برای حمایت از نیروی کار داخلی، باید واردات را محدود کرد، اگر ما واردات را محدود میکنیم، علت آن است که واردات جلوي تولید داخلی را ميگيرند. همیشه فریاد درباره کالاهای ارزان خارجی به آسمان میرود معمولا از طرف نیروی کار سازمان یافته و احزاب سیاسی که وابسته به آنها هستند مطرح میشود.
برخی اوقات این فریاد درباره کار شاق و پرزحمت خارجیان است که نرخ دستمزد بخور و نمیر میگیرند. البته آنها بر ورود بیشتر کالاهای آسیایی که با نیروی کار دستمزد بالا صورت میگیرد سرپوش ميگذارند.
وقتی ما واردات را محدود میکنیم به طور موقت میتوانیم به تولید كالاهاي گرانقیمت خودمان ادامه دهیم و بنابراین، برای مدت زماني مشاغل را حفظ کنیم. اما همچنین به این معناست که ما مجبوریم هزينهاي بیشتر از آنکه نیاز به تولید آن کالاها است بپردازیم. با وجود همه اينها ما میتوانیم آن کالاها را ارزانتر از خارجیها بخریم. بنابراین ما پول كمتري نسبت به آنچه که مجبوریم برای سایر کالاها و خدمات خرج کنیم خواهيم داشت و اينكه بتوانيم فرصتهای مشاغل مدرنتر را در آنجا توسعه دهیم.
با جلوگيري از واردات، كشور را در یک اقتصاد بسته قلعه مانند محبوس میكنيم که کالاهای پرهزینه تولید میشود كالاهاي گراني كه قابل فروش در خارج نیست. نتيجه اين ميشود كه با مجموعه صنایع عقبمانده و کهنهاي مواجه میشویم که قادر به راه یافتن به بازار جهانی نیستند.
بهترین روش واکنش نشان دادن به واردات ارزان رقابتی، کاهش دادن هزینههای تولید خود با روش های امروزی پیشرفته و یا حرکت كردن به سمت سایر حوزههاي كم هزينه است. اگر کرهجنوبی میتواند فولاد کیفیت بالا و با قیمت پایین تولید کند ما نباید سعی کنیم تا تولید فولادی که بسیار گرانتر تمام میشود را ادامه دهیم. اگر اینکار را بکنیم پس هر صنعتی که از فولاد استفاده میکند بیش از آنی که نیاز است بايد پول میپرداخت. نتیجه این میشود که قیمتهای بالاتر برای مصرفکنندگان داخلی داریم و صادراتمان قادر به رقابت با کالاهایی که فولاد ارزانتر مصرف میکنند نیستند. ما باید در عوض منابع خود را برای از بین بردن بار مالی اجتماعی استفاده کنیم و اقتصادمان را به اقتصادی تبدیل کنیم که توليد آنچه را بهتر و رقابتیتر انجام میدهیم گسترش میدهد. با تشویق به تحرک و بازآموزی نیروی کار، بهترین کار را میکنیم تا این که بخواهیم دیوارهای شنی در برابر امواج بیامان واردات برپا کنیم.
برای حمایت از آزادیهایمان، نیاز به لایحه حقوق بشر داریم
داشتن یک لایحه حقوق بشر، موضوعی است که در ظاهر قابل تامل به نظر میرسد، اما وقتی نگاه عمیقتری به آن بکنیم، فاجعهآمیز میشود. چنین لایحهای، قانونمند کردن مکتوب آزادیهایی خواهد بود که مجلس قانونگذاري تصور میکند باید با یک قانون مکتوب پاس داشته شود. در واقع اکثر آزادیهای ما از قوانین فردی حاصل میگردد که مجلس تصویب کرده است، برخی نیز از قضاوتهای حقوقی مشهور ناشی میشود که یک اصل مهم را پاس میدارد. در تلاش براي مکتوب کردن همه آنها، چارهای جز سادهسازی و تبدیل به متنی قابل کنترل نیست. بسیاری از آنها تفاوتهای جزئی با پیشینیان دارند که در عمل بهوجود آمدند و به شکل قانون درآوردن آنها سخت است. در نتیجه چنین متنی نسبت به متون گذشته اولویت مییابد و رشتههای نامرئی همبستگي در فرآيند را از دست میدهد.
به علاوه به محض اینکه اصل لایحه حقوق بشر بر پا گردید، هر گروه فشاری در کشور تلاش خواهد کرد تا موضوع مورد علاقه خویش را وارد بحث کرده و به عنوان «حقوق بشر» تأیید نماید. عدهای مبارزه میکنند تا حقوقي براي کودکاني کسب کنند که توسط والدینشان گوشمالی و تنبیه ميشوند و حق جنینهای به دنیا نیامدهاي که در برابر سقط حمایت شوند یا مادرانی که سرکار میروند. حق آموزش رایگان و برابر گنجانده میشود و مدارس مستقل خصوصی تعطیل میشوند. لایحه ابزاری خواهد شد تا از قدرت قانون برای انجام دادن چیزهایی که نمایندگان منتخب تاکنون خودداری میورزیدند، استفاده شود. در پیشنویس آن، ناممکن است بتوان «حقوق مثبت بحث انگیز» را از حقوق منفی که آزادیهای ما را تشکیل میدهند، جدا کرد.
مجالس قانونگذاری، احترامگذاران معدود این آزادیها هستند، اما لایحه حقوق بشر، به جای اینکه از این آزادیها حمایت کند آن را برای سوء استفاده بیشتر و تضعيف آزادیها هموار میکند، آزادی ما را میگیرد تا به دیگران آن چیزهایی را بدهد که عدهای فکر میکنند «حق»شان است.
بسیار مهم است که علل واقعی فقر را درک کنیم
خیر، اصلا هم اینطور نیست. هیچ علتی برای فقر وجود ندارد. آن وضعیت سكون و توقف است و زمانی اتفاق میافتد که هیچ کاری انجام ندهید. اگر میخواهید فقر را تجربه کنید فقط کافی است کاری انجام ندهید و فقر به سراغتان میآید. این پرسش که چه چیز عامل فقر است مثل پرسیدن اين است که چه چیز باعث سرما در جهان میشود؛ پاسخ در نبود انرژی است. به همین ترتیب فقر به معناي نبود ثروت است. در اکثر دوران زندگی انسان بر روی کرهزمین، فقر و نداري شکل عادی و طبیعی زندگي بوده است. مردم برای زنده ماندن به شکار میرفتند يا کشاورزی معیشتی داشتند و فقیر بودند. در برخی بخشهای جهان هنوز این وضعیت وجود دارد.
وضعیت غیرمعمول در زندگي داشتن ثروت است. این آن چیزی است که اوضاع را تغییر میدهد. ما باید بپرسیم علل ثروت چیست و سعی کنیم ثروت را خلق و تولید کنیم. وقتی پرسش اشتباهی میکنید که «علل فقر چیست؟» پاسخهای اشتباهی دریافت خواهید کرد. مردم به اشتباه میافتند که ثروت عدهای، باعث فقر عدهای دیگر میشود، گویی که یک مقدار ثابت ثروت در جهان وجود دارد و مردم ثروتمند سهم بسیار زیادی از آن را به تصرف خود درآوردهاند.
در واقع ثروت خلق میشود و فقط طی 250 سال گذشته بوده است که ما فهمیدهایم چگونه در مقیاسی عظیم ثروت خلق کنیم. ثروت به وسیله تولید و سرمایهگذاری بهوجود میآید، بوسیله تخصص نیروی کار و اکثر ثروت با مبادله بهوجود آمده است. به جای تلاش در گرفتن ثروت از ثروتمندان و توزیع مجدد آن، ما باید به دنبال ايجاد شرایطی باشیم که افراد بیشتری تاحد ممکن بتوانند به فرآيند خلق ثروت برای خودشان بپیوندند.
کشورهای فقیر، ثروتمند نخواهند شد اگر مقداری از ثروت به آنها داده شود. آنها از فقر خارج خواهند شد؛ به همان شیوهای كه کشورهای ثروتمند خارج شدند، یعنی با تولید و فروش و مبادله کالاها و خدمات و با خلق ثروت در این فرآيند.
نويسنده: ماسن پيري
مترجم: جعفرخيرخواهان
Hits: 0