سازمانها در معنای وسیع کلمه، رکن اصلی اجتماع کنونی اند و مدیریت، مهم-ترین عامل در حیات، رشد و بالندگی یا مرگ سازمان ها تلقی میشود. مدیران، روند حرکت از وضعیت موجود به سوی وضعیت مطلوب مطلوب را هدایت، کنترل و رهبری می کنند. امروزه، انواع خدمات و تولیدات مورد نیاز جامعه را سازمانهای گوناگون فراهم می کنند هر سازمانی با انجام دادن وظایف چند گانه یا تخصصی، هدف های عام یا خاصی را برای جامعه و مردم آن متحقق می سازد.
از ابتدای تاریخ، ضرور تمامی زندگی اجتماعی انسانها را به همکاری واداشته است که این همکاری در ابتدا ساده و خودجوش بود ولی با گذشت زمان به تدریج پیچیده و دشوار شد و با آگاهی توأم شد.
تعریف سازمان :
مفهوم سازمان مانند بسیاری از مفاهیم علوم اجتماعی و انسانی، تعاریف گوناگونی دارد. و در اکثر تعاریف ارائه شده از روابط افراد در انجام وظایف و عقلانی ساختن امور جمعی برای رسیدن به هدف سخن کننده شده است.
سازمان¬ها از ترکیب اجتماعی افرادی که به طور گروهی کار می¬کنند تشکیل می¬شوند. لذا سازمان به مفهوم کلی عبارت است از :
روابط منظم افرادی که تحت سلسله مراتب مختلف آماری وظایف مختلف ولی دارای هدف یا اهداف مشترک¬اند و برای نیل به آنها همکاری دارند.
هدف¬های سازمان درواقع امور هستند که سازمان در راه نیل به آن، برنامه-ریزی می¬کنند و روش خاصی را با فراهم آوردن امکانات لازم تدارک می¬بیند.
دلائل وجود سازمان :
راز وجود سازمان¬ها در چیست؟ آیا زندگی انسان بودن سازمان، می¬توانست کیفیتی را که امروزه دارد داشته باشد؟
1- سازمانها به جامعه خدمت می کنند. آنها این امکان را به وجود می¬آورند که ما بتوانیم همانند شهروندان متمدن در کنار هم زندگی کنیم.
2- سازمانها ما را در تأمین هدف ما یاری می دهند.
3- سازمانها جریانی از دانش و آگاهی ارائه می¬دهند. انسان برای رسیدن به آرزوها و خواسته های خود همیشه به دنبال دانش مکتوب است که او را به جلو هدایت کند. که این کار از طریق سازمان¬هایی مانند دانشگاه¬ها، موزه¬ها مسیر است.
4- سازمانها مسیر شغلی ما را تعیین می کنند.
5- سازمانها یکی از منابع دست یابی افراد به رزق و روزی هستند.
انواع سازمان :
سازمانها را براساس کارکرد و اهداف به دو دسته عمده سازمان رسمی و غیر رسمی دسته بندی می کنند.
الف: سازمان رسمی
عبارت است از مجموعه ای از افراد که با استفاده از هماهنگی معقول و ارتباط منظم و منطقی و با انجام وظایف مستمر برای تحقق هدف یا اهداف مشترکی فعالیت می کنند.
عناصر مهم سازمان رسمی :
* هدف- اولین عنصر هر سازمان که ضرورت، علت و فلسفه وجودی آن را توجیه می کند، هدف آن است. مثلاً هدف وزارت آموزش و پرورش همگانی ساختن تعلیم و تربیت و سازگاری آموزش با نیازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است.
* ساختار و تشکیلات- سازمان رسمی در قالب ساختار تشکیلاتی و نمودار سازمانی (فلوچارت) عمل می کند. به عبارت دیگر سازمان رسمی از شبکه¬ای از ارتباطات بین افراد و گروه¬هایی که برای رسیدن به اهداف مشخص سازمان، طی روابطی منظم و با ایجاد هماهنگی در امور همکاری دارند و ارتباط و همکاری آنها براساس قوانین و مقررات و مدون، به صورت افقی و عمودی صورت می پذیرد.
* فرایند انجام کار- مجموعه روشها، اسلوب¬ها، متون و جریان دستورالعمل¬ها و آئین¬نامه¬هایی است که در هر سازمان برای انجام فعالیت صورت می¬پذیرد. نظیر، برنامه¬ریزی، ارتباطات، هماهنگی، کنترل، نظارت، ارزشیابی و سایر روش¬های نرم افزاری.
* منابع مادی- که شامل ابزار، تجهیزات، ماشین¬ها، مواد و انرژی مورد نیاز سازمان می¬باشد.
* منابع انسانی- شامل تمامی نیروهای شاغل در هر سازمان هستند که عنصر اساسی و هسته مرکزی و به اصطلاح روح هر سازمان رسمی تلقی می¬شوند.
چرا به سازمان رسمی نیاز داریم؟
انسانها به این دلیل سازمان رسمی را ایجاد می کنند که بتوانند آن چه را که به تنهایی قادر به انجامش نیستند با یاری یکدیگر انجام دهند.
در کنار این عامل عوامل دیگری نیز وجود دارد که ایجاد سازمان رسمی را اجتناب ناپذیر می کنند که عبارتند از :
* توانایی ذهنی انسان¬ها محدود است- هر یک از پردازش¬کننده اطلاعات هستیم، چرا که همگی روزانه با حجم انبوهی از اطلاعات مواجه می¬شویم. ما نمی¬توانیم در تمام زمینه¬ها دارای اطلاعات باشیم بنابراین باید تقسیم کار صورت گیرد.
* توانایی و مهارت افراد متفاوت است- به علت تفاوت در آموزش و تجربیات انسانها، گروهی از افراد، برخی از کارها را بسیار خوب انجام می¬دهند در حالیکه در مورد سایر کارها این مهارت را ندارند. سازمان رسمی از این تفاوت استفاده کرده و افراد را در محل¬هایی قرار می¬دهد که به بهترین وجه به دستیابی اهداف سازمان کمک کنند.
* در هر سازمانی محدودیت زمانی و مالی وجود دارد- سازمانها نه تنها از طریق به کارگیری مهارت های متنوع بلکه با افزودن به نیروی کار، دست یابی به اهداف مورد نظر را طی زمانی معین، با منابع مالی معین امکانپذیر می سازند. هنگامی که افراد متعدد، کار واحدی را انجام می دهند، افزایش در تعداد افراد سرعت کار را بالا برده و بدین سان سازمان فشرده تر می شود. از طرفی محدودیت در امکانات و منابع مالی نیز اقتضا می کند که با برنامه ریزی و سازماندهی در یک تشکل رسمی، بتوان از آنها استفاده بهینه کرد.
ب: سازمان غیررسمی
ساخت سازمان غیر رسمی ساختی است خود به خود، به طور طبیعی، بدون طراحی از قبل که گاهی میان کارکنان سازمان بنا به ویژگیهای داخل کاری و خارج کاری، روابطی که سازمان رسمی پیش بینی نمی کند به وجود می آید. از سازمان غیر رسمی به عنوان سایه سازمان تعبیر می شود.
در هر صورت سازمان غیررسمی بر سازمان رسمی اثر می گذارد.
مدیریت سازمان رسمی قادر نخواهد بود که در شکل گیری و نحوه پدید آمدن سازمانهای غیررسمی اعمال نظر کند.
چرا سازمان غیررسمی ایجاد می شود؟
افراد دارای نیازهایی هستند که تمایل به ارضای آنها دارند.
اگرچه بسیاری از نیازهای آنها در سازمان های رسمی برطرف می شود ولی این سازمانها پاسخ گوی تمام نیازهای آنها نمی باشد. در نتیجه افراد به دنبال منبع دیگری برای نیل به هدف می باشند.
تأثیرات سازمانهای غیررسمی بر سازمانهای رسمی :
* سازمان غیررسمی مجرای ارتباطی بیش¬تری را برای تشکیلات پدید می-آورد. سازمان غیررسمی از ایجاد شایعه به عنوان وسیله ارتباطی کمک می-گیرد.
* سازمان غیر رسمی به گروه های کاری ثبات و رضایت می بخشد، مثل حس تعلق داشتن و امنیت برای افراد.
* در بسیاری موارد، سازمان غیر رسمی در جبران محدودیت های مدیریتی، یک عامل کمک و یاری رسان به شمار می رود. برای مثال در صورتی که یک مدیر دستور نادرستی یا ناکافی صادر کند زیر دستان در انجام آن داوطلبانه کار را به گونه ای دنبال می کنند که دستور را با نیازهای موقعیت واقعی آن وفق داده و نقاط ضعف را بپوشانند.
مفهوم مدیریت :
صاحب نظران مدیریت با اهداف و سوگیریهای مختلف، تعاریف گوناگون ارائه کرده اند.
* هنر انجام دادن کار بوسیله دیگران (فالت)
* هماهنگ سازی منابع انسانی و مادی در جهت تحقق اهداف (کاست)
* فراگرد هماهنگ سازی فعالیت فردی و گروهی در جهت هدف¬های گروهی (دانلی)
هنری فایول اولین کسی بود که جریان مدیریت را به وظایف یا کارکردها تقسیم و تعریف کرد. او پنج وظیفه اساسی برنامه¬ریزی، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و کنترل را در مدیریت تشخیص و تعیین کرد.
بعد از فایول، صاحب نظران دیگر همان وظایف را، با مختصری تغییر، با اصطلاح های دیگر توصیف کردند.
* مهارتهای سه گانه مهم مدیران در سازمان- مدیران در هر سطحی که باشند (عالی، میانی و پایه) و در هر نوع سازمان رسمی که فعالیت کنند باید به مهارت های خاصی مجهز باشند تا بتوانند دانش و تجربه شخصی خود را برای رسیدن به اهداف سازمان به طور مؤثر بکار گیرند.
رابرت کاتز (1955) سه مهارت اصلی را که مدیران بدان نیاز دارند تعیین نموده است.
1- مهارت های فنی :
در سطوح پائین مدیریتی، مهارتهای فنی مهم¬ترین مهارت¬ها را تشکیل می¬دهند و اغلب به جنبه¬های فنی شغل مربوط می¬شود. این مهارت¬ها شامل دانایی و توانایی در انجام وظایف ویژه و چیرگی در کاربرد ابزار و تجهیزات مختص آن وظایف است.
مهارت¬های فنی شامل کسب آموزش و تجربه¬اندوزی است که به کمک مهندسان، معماران و متخصصان، هم در مدرسه و هم در محیط کار، حاصل می¬آید.
این مهارتها چون قابل مشاهده، سنجش و اندازه گیری هستند می توان در آنها به بالاترین درجه تبحر و توان مندی رسید.
مدیران پایه یا سطوح عملیاتی بیشتر از سایر سطوح نیازمند بکارگیری و استفاده مهارت های فنی هستند.
2- مهارت های انسانی :
این مهارتها به مدیران این امکان را می دهد که با افراد و در کنار آن ها و با ارتباط موثر با گروه ها کار کنند. مهارت های انسانی در نقطه مقابل مهارتهای فنی قرار دارند. یعنی کار کردن با مردم در مقابل کار کردن مشارکتی زمینه را برای یادگیری غیرمستقیم مهارت های انسانی فراهم می سازند. مدیران همه سطوح سازمانی به این مهارت نیازمندند. چون آنان برای نیل به اهداف سازمان به افراد داخل و خارج سازمان وابسته اند.
3- مهارت های ادراکی یا مفهومی :
این مهارتها توانایی هماهنگ کردن و وحدت بخشی را به مدیران می دهد تا آنان بتوانند سازمان را به صورت یک کل یا سیستم مشاهده و روابط متقابل بخش های مختلف و چگونگی تأثیر تغییر هر قسمت در کل سازمان را درک، تجزیه و تحلیل و پیش بینی کنند.
یادگیری مهارتهای ادراکی مستلزم یادگیری نظریه ها، نکته ها و اصول کلیدی مربوط به علوم رفتاری، نظریه های سازمان و مدیریت، شناخت وظایف مدیریت و تصمیم گیری و کاربرد عملی آنهاست. مدیران عالی نیازمند بیشترین بکارگیری و استفاده از مهارت ادراکی هستند.
مدیریت سازمانهای فرهنگی و اجتماعی :
کارکنان، متخصصان، مسئولین فرهنگی و اجتماعی برای هدایت سازمان های فرهنگی و اجتماعی حوزه کاری خود نیاز به شناخت و یادگیری آن چه تاکنون مطرح شد را دارند. اما هدایت مطلوب سازمانهای فرهنگی و اجتماعی علاوه بر شناخت و یادگیری اصول و مبانی فوق نیاز به این دارو که افراد، فرهنگ و عناصر فرهنگی و مفاهیم اجتماعی آن را نیز بدانند تا بتوانند با تلفیق و ترکیب تمامی آنها با آگاهی و شناخت، توان مندی و مهارت، درایت و دور اندیشی سازمانهای کاری خود را هدایت، نظارت و سرپرستی کنند.
مفهوم فرهنگ :
از فرهنگ تعاریف مختلفی ارائه شده است. اما جامع ترین تعریفی که از فرهنگ شده تعریفی است که تابلور بیان کرده است :
فرهنگ یک جامعه عبارت است از افکار، عقاید، آرزوها، مهارت ها، اخلاقیات، ابزار و وسایل، امور مربوط به زیبایی و کارهای هنری، آداب و رسوم و موسسه هایی که افراد این اجتماع در میان آنها تولد یافته و رشد می کنند.
عناصر کلیدی فرهنگ :
فرهنگ هر جامعه مشتمل بر سه عنصر است :
1- عناصر عمومی یا مشترک :
منظور از این عناصر امور و رفتاری هستند که در بین تمام مردم یک جامعه عمومیت دارند. مثلاً نوع غذا، لباس.
2- عناصر تخصصی :
به گروه یا گروه هایی از مردم در فرهنگ بر می خوریم که در حرفه معینی تخصص دارند و معلومات و مهارت های لازم جهت انجام یک شغل را دارا می باشند. این گروه ضمن اینکه با سایرین زندگی می کنند و عناصر عمومی در رفتار و عادتها و افکار ایشان به چشم می خورد ولیکن در موقع انجام حرفه خود، رفتار و آداب خاصی از خویش بروز می دهند. مانند معلمین، کارمندان و … .
3- عناصر اختراعی :
منظور از این عناصر، راه¬ها و طرق انجام یا طرز فکر خاصی است که نه تنها بین همه مردم عمومیت ندارند بلکه تمام اعضای یک گروه نیز از این نحوه فکر یا عمل پیروی نمی¬کنند مانند روش معینی از تهیه لباس که فقط عده معدودی در جامعه از آن پیروی می کنند.
عناصر مهم دیگر در مدیریت فرهنگی و اجتماعی :
* دانش و دانایی مهم¬ترین سرمایه¬های هر سازمانی است- سازمانی که از این موهبت بیشتر برخوردار باشد یقیناً با چالش¬های موجود بهتر برخورد کرده و در عرصه رقابت موفق تر خواهد بود.
دانش پایه جدید ثروت است. وقتی دانش مبنای ثروت است کارکردن و یادگرفتن مفهومی یکسان خواهند داشت.
* منابع انسانی مهم¬ترین سرمایه کسب و کار هستند- اقدامات و سیاستهای پرسنلی خوب و صحیح علاوه بر توانایی مدیر در استفاده از تمایل و توانایی های کارکنان از عوامل موفقیت سازمان است.
* فن آوری های نوین ارتباطی- اطلاعاتی که انسان را وارد عصر شاهراه¬های الکترونیکی و نظام های چند رسانه ای چون کلاس های مجازی (Virtual Classrooms)، مدارس مجازی (Virtual School) دانشگاه مجازی (Virtual University) و … کرده که در آن مسابقه عجیبی میان کشورها برای وصل شدن به شبکه¬های اطلاعاتی و ارتباطی آغاز شده است.
می¬گویند جامعه¬ای در حال تکوین است که بیشتر مجازی است یعنی همه چیز در آن در حال دیجیتالی شدن است.
دشواریهای مدیریت فرهنگی و اجتماعی :
حوزه ای فرهنگی بسیار مهم¬تر از مسائل سیاسی هستند. اما برای مدیران فرهنگی و اجتماعی تفکیک مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بسیار مشکل خواهد بود. با این وجود صحنه رویارویی در دنیای امروز صحنه فرهنگی است. این صحنه ویژگیهایی دارد که صحنه نظامی فاقد آن است.
1- اولین ویژگی صحنه فرهنگی، نوع هدف گیری آن است. هدف اصلی در هجوم فرهنگی، هویت و شخصیت انسان ها به قصد واگرایی آنها از ریشه ها و اصالت های فرهنگی و دینی خویش است.
تسخیر ذهن ها مقدمه تسخیر همه داشته های یک ملت به شمار می رود.
2- ویژگی دوم صحنه فرهنگی وجود عناصری است که در جامعه خودی قرار دارند اما دل و رفتار آنان با طرف مقابل تنظیم می شود این افراد به راحتی شناخته نمی شوند. به دلیل پیچیدگی مسائل و مباحث فرهنگی، مدیریت و سرپرستی امور فرهنگی در مقایسه با امور دیگر سخت تر است.
3- ویژگی سوم قلمرو فرهنگ است که می توان به دو صورت گسترده یا محدود تعریف کرد.
اگر گستره فرهنگ را فقط کارهای رسمی وزارتخانه ای که وظایف آن را بر عهده دارد بدانیم طبعاً آنرا محدود کرده ایم.
از نگاه دیگر فرهنگ مفهوم بسیار وسیعی دارد که همه جوانب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اعتقادی جامعه را در بر می گیرد که می توان از آن به عنوان میراث فرهنگی یاد کرد که نشان دهنده وسعت و گستردگی فرهنگ می باشد.
4- فرهنگ جامعه مقوله ای کیفی است. و هدایت و سرپرستی و برنامه ریزی برای مقوله های کیفی مانند مقوله های کمی ساده و بدون اشکال نیست.
مثلاً نمی توان نقاشی میکل آنژ با نقاشی بیکاسو را با یکدیگر مقایسه کرد.
در فعالیت های فرهنگی اصولاً مفهوم عدد مطرح نمی شود بلکه به جای آن رضایت یا عدم رضایت مورد نظر قرار می گیرد.
مسئولیت فرهنگی و اجتماعی سایر سازمانها :
سازمانهای موجود در جامعه علاوه بر انجام وظایف کلاسیک خود که تحقق بخشی به اهداف سازمان می باشد. به انجام فعالیت های دیگر نیز مکلف شده اند که اصطلاحاً این وظایف را مسئولیت اجتماعی و فرهنگی نام نهاده اند. لذا مدیران در کنار ایفای نقش تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی، رهبری، نظارت و ارزیابی بایستی به مؤلفه های فرهنگی و اجتماعی موجود در سازمان خود نیز توجه کافی معطوف دارند.
به زعم اندیشمندان و صاحب نظران مدیریت، مسئولیت فرهنگی و اجتماعی تنها مختص سازمانهای ذی ربط نیست بلکه سطوح مختلف جامعه و تمام سازمانها را در بر می گیرد.
حکومت نیز به منزله قلب جامعه و مرکز سیاست گذاریهای کلان فرهنگی و اجتماعی، تصمیم هایش تأثیر مستقیم بر روی کلیه بخش های جامعه دارد.
بررسی روابط عمومی به عنوان نمونه¬ای از یک سازمان اجتماعی درگذشته وظایف روابط عمومی صرفاً در یک حیطه آن هم بحث تبلیغات و امور تبلیغاتی خلاصه می¬شد به گونه¬ای که با ذکر عبارت روابط عمومی، مفهوم تبلیغات در اذهان متجلی می¬شد ولی با گسترش فن¬آوری اطلاعات و ارتباطات، سیستم های سازمانی و گستره فعالیت¬ها، روشن شدن جایگاه روابط عمومی از دیدگاه نقشی که ایفا می کند به عنوان یکی از کلیدی ترین خرده سیستم های هر سازمان حوزه های دیگری به آن اضافه شد.
وظایف روابط عمومی یک سازمان به شرح زیر است :
1- کارکرد اطلاع رسانی، 2- کارکرد ارتباطی، 3- کارکرد تبلیغاتی.
کارکرد اطلاع رسانی :
در این حوزه وظیفه روابط عمومی های یک سازمان تهیه، تولید و توزیع اطلاعات مورد نیاز هر یک از مخاطبان (درونی و بیرونی) سازمان می باشد.
اطلاع رسانی یکی از مأموریت های اولیه و مهم روابط عمومی ها در عصر اطلاعات می باشد. با این بینش روابط عمومی ها به سه گروه از مخاطبان آمار و اطلاعات ارائه می دهند.
* ارائه آمار و اطلاعات به مردم :
روابط عمومی ها باید اطلاعات عمومی مورد نیاز مردم را به انحاء مختلف در اختیار مردم قرار دهند. به عبارتی با دیدگاه مشتری مداری آن دسته از اطلاعاتی را که مردم در زمینه سازمان متبوع به آن نیاز دارند در اختیار آنان قرار دهند.
* ارائه آمار و اطلاعات به متخصصان و دانشگاهیان :
هم اکنون بسیاری از محققان و مدرسان و متخصصان جهت انجام فعالیت های پژوهش و آموزش نیاز به اطلاعات و آماری پیدا می کنند که در سازمان مورد نظر موجود خواهد بود. وظیفه روابط عمومی سازمان این است که اطلاعات مورد نیاز متخصصان را در اختیار آنان قرار دهند. این وظیفه از جمله بحث های جدیدی است که به حوزه روابط عمومی وارد شده است.
* ارائه آمار و اطلاعات به مدیران :
از جمله وظیف روابط عمومی ها ارائه آمار و اطلاعات مورد نیاز مدیران برای تصمیم گیری است. غالب این اطلاعات محرمانه و نتیجه افکار سنجی ها و پژوهش هایی است که توسط کارشناسان و محققان روابط عمومی صورت می پذیرد. مدیران جهت برنامه ریزی و تصمیم گیری در حوزه فعالیت های سازمانی نیاز به این اطلاعات و یا نتایج آنها خواهند داشت.
کارکرد ارتباطی :
روابط عمومی ها نیاز به برقراری ارتباط با مخاطبان خود دارند در مجموع می توان ارتباط در روابط عمومی ها را به دو دسته کلی تقسیم کرد : ارتباط درون سازمانی و ارتباط برون سازمانی (ارتباط با رسانه ها و مطبوعات و ارتباط با مردم جامعه).
در درون سازمان روابط عمومی¬ها پل ارتباطی بین مدیران سازمان با کارکنان هستند. روابط عمومی با ایفای وظیفه مذکور هم به کارکنان کمک می کند تا مشکلات و مسائل خود را حل نموده و هم ایده¬های نو آنان را به مدیران منتقل می سازد. از طرفی مدیران نیز براحتی از مجموعه نظرات پرسنل سازمان نسبت به خود و جایگاه مدیریت در سازمان آگاهی های لازم را کسب کرده و از نتایج آن در بهبود و بهسازی سازمان و مدیریت سازمان استفاده خواهند نمود.
در بعد بیرونی روابط عمومی پل ارتباطی با مردم، رسانه¬ها و وسایل ارتباطی جمعی است. دریافت پیام¬های مردمی بصورت شبانه روزی و انتقال آن به متولیان و تصمیم گیران سازمان از جمله کارهای مهمی است که نقش به سزایی در بهبود فعالیت های سازمان داشته است.
روابط عمومی¬ها همچنین به ایجاد ارتباط با مطبوعات و رسانه¬های جوع می-نمایند. رسانه¬ها و روابط عمومی¬ها هر دو به هم نیازمند هستند. فهرست انتشار، تداوم انتشار و فراگیری و پوشش مخاطبان از جمله ویژگیهای رسانه ها می باشد که باعث جلب توجه روابط عمومی سازمان می باشد و از طرفی رسانه ها نیز به دلیل اینکه به راحتی می توانند به اطلاعات مورد نیاز خود در سازمان دست یابند تمایل زیادی به ایجاد ارتباط با روابط عمومی ها دارند.
کارکرد تبلیغاتی :
در بعد تبلیغاتی، روابط عمومی ها با بهره گیری از شعارها و اصول تبلیغاتی اقدام به معرفی سازمان و جایگاه آن در بین مردم می نمایند. روابط عمومی با هدف اقتصادی از تبلیغات برای شناساندن سازمان و حفظ و تداوم بازاریابی (جلب مشتری) استفاده می کنند.
بهره گیری از چاپ نشریه های ادواری به عنوان پیام سازمان، چاپ بروشور، تهیه تیزرهای تلویزیونی از جمله راهکارهایی هستند که روابط عمومی از آنها بهره می گیرند.
Hits: 0