ابن خلدون پدر علم اقتصاد (2)

اقتصاد كلان، رشد، ماليات ها، نقش دولت و پول

ابن خلدون در اقتصاد كلان اصولى را مطرح كرد كه جان مينارد كينز آن ها را «تقاضاى كل مؤثر»(37)، «اثر فريب فزاينده»(38) و «برابرى درآمد و هزينه»(39) ناميد.(40) [ابن خلدون معتقد است ]هرگاه با افزايش جمعيت تقاضاى كل افزايش يابد، توليد، سود، ماليات ها و عوارض نيز افزايش مى يابد. همين كه عمران [جمعيت] رشد و ترقى كند و موج جديدى براى تقاضاى محصولات صنعتى و تجملى به وجود آيد، چرخه رو به بالاى رشد استمرار خواهد يافت و «ارزش تحقق يافته ناشى از اين ها نيز افزايش مى يابد و در نتيجه، سود در شهر مضاعف مى شود و توليد از هر زمان ديگر بهتر رشد مى كند و براى بار دوم و سوم نيز ادامه مى يابد.»(41) «بنابراين، ثروت ملت به موازات افزايش دارايى آن ها افزايش مى يابد. عادات مصرفى و راه هاى افزايش تجملات و صنايع مختلف و پيچيده در بين آن ها بنياد نهاده مى شود.»(42) مفهوم ضريب تكاثرى را بعدها برخى از اقتصاددانان به ويژه جان مينارد كينز توسعه و گسترش دادند. در هر صورت مفهوم ضريب تكاثرى را اولين بار در تاريخ ابن خلدون كشف كرد.
همچنين با به كارگيرى برابرى بين درآمد و هزينه، حساب درآمد ملى مدرن توسعه و گسترش يافت. هزينه يك شهروند درآمد ديگرى است. بنابراين، هزينه كل برابر با درآمد كل است. اين برابرى را ابتدا ابن خلدون كشف كرد. در حقيقت ابن خلدون پس از اثبات برابرى بين آن دو، اين دو واژه را به عنوان مترادف همديگر به كار برد.(43) «وضع درآمد و هزينه در همه شهرها يكسان است و هر وقت سطح درآمد افزايش يابد، سطح مخارج نيز افزايش مى يابد و به عكس. هر گاه سطح درآمد و هزينه افزايش يابد، وضع زندگى مردم گسترش مى يابد و شهر توسعه مى يابد.»(44)
ابن خلدون تئورى رشد پيشرفته اى را ارائه مى دهد كه مبتنى بر انباشت سرمايه در خلال تلاش انسان هاست. «و گاهى هم وسيله روزى بى كوشش و تلاش به دست مى آيد، مثل باران هايى كه براى زراعت سودمند است و مانند آن. ولى با اين همه، چنين موجباتى فقط كمك وى مى باشد و ناچار بايد تلاش كند. چنان كه در آينده بدان اشاره خواهيم كرد. بنابراين، دستاوردهاى مزبور اگر به ميزان ضرورت و نياز باشد وسيله معاش او خواهد بود و اگر از اندازه ضرورت فزونى يابد، آن وقت منبع ثروت وتمول او به شمار مى رود.»(45)
ابن خلدون تحليل خود را درباره مراحل توسعه اقتصادى از زندگى صحراگردى به زندگى كشاورزى و از آن به مرحله تعاون در فعاليت هاى اقتصادى شروع كرد كه در خلال توسعه و گسترش روستاها به شهرها رخ مى دهد; جايى كه تقاضا افزايش مى يابد و كارگران ماهر تجمع مى كنند و توليد از لحاظ كمّى و كيفى گسترش مى يابد. تا زمانى كه كار مازادى كه سرمايه را انباشت كند وجود داشته باشد، رشد اقتصادى استمرار مى يابد; كه انباشت سرمايه به نوبه خود با كار تركيب مى شود و به توليد بيش تر و توسعه صنايع در شهر منجر مى گردد. همان گونه كه اخيراً ارائه شد، ثروت از طريق كار و تلاش نيروى انسانى افزايش مى يابد و با كاهش تلاش انسانى عكس آن به سمت ركود ممكن است رخ دهد كه روند رو به تنزل در سطح زندگى مردم را به دنبال خواهد داشت.
[ابن خلدون معتقد است] دولت ها عمدةً از طريق خريد كالا و خدمات و نيز سياست هاى مالياتى و هزينه هاى خود نقش مهمى در رشد و توسعه اقتصاد كشور ايفا مى كنند. همچنين دولت ها مى توانند محيط را براى انگيزه كار و ترقى روزافزون مهيا سازند يا به عكس نظام ظالمانه اى را كه سرانجام به شكست خود دولت منجر مى شود ايجاد كنند. هر چند ابن خلدون بدون محاسبه دقيق، بر اساس آنچه كه امروزه به عنوان تحليل هزينه ـ فايده مشهور است، دولت ها را بى كفايت مى شمرد، لكن دولت ها با خريدهاى كلانشان هنوز نقش مهمى در اقتصاد كشور بازى مى كنند. هزينه هاى دولت، اقتصاد كشور را با افزايش درآمدهايى كه بيش تر از طريق اثر ضريب تكاثرى به جريان درمى آيند، تحريك مى كند. در هر صورت [وى معتقد است] پادشاه اگر مقدارى از ماليات جمع آورى شده را نگه دارد، تجارت راكد خواهد شد و فعاليت هاى اقتصادى كشور به طور معكوس از طريق اثر ضريب تكاثرى تحت تأثير قرار خواهد گرفت.(46) دولت بايد علاوه بر برنامه رفاهى براى فقرا، بيوه زنان، ايتام و نابينايان ـ مشروط به اين كه بار اضافى براى خزانه دولت نداشته باشد ـ درآمد مالياتى خود را عاقلانه به منظور بهبود شرايط رعيت، حمايت از حقوق آن ها و حمايت از آن ها در قبال آسيب ها صرف كند.(47)
ابن خلدون اولين تئورى پرداز ماليات در تاريخ است. وى فيلسوفى است كه عقيده چندين حاكم را در تاريخ شكل داد. در همين اواخر تأثير وى بر جان اف كندى و سپس بر رونالد ريگان آشكار و روشن است. وقتى از جان اف كندى در سال 1962 م. درباره علت سياست كاهش اخذ ماليات از تمامى طبقات سؤال شد، جواب داد: «انتخاب واقعى مابين كاهش ماليات ستانى در يك طرف و بين اجتناب از كسرى هاى زياد فدرال در طرف ديگر نيست. يك اقتصاد بى تحرك در اثر نرخ هاى مالياتى محدوديت زا هرگز نخواهد توانست به مقدار كافى درآمد توليد كند تا كسرى بودجه را تراز كند، درست همان گونه كه نمى تواند به مقدار كافى اشتغال و منافع توليد كند.» هنگامى كه جان اف كندى اين جملات را بر زبان مى آورد، در واقع كلمات ابن خلدون، فيلسوف مسلمان قرن چهاردهم ميلادى را تكرار مى كرد: «در آغاز يك دودمان، از نرخ مالياتى پايين، درآمدهاى مالياتى دولت زياد است و در پايان آن، از نرخ مالياتى بالا، درآمدهاى مالياتى كم است … به اين علت وبه دليل كسرى بودجه، ما بايد چنين سياست مالياتى داشته باشيم; چون كسرى بودجه مخارج دولت را كاهش مى دهد.»(48)
طبق نظر ابن خلدون درآمدهاى مالياتى دودمان حاكم نه به دليل ماليات هاى اضافى، بلكه به دليل ترقى روز افزون و رشد و توسعه اقتصاد و صنايع افزايش مى يابد. بنابراين، ابن خلدون براى اولين بار در تاريخ اساس تئورى نرخ مالياتى بهينه را مطرح كرد; نظريه اى كه حتى پيشكسوتان معاصر حاميان اقتصاد طرف عرضه نظير آرتور لافر ( Arthur laffer ) و ديگران را تحت تأثير قرار داد. منحنى مشهور لافر، چيزى جز ارائه نمودارى تئورى ماليات ستانى كه ابن خلدون در قرن چهاردهم ميلادى بيان داشت، نيست.(49) «وقتى ماليات بر كالاها و نرخ مالياتى پايين باشد، انگيزه و اراده براى انجام فعاليت وجود دارد و فعاليت هاى كشاورزى رشد و افزايش مى يابد; چون ماليات كم موجب جلب رضايت مى شود. وقتى فعاليت هاى كشاورزى رشد يابد، تعداد پايه مالياتى و نرخ آن افزايش مى يابد، در نتيجه درآمدهاى مالياتى كه همان جمع كل سهم مالياتى افراد است افزايش مى يابد(50); زيرا با نرخ مالياتى بالا، درآمد و منافع به طور معكوس تحت تأثير قرار مى گيرند، در نتيجه در بررسى نهايى درآمد مالياتى كاهش مى يابد. ابن خلدون بر عليه هر دولتى كه تلاش كند دارايى بخش خصوصى را توقيف يا به نحوى آن را متأثر سازد، موضع شديدى مى گيرد. دخالت دولت هاى خودكامه در دارايى مردم موجب از بين رفتن انگيزه آن ها مى شود كه در نهايت موجب ضعف دولت مى گردد. سلب مالكيت از مردم، نابودى دولت را به دنبال خواهد داشت; زيرا سلب مالكيت نوعى ظلم است كه موجب تباهى و هلاكت جامعه مى شود.
ابن خلدون در مباحث كلان اقتصادى، در تئورى پول نيز نقش دارد. طبق نظر ابن خلدون پول ثروت واقعى نيست، بلكه وسيله اى براى تحصيل ثروت است. ابن خلدون اولين نفرى بود كه وظايف اصلى پول يعنى واحد سنجش ارزش، ذخيره ارزش و وسيله مبادله بودن را ارائه داد: «اين دو فلز معدنى طلا و نقره به عنوان بها و قيمت هرگونه ثروتى، ذخيره ارزش و دارايى … محسوب مى شوند. اگر مردم تحت برخى شرايط غير از طلا و نقره نگه مى دارند، هدف اصلى آن ها از آن، به دست آوردن طلا و نقره است; چون هرگونه ثروتى غير از طلا و نقره در معرض نوسانات بازار قرار دارد و اين دو از آن به دور هستند. بنابراين، طلا و نقره اصل و اساس هرگونه درآمد، ثروت و ذخيره مى باشند.»(51) در هر صورت، شكل واقعى ثروت پول نيست. ثروت حاصل مستقيم يا تغيير شكل يافته كار در قالب انباشت سرمايه به معناى واقعى است. بنابراين، اين ابن خلدون بود كه براى اولين بار بين پول و ثروت واقعى تفاوت قايل شد. هر چند ابن خلدون معتقد است آنچه مردم در نهايت نگهدارى خواهند كرد پول است. با وجود اين، پول نقش بسيار مؤثرى نسبت به عمليات تجارى پاياپاى در جامعه اى كه مردم نتايج كار خود را در قالب كالا يا خدمات به منظور ارضاى نيازهاى خود با يكديگر مبادله مى كنند، بازى مى كند. پول همچنين جريان كالاها را از بازارى به بازار ديگر و حتى از كشورى به كشور ديگر تسهيل مى كند.

تجارت خارجى

ابن خلدون همچنين در زمينه اقتصاد بين الملل نيز سهم دارد. وى بدون شك با نظريات علمى و تحليلى خود بر مزيت تجارى بين كشورها پرتو افكند. طبق نظر وى،درخلال تجارت خارجى،رضايت مردم، سود بازرگانان و ثروت ملل افزايش مى يابد.
«بازرگانى كه در امور بازرگانى بصيرت دارد، فقط نوعى از كالاها را به خارج صادر مى كند كه همه طبقات از توانگر و فقير گرفته تا سلطان و بازارى بدان نيازمند باشند. نيازهاى عمومى، تقاضاى بزرگى براى كالاهايش ايجاد مى كند. … براى بازرگان اين شيوه بسيار به صرفه و پر سود است; زيرا وى خواهد توانست منافع نوسانات بازار را به دست آورد. اگر بازرگان كالاها را از كشورهاى خيلى دور وارد كند، كالاها بسيار ارزشمندتر مى شوند از وقتى كه آن ها را از كشورى به كشور ديگر انتقال دهد.»(52) واژه «ارزشمندتر» حكايت از تصور ابن خلدون درباره منافع تجارت دارد. اگر كالايى با انتقال از كشور A به كشور B ارزشمندتر مى شود و حتى پس از كسر هزينه انتقال و ساير هزينه هايى كه محاسبه مى شوند، در كشور B با سود فروخته مى شود، معنايش اين است كه: اولاً، از همان كالايى كه در داخل توليد مى شود ارزان تر است. ثانياً، با كيفيت تر است. ثالثاً، در مجموع پيشرفته تر است. وقتى كالاى خارجى از كالاى داخلى ارزان تر است، تجارت خارجى در كار و ساير منابع ـ از طريق انحراف آن ها از كالاهاى پرهزينه كه توان رقابت ندارند به ساير كالاهاى كم هزينه ـ صرفه جويى خواهد كرد. منابعى كه از اين فرايند انحراف، صرفه جويى مى شوند مى توانند براى توليد ساير كالاها يا انباشت سرمايه به كار روند. بنابراين، تجارت خارجى مى تواند نقش مثبتى در سطح درآمد كشور و همچنين در سطح رشد و ترقى روز افزون جامعه داشته باشد. اگر كالاى خارجى كيفيت بهترى نسبت به كالاى داخلى داشته باشد، كالاهاى وارداتى به سطح رضايت كسانى كه آن را مى خرند خواهد افزود. در ضمن توليدكننده داخلى كه مواجه با رقابت محصولات وارداتى با كيفيت برتر مى شود، مجبور است يا تلاش كند تا كيفيت محصولات داخلى را بهبود بخشد يا كاهش فروش و درآمد خود را بپذيرد. در هر صورت دستاورد رفاهى وجود خواهد داشت: يا افزايش كيفيت محصولات داخلى، يا مثل حالت اول، انحراف منابع از توليد كالاهاى پرهزينه به توليد كالاهاى كم هزينه. وقتى كالاى وارداتى محصول كاملاً جديدى باشد، دستاورد رفاهى از تجارت خارجى مى تواند بر حسب افزايش سطح رضايت كسانى كه اين كالاها را مى خرند، يا اگر اقلام وارداتى ابزار جديد يا تكامل يافته قبلى اند، بر حسب افزايش مقدار، يا افزايش كيفيت توليد ديگر كالاها، بيان شود. علاوه بر آن، معرفى محصولات كاملاً جديد از طريق تجارت خارجى مى تواند توليدكنندگان داخلى را در صورت امكانِ رقابت با محصولات خارجى، به توليد آن كاملاً متمايل سازد.
ابن خلدون به چيزى كه بعدها به «هزينه فرصت»(53) شهرت يافت آگاهى داشته است. به كارگيرى واژه «كار بهادار»(54) به منظور اصلاح و حاصلخيز كردن زمين بى حاصل معنايش اين است كه كار مى توانست در توليد ديگر كالاها بهتر به كار گرفته شود. منابع، به طور عام، مى توانست در كاربردهاى ممكن بهترى استفاده شوند. از جهات ديگر هزينه اى وجود خواهد داشت كه موجب كاهش در ارزش خواهد شد. تجارت خارجى انگيزه بيش ترى براى تلاش درجهت استفاده بهينه از كار و ديگر منابع طبيعى ايجاد مى كند.
اصالت تحليل و ملاحظات علمى ابن خلدون پيرامون تجارت خارجى شايسته شناسايى ويژه در قلمرو اقتصاد بين الملل است. موضوع منافع تجارت خارجى، به ويژه از وقتى كه كتاب ” Political Discourses ” ديويد هيوم در سال 1752 م. منتشر شد، به طور اساسى توسعه و گسترش يافت. ولى بذرهاى اصلى اين موضوع، براى اولين بار چهار قرن زودتر توسط ابن خلدون كاشته شد.

ابن خلدون و آدام اسميت

على رغم مشاركت همه جانبه ابن خلدون در قلمرو علم اقتصاد، اين آدام اسميت است كه عموماً به عنوان «پدر علم اقتصاد» خوانده مى شود. ديدگاه شومپيتر درباره آدام اسميت بيش تر انتقادى است تا قبول و پذيرش.(55) من شخصاً چنين اعتقادى ندارم; زيرا آدام اسميت را هنوز على رغم اين كه صرفاً انديشه هاى اقتصادى گذشتگان را جمع كرده، به عنوان يكى از فلاسفه بزرگى كه مشاركت مهمى در قلمرو علم اقتصاد دارد تلقى مى كنم. وى عقايد گذشتگان را با فصاحت با تفصيل و با شكل و سبك بسيار عالى عرضه داشت. با وجود اين در مقام مقايسه، ابن خلدون بسيار اصيل تر از آدام اسميت بود. على رغم اين حقيقت كه گذشتگان نيز نظريات خود را بر روى اصولى كه قبل از آن ها مطرح شده بود بازسازى كردند ـ نظير نظريه تخصصى كردن افلاطون، تحليل پول ارسطو و عهدنامه طاهر بن حسين درباره نقش دولت ـ اين ابن خلدون بود كه به عقايد اصيلى در زمينه هاى متعدد در انديشه هاى اقتصادى دست يافت.
على رغم مشاركت ابن خلدون، بعضى از انديشه هاى اقتصادى و همچنين فلسفه اقتصاد درباره آزادى انتخاب ـ همان گونه كه در بالا ارائه شد ـ بدون اين كه افتخار آن را به متفكر اصلى اش ابن خلدون نسبت دهند، بعدها به آدام اسميت نسبت داده شد. «رساله بزرگ اقتصادى آدام اسميت هر دو توصيه آزادى اقتصادى ابن خلدون را در بردارد. (ر. ك. به: آزادى اقتصادى براى تمامى افراد.)»(56) چون اين چنين مشابهت چشمگيرى در انديشه اقتصادى ابن خلدون و آدام اسميت وجود دارد، مورخان اقتصادى بايد ارتباط مستقيم يا غيرمستقيم بين اين دو متفكر بزرگ را كه چهار قرن از هم فاصله دارند بيابند. در هر صورت مى خواهم چند نقطه ارتباط احتمالى و ممكن را پيشنهاد دهم. هر چند آدام اسميت صريحاً اشاره اى به سهم ابن خلدون نداشت، اما خوب مى توان استدلال كرد كه چندين كانال ارتباطى كه از طريق آن ها آدام اسميت با انديشه هاى اقتصادى اصيل و پيشقدم متأخرين مواجه شد وجود داشت. آدام اسميت در اواخر قرن هفدهم و اوايل قرن هجدهم در دانشگاه گلاسگو تحصيل كرد. وى در آن جا تحت تأثير استادش فرانسيس هاچسون ( FrancisHutcheson ) قرار داشت و هاچسون نيز به نوبه خود تحت تأثير آنتونى اشلى كوپر( Antony Ashley Cooper ) (57) مشهور به لرد شافتسبورى ( Lord Shaptesbury ) و ديگر فلاسفه اى كه به «روشنفكرى ليبرال»(58) مرتبط بودند ـ كسانى كه احتمالاً مستقيماً يا غيرمستقيم متأثر از انديشه هاى ابن خلدون بودند ـ قرار داشت. آدام اسميت بعد از تحصيلات خود، شش سال به تحقيق در كتابخانه دانشگاه آكسفورد پرداخت و در آن جا احتمالاً بدون آن كه توجهى به اسم مؤلف داشته باشد، در معرض افكار ابن خلدون قرار گرفت. اين كار در آن زمان ها كه انديشه ها، بدون اين كه اسمى از صاحب آن برده شود به بحث و گردش درمى آمدند و به همان صورت از نسلى به نسل ديگر انتقال مى يافتند غيرمعمول نبود. مضافاً از زمان جنگ هاى صليبى كه از قرن يازدهم تا قرن سيزدهم به طول انجاميد، اكثر فلاسفه غربى به شيوه هاى گوناگون از جمله با به كارگيرى انديشه هاى مسلمانان بدون ذكر نام مؤلف آن ها، كوشيدند تا تأثير دانشمندان مسلمان را تنزل دهند. جنگ هاى صليبى طولانى به منظور اشغال سرزمين هاى مقدس از دست مسلمانان، احساس دشمنى شديدى را كه خوب در ذهن غربى ها جا گرفته بود، ايجاد كرد. از آن احساس دشمنى، دانشمندان غربى نيز مصون نماندند; قرن ها به طول انجاميد و شايد تا عصر جديد نيز طول كشيده باشد. كانال ارتباطى ديگرى كه احتمال مى رود آدام اسميت از طريق آن مستقيم يا غيرمستقيم در معرض افكار اقتصادى ابن خلدون قرار گرفته باشد،سفر وى به اروپاست كه در خلال آن با فرانسوا كنـه ( Quesnsay )ـ كـه يكـى از فيزيوكرات هاست و احتمالاً به نحوى تحت تأثير ابن خلدون قرار داشت ـ در پاريس ملاقات كرد.
آدام اسميت همچنين مى توانست از طريق حاكميت امپراطورى عثمانى در معرض افكار اقتصادى ابن خلدون قرار گيرد. از وقتى كه امپراطورى عثمانى در قرن چهاردهم ميلادى ظهور كرد ـ و خيلى زود مرزهاى خود را گسترش داد، به نحوى كه قلمرو آن در قرن شانزدهم ميلادى (دوران اوج قدرت امپراطورى عثمانى) شامل بسيارى از مناطق جنوب شرقى اروپا، جنوب غربى آسيا و آفريقاى شمالى مى شد ـ يك پل جديد به وجود آمد كه دانشمندان قاره اروپا را با ساير دانشمندان در قلمرو وسيع امپراطورى عثمانى كه در سال 1517 ميلادى مصر قسمتى از آن بود مرتبط مى كرد. ابن خلدون اواخر عمر خود را در مصر گذراند و به تجديد نظر در دست نوشته هاى خود كه ابتداءاً آن ها را در نوامبر سال 1377 در تونس تكميل كرده بود پرداخت. سپس ما افكارش را از نسلى به نسل ديگر و از قرنى به قرن ديگر و از كشورى به كشور ديگر منتقل كرديم. با تأثيرپذيرى از انديشه هاى ابن خلدون كه مى گويد: صنعتگران و صاحبان صنايع نقش مهمى در رشد و ترقى روز افزون و قدرت كشور ايفا مى كنند، سلطان سليم اول پس از گسترش موفقيت آميز قلمرو تحت نفوذ خود به سراسر مصر در سال 1517 م. با خود بهترين صنعت گران را از قاهره به استانبول برد. اين عمل در ترمينولوژى جديد به «انتقال تكنولوژى»(59)مشهور است.
تأثيرگذارى ابن خلدون بسيار وسيع و عميق بود. او نه تنها بر عقيده بعضى از حاكمان و زمامداران اثر داشت، بلكه بر انديشه دانشمندان و تحصيل كرده ها ـ حتى قبل از اين كه كتاب هاى وى به ديگر زبان ها ترجمه شود ـ نيز اثر داشت. كتاب وى درسال 1703م.(60)،دقيقاًچهل و شش سال قبل از انتشار كتاب «ثروت ملل»(61) آدام اسميت به زبان تركى ترجمه شد.

نتايج

هر چند گيريم آدام اسميت مستقيماً تحت تأثير انديشه هاى اقتصادى ابن خلدون قرار نداشت، اين واقعيت باقى مى ماند كه بذرهاى اصيل اقتصاد كلاسيك و حتى تئورى مدرن اقتصادى، انديشه هاى اقتصادى ابن خلدون بودند. ابن خلدون نه تنها به عنوان پدر جامعه شناسى شهرت خوبى كسب كرد، بلكه در زمينه تاريخ نيز خوب معروف شد. همان طور كه عبارت آرنلد توين بى حكايت از آن دارد:
«به نظر مى رسد ابن خلدون در زمينه اى كه براى تحقيقات خويش برگزيده ملهم از هيچ يك از پيشينيان خود نبوده است… وى در مقدمه خويش بر تاريخ جهان فلسفه اى از تاريخ در تصور گنجانيده و صورت بندى كرده است كه بى ترديد سترگ ترين اثرى از نوع خود است كه تاكنون در هر عصر يا سرزمين به وجود آمده است.»(62) ابن خلدون در خلال درك و شناخت تاريخ، همراه با بررسى هاى دقيق و ذره بينى خود درباره انسان، زمان و مكان به منظور تحليل و توليد انديشه اقتصادى اصيل، بررسى تجربى روشنگرى را به كار گرفت. وى براى اولين بار در تاريخ در زمينه اقتصاد اثر پربارى از خود بر جاى گذاشت. وى زير پوشش بررسى نظريه ارزش و ارتباط آن با كار، تحليل درباره تئورى انباشت سرمايه و ارتباط آن با فراز و نشيب سلسله پادشاهى، برداشت خود درباره پويايى تقاضا، عرضه، قيمت و سود، و نيز برداشت خود ازمسأله پولونقش دولت،تئورى چشمگير ماليات ستانى و ديگر قضاياى اقتصادى را به طور عميق و گسترده تشريح و اثبات كرد. با توجه به مشاركت بى سابقه ابن خلدون در تمامى زمينه هاى علم اقتصاد، شايسته است وى را «پدر علم اقتصاد» بناميم. (63)

پی نوشت ها :

37- Ibid., 2: 279-280 .
38- Aggregate effective demand
39- Multiplier effect
40- equality of income and expenditure
41- Keynes, General Theory, PP. 23-34, 113-131, 52-61
42- The Muqaddimah, 2: 273 .
43- Ibid., 2: 297
44- Ibid., 2: 274
45- Ibid., 2: 275
46- Ibid., 2: 311-12
47- The Muqaddimah, 2: 92
48- Ibn Khaldun was mostly influenced in government expenditures by the letter of Tahir Ibn al-Husayn. See Issawi, Arab Philosophy, P. 89. See also The Muqaddimah, 2: 140-141
49- President Reagan quoted Ibn Khaldun twice, on September 2, 1981, and on October 1, the same year. See Publition Papers of the President of the United States, Ronald Reagan(Washington D.C.:U.S. Government Printing Office, 1981), PP. 745, 871 .
50- Arthur B. Laffer and Marc A. Miles, International Economics in an Integrated World (New York and London: Scott, Foresman and Co., 1982), PP. 157-158
51- The Muqaddimah, 2: 89-90 .
52- Ibid., 2: 213 .
53- Ibid., 2: 337-338
54- Opportunity Cost
55- Valuable Labor
56- Joseph A. Schumpeter, History, PP. 185-94, 474
57- Oveton H. Taylor, A History of Economic Thought (New York: McGraw-Hill Book Co., 1960), P. 78 .
58- Antony Ashley Cooper (3rd Earl of Shafetsbury), Characteristics of Men, Manners, Opinions and Times, vol. 2, Inquiry Concerning Virtue and Merit, 6th ed. (London: J. Purser, 1737 ).
59- Liberal enlightenment
60- transfer of technology
61- Spengler, “Economic Thought,” P. 350
62- The Wealth of Nations
63- Arnold J.Toynbee,A Study of History (London :Oxford University Press,1935)3: 322 .

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *