نگاهی به تفاوت دیدگاه مارکسیست‌ها و طرفداران نظام سرمایه‌داری در مورد مقوله کارآفرینی

capitalism and entrepreneurshipکارآفرینی و سرمایه‌داری از مباحث بسیار با‌اهمیت در هر اقتصادی هستند. معمولاً در تمامی اقتصادهای دنیا کارآفرینی به عنوان یک فاکتور بسیار مهم اقتصادی شناخته می‌شود و تسهیلاتی برای کارآفرینان در نظر گرفته می‌شود زیرا فرصت شغلی برای افراد دیگر ایجاد می‌کند و ارزش افزوده اقتصادی دارد. خلاقیت در کارآفرینی وجود دارد و باعث رشد و پیشرفت اقتصادی می‌شود. از طرف دیگر سرمایه‌داری مساله‌ای بحث‌بر‌انگیز است. با وجود اینکه تمامی اقتصادها از جذب سرمایه‌ها برای توسعه فعالیت‌های اقتصادی و صنعتی خود دم می‌زنند ولی بارها شنیده می‌شود که در تقبیح  سرمایه‌داری یا کاپیتالیسم سخن می‌گویند و به نظریات مارکسیستی در این زمینه استناد می‌کنند. مارکس از جمله اقتصاددانان مطرح دنیاست که سرمایه‌داری را مردود می‌داند. او سرمایه‌داری را به دو دسته تقسیم می‌کند و در یک بخش سرمایه‌دارانی را در نظر می‌گیرد که سرمایه خود را برای آغاز یک کار تولیدی و صنعتی به کار می‌گیرند و با استفاده از نوآوری زمینه را برای ایجاد ارزش افزوده اقتصادی فراهم می‌کنند. ولی در طرف دیگر سرمایه‌دارانی قرار دارند که اقدام به انجام مبادلات در بازارهای مالی و کالایی می‌کنند و از قبل این معاملات اقتصادی سود به دست می‌آورند و افرادی که در بازار سهام وارد می‌شوند یا در خرید اوراق قرضه دولتی سهیم می‌شوند یا حتی اقدام به خرید ملک و کالاهای دیگر با قیمت پایین‌تر و فروش آن با قیمت بالاتر بعد از مدت زمان مشخصی می‌کنند. از نظر مارکس این کار که تنها با هدف کسب سود اقتصادی برای سرمایه‌داران صورت می‌گیرد و به زعم وی باعث ایجاد درآمد بادآورده و سودهای کلان در مدت کوتاه می‌شود برای اقتصاد آسیب‌رسان است. او که کاملاً مخالف این نوع از سرمایه‌داری است معتقد است سودی که این افراد به دنبال مبادلات خود در بازار مالی و کالا به دست می‌آورند معادل هزینه‌ای است که واحدهای صنعتی و تولیدی به دلیل نبود منبع مالی برای توسعه کار خود متحمل می‌شوند و در واقع این مبلغ از جیب صنعتگران و تولید‌کنندگان می‌رود. حال آنها برای اینکه بتوانند هزینه‌های خود را متناسب با درآمدشان کنند مجبور هستند قیمت تمام‌شده محصولات تولیدی را افزایش دهند یا اینکه اقدام به کاهش دستمزد کارگران خود کنند که در هر دو حالت به افراد طبقه متوسط و پایین اقتصادی فشار وارد می‌شود. مارکس با این دیدگاه در زمره اصلی‌ترین منتقدان سرمایه‌داری قرار گرفته و معتقد است سرمایه در صورتی می‌تواند در اقتصاد نقش سازنده‌ای داشته باشد که به عنوان نهاده تولید استفاده شود و ارزش‌ افزوده‌ای که ایجاد می‌کند از طریق دستمزد نیروی کار و ایجاد فرصت‌های شغلی و افزایش قدرت خرید مردم بین تمامی افراد جامعه تقسیم شود. برخی بر این باورند که سرمایه‌داری نوعی از کارآفرینی است و یک سرمایه‌دار خوب قطعاً می‌تواند کارآفرین خوبی هم باشد ولی کارآفرینی و سرمایه‌گذاری دو مقوله کاملاً جدا هستند که تفاوت‌های بسیار زیادی با هم دارند. سرمایه‌داری که غالباً در زمره تعریف دوم مارکس قرار دارد با سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی و کالایی و کسب سود در نتیجه معاملات در بازار ارتباط دارد و کارآفرینی به معنای استفاده از منابع مالی در کنار خلاقان برای ایجاد شغل تازه و ایجاد ارزش افزوده در اقتصاد است. کارآفرینان افرادی هستند که با سرمایه‌های شخصی یا مجموعه‌ای از سرمایه‌های گروهی اقدام به راه‌اندازی کاری می‌کنند که برای تعدادی هر چند اندک فرصت شغلی فراهم می‌کند. آنها نسبت به آینده و تحولات اقتصادی آن خوش‌بین هستند و تا حد امکان به تمامی افرادی که با آنها کار می‌کنند اعتماد دارند. بسیاری از اقتصاددانان کلید رشد کارآفرین در عرصه اقتصادی را اعتماد به دیگران و تقسیم کار می‌دانند. آنان اغلب از نیروی خلاقه خود برای آغاز کار استفاده می‌کنند و با تقسیم کار و مدیریت صحیح اقدام به توسعه کار می‌کنند. تکیه اغلب کارآفرینان به منابع مالی اندک است هرچند که برای آغاز کار یا توسعه آن بدون شک به سرمایه نیاز دارند. کارآفرینان افرادی اجتماعی هستند که در انجام کارشان با دیگران همکاری می‌کنند و به تعبیر دقیق‌تر هیچ کاری را به تنهایی انجام نمی‌دهند بلکه با همکاری گروهی که خود انتخاب کرده‌اند در جهت تحقق اهداف‌شان گام بر‌می‌دارند. شاید مهم‌ترین ویژگی یک کارآفرین موفق مردم‌داری و فعالیت در کنار دیگر افراد است. کارآفرینان برجسته اغلب دارای روابط اجتماعی بسیار گسترده و سازنده هستند و همین مساله باعث متمایز شدن آنها نسبت به دیگران شده است. به عنوان مثال شمار زیادی از افراد هر‌ ساله وارد دانشکده‌های هنری می‌شوند و به تحصیل در رشته عکاسی می‌پردازند. ولی از میان فارغ‌التحصیلان این رشته عده بسیار اندکی هستند که موفق می‌شوند شغلی متناسب با رشته تحصیلی خود پیدا کنند و از میان همین قشر هم تعداد معدودی درآمد بالا به دست می‌آورند. آنها افرادی هستند که وارد گروه عکاسان حرفه‌ای از هنرمندان و مکان‌های تاریخی و هنری می‌شوند و هزاران دلار بابت هر عکس دستمزد می‌گیرند. تفاوت این عکاسان با عکاسان کم‌درآمد یا افرادی که در این رشته تحصیل کرده‌اند ولی شغلی متناسب با رشته تحصیل‌شان پیدا نکرده‌اند در کجاست؟ مطالعات انجام‌شده نشان می‌دهد این تفاوت در مهارت آنها در عکاسی نیست بلکه تفاوت در بازاریابی، روابط اجتماعی و توانایی برای عرضه و فروش هنر و خدمت‌شان به متقاضیان است. اینان در جرگه کارآفرینان موفق قرار می‌گیرند و همین موفقیت باعث گسترده‌تر شدن دامنه دوستان و آشنایان آنها می‌شود. 

در طرف دیگر طیف سرمایه‌گذار قرار دارد که وضعیتی متفاوت از کارآفرین دارد. سرمایه‌گذاران به اندازه کارآفرینان به اطرافیان خود اطمینان ندارند. آنها اغلب فکر می‌کنند «چگونه ممکن است وضعیت تغییر کند و شرایط من را ویران کند؟ آیا می‌توانم به افراد شاغل در این شرکت اعتماد کنم؟» به تعبیر بهتر در شرایطی که کارآفرینان منتظر فرصت‌های مثبت و سازنده هستند و به همه چیز با خوش‌بینی فکر و نگاه می‌کنند، سرمایه‌گذاران اغلب بدبین هستند و تنها به مسائلی فکر می‌کنند که ممکن است شرایط را خراب کند. اغلب سرمایه‌گذاران موفق دارای قدرت تحلیل بالایی هستند. آنها در مدیریت بسیار موفق هستند و در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی تعلل نمی‌کنند ولی کارآفرینان به دلیل ضعیف بودن قدرت تحلیل اقتصادی‌شان اغلب مدیران موفقی نیستند و همین مساله سبب شده است تا در شرکت‌های خود به جای یک مدیر اقدام به ایجاد هیات‌مدیره یا گروه مدیران کنند. یک سرمایه‌گذار موفق فردی است که تنها به سود خود می‌اندیشد، فردی که سریع تصمیم‌گیری می‌کند و قدرت تحلیل و پیش‌بینی بالایی دارد. او می‌تواند در بحران‌های اقتصادی هم سود کند زیرا قبل از دیگران بازارهای آسیب‌ندیده و سودآور را شناسایی می‌کند. یک سرمایه‌گذار یا سرمایه‌دار موفق می‌تواند به یک کارآفرین نمونه تبدیل شود اگر کار با دیگران را یاد بگیرد و به افراد دیگر اعتماد کند. اگر بخشی از وظایف را به دیگران بسپارد و برای تصمیم‌گیری‌هایش به نظریات و دیدگاه‌های افراد دیگر هم توجه کند- مساله‌ای که در مقوله سرمایه‌داری می‌تواند مخرب باشد.
خلاصه اینکه سرمایه‌داری و کارآفرینی نه‌تنها در متون اقتصادی و علمی بلکه حتی از نظر فعالان اقتصادی هم با هم سنخیتی ندارند ولی بدون شک استفاده از درایت و قدرت درک بالا در هر دو کار می‌تواند سود زیادی را نصیب فرد کند. سودی که در حالت سرمایه‌داری تنها به سرمایه‌گذار تعلق می‌گیرد ولی در وضعیت کارآفرینی بین تمامی افرادی که در آن مجموعه کار می‌کنند تقسیم می‌شود و ارزش افزوده اقتصادی دارد.

 

برگرفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *