نوبلیست‌ها پس از دریافت جایزه چقدر لیبرال کلاسیک‌تر شدند؟ – بخش دوم 

مائوریس آلایس
دنیل کلاین2، ریان دازا3 و هانا مید4

مائوریس آلایس5 (2010-1911) در فرانسه از والدینی متولد شد که در پاریس صاحب یک کسب‌وکار خرده‌فروشی بودند. در سال 1915، وقتی آلایس تنها سه سال داشت، پدرش درحالی‌که یک زندانی جنگی در آلمان بود فوت کرد. آلایس در این باره می‌گوید: «جوانی من، و در واقع همه زندگی‌ام، عمیقاً به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر آن اتفاق قرار گرفت» (آلایس، 1989). آلایس مسیر کاری‌اش را در مهندسی شروع کرد. با این ‌حال، به دنبال رکود بزرگ6، او همچنین به سراغ اقتصاد هم رفت. آلایس ایالات متحده را در سال 1933 بعد از فارغ‌التحصیلی از اکول پلی‌تکنیک7 ملاقات کرد. او درباره تجربه‌اش نوشت: من در تابستان 1933 وارد ایالات متحده شدم، در آغاز رکود بزرگ، پدیده‌ای شدیداً حیرت‌انگیز که در حالت کلی هیچ توضیح قابل ‌قبولی برایش پیدا نشده بود. من همچنین به آشوب اجتماعی‌ای نزدیک بودم که در فرانسه به دنبال انتخابات 1936 اتفاق افتاده بود. آنچه می‌توانست راهی بهتر در خصوص آماده‌سازی برای دوران بعد از جنگ باشد و نه تلاش برای یافتن راه‌حلی برای مشکل بنیادی هر اقتصادی عبارت بود از چگونگی ترویج بیشترین کارایی اقتصادی در حالی ‌که توزیع درآمدی که از نظر عموم قابل‌ قبول بود تضمین می‌شد. بنابراین، پیشه من به عنوان یک اقتصاددان نه با آموزش من که توسط شرایط من تعیین شده بود. هدف آن تلاش برای ایجاد بنیانی بود که یک سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی می‌توانست به شکل معتبری شکل بگیرد (آلایس، 1992، 234، تاکید در اصل). طی جنگ جهانی دوم، آلایس در ابتدا سرکرده یک واحد توپخانه بود، سپس در دوره اشغال فرانسه توسط آلمان (آلایس، 1989) به کارهای غیرنظامی مشغول شد. آلایس در سخنرانی نوبل خودش در سال 1988گفت: «در جولای1940، بعد از رفع بسیج همگانی، دوباره وظایف‌ام را به عنوان یک مهندس در حوزه معدن در نانت8، در منطقه‌ای تحت اشغال ارتش آلمان از سر گرفتم. اما نگرانی‌های پیش از جنگ من کاملاً تغییر کرده بود. برای من، با همه توهمات جوانی‌ام (من تنها 29 سال داشتم) روشن بود که بهترین کاری که می‌توانستم بکنم مشارکت در آماده‌ شدن برای دوره پس از جنگ بود» (آلایس، 1992، 234-233). آلایس در مدرسه عالی اقتصاد ملی فرانسه9در سال 1944 پروفسور اقتصاد شد و بعد از آن در همین پست باقی ماند (آلایس، 1989). بعد از جنگ جهانی دوم، کار آلایس بر روی سرمایه و نرخ‌های بهره به برنامه‌ریزان فرانسوی در توسعه استراتژی‌های اقتصادی بلندمدت کمک کرد (تلگراف10، 2010). سرانجام، آلایس جایزه نوبل اقتصاد را در سال 1988 به خاطر «مشارکت‌های پیشرو در نظریه بازارها و استفاده کارا از منابع» برد. آلایس در تاسیس جلسه انجمن مونت پلرین11 مشارکت داشت و در جلسات این گروه بر روی بیانیه اهداف12کار می‌کرد و آن را ارائه داد که عموماً درباره پیشرفت پژوهشگری و اندیشه لیبرال کلاسیک بود. در تاریخ‌نگاری این انجمن، آر.ام.هارتول13 توضیح می‌دهد که آلایس امضایش را در پای بیانیه نگذاشت: از میان همه کسانی که در جلسه 1947 حضور داشتند، آلایس به تنهایی از امضای بیانیه اهداف امتناع ورزید که توسط این انجمن به مثابه رهنمودی برای فعالیت‌هایش پذیرفته شده بود. آلایس در رساله نظری مهمش، به ترسیم رضایت خاطر خودش پرداخته بود که نرخ بهره بهینه از یک زاویه مشخص صفر بود؛ در نرخ بهره صفر، بازدهی‌های هر دارایی همیشگی- یک قطعه زمین یک فرانس در سال بازدهی دارد- ارزش حال بی‌نهایتی دارد. از این‌‌رو، مالکیت خصوصی دارایی‌ها درآمدهایی همیشگی به همراه خواهد داشت که برای او- همانند هنری جورج14‌– زمین نمونه اصلی بود که با دستیابی به بهینه اجتماعی تضاد داشت. این است چرایی اینکه او با مالکیت خصوصی بر همه دارایی‌ها موافق نبود. او در12می 1947 برای هایک نوشت، در حالی ‌که او «عمیقاً موافقت خود را با طراحی اقتصاد و سیاست لیبرال اعلام می‌کند»، اعتقاد داشت که «مالکیت اشتراکی بر زمین» ضروری است- اعتقادی کاملاً ناسازگار با بیانیه اهداف این انجمن، حتی با اینکه او اعتقاد داشت این امر با «مالکیت خصوصی شرکت‌ها» ناسازگار نیست (هارتول، 1995، 42). تیری مونتبرایل15 همکار آلایس در خصوص موضع لیبرالی یگانه آلایس گفته است: ایده‌های [آلایس] متنوع هستند و به لیبرالیسم محض محدود نمی‌شوند که او گاهی اوقات به آن متهم شده بود. فلسفه اجتماعی او به طور انکارناپذیری از نوع لیبرال است (در فرانسه بدین معنی است که او طرفدار جامعه آزاد و نامتمرکز و اقتصاد بازار آزاد است) و بر اساس نظراتش، در همان خط فکری بینش‌های آلکسیس توکویل، لئون والراس، ویلفردو پارتو و جان مینارد کینز16 قرار می‌گیرد. اما لیبرالیسم آلایس را نمی‌شود همانند لسه‌فر17توصیف کرد. سنگ زیرین تفکر او این است که تجارت آزاد بر یک سازمان اجتماعی و نهادی مناسب با «برنامه‌ریزی ساختاری» دلالت دارد (مانیفست جامعه آزاد18، 1959). برای مثال، او معتقد است تجارت کاملاً آزاد تنها میان کشورهایی امکان‌پذیر است که به اندازه کافی ادغام شده باشند. به طور خاص، نابرابری نرخ ارزهای مازاد و حقوق و دستمزد میان دو کشور با تجارت آزاد سازگاری ندارند. آلایس از یک اروپای واحد حمایت می‌کرد، اما این امر در نگاه او، مستلزم وجود تعهدی قوی و یک ارز واحد است که باید مورد قبول قرار گیرد (مونتبرایل، 1995، 55-54). آلایس قویاً احساس می‌کرد که «لیبرالیسم نباید به لسه‌فر اقتصادی تقلیل یابد» (آلایس، 2006، 1999). آلایس در خودزندگینامه جایزه نوبلش نوشت: «نتیجه‌گیری اصلی من این بود که اهداف اقتصادی و اخلاقی زمانه ما می‌توانند در همان زمان حاصل شود تنها اگر چارچوب نهادی که اقتصاد در آن کار می‌کند به طور مناسب اصلاح شود و من سعی کرده‌ام تا اصولی را برای انجام این اصلاحات مشخص کنم» (آلایس، 1989). او بر روی این موضوع تا یک سال قبل از مرگش کار کرد و آن را توسعه داد و در کنفرانس یونسکو19 به آن اشاره کرد. او سخنرانی خود را این‌طور شروع کرد: طی 50 سال گذشته، همه تحقیقاتی که انجام داده‌ام، همه اندیشه‌هایی که به من الهام شده است، همه تجاربی که کسب کرده‌ام، در من این اعتقاد راسخ را تقویت کرده‌اند که جامعه‌ای که بر تمرکززدایی در تصمیم‌گیری، بر اقتصاد بازار و بر مالکیت خصوصی بنا شود بهترین شکل از جامعه‌ای نیست که ما می‌توانیم در جهان آرمانی خود در قالب واژگان کاملاً انتزاعی خوب ببینیم، بلکه جامعه‌ای است که – بر حسب واژگان سفت و سخت واقعی- هم از نظر تحلیل اقتصادی و هم از نظر تجارب گذشته اثبات می‌شود که باید تنها شکلی از جامعه باشد که می‌تواند بهترین جواب برای مشکلات بنیادی زمانه ما باشد. اما اگرچه من در گذر این سال‌ها هرچه بیشتر و بیشتر درباره برتری عالی یک جامعه لیبرال اقتصادی و انسانی قانع شده‌ام، اما من اعتقاد راسخ به همین اندازه قوی دیگری هم دارم، که جامعه امروز ما در خطر تهدید است، به ویژه به دلیل چشم‌پوشی از اصولی که استقرار یک جامعه لیبرال و انسانی با خود به همراه می‌آورد. در حقیقت، زندگی در کنار هم برای کل جامعه دلالت بر اجماعی عمیق دارد که چه چیزی اساسی است. اگر چنین اجماعی وجود نداشته باشد، ایجاد یک جامعه انسانی ظاهراً به خطر افتاده است (آلایس، 2006، 1999). آلایس تهدیدهای یک «جامعه انسانی» را با شمول «درآمدهای تضمین نشده»، بیکاری، پیشرفت اجتماعی ناکافی، مخالفت با فردگرایی و بی‌ثباتی شناسایی می‌کند و بیشترین تاکید را بر این دارد که «مهاجرت اجتماعی به بیرون نیز بنیان‌های اصلی همبستگی اجتماعی را تخریب می‌کند که یک شرط مهم برای کارایی و کارکرد منصفانه اقتصاد بازار به شمار می‌رود.» آلایس، اعتقاد داشت جهانی شدن «علت اصلی بیکاری و نابرابری انبوهی است که در بیشتر کشورها به توسعه خود ادامه می‌دهد». بنابراین، او محافظت‌گرایی20 را یک اصل می‌دانست(آلایس،2006، 1999). آلایس مدعی شد در سراسر مسیر کاری‌اش، او «برای بازنگری در نقش آزادی اقتصادی و یک اقتصاد بازارها همانند جست‌وجو برای کارایی و دستیابی به اهداف اخلاقی زمانه ما و مشارکت از طریق مطالعه سوالات ناشی از سازمان‌های اقتصادی جوامع تلاش کرده است» (آلایس، 1989).

پی‌نوشت‌ها:
1- Econ Journal Watch
2- Daniel B. Klein, George Mason 
University
3- Ryan Daza, Washington,DC
4- Hannah Mead, Graduate student, George Mason University
5- Maurice Allais
6- Great Depression
7- Ecole Polytechnique
8- Nantes
9- Ecole National Superieure des Mines
10- Telegraph
11- Mont Pelerin Society
12- Statement of Aims
13- R. M. Hartwell
14- Henry George
15- Thierry de Montbrial
16- Alexis de Tocqueville, Leon Walras, Vilfredo Pareto and John Maynard Keynes
17 -laissez-faire, laissezpasser
18- Manifesto for a Free Society
19- UNESCO
20- protectionism
منابع:
1- Allais, Maurice. 1959. Manifesto for a Free Society. (Manifeste pour une Société Libre). Paris: Secretariat General du Mouvement.
2- Allais, Maurice. 1989. Autobiography. In Les Prix Nobel: The Nobel Prizes 1988, ed. Tore Frangsmyr. Stockholm: Nobel Foundation. 
3- Allais, Maurice. 1992 [1989]. An Outline of My Main Contributions to Economic Science. In Nobel Lectures: Economic Sciences, 1981-1990, ed. Karl-Goran Maler, 233-252. Singapore: World Scientific Publishing Company. 
4- Allais, Maurice. 2006 [1999]. Globalization, Unemployment and the Imperatives of Humanism. Momagri (Paris). [Translation of presentation at Un Siecle de Prix Nobel: Science et Humanisme, UNESCO (Paris), April 10, 1999.] 
5- Hartwell, R. M. 1995. A History of the Mont Pelerin Society. Indianapolis: Liberty Fund.
6- Montbrial, Thierry de. 1995. Maurice Allais, a Belatedly Recognized Genius. In Markets, Risk and Money: Essays in Honor of Maurice Allais, ed. Bertrand R. Munier, trans. Gillian Lewis. Boston: Kluwer Academic Publishers.
7- Telegraph. 2010. Maurice Allais. The Telegraph, October 11. 

■■■


رابرت اومن
رابرت اومن1 (1930) در آلمان متولد شد. همین‌طور که اوضاع در آلمان برای یهودیان در دهه1930 بدتر می‌شد، خانواده اومن به نیویورک مهاجرت کردند. او به یاد می‌آورد که: من در سال1930 در فرانکفورت آلمان در یک خانواده یهودی ارتدوکس به دنیا آمدم. پدرم بازرگان عمده‌فروش منسوجات بود که اوضاع نسبتاً خوبی هم داشت. ما در 1938 از آلمان بیرون آمدیم. در واقع، ما پیش از این برنامه ترک کشور را داشتیم، وقتی هیتلر در سال 1933 به قدرت رسید، اما به یک دلیل یا دلیلی دیگر مهاجرت‌مان لغو شده بود و افرادی والدینم را قانع کردند که مهاجرت سخت است؛ اوضاع خوب خواهد شد و این نیز می‌گذرد. مردم آلمان اجازه نخواهند داد چنین دیوانه‌ای بر آنها حکومت کند. آن روزها این روایتی مشهور بود. اما همین توضیح می‌دهد که وقتی یک نفر در میانه امور است، دیدن آینده خیلی‌خیلی دشوار است. درک این موضوع خیلی روشن به نظر می‌رسد، اما در میانه بحران، اوضاع خیلی تیره‌وتار است (اومن، 2005، 708). او ادامه می‌دهد: ما آلمان را ترک کردیم و راه ایالات متحده را در پیش گرفتیم؛ با دردسر ویزای مهاجرت گرفتیم. در این مسیر، والدینم همه پول‌شان را از دست دادند. آنها مجبور شدند به سختی زیاد در ایالات متحده برای رسیدن به اهداف‌شان کار کنند. اما با این‌ همه، آنها به دو فرزندشان، برادرم و من، آموزش یهودی و سکولاری خوب دادند (اومن، 2005، 700). اومن به مدرسه ربی جاکوب جوزف2 در نیویورک‌سیتی رفت که با علم هندسه، قضایا و برهان‌ها آشنا شد و تصمیم گرفت مطالعات ریاضی را در کنار مطالعات تلمودیک ادامه دهد (اومن، 2005، 686-685). او مدرک کارشناسی خود را از سیتی کالج نیویورک3 گرفت. او برای دکترای خود به موسسه تکنولوژی ماساچوست (ام‌آی‌تی) در رشته توپولوژی جبری در 1955 رفت. بعد از کار به عنوان یک مشاور استراتژیک، دو سالی هم در یک دوره پست-دکترا حضور یافت و مسیر کاری‌اش را با توازن بیشتری ادامه داد (اومن، 2005، 688؛ هارت، 2006، 209). او جایزه نوبل اقتصاد را مشترکاً با توماس شیلینگ4«برای بهبود فهم ما از تضاد و همکاری5 از طریق تحلیل تئوری بازی‌ها» برد. ایده مقاله‌ای از اومن که قویاً برای جایزه به آن اشاره می‌شود عبارت است از «نتایج تعادلی قوی از یک بازی تکراری همراه با نتایج اصلی (به طور دقیق‌تر بتا–اصل) در یک بازی یک‌مرحله‌ای» (اومن، 2006، 1959). ایده این مقاله این است که نتایج همکارانه می‌توانند در بازی‌های تکراری دوام بیاورند. اومن به یاد می‌آورد که چطور کارش را در زمینه تئوری بازی‌ها شروع کرد: بعد از تکمیل دوره دکترا، برای کار به یک [مرکز] مشاوره تحقیقات عملیات فنی رفتم که مشاوره‌ای کاملاً عملی بود. یکی از مسائل و مشکلات این بود که من تعیین شده بودم تا در ارتباط با دفاع از یک شهر بر اثر حمله اسکادران هوایی کار کنم که تعدادی از آنها سلاح‌های اتمی دارند، اما بیشتر پیاده‌نظام هستند. من در دانشگاه ام‌آی‌تی با جان نش6 ملاقات کرده بودم … و کمی درباره تئوری بازی‌ها از او شنیده بودم. آن زمان او چندان علاقه‌ای به من نداشت، اما وقتی مسائلی را درباره پیاده‌نظام مطرح کردم، گفت‌وگوهایی با نش را به یاد می‌آورم و نشان دادم که تئوری بازی‌ها ابزاری درست برای این حل این مشکل است و بنابراین موضوع آغازین مرا به درستی جذب کرد. باقی آن هم تاریخ است، همان‌طور که گفتند پیش می‌رود (اومن، 2006). آبراهام نیمن7 می‌گوید که کار اومن به فراسوی تئوری بازی‌ها رفت. اومن طیف گسترده‌ای از موضوعات را مورد بررسی قرار داد و کارهایش«بینشی واحد از قلمرو خیلی وسیع رفتار عقلانی را ترویج می‌کند، دامنه‌ای که حوزه‌هایی از بسیاری از رشته‌های آشکارا ناهمسان مانند اقتصاد، سیاست، علم، بیولوژی، روانشناسی، ریاضیات، فلسفه، علوم کامپیوتر، حقوق و آمار را در برمی‌گیرد. تحقیقات اومن دارای عمق و پهنای خاصی هستند» (نیمن، 2008). بعد از اینکه اومن در سال 2005 برنده جایزه نوبل شد، روزنامه‌ای مقاله‌ای نوشت که عنوان فرعی آن این بود: «یک یهودی ارتدوکس با سیاست دست‌راستی، برنده جایزه بحث‌برانگیز نوبل» (کرایگر، 2005). اومن می‌گوید: «موضع سیاسی من، تا حدی توسط کارهای علمی من شکل می‌گیرد… البته چیزهای دیگری هم وجود دارد که شاید عمیق‌تر‌… از راه زندگی من هستند و اعتقادات سیاسی مرا شکل می‌دهند» (همان). سرجیو هارت در گفت‌وگویی با اومن از او سوالی درباره قدرت و دموکراسی پرسید که اومن جواب داد: اصول دموکراسی به خوبی بر مبنای ملاحظات تئوری بازی‌ها بنا می‌شوند: برای مثال نگاه کنید به مقاله من با کورز8 با عنوان «قدرت و مالیات‌ها» (1977) که رابطه میان قدرت و دموکراسی را مورد بحث قرار می‌دهد. به منظور اینکه هیچ گروهی نباید به زور قدرت سیاسی را در کشور به چنگ بیاورد، و همین‌طور به خاطر ثروت فیزیکی کشور، مهم است که قدرت به طور گسترده منتشر شود. 

پی‌نوشت‌ها:
1- Robert Aumann
2- Rabbi Jacob Joseph School
3- City College of New York
4- Thomas Schelling
5- conflict and cooperation
6- John Nash
7- Abraham Neyman/ 8- Kurz

منابع:
1- Aumann, Robert. 1959. Acceptable Points in General Cooperative n-Person Games. In Contributions to the Theory of Games, vol. IV, eds. A. W. Tucker and R. D. Luce, 287-324. Princeton, N.J. Princeton University Press.
2- Aumann, Robert. 2005. Interview by Sergiu Hart. Macroeconomic Dynamics 9(5) :683-740.
3- Aumann, Robert. 2006. Autobiography. In Les Prix Nobel: The Nobel Prizes 2005,ed. Karl Grandin. Stockholm: Nobel Foundation. 
4- Aumann, Robert, and Mordecai Kurz. 1977. Power and Taxes. Econometrica 45(5) : 1137-1161.
5- Breiman, Ron. 2005. Professors for a Strong Israel Congratulates Member—Prof. Aumann—for Nobel Prize. Press release, October 10. 
6- Hart, Sergiu. 2006. Robert Aumann’s Game and Economics Theory. Scandinavian Journal of Economics 108(2) : 185-211.
7- Krieger, Hilary Leila. 2005. He’s Got Game. Jerusalem Post, November 1.
8- Neyman, Abraham. 2008. Aumann, Robert J. (born 1930). In The New Palgrave- Dictionary of Economics, 2nd ed., eds. Steven N. Durlauf and Lawrence E.Blume. Basingstoke, UK: Palgrave Macmillan.

 

برگرفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *