گفتوگوی اختصاصی با تایلر کوئن استاد اقتصاد دانشگاه جورج میسن
تایلر کوئن اقتصاددان آمریکایی، نویسنده و استاد دانشگاه جورج میسن است که در نشریاتی چون والاستریت ژورنال، فوربس و نیوزویک هم مطلب مینویسد و ستون ثابتی در نیویورکتایمز دارد. کوئن 51 ساله خود خواندن اقتصاد را از دانشگاه جورج میسن آغاز کرد و پس از اخذ لیسانس به دانشگاه هاروارد رفت. او در هاروارد یکی از شاگردان توماس شلینگ نظریهپرداز نظریه بازی و نوبلیست اقتصاد بوده است. تایلر کوئن در سال 2011 توسط نشریه اکونومیست در فهرست اثرگذارترین اقتصاددان دهه قرار گرفت. همچنین نشریه فارین پالیسی در همان سال او را در رده هفتاد و دوم لیست 100 متفکر جهان قرار داد.
در ابتدا میخواهم از شما به عنوان یک مدرس اقتصاد بپرسم برای مدیریت اقتصاد در این روزها کدام مکتب اقتصادی میتواند عملکرد بهتری داشته باشد؟ کینزی، نئوکینزی، لیبرال، نئولیبرال، مکتب اتریش، شیکاگو… یا هر مکتب دیگر؟ برای انتخابتان چه دلایلی دارید؟
از نظر من اقتصاد در این روزها باید با توجه به نیازهایش یک روش گلچین کردن و انتخاب کردن در پیش بگیرد. در هر کدام از این مکاتب فکری مزایایی وجود دارد. من به شخصه بیشتر تحت تاثیر مکتب اتریش و مکتب شیکاگو هستم اما وقتی پای توضیح و تحلیل بحران مالی وسط باشد کینز ارتباط قابلتوجهتری با موضوع دارد و خلأهایی را برای ما پر میکند که دیگر دکترینها به آن نپرداختهاند. کینز راهحلهای بیشتری برای بحرانهای مالی دارد. در نهایت این موضوع بسته به این است که یک کشور برای مدیریت اقتصاد و بحران اقتصادی از کجا شروع کند. سوئد در حدود سال 1975 به شدت به ایدههای مکاتب اتریش و شیکاگو نیاز داشت. اکنون آنها هزینههای دولت، مقررات و مالیاتها را کاهش داده و به نوعی موازنه ایجاد کردهاند.
تا چه اندازه به اقدامات دولت ایالات متحده و به ویژه فدرالرزرو برای بهبود اقتصاد امیدوار هستید و اعتقاد دارید؟
در حال حاضر روند بهبودی اقتصاد ما بسیار پایین است. مردم اکنون فهمیدهاند که نرخ رشد بلندمدت اقتصاد ما، چند سال قبل روندی رو به پایین در پیش گرفت اما این روند کاهشی با یک حباب بزرگ پوشیده شده بود. فدرالرزرو هرگز متوجه این حباب نشد. در واقع اغلب اقتصاددانان در تمام مکاتب فکری هم نتوانستند این مساله را بفهمند. این یک داستان غمگین است که تنها میگوید دریافتن واقعیت چقدر دشوار است. من در مورد اقتصاد آمریکا در میانمدت خوشبین هستم اما در چند سال آینده اتفاق خاصی نخواهد افتاد.
برخی منتقدان معتقدند کتاب شما با عنوان «اقتصاددان درونتان را کشف کنید» یک نوع اقتصاد فریبدهنده و اغواکننده را نشان میدهد چرا که در آن شما به عنوان مولف به مشکلاتی میپردازید که حائز اهمیت چندانی نیستند. پاسختان به این منتقدان چیست؟
خب من معتقدم مشکلات زندگی شخصی ما بینهایت با اهمیت و قابل بحث است. اینها اساسیترین مسائل در بین همه مشکلات اقتصادی هستند. من سعی کردم از استدلال اقتصادی برای حل این مشکلات استفاده کنم. همچنین زندگی عادی را پر از فریب و اغوا در همه ابعاد معنوی آن میبینم. فرار کردن از این مشکلات فریبندهتر خواهد بود بنابراین تصمیم گرفتم با آن مبارزه کنم و به آن افسار بزنم. اما البته خوانندههایی که روشهای اقتصاد کلان سنتیتر و رشد اقتصادی را ترجیح میدهند، میتوانند کتاب «رکود بزرگ» مرا بخوانند.
آیا شما کتابتان را برای یک منطقه جغرافیایی خاص نوشتید یا معتقدید کتابتان فرامرزی است؟ این کتاب برای کشورهای در حال توسعه هم کاربرد دارد؟
در هنگام نگارش یک کتاب بسیار مهم است که چشمانداز بینالمللی آن را در نظر بگیرید. من همیشه تلاش کردهام تمام کتابهایم به گونهای باشد که مرزی نداشته باشد و در همه جا خوانده شود. این شامل کشورهای در حال توسعه هم میشود. با این همه برای کشورهای در حال توسعه من سلسله درسگفتارهایی در اقتصاد توسعه دارم که میتوانید آنها را در سایت دانشگاه MRU ببینید.
چند سال قبل شما پیشنهاد دادید توزیع آب در کشورهای فقیر آزادسازی شود. اما میدانید این کشورها اغلب ساختار سیاسی رانتی دارند و رقابتی در کار نیست. چگونه این کشورها و جوامع میتوانند دوران انتقال را بگذرانند و به یک اقتصاد رقابتی برسند؟ راهحلهای واقعی آن چیست؟
در دنیا خصوصیسازیهای زیادی از دهه 1990 تاکنون صورت گرفته است. همه آنها خوب نبوده اما آنهایی که در مورد آن خوب فکر شده بود به نتایج خوب هم رسید و موفق شد. این به من نشان میدهد چنین اصلاحاتی حتی در سایه مخالفتهای عمیق سیاسی هم امکانپذیر است. توزیع آب در آن کشورها رقابتیتر از قبل است حتی اگر کاملاً رقابتی هم نباشد. اما این تنها یک بخش از راهحل است. این جوامع باید سطح بالاتری از همکاری و اعتماد داشته باشند؛ چه با خصوصیسازی آب و چه بدون آن.
Hits: 0