مروری بر جنبه‌های اقتصادی تقسیم نیروی‌کار درون خانواده

professional spouseاعضای یک خانواده، زمان تخصیص‌یافته به خود را میان کارهای درون خانه و کارهای بیرون از خانه (در بازار) تقسیم می‌کنند. خانواده به عنوان یک کل واحد، ممکن است تصمیم بگیرد که کدام‌یک از اعضایش کدام وظیفه را انجام بدهد. کار خانوار در یک تقسیم‌بندی، می‌تواند شامل دو شاخه باشد: نخست؛ کاری که تمامی اعضای خانواده از آن نفع ببرند یا دوم؛ کاری که تنها برخی از اعضای خانوار از آن نفع ببرند. برخی «کارهای مربوط به خانه» (housework) را در گروه نخست جای می‌دهند؛ از جمله این کارها می‌توان به شست‌وشوی لباس و نظافت اشاره کرد. همچنین فعالیت‌هایی نیز تحت عنوان «کارهای مراقبتی» (carework) وجود دارند که یک عضو به طور مشخص برای عضو دیگری از خانوار انجام می‌دهد؛ زیرا معمولاً آن عضوی که کار برای او انجام می‌شود، خودش قادر به انجام آن کار نیست. (Blau, Ferber, Winkler, 2010) خود «کارهای مراقبتی» را نیز می‌توان به دو گروه تقسیم‌بندی کرد: نخست؛ مراقبت از کودکان و دوم؛ مراقبت از سالمندان (Folbre, Nancy, 1995). کارهای خانوار بیش از آنکه به خود شخص انجام‌دهنده نفع برساند، به همسر او نفع می‌رساند؛ به عنوان مثال این‌گونه از کارها شامل پخت‌وپز یا شست‌وشوی لباس‌ها و همچنین کارهای مراقبتی -برای همسرانی که خودشان قادر به انجام آنها هستند-‌ می‌شود (Grossbard-Shechtman, Amyra. 1984).

بنا بر برخی از نظریه‌های نئوکلاسیک، تقسیم نیروی ‌کار میان کارهای مربوط به خانوار و بازار، با تابع مطلوبیت اشخاص درون خانواده مرتبط است. در مواردی که یک خانواده ترجیحاتش نسبت به کالاهایی که می‌تواند از بازار خریداری کند بیشتر باشد، اعضای آن خانواده می‌توانند زمان افزون‌تری را به کارهای بازاری اختصاص دهند و در نتیجه کالاهای بیشتری را از بازار خریداری کنند. از سوی دیگر، اگر اعضای یک خانوار تمایل به استفاده از کالاهایی داشته باشند که درون خانوار تولید می‌شوند، احتمالاً ترجیح می‌دهند که به مقدار بیشتری کارهای مربوط به خانه را انجام دهند و در نتیجه از کالاهایی مصرف کنند که درون خانوار تولید شده‌اند (Blau, Ferber, Winkler, 2010).

تخصصی‌سازی کارها
پروفسور گری بکر از دانشگاه شیکاگو، فرض کرده که زنان نسبت به مردان در زمینه کارهای داخلی (درون خانوار)، مزیت نسبی دارند؛ این فرض به آن معناست که زنان قادرند کالاهای بیشتری را درون خانوار تولید کنند. در حالی که مردان نسبت به زنان در زمینه کارهای خارج از خانه (بازار) مزیت نسبی دارند؛ یعنی مردان در مقایسه با زنان توانایی کسب درآمد بیشتری دارند. زمانی که زنان در زمینه تولیدات درون خانه تخصص پیدا کنند و مردان در زمینه تولیدات بازاری، سپس هر یک از آنها هر آنچه تولید می‌کند را با دیگر اعضای خانوار به اشتراک بگذارد، هم مطلوبیت مردان و هم مطلوبیت زنان افزایش خواهد یافت (Becker, Gary S. 1981).
اگرچه اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که تخصصی‌سازی (Specialization) کامل، می‌تواند به همراه خود ریسک‌ها و زیان‌هایی را نیز در بر داشته باشد. این ریسک‌ها و زیان‌های بالقوه می‌توانند شامل دو مورد زیر باشند:
نیاز برای کارهای داخل خانه به مرور زمان ممکن است کاهش یابد (به ویژه زمانی که فرزندان رشد کنند). در نتیجه زنانی که به طور کامل در زمینه کارهای خانوار تخصص پیدا کرده‌اند، ممکن است نتوانند با بازگشت به بازار کار، دستمزد شایسته‌ای به دست آورند.
زمانی که هر دو زن و شوهر تجربه‌هایی در زمینه کارهای داخل خانه داشته باشند، آنها می‌توانند هنگام طلاق یا مرگ همسرشان، استقلال بیشتری داشته باشند؛ در صورتی که اگر کارها کاملاً تخصصی‌سازی شده باشند، در مواجهه با موارد مورد اشاره، به سبب وابستگی هریک از همسران به دیگری، ممکن است از این ناحیه مشکلاتی بروز کند (Blau, Ferber, Winkler, 2010). پروفسور باربارا برگمان، استاد بازنشسته دانشکده اقتصاد دانشگاه مریلند و گروه اقتصاد دانشگاه آمریکایی واشنگتن دی‌سی، در مقاله‌ای تحت عنوان «ریسک‌های اقتصادی زن خانه بودن»، نوشته است که تخصصی‌سازی کامل زنان به نیروی ‌کار خانوار، یا به عبارت دیگر تبدیل شدن آنها به زن خانواده تمام‌وقت، معمولاً منجر به ناامنی مالی آنها شده و احتمال ارتکاب خشونت‌های داخل خانه را در آنها در مقایسه با زنانی که در بازار کار کرده و دستمزد دریافت می‌کنند، افزایش می‌دهد (Bergmann, Barbara. 1981).

موانع استخدام زنان در بازار
مشارکت زنان در بازار نیروی‌کار، از قرن نوزدهم میلادی به طور چشمگیری رشد پیدا کرده است. در عین حال، این میزان از رشد، با توجه به عوامل نهادی، محدود شده است. از جمله عوامل نهادی در این راستا، می‌توان به سهمیه‌بندی تعداد زنانی که می‌توانند استخدام شوند و همچنین صنایعی که آنها را استخدام می‌کنند، اشاره کرد. به عنوان مثال، در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در کشور انگلستان، کمپینی به راه افتاد که طبقه مردان، حامی آن بودند و خواهان اعمال محدودیت بر بازار استخدام زنان شدند (Hartmann, Heidi. 1979). به طور مشابهی، در آمریکا نیز موانعی بر استخدام زنان وضع شده بود. این موانع شامل قوانینی بودند که از استخدام زنان، پس از ازدواج، جلوگیری می‌کردند (Goldin, Claudia Dale. 1990). در برخی از کشورها همچون ژاپن نیز، همچنان برخی از سهمیه‌بندی‌ها بر بازار استخدام زنان یا بر بازار استخدام زنان متاهل وجود دارد. 

 منبع

 

برگرفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *