه بشناسيم و درباره آنها با هم گفتگو كنيم. نبايد درگير احساسات زنانه يا تعصبات مردانه شويم و بايد بدون پيشداوري و قضاوت بد بينانه آنها را تفسير كنيم.
براي رسيدن به درك بهتر، چند سوال را از همسرتان بپرسيد. اول اينكه هنگام ناراحتي، غم و عصباني شدن دوست داري با تو چگونه رفتار شود؟ دوم اينكه چه چيز ميتواند تو را خوشحال كند و نشان دهنده اين باشد كه كسي تو را دوست دارد؟ سوم اينكه دوست داري چه نوع زندگياي داشته باشي و از چه شرايطي لذت ميبري؟ و در آخر، اطلاعات پيش پا افتادهاي مانند رنگ و غذا و گل و حيوان و فعاليت مورد علاقه همسرتان را از او بپرسيد. با دانستن جواب اين سوالات، ميتوانيد سنجيده و درست عمل كنيد و به نتيجه دلخواهتان برسيد. اين سوالات كوتاهترين راه براي شناخت همسرتان است كه گرچه كامل نيست اما تا حدودي ميتواند به شما كمك كند.
نقش فرهنگ و خانواده
شناخت جنس خود و مخالف، از همان ابتداي زندگي آغاز ميشود و همان موقع نيز عوامل زيادي روي اين شناخت تاثير دارند. در اين ميان، انگار بعضي از باورها ريشهاي قديمي در انسان دارد، مثلا جنس نر معمولا خود را برتر ميداند و خود را محق ميداند كه امتيازات بيشتري داشته باشد. عدل ميگويد كه اين مساله ريشه تاريخي دارد. انسان اوليه در شرايطي زندگي ميكرده كه مردان وظيفه تهيه مايحتاج زندگي را داشتهاند و امنيت را در زندگي فراهم ميآوردهاند. از طرفي، قدرتهاي عقلاني ضعيفتر بوده و تمام تاكيد بر قواي جسماني بوده است، بنابراين مردان خود را برتر ميدانستند. متاسفانه اين روحيه همچنان در مردان امروزي هست. سوق دادن بچهها به نوعي رفتار يا يك فعاليت خاص به خاطر جنسيتشان و نهي از پرداختن به بعضي فعاليتهاي ديگر و محدود كردن آنها ميتواند به اين باور غلط كه من نميتوانم دامن بزند.
هرچه ميگذرد، منطق و عقل بيشتر در جوامع حاكم ميشود و انسانها بيشتر در مييابند كه بايد از قابليتها و تواناييهاي خود استفاده كنند. چه بسا دختران و پسراني كه براي جنسيت خود از فعاليت علمي، هنري و يا ورزشي به خاطر جنسيتشان منع ميشوند و يا حد اقل تشويق نميشوند و چه بسيار استعدادهايي كه در پس اين نقشپذيري جنسي بروز پيدا نميكند و چه زيادند همسراني كه ميتوانند با عشق و محبت زندگي كنند، اما به خاطر فرهنگ اشتباه جنسيتي و ناآگاهي دچار مشكل ميشوند.
اما راه تصحيح اين فرهنگهاي جنسيتي، و قبل از اينكه مسوولان بخواهند از راه كارهاي كلان استفاده كنند كه زمانبر است خانوادهها هستند. پدران و مادراني كه دوست ندارند فرزندانشان با اين تبعيضها بزرگ شوند، ميتوانند بر فرزندان خود تاثير زيادي بگذارند. عدل در اين باره ميگويد. پدر و مادر ميتوان در ارتباط با فرزندان غير همجنسشان، زمينه شناخت جنس مقابل را فراهم آورند. تعريف كردن داستانهايي با اين مضامين و امكان برقراري روابط سالم و در حريم خانواده بين2جنس، اين امكان را ايجاد ميكند. وقتي خانواده به فرزندش ياد بدهد كه جنس مخالف را به درستي بشناسد، او نيز كمتر تحت تاثير احساسات دچار اشتباه ميشود و ميتواند از ابتداي زندگي با ديد درستي با بقيه تعامل داشته باشد.»
با وجود تمام تفاوتهاي بين زن و مرد، ديديد كه ميتوان از آنها به نفع زندگي استفاده كرد. پس مطالعه كنيد، گفتگو كنيد، همديگر را درك كنيد و لذت ببريد.
Hits: 0