پیامدهای اقتصادی جنگ جهانی دوم

wwii-ecoجنگ جهانی دوم، بین جنگ‌های مختلفی که آمریکا درگیر آن شد، احتمالاً بیشترین منافع را برای این کشور در بر داشته است. این جنگ به طور اسمی و بر طبق گزارش کنگره آمریکا 296 میلیارد دلار با احتساب ارزش دلار سال 1945 و 4104 میلیارد دلار با احتساب دلار سال 2011 برای ایالات متحده هزینه داشته است اما اغلب از این جنگ به عنوان عامل خاتمه‌دهنده رکود بزرگ آمریکا نام می‌برند. بعد از بحران بزرگ، تلاش‌های دولت برای بهبود وضعیت در دهه 30 میلادی تقریباً با شکست روبه‌رو شده بود، کارخانه‌ها و کارگاه‌ها مرتب در حال تعطیل شدن بودند. مساله اینجا بود که بحران اگرچه از وال‌استریت آغاز شد، اما محدود به بازار سهام نماند و با بیکاری گسترده‌ای که به دلیل تعطیلی کارخانه‌ها و تولید ایجاد شد، به تمام بخش‌های اقتصاد کشیده شد. جنگ جهانی دوم در چنین وضعیتی رخ داد و برای اقتصاد در رکود ایالات متحده با نرخ بیکاری دو رقمی، راه نجاتی بود. نرخ بیکاری که طی سال‌های بعد از بحران بزرگ به 20 درصد هم رسیده بود و درست قبل از شروع جنگ 6/14 درصد بود در سال 1945 به کمتر از دو درصد کاهش یافت (اما جالب اینکه این افزایش اشتغال تا قبل از پایان جنگ نه‌تنها اثر افزایشی بر مصرف نداشت، بلکه مصرف طی این سال‌ها حتی کاهش یافت). این جنگ همچنین اثرات فرهنگی شدیدی بر جامعه آمریکا داشت. با کمبود نیروی کار مرد سفیدپوست، فرصت برای زنان و سیاهپوستان فراهم شد تا وارد بازار کار شده و در مشاغلی فعالیت کنند که قبلاً قانونی یا عرفی اجازه فعالیت در آن را نداشتند. این روند در سال‌های پس از جنگ نیز ادامه یافت. طی دوران جنگ تعداد کارگران سیاهپوست شاغل در بخش‌های صنعتی 135 درصد افزایش یافت، همچنین در همین دوران 19 میلیون زن در خارج از خانه به کار مشغول بودند که از این تعداد دو میلیون نفر مشاغل نظامی داشتند. مخارج جنگ جهانی دوم بسیار زیاد بود و دولت برای تامین مالی آن از همه نوع سیاست مالی و پولی استفاده کرد. نرخ مالیات بر درآمد اشخاص و سرمایه و بنگاه‌ها افزایش یافت، بدهی‌های دولت نیز طی زمان جنگ به شدت بالا رفت و دولت بخش اعظمی از هزینه‌های جنگ را با چاپ اوراق قرضه خزانه‌داری (یا آنچه بعداً به عنوان اوراق قرضه جنگ معروف شد) تامین مالی کرد و بانک مرکزی نیز برای حمایت مالی از خزانه‌داری، کمک کرد تا در تمام طول جنگ نرخ بهره در حد پایینی ثابت باقی بماند. با هر بار افزایش نرخ بهره، بانک مرکزی اقدام به خرید بازار باز اوراق می‌کرد تا وضعیت به حالت قبل بازگردد. همچنین دولت مصرف کالاها از خوراکی تا لاستیک و … را با سهمیه‌بندی کنترل می‌کرد. 

با توجه به نیاز ایالات متحده به ابزار و تجهیزات جدید برای جنگ، دولت اقدام به سرمایه‌گذاری سنگین در بخش کالاهای سرمایه‌ای کرد که می‌توانست در تولید ادوات جنگی به کار رود. در سال 1939، ارزش تجهیزات صنعتی ایالات متحده حدود 40 میلیارد دلار برآورد می‌شد. طی دوران جنگ بیش از 26 میلیارد دلار به این میزان افزوده شد و در پایان جنگ، 40 درصد از دارایی‌های سرمایه‌ای کل کشور در اختیار دولت بود. اما پول مورد نیاز برای این مخارج از کجا تامین شد؟ بخشی از تامین هزینه‌ها به وسیله سیاست‌های مالی دولت و بخشی دیگر با سیاست‌های پولی فدرال رزرو و دولت تامین شد. 

سیاست‌های مالی
مالیات 
بخشی از این تامین مالی از طریق مالیات صورت گرفت. مالیات بر درآمد اشخاص و مالیات بر سرمایه در طول جنگ افزایش یافت. مالیات بر درآمد از 9 درصد در سال‌های قبل از جنگ به 18 درصد طی جنگ رسید و همچنین مالیات بر سرمایه از 44 درصد تا حداکثر 60 درصد افزایش یافت. همچنین افزایش اشتغال، به دلیل اشتغال افراد جویای کار در ارتش یا بخش‌های تولید کالاهای نظامی باعث بالا رفتن تعداد مالیات‌دهندگان شد (در واقع این اثر عجیب بود. قبل از جنگ چهار میلیون نفر و طی جنگ 42 میلیون نفر به دولت فدرال مالیات پرداخت می‌کردند) که این موضوع نیز در کنار افزایش نرخ مالیات باعث بالا رفتن درآمد مالیاتی دولت می‌شد. 

کسری بودجه
ایده ایجاد کسری بودجه برای برانگیختگی اقتصاد قبل از جنگ ارائه شد. در واقع این موضوع ایده کینز و همکارانش برای رهایی از اثرات بحران بزرگ بود که در آن زمان به دلیل مخالفت‌های شدید اجرایی نشد. اما زمان جنگ دوم، رئیس‌جمهور و کنگره تصمیم گرفتند این ایده را برای تحرک اقتصاد امتحان کنند، اگرچه هنوز کسانی به شدت مخالف آن بودند. (نامدارترین مخالفان، ترومن بود که در زمان ریاست‌جمهوری خود، جنگ کره را با مازاد بودجه به اتمام رساند.) این تصمیم منتهی به بالاترین کسری بودجه تاریخ ایالات متحده شد.
سیاست پولی

عرضه پول
عرضه پول سیاست مورد توجه دولت برای تامین مالی بخشی از هزینه‌ها بود که مالیات و کسری بودجه، نتوانسته بود آن را بپوشاند. طی سال‌های جنگ نرخ متوسط رشد حجم پول (MI) 18درصد بود و این رقم در سال 1943 حتی به 30 درصد هم رسید. اثرات افزایش حجم پول تقریباً مشابه افزایش مالیات بود. افزایش حجم پول تا حدی توانست اثرات سیاست انبساطی و افزایش شدید مخارج دولت را کاهش دهد اما باز هم باعث افزایش شدید تقاضای کل شد. 

اوراق قرضه جنگ
اوراق قرضه جنگ، اوراقی دولتی بود که به اشخاص حقیقی و حقوقی فروخته می‌شد. این اوراق که به اوراق سری E مشهور شد اولین بار در 14می 1941 فروخته شد و بین 25 دلار تا 10هزار دلار قیمت داشت. عمده هدف انتشار این اوراق تامین پول برای دولت بود اما اثرات جانبی مهمی هم داشت. معمولاً طی جنگ تورم افزایش می‌یابد، بیشتر به دلیل عدم تولید بعضی کالاها و کمبودهایی که در بازار زمان جنگ وجود دارد. سیاست بانک مرکزی برای مقابله با تورم معمولاً فروش اوراق قرضه به اشخاص، برای جمع‌آوری پول در دست مردم است. در ایالات متحده نیز این موضوع یکی از اثرات اوراق قرضه جنگ بود. خرید این اوراق که با بالا رفتن اشتغال و درآمدها نسبتاً رونق داشت توسط پوسترهای فراوان در سطح کشور یا هنرپیشه‌ها و هنرمندان محبوب مردم تشویق می‌شد. طی دوران جنگ جهانی دوم، دولت ایالات متحده بیش از 185 میلیون دلار اوراق قرضه فروخت. این موضوع باعث بالا رفتن ضریب پس‌انداز مردم شد و در مدتی حتی به 25 درصد رسید که در طول تاریخ ایالات متحده سابقه نداشته است. 

نرخ بهره
نرخ بهره در ایالات متحده بین اواخر سال 1939 تا 6 دسامبر 1941، کمترین میزان خود را تجربه کرد. بعد از حمله پرل هاربر بازارهای سرمایه سه روز متوالی با افزایش شدید روبه‌رو بودند و بعد از آن نرخ دوباره تا پایان سال ثابت شد. با قطعی شدن درگیری کشور در جنگ و احتمال طولانی‌مدت بودن آن، دولت و بانک مرکزی توافقی برای پایین نگه داشتن نرخ بهره انجام دادند. توافقی که توانست بین سال‌های 1942 تا اوایل 1945 نرخ بهره را ثابت و پایین نگه دارد و جریان ثابت و مطمئنی از سرمایه را به سمت دولت روانه کند. طی این توافق بانک مرکزی تعهد کرد هر زمان هر میزانی از اوراق قرضه که لازم باشد برای پایین نگه داشتن نرخ بهره به بازار عرضه کند.

 

برگرفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *