مرور تئوري‌هاي مربوط به انقلاب چين
chinese-communist-revolutionدر اين مقاله مي‌‌‌خواهيم به بررسي پرسشي بنيادين درباره تاريخ قرن بيستم دنيا بپردازيم‌‌. اين پرسش آن است كه چرا انقلاب كمونيستي چين به موفقيت رسيد. آيا پيروزي اين انقلاب، نتيجه چند نيرو و ساختار بزرگ و معدود بود يا عوامل كوچك و پرشماري در كار بودند كه در سطح محلي عمل مي‌‌‌كردند و پيامدي تاريخي را در دنيا به بار آوردند؟

در ابتدا بايد به اين نكته اشاره كرد كه مسير دستيابي حزب كمونيست چين (CCP) به قدرت، بيش از آن كه از شهرها بگذرد، از ميان روستاها گذر كرد. گوميندونگ (GMD) اعضاي اين حزب را در 1927 از شهرها اخراج كرده بود و آنان را از كارگران شهري جدا ساخته بود. (توجه داشته باشيد كه اين امر دقيقا بر خلاف انتظارات ماركسيسم كلاسيك است كه بر اساس آن انتظار مي‌‌‌رود كه پرولتارياي شهري به پيش قراولان انقلاب تبديل گردند.) علاوه‌بر آن، نقطه عطف سرنوشت حزب كمونيست به وضوح در «مناطق پايه‌اي» (base areas) در حين جنگ سينويي‌‌ها و ژاپني‌‌ها (45-1937) روي داد. در آن زمان مناطق روستايي چين كه حزب كمونيست قادر بود در آن‌‌ها خود را به نيروي نظامي‌‌‌ و سياسي مسلطي تبديل كند، به مخالفت با گوميندونگ و ارتش ژاپن پرداختند. از اين رو موفقيت انقلاب به بسيج موفقيت‌آميز روستايي‌‌ها در دو دهه 1930 و 1940 وابسته بود.چگونه میزان موفقيت اين امر را ارزيابي مي‌‌‌كنيم؟ اين پرسش به طور طبيعي در مباحثي كه در غرب از 1949 درباره انقلاب چين در گرفته بسيار مطرح بوده است. دو تئوري تاثير‌گذار در اين باب، فرهنگ سياسي و تعارض‌‌هاي طبقاتي را به عنوان دلايل انقلاب مطرح مي‌‌‌سازند و به نظر مي‌‌‌رسد كه هيچ يك از اين دو تئوري راضي كننده نباشند‌‌. در تحليلي عقلاني‌‌تر به سياست‌‌هاي طبقاتي محلي اشاره مي‌‌‌گردد. منطقي‌‌تر آن است كه به جاي مسلم فرض كردن يك عامل تصادفي بزرگ و منفرد، موفقيت CCP را به صورت زنجيره‌‌اي از عوامل و منافع كوچك در نظر آوريم كه همراه با مهارت و شانس به يك پيروزي موفقيت‌آميز ملي منجر شد.

در ابتدا نظريه‌‌اي را مد نظر قرار مي‌‌‌دهيم كه بر مبناي فرهنگ سياسي قرار دارد. چالمرز جانسون در كتابي مشهور كه در 1962 به نگارش در آورد، چنين ادعا كرد كه دليل موفقيت CCP در بسيج كشاورزها و كسب حمايت آن‌‌ها در خلال جنگ سينويي‌‌ها و ژاپني‌‌ها آن بود كه اولا كشاورزها ناسيوناليست و وطن پرست بوده و براي اخراج ژاپني‌‌ها مصمم بودند و ثانيا CCP سازماني بود كه توانايي نظامي ‌‌و سازماني زيادي را براي مقابله با ارتش ژاپن كه در چين حضور داشت، از خود بروز داد (از کتاب ناسيوناليسم دهقاني و قدرت كمونيستي : ظهور انقلاب چين ، 1945-1937 ). جانسون بر اين باور بود كه CCP در حين جنگ به خاطر وحدت عليه ژاپني‌‌ها، بهاي چنداني به برنامه اجتماعي خود ( تعارض طبقاتي، اصلاحات ارضي و‌‌… ) نداد و اهداف اجتماعي آن، نقش اندكي را در موفقيت اين حزب در بسيج دهقان‌‌ها ايفا كرد يا اصلا هيچ نقشي نداشت. بنابراين كشاورزها به خاطر حس نا‌سيوناليستي خود به حمايت از CCP پرداختند و احتمالا برنامه اجتماعي كه پس از پيروزي بر ژاپني‌‌ها بروز پيدا كرد، آن‌‌ها را متعجب و ناراحت ساخت. در اين نظريه يكي از ويژگي‌‌هاي فرهنگ سياسي يعني هويت ملي به عامل اساسي فعاليت‌‌هاي عظيم عمومي‌‌‌تبديل گرديد‌‌.
مارك سلدن، جامعه شناس ماركسيست آمريكايي ديدگاهي كاملا متفاوت درباره موفقيت CCP را در كتاب « راه نيان در چين انقلابي» (1971) پيش روي ما گذاشت. وي مدلي از تعارض طبقاتي را مطرح نمود كه بر اساس آن جامعه روستايي چين از ساختار طبقاتي برخوردار بود كه به طور عيني استثمارگر بوده و CCP توانست در مقابل آن، روستايي‌‌ها را به نحو موفقيت‌آميزي بسيج كند. مالكان زمين، رباخوارها و حكومت با اعمال بهره، رانت و ماليات از كشاورزها بهره‌كشي مي‌‌‌كردند. CCP برنامه‌‌اي را در رابطه با انقلاب اجتماعي ارائه نمود كه هدف از آن سرنگون ساختن اين نظم استثمار‌گرايانه بود و دهقانان از اين برنامه‌‌ها پيروي كرده و CCP را مورد حمايت قرار دادند تا منافع طبقاتي آن‌‌ها را پيگيري كند.
نظريه جانسون در امتحان گذر زمان چندان موفقيت‌آميز عمل نكرده است، چرا كه شواهدي در تاييد اين ايده وجود ندارد كه مردم عادي چين، واقعا هويت ملي‌گرايانه و تعهد‌‌هاي سياسي كه اين نظريه مطرح مي‌‌‌سازد را داشته اند. با اين حال مدل سلدن، اشتباهات و ناكامي‌‌هاي عمده چشمگيري نيز دارد. سلدن چنين فرض مي‌‌‌كرد كه واقعيت‌هاي استثمار و طبقه نسبتا واضح هستند، به گونه‌‌اي كه كشاورزها كم و بيش به سرعت منافع طبقاتي خود را درك مي‌‌‌كنند. وي همچنين تصور مي‌‌‌كرد كه اقدامات جمعي كم و بيش از دريافتي راجع به منافع طبقاتي ناشي مي‌‌‌شوند، به اين شكل كه اگر استراتژي معقولي براي پيگيري منافع طبقاتي از طريق شورش (يعني از طريق CCP) وجود داشته باشد، آن گاه كشاورزها مشتاق به انجام اين كار خواهند بود. با اين وجود، واقعيت‌‌هاي اجتماعي چين بسيار پيچيده‌‌تر از آن بود كه در اين خوانش مد نظر قرار گرفته و براي بسياري از ساكنين روستاها، نكاتي مثل منطقه، دودمان و جامعه روستايي ، واقعيت‌‌هاي اجتماعي مهم‌تري در قياس با طبقه و استشمار هستند. لذا نه جانسون و نه سلدن، هيچ يك چار چوبي را ارائه نمي‌‌‌كنند كه بتوان در آن نظريه‌‌اي كاملا راضي كننده در باب انقلاب به وجود آورد. ديدگاهي قانع كننده‌‌تر در اين باره از سوي نسل سوم مورخين انقلاب چين ارائه شده است. يكي از اين مورخين، يونگ فاچن است كه كتاب «انقلاب : نهضت كمونيست در شرق و مركز چين، 1945-1937» (1986) را به رشته تحرير در آورده است. فاچن توضيحي را درباره موفقيت CCP در بسيج دهقان‌‌ها ارائه مي‌‌‌كند كه به تحليلي خرد از سياست‌‌هاي محلي ايجاد شده در شرق چين بستگي دارد. اين سياست‌‌ها در نتيجه آرايش اجتماعي محلي و اشغال چين توسط ‍‍‍ ژاپني‌‌ها به وجود آمده بودند. ديدگاه وي از لحاظ روش شناختي، بيش از آن كه فراگير و تك عاملي باشد، محلي بوده و به ريزبنيان‌‌ها نظر دارد. همچنين يافته‌‌هاي اصلي فاچن، از بعضي جهات مهم با يافته‌‌هاي جانسون و سلدن در تعارض قرار دارند.
در ادامه به بررسي عناصر عمده تحليل فاچن مي‌‌‌پردازيم. اولا وي اين ديدگاه ماركسيستي را مي‌‌‌پذيرد كه طبق آن، CCP طرح اجتماعي منسجمي‌ ‌‌(اصلاحات ارضي و دگرگوني بنيادين آرايش املاك روستايي) داشت و اين برنامه را به عنوان بخش مركزي تلاش‌‌هاي خود در راستاي بسيج دهقان‌‌ها قرار داد. در اين برنامه به طور ضمني تحليلي طبقاتي از جامعه روستايي چين به دست داده مي‌‌‌شد كه اين جامعه را به كشاورزان فقير، كشاورزان متوسط، كشاورزان ثروتمند و زمين‌دارها تقسيم مي‌‌‌كرد و تلاش مي‌كرد تا تعارضات ميان اين‌‌ها را شدت بخشد. ثانيا فاچن اين ديدگاه كه ارتباطات و مخالفت‌‌هاي ميان اين طبقات روستايي براي طرفين كاملا واضح بوده و براي كسب حمايت دهقان‌‌ها تنها لازم است كه چند رهبر ايدئولوژيك در روستا ظاهر شوند را رد كرد. وي بر اين باور بود كه تنوع گسترده روابط اجتماعي در روستاها – تبار، خانواده، سازمان مذهبي و دوستي – به عنوان مانعي قدرتمند در برابر ظهور آگاهي طبقاتي عمل كرد. لذا برنامه‌‌اي مشخص براي بالا بردن آگاهي طبقاتي مورد نياز بود، در حالي كه CCP تلاش كرد تا نشست‌‌هاي «تندي گفتار» خود را به طور كامل برگزار نمايد.
فاچن همچنين اعتقاد داشت كه دهقان‌‌ها، به شدت نسبت به توانايي سازمان‌‌هاي بيروني براي محافظت از آن‌‌ها در مقابل خشم قدرت‌‌هاي محلي (مقامات و زمين‌دارها) در صورت حذف خطر نظامي‌‌‌مشكوك بودند. از اين رو مشكل اصلي در بسيج آن‌‌ها ايجاد يك سازمان و نيروي شبه نظامي‌‌‌محلي بود كه بتواند حملات ژاپني‌‌ها و نظاميان GMD را دفع كند. اگر چنين سازماني به وجود مي‌‌‌آمد، به اندازه كافي قابل اعتماد بود و مي‌‌‌توانست اين اطمينان را در كشاورزها به وجود آورد كه در آينده خواهند توانست بر آن سازمان تكيه كنند، همچنين اين سازمان مي‌‌‌توانست برنامه اجتماعي را ارائه كند كه موقعيتي مناسب جهت شروع فرآيند اصلاح سوسياليستي از طريق اصلاح ارضي، اصلاح نهادهاي اعتباري و نهايتا اشتراكي‌‌سازي كشاورزي و صنايع را به آن سازمان ببخشد.
نكته اساسي تحليل فاچن به اين فرض وابسته است كه دهقان‌‌ها فعالان سياسي عقلايي هستند و تنها در صورتي از يك سازمان سياسي حمايت خواهند كرد كه به اين نتيجه برسند كه آن سازمان اولا از منافع محلي آن‌‌ها پشتيباني خواهد نمود و ثانيا آن قدر قدرت خواهد داشت كه پيروان محلي خود را مورد حمايت قرار دهد. (اين فرض اشتراكات زيادي با ادعاي ساموئل پاپكين در كتاب «كشاورز عاقل: اقتصاد سياسي جامعه روستايي ويتنام» (1976) دارد). از اين رو فاچن داده‌‌هاي موجود در باب تعداد زيادي از جوامع محلي شرق چين در حين سال‌‌هاي جنگ و در مناطق پايه‌‌اي انقلاب را مورد بررسي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه ‍‍CCP كاري ماهرانه انجام داد و هر دوي اين الزامات را برآورده ساخت. اين حزب توانست به گونه‌‌اي موثر سازمان‌‌هاي نظامي‌‌‌و سياسي به وجود آورد كه مي‌‌‌توانستند از منافع محلي محافظت به عمل آورند. CCP همچنين توانست تحليل طبقاتي خود را به خوبي به دهقان‌‌ها ارائه كند، به گونه‌‌اي كه سبب جلب حمايت آنها از برنامه انقلابي اجتماعي خود گرديد. اما وي برخلاف تز ناسيوناليستي ارائه‌شده توسط چالمز جانسون، معتقد بود كه CCP در پرهيز از مقابله مستقيم نظامي‌‌‌با ارتش ژاپن بسيار ماهرانه عمل مي‌‌‌كرد.
مطالعه قابل ملاحظه ديگري كه در آن، خوانش جديدي از جنبه‌‌هاي مختلف انقلاب چين به عمل آمده، توسط اودوريك وو در كتاب «بسيج توده‌ها: انقلاب در هنان» (1994) ارائه گرديده است و با تمركز بر استان هنان تلاش مي‌‌‌كند تا به واكاوي مجموعه عوامل پيچيده‌‌اي بپردازد كه امكان بسيج توده‌‌ها توسط حزب كمونيست براي پشتيباني از برنامه خود را فراهم آورد. او در مطالعه خود بر عوامل سازماني و سياسي تاكيد مي‌‌‌كند. اين عوامل، استراتژي‌‌ها و منابع سازماني هستند كه CCP توانست از طريق آنها توجه كارگران و دهقانان عادي را از منافع محلي به سمت يك برنامه ملي جلب نمايد. وي جزئيات جالب و جذابي را درباره تلاش‌‌هاي كمونيست‌‌ها جهت بسيج كارگران، معدنچي‌‌ها، راهزن‌‌ها، گروه موسوم به نيزه‌‌هاي سرخ و كشاورزان استان هنان ارائه مي‌‌‌كند.
وو به تشريح چالش‌‌هاي سختي مي‌‌‌پردازد كه كادرهاي كمونيست در تلاش براي جلب حمايت در سطح روستايي با آن مواجه بودند. اين چالش‌‌ها عبارت بودند از عدم اطمينان اعضاي خارج از حزب، تحكيم قدرت سياسي نخبه‌‌ها و محلي بودن منافع كشاورزان منطقه. وو محيط سياسي- اجتماعي حاكم بر آن منطقه را توضيح مي‌‌‌دهد كه يادآور گفته‌‌هاي فيليپ كوهن در باب شرايط نظامي‌‌‌سازي محلي در حين شورش تايپينگ در شرق چين است. در اين زمان، سازمان‌‌هاي شبه‌نظامي‌‌‌تحت تسلط نخبه‌‌ها به صورت نهادي براي دفاع در مقابل راهزن‌‌ها و سازمان‌‌هاي فرقه‌‌اي درآمده بودند. (شورش و مخالفان آن در اواخر امپراتوري چين: نظامي‌‌‌سازي و ساختار اجتماعي، 1864-1796). يكي از جالب‌ترين و تعجب آورترين يافته‌هايي كه وو در نظريات خود ارائه مي‌‌‌كند، آن است كه بسيج دهقان‌‌ها در هنان، در مناطق مرزي و دوردست متمركز نشده بود، بلكه هم شامل روستاهاي دهقاني دوردست و هم شامل روستاهاي دهقاني تجاري شده مي‌‌‌گرديد. (ص 129) اين مساله به نوعي با تحليل فاچن همخواني ندارد، زيرا فاچن در تحليل خود، دقيقا بر منافع تاكتيكي ناشي از دوري مناطق پايه‌‌اي تمركز مي‌‌‌كند.
وو همچنين در پي آن است كه معماي ذهنيت دهقاني در چين را مورد واكاوي قرار دهد. آيا دهقان‌‌ها ذاتا محافظه كار هستند؟ آيا آن‌‌ها به نحوي پنهان، انقلابي بوده و تنها در انتظار صداي شيپور انقلاب مي‌‌‌باشند؟ وی درمي‌‌‌يابد كه در فرهنگ دهقانان چين، گونه‌‌اي اقتدارگرايي به صورت عمومي ‌‌‌وجود دارد كه مبنايي را براي بسيج آن‌‌ها حول يك ايدئولوژي بازتوزيع توسط كمونيست‌‌ها فراهم مي‌‌‌آورد. (ص 151) اما او همچنين به اين نتيجه رسيد كه در فرهنگ مردمي‌‌ ‌چين، گرايشي قوي به سلسله مراتب وجود داشت كه از ميان بردن قدرت نخبگان را براي كادرهاي كمونيست مشكل‌‌تر مي‌‌‌ساخت. (ص 135) «وو» علاوه بر اين‌‌ها به مطالعه محيط سياسي پرداخت كه در زمان جنگ سينويي‌‌ها – ژاپني‌‌ها براي حزب كمونيست چين به وجود آمده بود. ( اين دوره‌‌اي است كه فاچن در كتاب خود به بررسي آن پرداخته است). قدرت گوميندونگ نهايتا در استان هنان از ميان رفت و ژاپني‌‌ها شرق اين استان را در 1938 به اشغال خود در آوردند. جنگ سه جانبه ميان ژاپني‌‌ها، گوميندونگ و حزب كمونيست فرصت‌‌هاي جديدي را در اختيار اين حزب قرار داد تا به بسيج دهقان‌‌ها در مقابل هر دوي اين دشمنان بپردازد. وو در اين ميان به اين نكته حائز اهميت اشاره مي‌‌‌كند كه شرايط ساختاري كه دراين مورد سقوط نظامي‌‌‌جامعه مي‌‌‌باشد تنها فرصتي را براي بسيج موفقيت‌آميز فراهم مي‌‌‌آورد و لذا براي به سرانجام رسيدن اين امر كفايت نمي‌‌‌كند. براي آنكه CCP توانايي استفاده كار آمد از اين فرصت‌‌هاي جديد را در راستاي بسيج دهقان‌‌ها داشته باشد، بايد توانايي‌‌هاي سازماني و استراتژيكي را از خود به نمايش مي‌‌‌گذاشت. موفقيت CCP در ائتلاف‌‌هاي سياسي، مزيت‌‌هاي مهمي‌‌‌را در اين دوره براي اين حزب به ارمغان آورد و موقعيت قدرتمندي را براي آن به دست داد كه به ميزان قابل ملاحظه‌‌اي به موفقيت نهضت پس از جنگ كمك كرد‌‌.
اصلي بنيادين در تحليل وو، اهميت تلاش‌‌هاي حزب كمونيست جهت بهبود شرايط مادي زندگي افرادي بود كه اين حزب، تمركز خود را به بسيج آن‌‌ها معطوف نموده بود‌‌. مقابله با قحطي، ايجاد تعاوني‌‌هاي توليدي و احياي صنعت ابريشم نمايانگر تلاش هايي هستند كه حزب كمونيست انجام داد تا بدان وسيله توانايي‌‌هاي خود جهت فراهم آوردن منافعي مملوس براي جوامع محلي را به منصه ظهور برساند. ( صص 326-314 ) اين تلاش‌‌ها حداقل دو اثر مثبت به همراه داشتند‌‌. اثر اول آن بود كه انگيزه‌‌هاي مادي براي پيروان احتمالي فراهم آوردند و اثر دوم كه كمتر مملوس بود، اين بود كه اعتماد روستايي‌‌ها به كار آمدي و مقاومت حزب را بالا برد.
هم فاچن و هم وو، نقش مهمي‌‌‌ در نسل سوم دانشمندان مورخ و نيز در تفسير انقلاب چين ايفا كردند‌‌. همان گونه كه در مطالعات مفصل براي پاسخ به پرسش‌هايي عميق درباره علل يك مساله انتظار مي‌‌‌رود، ايده‌‌هاي اين دو حدودي مكمل يكديگر بوده و تا حدودي نيز با همديگر همخواني ندارند. علاوه‌بر آن، هر دوي نظرات ارائه شده توسط فاچن و وو بينش تاريخي مهمي‌ ‌‌را ارائه مي‌‌‌كنند. اين بينش آن است كه اگر بخواهيم دليل موفقيت حزب كمونيست چين در جلب حمايت ميليون‌‌ها فرد روستايي را درك كنيم، بايد شرايط زندگي اجتماعي و بسيج نيروها در روستاها كه اين حزب با آن روبه‌رو بود را واكاوي نماييم.

 

نویسنده: دانیل لیتل
مترجم: محسن رنجبر

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *