سوال 15 تریلیون دلاری
هنگام بازنشستگی با پول خود چه میکنید؟ این سوالی است که ذهن بسیاری از کارگران در اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 زندگی را به خود مشغول میکند. در این زمان آنها کمکم آماده میشوند کار خود را ترک کنند. این سوال برای صنعت خدمات مالی نیز جذاب است چرا که آنها به اندوختههای بازنشستگی مردم چشم دوختهاند.
این سوال از آن جهت اهمیت بیشتری پیدا میکند که مستمریها به آن شکلی که مردم به آن عادت داشتند از بخش خصوصی حذف میشوند. مدل سنتی مستمریها با عنوان مزایای تعریفشده (DB) بر مبنای طول مدت خدمت کارمند و آخرین حقوق دریافتی او توسط شرکت پرداخت میشد. اما اکنون شرکتها از دادن چنین وعدههایی اجتناب میکنند چرا که هزینه آنها بالاست: نرخ بازگشت سرمایهگذاری اندک است و مردم نیز در مقایسه با گذشته بیشتر عمر میکنند. به جای طرحهای رایج، شرکتها طرح مشارکت تعریفشده(DC) را ارائه میدهند که طبق آن هم شرکت و هم کارمند به طور نقدی مشارکت دارند.
این نوع اندوخته مستمری نیست. اما میتوان با خرید طرح مقرري سالانه که درآمدی مادامالعمر است آن را به مستمری تبدیل کرد. اما این گزینه در خارج از بریتانیا طرفداران زيادي ندارد و دولت بريتانيا نیز قصد دارد الزام تبدیل اندوخته مشارکت به مقرری سالانه را بردارد. بنابراین افراد آزاد هستند هنگام بازنشستگی هر طور که مایل باشند از پول خود استفاده کنند.
مبالغ بسیار زیاد هستند. طبق برآورد موسسه امور مالی تاورز واتسون، 58 درصد از کل داراییهای مستمری آمریکا در طرح مشارکت قرار دارند. این درصد در استرالیا به 84 میرسد. در 13 کشور مورد مطالعه، داراییهای مشارکت تعریفشده 47 درصد کل یا حدود 15 تریلیون دلار است.
برخی افراد پول بازنشستگی خود را با ولخرجی در مسافرت دور دنیا یا خرید اتومبیل اسپورت به هدر میدهند و سپس برای ادامه زندگی خود به دولت اتکا میکنند. اما اکثریت افراد مسوولیتپذیری بیشتری دارند و تلاش میکنند اندوخته خود را به درآمد تبدیل کنند. در این حالت آنها سوالات دشواری پیش روی خود میبینند که پاسخ بسیاری از آنها بلافاصله پیدا نمیشود و افراد مجبورند از منابع مستقل راهنمایی بخواهند. شرکتهای واسطهای زیادی هستند که برای فروش محصولات سودآور کارمزد زیادی میگیرند. این شرکتها نیز با سوالات زیر روبهرو هستند: افراد چه اندازه عمر میکنند؟ آنها برای پوشاندن هزینههای مراقبت چه مقدار پول باید کنار بگذارند؟ نرخ تورم چه اندازه خواهد بود؟ چشمانداز بازگشت سرمایه چگونه است؟ صنعت امور مالی دامنه وسیعی از محصولات را برای دوران بازنشستگی ارائه میدهد که در همه آنها میزان معینی بدهبستان دیده میشود. به عنوان مثال اکثر مردم دوست دارند از درآمد آینده خود تا اندازهای مطمئن باشند. اما این اطمینان هزینه دارد: خدمات مالی میتواند چنین اطمینانی را از طریق سرمایهگذاری در داراییهای دارای خطر کمتر و در نتیجه نرخ بازدهی پایینتر، فراهم سازند.مردم بریتانیا از نرخهای اندک مقرری سالانه گلایه دارند اما این نرخها به آن دلیل مایوسکنندهاند که بازدهی اوراق قرضه به کمترین مقدار در تاریخ خود رسیده است.
در مقابل محصولات مالی بازنشستگی زیادی وجود دارند که به سرمایهگذاری در داراییهای پرخطر مربوط میشوند با این امید که نرخ بازگشت بیشتری داشته باشند. اما این کار در هنگام رکود بازار سرمايه خطرناک است. یکی از پرطرفدارترین طرحهای آمریکایی که اوایل امسال حدود 650 میلیارد دلار دارایی داشت طرح صندوق تاریخ مقرر است: مطابق آن کارگران صندوقی انتخاب میکنند که تاریخ سررسید آن به زمان بازنشستگی نزدیکتر باشد. این صندوقها مسیری شیبدار انتخاب میکنند که با نزدیک شدن به تاریخ مقرر از سرمایهگذاریهای خطرناک دورتر میشوند. اما این روش در سال 2008 و زمانی که بانک لمان برادرز سقوط کرد نارضایتی زیادی برانگیخت: طبق گزارش موسسه پژوهشی ستاره صبح، میانگین درآمد صندوق تاریخ مقرر تا 23 درصد کاهش یافت.
با وجود این، صندوقهای تاریخ مقرر از گزینههای جایگزین بهتر هستند. مطالعه موسسه مدیریت صندوقهای وانگارد نشان میدهد ظرف پنج سال پس از بازنشستگی اکثر آمریکاییها داراییهایشان را از طرح مشارکت کارفرمایان به حسابهای بازنشستگی شخصی(IRAS) انتقال میدهند. این انتقال عمدتاً توسط کارگزارانی توصیه میشود که به خاطر راهنماییهای خود کارمزد میگیرند. اما انتهای کار معمولاً آن است که پول زیادی برای مشاوره هزینه میشود و پولها به سمت سرمایهگذاری در صندوقهایی میرود که کارمزد زیادی میگیرند. موسسه مرسر که در امر مشاوره در مزایا فعالیت دارد بیان میکند کارمزدهای طرحهای مشارکت شرکتهای بزرگ اغلب 20 تا 50 درصد از کارمزد حسابهای بازنشستگی شخصی کمتر هستند.
اما گزینههای کسانی که قصد دارند پول بازنشستگی خود را مدیریت کنند چیست؟
نزدیکترین گزینهها به صندوق تاریخ مقرر دو مورد هستند: صندوقهای متوازن (مدیریتشده) و صندوقهای بازدهی مطلق. هر دو مورد تلاش دارند با سرمایهگذاری در حوزه وسیعی از داراییها یا استفاده از عوامل مشتقه برای کاهش خطر، بازده ثابتی داشته باشند. هیچ کدام از این دو مورد به طور مشخص برای بازنشستگان طراحی نشدهاند اما واضح است که این گروه افراد به آنها علاقهمندند.
اما حتی در اینجا نیز ایجاد توازن بین خطر و بازدهی دشوار است. از اوایل سال 2007 و درست هنگامی که بحران مالی در حال آغاز شدن بود صندوقهای معمولی بازده مطلق نمیتوانستند خود را با نرخ تورم مطابق سازند. مشکل آنجاست که اغلب مردم صندوقها را با معیار سوددهی در گذشته انتخاب میکنند و بعدها متوجه میشوند گزینههایشان ترکیبی از داراییهای خطرناک دارند و در اولین وضعیت نامطلوب به شدت سقوط میکنند.
مشکل دیگر سطح درآمدی است که میتوان از اندوخته حاصل کرد. در طرح مقرري ثابت سالانه، درآمد مشخص است. اما صندوقهای دیگر چنین تضمینی ندارند و ممکن است درآمدی آبرومندانه فراهم سازند که سرمایهگذاران مجبورند به طور مرتب از آن برداشت کنند. سرمایهگذارانی که به سرعت برداشت میکنند یا در مورد ذخیره عمر خود بدبین هستند با این خطر مواجهند که در دهه 80 زندگی پولهایشان به اتمام برسد. مقررات و قوانین مالیاتی بر روند برداشتها تاثیر میگذارند و اوضاع را پیچیدهتر میسازند. طرحهای مقرری متغیر سالانه محصولی آمریکایی هستند که تلاش میکنند هم اطمینان و هم بازدهی خوب داشته باشند. هنگامی که میزان ذخیرهها زیاد میشود این طرحها در داراییهای پرخطر سرمایهگذاری میکنند اما در هنگام بازنشستگی فرد میتواند خواستار درآمد ثابت شود. این محصولات به خاطر غیرقابل انعطاف بودن و کارمزدهای بالا مورد انتقاد هستند. فینرا که یک مقام ناظر در صنعت اوراق بهادار آمریکاست بیان میکند که سرمایهگذاران باید از ویژگیهای محدودکننده این محصولات آگاه باشند، بدانند که در صورت برداشت زودهنگام با مالیات و هزینههای زیاد مواجه میشوند و در مقابل تاکتیکهای فروش از خود محافظت کنند.
در گذشته بریتانیاییها محصولاتی میخریدند که ویژگیهای مشابه داشتند: آنها در دامنهای از داراییهای متنوع سرمایهگذاری میکردند و هر سال پاداش میپرداختند. این محصولات سودهای سالهای پردرآمد را نگه میداشتند تا بتوانند در سالهای کمبازده پاداشها را بپردازند. اما کارمزدهای بالا و بازده پایین محبوبیت آنها را خدشهدار کرد. اگرچه طرح این صندوقها برای دوران بازنشستگی مطلوب به نظر میرسد افراد کمی به آن اقبال نشان میدهند.
گزینه جایگزین تندروانه دیگر که قبلاًَ در هلند استفاده میشد و اکنون دولت بریتانیا آن را تقویت میکند طرح مشارکت تعریفشده جمعی است. در طرحهای مزایای تعریفشده تمام خطرهای سرمایهگذاری متوجه کارفرما بودند اما در طرحهای معمولی مشارکت خطرها متوجه کارمند هستند. در طرحهای مشارکت جمعی خطرها به اشتراک گذاشته میشوند. به جای اندوختههای فردی، افراد از اندوخته مشترک درآمدی منظم کسب میکنند که در صورت ضعف بازدهی مقدار آن کم میشود. به خاطر تمایل زیاد به آزادی در استفاده از پول بازنشستگی به نظر میرسد طرحهای مشارکت جمعی در آمریکا و بریتانیا طرفداران زیادی پیدا نکنند. اما خطر آنجاست که این آزادی میتواند به معنای چاپ پول برای صنعت مالی باشد. آنچه مردم واقعاً بدان نیاز دارند توصیههای بیطرفانه است به طوری که آنها بتوانند محصولات متنوع و کمهزینهای را انتخاب کنند که در کهنسالی حمایتکننده آنان باشد.
Hits: 0