گذار اقتصاد جهانی از اقتصاد سخت افزار به اقتصاد نرم افزار و وجود ارتباطات روبه رشد و کامپیوترها و… همه نشانه های ورود ما به اقتصاد جدیدی است. این اقتصاد جدید دارای سه ویژگی خاص است که عبارتند از جهانی و همه گیر، شامل چیزهای نرم، غیرملموس و پیچیده نظیر اندیشه ها و آرا، اطلاعات و روابط و به نحوی خاص مرتبط و به هم پیوسته. این سه ویژگی نوع جدیدی از بازار و جامعه را به وجود می آورد؛ نوعی بازار و جامعه ای که در شبکه های الکترونیکی جامع، همه گیر و همه جانبه ریشه دارد.
شبکه ها، تقریبا در هر اقتصادی وجود داشته است اما شبکه های امروزی که در اثر پیشرفت تکنولوژی، توسعه و تکثیر یافته اند، آن چنان تأثیر ژرفی در زندگی ما گذاشته اند که واژه شبکه به محوری تبدیل شده که تفکر و اقتصاد ما حول آن سازمان می یابد. قرن اتم گذشته است، نماد قرن بیست و یکم، شبکه گسترده جهانی (اینترنت) است.
کار اقتصاد جدید ارتباطات است؛ ارتباطاتی عمیق و گسترده. تمامی دگرگونی های حاضر وآینده به مسیر بنیادین و شیوه خاص و اساسی ای که ما ارتباطات را متحول و دگرگون می سازیم، بستگی دارد. ارتباطات، بنیاد اجتماع، فرهنگ، انسانیت و هویت فردی ما و تمامی نظام های اقتصادی است به همین دلیل است که شبکه ها این قدر اهمیت دارد. ارتباطات آن قدر به فرهنگ و خود جامعه نزدیک است که تبعات تکنولوژیکی و آثار فن آوری آن فراتر از چرخه بخش های صرفا صنعتی است. ارتباطات و ابزار وابسته آن کامپیوتردر تاریخ اقتصادی، موردی ویژه است نه به آن دلیل که بخش کاری و تجاری پیشتاز و مدرن زمان است، بلکه به آن خاطر که تأثیرات فرهنگی، تکنولوژیکی و مفهومی آن، درعمق حیات ما رخنه کرده است.اقتصاد جدید با موجودیت ها و نهادهای فرار و سبک همچون اطلاعات، روابط و ارتباطات، حق طبع و نشر، سرگرمی، امنیت و نظایرآن سروکار خواهد داشت.
اقتصاد کشورهای پیشرفته در حال کم کردن از حجم و وزن خود و تغییر جهت به سمت دنیای نرم افزار است. اغلب کالاهای صادراتی ایالات متحده، تنها طی شش سال یعنی از سال ۱۹۹۶ -۱۹۹۰، ۵۰ درصد از وزن خود را به ازای هر دلارارزش، از دست داده است. همچنین در همین مدت تعداد افرادی که چیزهای ملموس یعنی کالا و سخت افزار می ساختند، یک درصد کاهش یافت در حالی که شمار اشخاصی که به ارایه خدمات (غیرملموس ها) اشتغال داشتند، ۱۵ درصد رشد داشت.
جهان نرم افزار، کامپیوترها، سرگرمی ها و ارتباطات راه دور، اکنون به صنعتی به مراتب عظیم تر از تمام زمینه ها وغول های قدیم از قبیل ساختمان، فرآورده های غذایی یا اتومبیل سازی شده است. برای اثبات ادعای فوق می توان گفت: در چند دهه گذشته شرکت جنرال موتورز، ثروتمند ترین شرکت دنیا بود اما سال هاست که شرکت مایکروسافت پرارزش ترین شرکت جهان است. مایکروسافت سازنده نرم افزار و جنرال موتورز سازنده سخت افزاراست. جانشینی مایکروسافت به جای جنرال موتورز، نشان دهنده چرخشی در اقتصاد جهانی و حرکت از دنیای سخت ها به دنیای نرم ها است. این بخش جدید مبتنی بر دانش و اطلاعات بیش از ۱۵ درصد کل اقتصاد آمریکا را در برگرفته است.
اقتصاد جدید با وجود تفاوت هایش با اقتصاد قدیمی، تنها در یک جنبه هنوز اشتراک دارند. تهاتر که یکی از بدوی ترین اشکال بازرگانی است، از میان نرفته است. اقتصاد تهاتری در تمام طول عمر کشاورزی و عصر صنعتی جاری بوده و امروزه هم رواج دارد. بیشتر آنچه روی شبکه گسترده جهانی واقع می شود، در واقع معاوضه و تهاتر است.
اقتصاد شبکه ای، فرصت ها را در مقیاسی که هرگز روی زمین دیده نشده، ایجاد و آزاد خواهد کرد. اقتصاد شبکه ای مرحله ای منحصر به فرد از توسعه اقتصادی است.
ضرورت اصلی و محوری اقتصاد عصر صنعتی، بالا بردن بهره وری بود. تمامی جنبه های یک موسسه صنعتی-از ماشین های آن گرفته تا ساختار سازمانی آن- چنان ساخته شده بود که کارآیی تولید اقتصادی را بالا ببرد، ولی امروزه، بهره وری تقریبا یک محصول جانبی، فرعی و بی معنی اقتصاد شبکه ای است. ضرورت اصلی و محوری اقتصاد شبکه ای، تقویت ارتباطات است.
شبکه در واقع ساختاری برای تولید ارتباطات است. شبکه ها، ارتباط و همبستگی را با خود حمل می کنند. هر نوع ارتباط در شبکه موجد یک رابطه است. ارتباطات راه دور و جهانی شدن، حالت عادی ارتباطات را تشدید کرده و افزایش می دهد و به یک حالت فراارتباطی در ورای مسافت های طولانی، در تمام اوقات، در هر مکان و به هر طریق تبدیل می کند. ارتباطات و روابط جدید، نقش کارکنان و مشتریان را به وحدت و اشتراک نزدیک می کند. با این روابط جدید، شرکت و مشتری یکی جلوه می کند.اینترنت به درهم شکستن ارتباطات و روابط قدیمی بین تولیدکنندگان کالاها و مصرف کنندگان خدمات ادامه می دهد. امروزه، تولیدکنندگان مصرف می کنند و مصرف کنندگان تولید.
قصد تکنولوژی شبکه ای شده، هوشمندتر کردن مشتری است و برنده واقعی در اقتصاد جدید کسی است که هوشمندترین مشتریان را دارد. ویژگی های این فرهنگ اقتصادی جهانی، مالکیت غیرمتمرکز و تساوی حقوق ناشی از منابع معرفت و دانایی، به جای منابع پول و ثروت است. در این فرهنگ، تاکید بر جامعه باز و ازهمه مهم تر، اتکای گسترده بر ارزش های اقتصادی، به عنوان مبانی تصمیم گیری در تمامی طبقات و حرفه های اجتماعی است.
منابع پول و سرمایه که در عصر صنعتی، در نزد چند بانک و نزد چند فرد سرمایه دار گردآمده بود، اکنون به میلیون ها حساب بانکی، صندوق های تعاونی و سرمایه گذاری های خصوصی، در سراسر جامعه تجزیه و تقسیم شده است. برگزیده ها و بانک های متمرکز، سرمایه یعنی موتور سرمایه داری را در انحصار خود داشتند. بانکداران، دارایی های خود را وام می دادند و از این وام ها صنعت بیرون می آمد ولی با افزایش دانش و ارتباطات، سرمایه گذاران دریافتند که مشارکت ها – یا سرمایه گذاری هایی که در آن ها سرمایه گذار در ریسک سهیم است – در درازمدت، ثروت بسیار بیشتری را عاید می کند.
تکنولوژی، گذر از وام دادن به سوی سرمایه گذاری را شتاب داده است.شبکه ها، فرهنگ سهام و سهام داری را تبلیغ می کنند و پیش می برند. مالکیت سازمان ها به هزار نقطه و محل تجزیه و تقسیم شده است. هزینه های معاملاتی تملک سهام جزء و مشارکت در رؤیاها و بلند پروازی های کسان دیگر، چنان رو به سقوط است که مالک شدن بخشی از سهام بسیاری از شرکت ها، مستقیم یا غیرمستقیم ، امری ممکن و شدنی است.زمانی که در یک صندوق تعاونی سرمایه گذاری می کنید، در واقع در کار صدها هزار نفر از افراد دیگر، سرمایه گذاری کرده اید. شما ثروتی را که خودتان ایجاد کرده، بذر تولید بهروزی دیگران می کنید. ممکن است شما تنها بخش ناچیزی از یک تشکیلات بزرگ اقتصادی را مالک باشید، ولی می توانید به آسانی مالک بخشی از موسسات، در مالکیت میلیون ها نفر باشد. این همان عدالت شبکه ای است.چهره شبکه از درون همین مالکیت پراکنده ظاهر می شود.
میلیون ها رشته سرمایه گذاری، سرتاسر این چشم انداز را در می نوردد. معدود افرادی، مالک سهام زیادی هستند، ولی اکثریت درآمد سهام، به صورت حساب های بانکی کوچک پراکنده است. قسمت عمده سهام در ایالات متحده را، صندوق های بازنشستگی شهروندان عادی و در کل میلیون ها نفر در اختیار دارند.کارگران آمریکا به راستی به طور دسته جمعی، مالک ابزار تولید هستند. این عدالت و انصاف شبکه ای، به وسیله تکنولوژی شبکه ای مقدور شده است.امروزه، ردگیری، نگهداری حساب ها و نقل و انتقال پول و ثروت و نسبت درصد مالکیت افراد، فقط از آن جهت قابلیت وقوع یافته که محاسبات کامپیوتری و ارتباطات گسترده راه دور، هزینه های معاملات را به سطحی ناچیز رسانده است.
در فرهنگ جدید و عادلانه سهام و سهام داری، چندین گرایش وجود دارد که هر یک از آن ها با تکنولوژی حاکم و فراگیر شبکه ای بسط و توسعه می یابد.
اول این که توسعه و گسترش مالکیت، درست همانند خود اقتصاد، جهانی می شود. در چند سال گذشته، اروپا ناگهان سیلی از پول را به درون بازار سهام تزریق کرده است. اروپایی ها، فرهنگ سهام را کشف کرده و یک شبه، صدها میلیارد دلار از ثروت های بلااستفاده خود را در شبکه مالکیت سهام سرمایه گذاری کرده اند. سرمایه گذاران هم به طور همزمان، میلیاردها دلار را به خزانه های بازارهای نوظهور در آسیا و آمریکای لاتین واریز می کنند. امروزه، تقریبا هر سرمایه گذار، سهامدار صندوق تعاونی، در شرکتی که در خارج از کشور خود او فعالیت دارد، سهم یا سهامی دارد.
دوم این که، با آسان ترشدن معاملات و افت هزینه های معاملاتی، توزیع مالکیت سهام دقیق تر و وسیع تر از همیشه خواهد بود. امکان سرمایه گذاری های کوچک تر، در انواع بیشتری از فعالیت ها، به وجود خواهد آمد. هزینه پایین نگهداری حساب تعداد زیاد پرداخت های زودبازده و تندگردش بدین معناست که تکنولوژی شبکه ای می توان سرعت گردش پول را در یک چنین برنامه های غیرمتمرکز مایکروفاینانس، شتاب بیشتری می دهد. تصور یک صندوق تعاونی پر عایدات مبتنی بر صدها هزارکارآفرین جهان سومی، موجود و یا در حال ظهور چندان دشوار نیست.
سوم اینکه همان نوع تمرکززدایی دقیق در شرکت هایی که سهام آن ها، به طور عمومی معامله می شود، در شرف وقوع است. طی دهه ۱۹۹۰، قریب به چهارهزار شرکت در ایالات متحده عام و عمومی شد. سرمایه همین شرکت ها، اخیرا در اثر سرمایه گذاری بسیاری از سهامداران جزء تامین شده، به نحوی که مجموعا در حدود۲۵۰ میلیارد دلار از سهام شرکت های مذکور را خریدند.
Hits: 0