Fibonacci and wave rulesسري فيبوناچي رشته اي از اعداد است كه توسط لئونارد فيبوناچي دا پيزا رياضي دان قرن سيزدهم كشف شد (در اصل پس از يك دانشمند ايراني دوباره كشف شد.) ما كمي از پيشينه تاريخي اين مرد اعجاب انگيز نقل مي كنيم و بعد از آن در مورد اين سري كه باعث شهرت او شد صحبت مي كنيم. زماني كه اسم كوچك اليوت مشغول تدوين تئوري خود بود مبناي محاسبات خود را سري رياضي فيبوناچي قرارداد و اين سري پايه قواعد موج شد.

در اوايل سال هاي 1200 لئونارد فيبوناچي از شهر پيزا كتاب معروف خود – كتاب محاسبات – را چاپ كرد كه بزرگ ترين كشف تاريخ تا آن زمان را به اروپاييان نشان مي داد. در اين كتاب سيستم ده دهي براي اولين بار نامگذاري شد و عدد صفر به عنوان مبدا در اين مقياس به كار گرفته شد.

قبل از اين تاريخ عددگذاري و شمارش با سيستم يوناني و رومي انجام شد كه جمع و تفريق كردن و ضرب و تقسيم آن كار ساده اي نبود. مخصوصاً زماني كه محاسبه گر با اعداد بزرگي سروكار داشت. در پي تلاش هاي فيبوناچي و همين طور ساده تر شدن محاسبات با اين سيستم سرانجام سيستم رومي با سيستم محاسباتي هند و عربي جديد جايگزين شد. معرفي سيستم جديد به اروپا اولين دستاورد رياضي از زمان سقوط رم باستان در 700 سال قبل بود.

اگرچه بعدها تاريخ فيبوناچي را فراموش كرد اما اين ادعاي درستي است كه بگوييم فيبوناچي بزرگ ترين رياضي دان قرون وسطي بود.

سري فيبوناچي

در كتاب ليبرآباكي معمايي حل شده كه جواب آن رشته اعدادي به اين شرح است:

1 و 1و 2 و 3و 5 و 8 و 13و 21 و 34 و 55 و 89 و 144و الي بي نهايت كه امروزه به عنوان سري فيبوناچي شناخته مي شود. معما به اين شرح بوده است:

در يك محيط بسته از يك جفت خرگوش چند جفت خرگوش مي توان به دست آورد. اگر هر جفت در هر ماه يك جفت ديگر به دنيا بياورد و هر جفت توليدمثل را از ماه دوم زندگي خود آغاز كند؟

براي حل معما بايد متوجه باشيم كه هرجفت خرگوش يك ماه طول مي كشد تا به حد بلوغ برسد و دوران بارداري نيز يك ماه طول مي كشد پس تعداد خرگوش ها در دو ماه اول ثابت مي ماند (يك ماه براي به بلوغ رسيدن و يك ماه طول دوره بارداري) پس سري به صورت 1و 1 تا آخر ماه دوم مي شود. اين جفت طي ماه دوم باردار مي شوند و در ابتداي ماه سوم يك جفت ديگر به دنيا مي آورند. پس تعداد جفت ها در ماه سوم برابر با 2 است همين جفت در ماه آينده نيز جفت ديگري را به دنيا مي آورند جفت ديگر نيز طي اين ماه به بلوغ مي رسد. پس تا انتهاي ماه چهارم سري به صورت 1و1و2و3 مي شود تا انتهاي ماه پنجم از سه جفت حاضر دو جفت قبلي دوباره باردار مي شوند و دو جفت جديد به دنيا مي آورند پس تعداد جفت هاي خرگوش ها به 5 مي رسد و سري به صورت 1 و 1و 2و3 و5 مي شود. در ماه بعدي سه جفت از خرگوش ها فرزند به دنيا مي آورند و سري به صورت 1و 1و 2و3 و5 و8 در مي آيد و به همين ترتيب پيش مي رود.

برخي از جذابيت هاي رياضي سري فيبوناچي

1- حاصل جمع هر دو عضو پياپي در اين سري عضو بعدي (بزرگ تر) در اين سري مي شود. به ترتيب 1 به علاوه يك مي شود 2 كه دو به علاوه يك مي شود سه كه سه به علاوه 2 مي شود پنج و باز پنج به علاوه 3 مي شود 8 و به همين ترتيب ادامه مي يابد.

2- يكي از ويژگي هاي اين سري اين است كه هر عضو به توان دو برابر است با عضو قبلي ضرب در عضو بعدي به علاوه يا منهاي 1:

…..،55،34،21،13،8،5،3،2،1،1

1+8*3= 5 T5

1-3 1*5= 8 8 T

1+12*8 = 13* 13

…..،

3- عدد في، نسبت طلايي: بعد از پشت سر گذاشتن چند عضو از اعضاي سري نسبت هر عضو به عضو بزرگ تر بعدي مانند نسبت 0618/0 به 1 مي شود و هر عضو نسبت به عضو كوچك تر قبلي مانند نسبت 1618/1 به 1 مي شود. با پيش روي در سري اين نسبت دقيق تر مي شود. اين نسبت را في نام گذاري كردند كه عددي لايتناهي است… 0618034/0

في تنها عددي است كه حاصل جمع آن با عدد يك برابر معكوس آن است:

0618/1=06188/0 + 1

اين سري جذابيت هاي رياضي ديگري هم دارد كه در اينجا به جهت اطاله كلام از ذكر آن ها خودداري مي كنيم. آن ها به اين عدد نسبت طلايي مي گويند

هر طولي را مي توان با استفاده از اين نسبت به دو قسمت كوچك تر و بزرگ تر تقسيم كرد كه نسبت قسمت بزرگ تر به قسمت كوچك تر برابر 06158/0 باشد.

اين نسبت در طبيعت به كرات ديده مي شود. ويليام هوفر در دسامبر سال 1975 در مجله اسميتسون مي نويسد:… نسبت 0618034/0 به 1 پايه رياضي شكل هاي روي كارت هاي بازي و معبد خدايان يونان- گل آفتابگردان ميوه درخت كاج گلدان هاي يوناني و شكل منظومه راه شيري (اسپيرال) است. خيلي از هنرها و صنايع دستي يوناني ها مبنايش همين نسبت است.

در حقيقت بدن انسان نيز از هر نظر چه حجم و نگاه خارجي و چه از نظر ساختار اعصاب يكي از تابلوهاي زيباي اين نسبت الهي است.

انسان از ناف به نسبت في تقسيم مي شود. در موسيقي ارتعاش نت اي به نت سي 062500/0 است كه تنها 0006966/0 با نسبت طلايي فاصله دارد. اين نسبت نقش پيچيده اي در پديده هايي مانند ساختار كريستال ها، سال هاي نوري فاصله بين سيارات و پريودهاي چرخش ضريب شكست نور در شيشه تركيب هاي موسيقي ساختار سياره ها و حيوانات بازي مي كند. علم ثابت كرده است كه اين نسبت به راستي نسبت پايه و مبناي خلق جهان است.

مستطيل طلايي

مستطيل هايي كه اضلاع آن ها بر پايه نسبت طلايي ساخته شده باشند نسبت 1618/1 به 1 مستطيل هايي طلايي نام دارند.

كارهاي هنري زيادي مي توان با شناخت مستطيل هاي طلايي انجام داد. لئوناردو داوينچي يكي از افرادي بود كه ارزش والاي نسبت طلايي را فهميد و آن را نسبت بسيار مناسبي دانست.

از زماني كه هنرمندان و معماران به عمد شروع به استفاده از نسبت طلايي كردند نشان داده شد كه مخاطبان شيفتگي و شيدايي بيشتري نسبت به كارهاي آن ها از خود نشان دادند. مستطيل هاي طلايي مانند نسبت طلايي فوق العاده ارزشمند هستند. در بين مثال هاي بي شمار از وجود اين نسبت و يكي از برجسته ترين آن ها مارپيچ هاي DNA است. اين دو مارپيچ فاصله دقيقي را با هم براساس نسبت طلايي حفظ مي كنند و دور يكديگر مي تابند.

در حالي كه نسبت طلايي و مستطيل طلايي جلوه هاي زيبايي را از طبيعت و ساخته هاي دست انسان به نمايش مي گذارد، جلوه ديگري از اين شكوه وجود دارد كه زيبايي هاي تحرك را به نمايش مي گذارد. يكي از بزرگ ترين نمادهايي كه مي تواند رشد و حركات كاينات را نشان دهد، اسپيرال طلايي است.

اسپيرال طلايي

با استفاده از مستطيل طلايي مي توان اسپيرال طلايي را ترسيم كرد. هر مستطيل طلايي مي تواند به مربع هايي تقسيم شود و مستطيل هاي طلايي جديدي را به وجود بياورد و اين كار از نظر تئوري مي تواند تا بي نهايت ادامه پيدا كند. در هر مرحله از سير اسپيرال نسبت طول كمان به قطر آن 1618/1 است. قطر و شعاع در چرخش نيز با نسبت 11618 نسبت به قطر و شعاع 90 درجه آن سوتر متناسب هستند.

اسپيرال طلايي كه به آن اسپيرال لگاريتمي و اسپيرال متساوي الزاويه نيز مي گويند هيچ حدي ندارد و شكل ثابتي است. روي هر نقطه از اسپيرال مي توان به هر يك از دو سو تا بي نهايت حركت كرد. از يك سو هرگز به مركز نمي رسيم و از سوي خارجي نيز هرگز به انتها نمي رسيم. هسته اسپيرال لگاريتمي وقتي با ميكروسكوپ مشاهده مي شود همان منظره اي را دارد كه وقتي به اندازه هزاران سال نوري به جلو مي رويم، دارد. ديويد برگاميني در كتاب رياضياتش خاطرنشان مي كند كه منحني ستاره هاي دنباله دار از خورشيد كاملاي شبيه به اسپيرال لگاريتمي است. عنكبوت شبكه تارهاي خود را به صورت اسپيرال لگاريتمي مي بافد. رشد باكتري ها دقيقاً براساس رشد منحني اسپيرال است. هنگامي كه سنگ هاي آسماني با سطح زمين برخورد مي كنند، مسيري مانند اسپيرال لگاريتمي را طي مي كنند.

ميوه درخت كاج، اسب هاي آبي، صدف حلزون ها، صدف نرم تنان، موج هاي اقيانوس ها، سرخس ها، شاخ هاي جانوران و نحوه قرار گرفتن گلبرگ هاي گل آفتابگردان و چيدمان گل مرواريد همه به صورت اسپيرال لگاريتمي است. گردباد و منظومه ها از نگاه بيرون كاملاً در مسيري به صورت اسپيرال حركت مي كنند.

فيثاغورث براي تشريح نظم مجموعه اي شامل 5 ستاره را انتخاب كرد كه هر كدام نسبت به ستاره كوچك تر از خود براساس نسبت طلايي بود. رياضي دان معروف قرن هفدهم، جاكوب برنولي اسپيرال طلايي را روي سنگ قبر خود حكاكي كرد. اسحاق نيوتن اسپيرال طلايي مشابهي را بر بالاي تخت خواب خود حكاكي كرد (اين تختخواب امروز در انجمن تحقيق روي جاذبه زمين در نيوبوستن وجود دارد.)

قدمت تاريخي

قديمي ترين طرفداران نسبت طلايي مصريان در 5000 سال پيش بودند آن هايي كه بناي عجيب ترين هرم مصر يعني هرم گيزه را طراحي كردند. مهندسان مصري در ساخت اين بنا ارتفاع آن را معادل 1618/1 برابر نصف پايه آن انتخاب كردند. هرمي كه به آن سطح عمودي هرم برابر مي شد با ريشه دوم 1618/1 ضرب در نصف پايه آن.

به خاطر داشته باشيد كه اين نسبت ها و قواعد توسط ستون هاي دانش غربي رياضيدان ها فيلسوف ها و دانشمندهاي بزرگي مانند افلاطون، فيثاغورث، برنولي كپلر داوينچي و نيوتن به كار رفته است.

افرادي كه هرم دانش بشري با دلايل قابل اثبات و موجه را ساختند و برلياني به نام علم را در زمينه هاي رياضي ستاره شناسي و مهندسي خلق كردند. آنها آشكارا در پي آن بودند كه با توجه به نفوذشان نسبت طلايي را براي مردمان هزاران سال بعد حفظ كنند. آيا اين همه معما در في خلاصه شده است؟ تامپ كينز مي گويد: شولرد لابيز از اقوام مصري نقل قول مي كند كه في يك عدد نيست بلكه يك سمبل است از تابع آفرينش، سمبلي براي سري بي پايان توليد مثل. چرا كه حركت و تعداد اسپرم هاي مردان براساس نسبت في است. براي آنها في نماد آتش زندگي است. وقتي مطالعه مي كنيم و به طور عميق مي انديشيم مي بينيم اين افراد چيزي را كه مي گفتند نمي توانستند با حواس پنج گانه درك كنند. آنها نمودار يا قواعد موجي نداشتند تا رشد الگوي طبيعي را روي آن به صورت آشكار ببينند. اگر اين فيلسوف هاي باستاني معتقد بودند ساختار جهان داراي نيروي مرموزي است كه بر آن حكومت مي كند و آن را منظم نگاه مي دارد درست مي گفتند، نبايد نيرويي مرموز وجود داشته باشد تا بر مردم حكومت كند و آنها را منظم نگاه دارد؟ اگر همان طور كه گفته شد بدن،مغز مردم و DNA آنها تابعي از في هست نمي توان گفت كه عملكرد آن ها نيز تابعي از في هست؟ اگر پيشرفت بشر بر مبناي ساخت و بازيافت بر اساس يك سري بي پايان است دليلي داريم كه بر اساس اسپيرالي بر مبناي في حركت نكند؟ به عبارت ديگر اگر في سمبلي از خلقت بشر است شايد بتوان گفت كه سمبلي از عملكرد آن ها نيز هست. اين مفهوم است كه به دنيا و كاينات ساختار مي دهد و آن را يكپارچه مي كند. معناي كلمه يونيورس (كاينات) مجموعه منظم و يكپارچه هست. پس اگر زندگي داراي نظم است پيشرفت هاي انسان كه قسمتي از اين طبيعت هستند نيز مي توانند منظم و يكپارچه باشند.

با تعميم اين سخن به بازار سهام كه در آن شگفتي هاي بشر و ساخته هايش قيمت گذاري مي شود، مي توان گفت كه بازار سهام هم به خوبي داراي نظم و ساختار است. تمام خط مشي تحليل تكنيكال مبتني بر فهم اين نكته است كه بازار سهام وابسته به همان قواعد ابتدايي اي هستند كه به كل جهان نظم بخشيدند. تيوري اليوت نسبت به همه قواعد تكنيكال برتري دارد.

اليوت در دومين رساله خود مي نويسد راز بزرگ كائنات در قواعد موج تجلي پيدا كرده است و قابل تعميم به تمام رفتارهاي بشري از جمله بازار سهم است. مفهوم ايده آل اليوت كه در اسپيرال طلايي استفاده شد مي تواند تابلوي باشكوهي از رشد و نمو قيمت سهام در بازار باشد در اين ساختار قله هر موج صعودي از درجه بالاتر بدنه اسپيرال لگاريتمي را لمس مي كند.

برخي از قسمت هاي تاريخ زندگي بزرگ ترين دانشمندان كه پيشتر ذكر شد شايد تاييدي باشد بر نظمي كه اليوت از آن نام برد. با تمام اين احوال مطرح كردن اين ادعا براي خيلي از سرمايه گذاران در نگاه اول ممكن است ادعاي واهي به نظر برسد و تا زماني كه قابليت اجرايش در عمل ديده نشده است گيج كننده باشد. براي حل اين موضوع ابتدا بايد بررسي و تحقيق كنيم كه آيا به راستي قواعدي كه ريشه رياضي دارند و در حقيقت زيربناي حركت آسمان و زمين هستند آيا مي توانند در بازار بورس نيز وجود داشته باشند؟

پاسخ آري است. بازار سهام ريشه هاي رياضي مشابهي با اين پديده هاي طبيعي دارد و همواره مايل است تا به حالتي برسد كه با يكي از حالات سري فيبوناچي مطابقت كند.

بازار سهام مي تواند معني ها و سرعتي بيشتر از آنچه در نگاه اول به نظر مي رسد به همراه خود داشته باشد و تغييرات در آن ساختاري پيچيده تر از آن خامي كه در نگاه نخست ديده مي شود به همراه داشته باشد. بازار سهام بازاري شانسي و تصادفي كه صرفاً به اخبار جاري عكس العمل نشان بدهد نيست بلكه تغيير قيمت ها از فرمولي تبعيت مي كند كه پيشرفت انسان ها از آن تبعيت مي كند.

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *