اشکال اساسی دخالت دولت در اقتصاد است؟

inflationبسیاری از اقتصاددان های بزرگ دنیا تئوری های خاصی را برای حل مشکل تورم مطرح کرده اند که در شرایط فعلی که موضوع تورم یکی از مشکلات اصلی اقتصاد کشورمان به شمار می رود بازخوانی این تئوری ها یک امور ضروری است.

به طور کلی نظریه‌های اقتصادی درباره تورم و راه بدون رفت از آن را می‌توان به سه گروه اصلی یعنی نظریه مارکسی متعلق به کارل مارکس اقتصاددان و جامعه شناس آلمانی قرن نوزدهم، نظریه بازار- سوسیالیسم متعلق به جان مینارد کینز که البته هرگز خود را سوسیالیست نمی دانست و نظریه متعلق به طرفداران نظریه پولی یا پیروان میلتون فریدمن تقسیم کرد.

بر اساس نظریه کارل مارکس آلمانی ارزش کالا به میزان «کار اجتماعا لازم» که صرف تولید آن شده است بستگی دارد. معنای ساده این عبارت این است که تولید از تلفیق دو عنصر یعنی نیروی کار و سرمایه (ابزار تولید) حاصل می‌شود. نقطه عزیمت فرآیند تولید، پول است، حلقه واسط یا میانی، کالایی است که تولید می‌شود و حلقه نهایی، قیمت تمام‌شده کالا یا پول جدید است.

طبق نظریه مارکس، تورم نه پدیده و عارضه‌ای اقتصادی بلکه واقعیت ذاتی نظام سرمایه‌داری است که مدام به کاهش درآمد طبقه کارگر و مسکنت او می‌افزاید و به همین علت مهار آن ممکن نیست.

جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی و پیروان او، تورم را نه از منظر انتقادی مشابه مارکس بلکه به عنوان عارضه‌ای به کارکرد دولت و بازار بررسی می‌کنند. از نظر آنها، تاثیر متقابل پول، نرخ بهره و تولید عنصر تعیین‌کننده نرخ تورم است و سایر علل تابعی از این علت اصلی هستند.

مثل معروف اقتصادی متعلق به همین دوران است که کینز می‌گفت اگر لازم است به عده‌ای پول بدهید چاله بکنند و به عده‌ای دیگر پول بدهید که همان چاله‌‌ها را پر کنند. زیرا پولی که این کارگران بابت دستمزد می‌گیرند روانه بازار می‌شود و تولیدکنندگان می‌توانند کالا‌‌های خود را بفروشند. این نظریه کینز با وجود آنکه در زمان خود موفق به نظر می‌رسد چند سال بعد منتقدانی یافت و حتی برخی مدعی شدند مهار بحران اقتصادی امریکا و اروپا دلایلی غیر از آنچه کینز ادعا می‌کرد داشته است.

در دهه 1960 میلادی روزگار برای نظریه کینز سخت‌تر شد. زیرا پیروی از این سیاست به ویژه در انگلستان با شکست مواجه شد و به تدریج منتقدان کینز در محافل اقتصادی و نهادهای تصمیم‌ساز کشورهای سرمایه داری نفوذ بیشتری یافتند. یکی از این اقتصاددانان میلتون فریدمن واضع نظریه پولی در اقتصاد بود.

میلتون فریدمن اقتصاددان آمریکایی نخستین کسی بود که گفت مالیات‌های بسیار سنگین و افزایش حجم پول که بر اثر اجرای توصیه‌‌های کینز حادث شده بود، به شکست خواهد انجامید. در سال‌های هفتاد میلادی این پیش‌بینی به واقعیت پیوست و تورم و بیکاری همان‌گونه که فریدمن گفته بود کار را به جایی رساند که اقتصاددان‌های مکتب کینز دیگر حرفی برای گفتن نداشتند.

فریدمن معتقد بود که اشکال اساسی دخالت دولت در اقتصاد است و پیروی از این نوع سیاست‌ها کار را به جایی خواهد رساند که تورم و بیکاری هر دو در آن واحد دامنگیر اقتصاد ملی می‌شود.

از دید فریدمن دلیل اصلی تورم افزایش زیاده از حد حجم پول است. این باور فریدمن درست در نقطه مقابل نظریه کینز است. راه‌حل پیشنهادی فریدمن اهنگامی که اقتصاد کشوری تورم زده ن است که علت اصلی را باید در هزینه‌‌های دولت و خلق بی‌وجه پول یافت و برای مهار آن باید دولت را وادار کرد که از حجم خود و هزینه‌‌هایی که به اقتصاد تحمیل می‌کند بکاهد.

رابرت لوکاس که در سال 1995 به واسطه بسط و توسعه نظریه “انتظارات عقلانی” موفق به دریافت جایزه نوبل شد، می گوید در دنیا کشورهای زیادی هستند که روزگاری با ابرتورم دست و پنجه نرم کرده‌اند اما اکنون تورم آنها به پایین‌ترین حد رسیده است. مثلاً به آرژانتین نگاه کنید. به شیلی نگاه کنید. این کشورها خیلی بهتر از کشورمان توانستند تورم را مهار کنند. اشتباه از کجاست؟

 

منبع

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *