نگاهی به نظریات اقتصادی جان مینارد کینز

keyneseموفقیت نظریه های کینز در کوتاه مدت در مقابله با بحران ها، از علل مطرح شدن اندیشه اقتصادی کینز در قرن بیستم بود.

قرن بیستم شاهد بحران های فراوانی در زمینه های مختلف بوده و بر همین اساس این قرن را می توان یکی از پر حادثه ترین قرن ها نام گذاری کرد.

 

بر همین اساس اتفاق های فراوانی در حوزه اقتصاد در قرن بیستم رخ داد و در نهایت به واسطه بروز این اتفاق های اقتصاد همچون رکود اقتصادی در سال 1929 رشد علم اقتصاد شتاب گرفت و تئوری های تاثیرگذاری نیز در این قرن مطرح شد.

جان مینارد کینز اقتصاددان برجسته انگلیسی (1883-1946) است که در زمان جنگ جهانی اول در خزانه‌داری انگلیس مشغول به‌کار بود و پس از جنگ، ریاست هیات نمایندگی خزانه‌داری انگلیس در انجمن صلح پاریس را بر عهده داشت. در سال ۱۹۱۹ نماینده وزیر دارایی در شورای عالی اقتصاد انگلستان شد؛ ولی خیلی زود از این سمت کناره‌گیری نمود و دلیل آن نیز این بود که توصیه‌های او درمورد نحوه دریافت غرامت جنگی از دولت آلمان مورد پذیرش مقامات انگلیسی واقع نشد.

پیش از جنگ جهانی اول، کینز به تئوری کلاسیک قرن نوزدهمی یعنی نظریه مقداری پول معتقد بود. در آن زمان طلا معیار ارزش پول، و پول بیشتر مساوی طلای بیشتر بود. اقتصاددانان کلاسیک چون مارشال بر مبنای تئوری کلاسیک، صرفه جویی را توصیه می کردند. صرفه جویی کم، سرمایه گذاری اندک را بدنبال دارد و متعاقب آن تولید از تقاضا کمتر می شود در نهایت افزایش و کاهش قیمت ها عادلانه نخواهد شد که در حالت اول، موجب ضرر پس انداز کنندگان و در حالت دوم، رکود اقتصادی را به همراه دارد.

بر اساس نظریات کینز، تنظیم قیمت تولیدات داخلی در جهت منافع بازرگانی و ایجاد و ثبات اقتصادی در صورت بازگشت به استاندارد طلا با نرخ مبادله قبل از جنگ ناممکن بود.اگر قرار بر انتخاب باشد ثبات قیمت ها از ثبات نرخ مبادله ارز مهم تر است.

اما موضوع کلیدی که کینز مطرح کرد این بود که که راه حل کلاسیک قدیمی که هیچ کاری نکنیم و بگذاریم وضعیت خود به خود به حالت اشتغال کامل باز گردد دیگر کارساز نیست. پس اگر وضعیت اشتغال کامل به وجود نیاید دولت مجبور است آنرا ایجاد کند.

کینز معتقد بود چیزی که سطح اشتغال را تعیین می کند میزان تولید است و میزان تولید هم با سطح تقاضا تعیین می شود. کینز معتقد بود که دردنیای فقرزده، دامن زدن به بیکاری بدتر از مایوس کردن سهام داران است. او معتقد بود که دخالت دولت ضروری است چه به صورت کاهش نرخ بهره، چه با ایجاد طرح های سرمایه گذاری همراه با ضریب افزایش، که اشتغال کامل را به ارمغان می آورد.

کینز، بر خلاف نظریات کلاسیک، احساس می کرد که سلامت اقتصادی خیلی مهم تر از رویکرد به اقتصاد آزاد یا سپردن اقتصاد ملی به دست نیرو های بازار است. تاکید کینز بر اقتصاد کلان بود او معتقد بود که تقاضا، عرضه را بوجود می آورد. این اقتصاددان می گفت دولت باید از طریق سیاست های پولی، برای اشتغال کامل، ثبات قیمت ها و رشد اقتصادی دخالت کند و در مواجهه با رکود و بحران، یا مخارج خود را افزایش دهد یا مالیات ها را کاهش دهد.

نظریات اقتصادی جان مینارد کینز

کینز در نظریه مصرف دو عامل ذهنی و عینی تعیین‌کننده مخارج مصرف‌کننده را شناسایی کرد. تمایل به داشتن آینده‌ای نویدبخش و لذت بردن از استقلال و قدرت، عوامل ذهنی یا روانشناختی را تشکیل می‌دهند. نگرانی بیشتر در مورد آینده اقتصادی، تمایل برای به ارث گذاشتن پول برای فرزندان و داشتن استقلال بیشتر منتهی به پس‌انداز بیشتر و مصرف کمتر می‌شود. برعکس، اطمینان داشتن نسبت به آینده اقتصادی، نداشتن وارث و بی‌تفاوت بودن نسبت به استقلال اقتصادی باعث کاهش پس‌انداز و مصرف بیشتر می‌شود.

در نظریه سرمایه گذاری به اعتقاد کینز، سرمایه‌گذاری کسب و کارها تنها از دو عامل بازده انتظاری سرمایه‌گذاری و نرخ بهره تأثیر می‌پذیرد. بازده انتظاری، منافع حاصل از سرمایه‌گذاری در کارخانه‌ها و تجهیزات جدید بوده در حالی که نرخ بهره، هزینه جذب وجوه مورد نیاز برای خرید کارخانه و تجهیزات است. اگر نرخ بازده انتظاری سرمایه‌‌گذاری از نرخ بهره بالاتر باشد، کسب و کارها رونق پیدا کرده و صاحبان کسب و کار اقدام به احداث کارخانه‌های جدید و خرید تجهیزات می‌نمایند. اما در صورتی که نرخ بهره بالاتر از نرخ بازده انتظاری سرمایه‌گذاری باشد، سرمایه‌گذاری اتفاق نمی‌افتد

پس‌انداز اجباری؛ در دهه 1940، کینز مجدداً کار برای دولت بریتانیا را از سر گرفت و به حوزه سیاست‌گذاری در مورد جنگ بازگشت و نظریه پس انداز اجباری را مطرح کرد. وی پیشنهادی به دولت بریتانیا در مورد تأمین مالی جنگ ارائه داد. کینز به جای افزایش مالیات که درآمد مردم بریتانیا را کاهش می‌داد یا رها کردن وضعیت تأمین مالی جنگ به حال خود که در نتیجه کمبود کالا و تقاضای زیاد، باعث تورم می‌شد، طرح پس‌اندازهای اجباری یا پرداخت‌های معوقه را پیشنهاد داد.

ایده کینز بدین صورت بود که هر شهروند بریتانیایی که درآمدی بالاتر از یک سطح حداقلی داشته باشد، می‌بایست مبلغی از حقوق خود را بطور منظم به یک حساب بانکی خاص جهت تأمین بودجه جنگ واریز نماید. به پول‌های واریز شده به این حساب‌ها بهره تعلق می‌گرفت، اما کسی حق برداشت بجز در موارد اضطرار نداشت. این پول‌ها برای تأمین مخارج جنگ به دولت قرض داده می‌شد. پس از پایان جنگ، برداشت از این حساب‌ها آزاد می‌شد. این پول‌ها همچنین برای جلوگیری از رکود پس از جنگ نیز کارساز بود.

یک راه برای جلوگیری از اثرات ضدتورمی ناشی از تلاش کشورها برای ایجاد مازاد تجاری، راه‌اندازی مکانیسمی بود که از این کار ممانعت به عمل آورد. کینز تقاضای تأسیس یک سیستم بین‌المللی را مطرح کرد که بتواند به کشورهای دارای کسری بودجه پول قرض داده و کشورهایی را که به‌طور مداوم اقدام به ایحاد مازاد تجاری می‌کنند، جریمه نماید. این مسأله همانند سیاست‌های پولی و مالی توصیه شده در کتاب نظریه عمومی، کشورها را تشویق به خرید کالای خارجی نموده و در نتیجه مانع حرکت به سمت رکود دیگری می‌گردد.

کدام کشورها نظریه کینز را در دستور کار خود قرار دادند؟

سوئد، آلمان و ایالات متحده اولین کشور هایی بودند که نظریات کینز را در اقتصاد به کار بستند. نظریات کینز در مورد نقش موثر دولت، در آمریکا بر دولت و مردم تاثیر فراوانی گذاشت او معتقد بود اشتغال حداکثر هدف همیشگی دولت است.

اما موفقیت نظریه های کینز در کوتاه مدت در مقابله با بحران ها، از علل مطرح شدن اندیشه اقتصادی کینز در قرن بیستم بود. کینز خواهان نقش پر رنگ دولت در اقتصاد بود و نظریات قرن نوزدهم را برای همان قرن کافی می دانست. اگر چه بعد از ۱۹۷۳ تئوری اصالت پول مطرح شد اما دیدگاه انقلابی کینز برای برون رفت از بحران ها هنوز مورد توجه اقتصاددانان بزرگ است.

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *