توسعه يكي از مباحث مطرح و جدي در زمانة ماست. با توجه به اين كه سياست خارجيِ دولت ـ كشورها ادامه سياست داخلي بوده و وضعيت داخلي، چگونگي بازي و تعاملات بيروني را مشخص مي نمايد، توسعه نيز، جهت دهندة سياست خارجي دولت ـ كشورها به خصوص كشورهاي جهان سومي و توسعه نيافته است. گرچند كشورهاي غربي را نمي توان به صورت كامل توسعه يافته و بدون هيچ گونه چالش توصيف كرد، اما وقتِ كه در مقام مقايسه با وضعيت كشورهاي شرقي قرار گيريم، در مي يابيم كه آن دسته از كشورهاتوانسته اند به صورت نسبي، چالش ها را پشت سر گذرانيده و به مراحل خوبي از رشد دست يازند. بنابر اين، نيل به توسعه هدف بنيادين و مهم براي همة كشورها به خصوص كشورهاي جهان سومي و توسعه نيافته است.
واقعيت كه بر همه مُبرهن بوده و هيچ كسي نمي تواند از آن چشم پوشي نمايد، توسعه نيافتگي افغانستان است. برخي كشورها به صورت نامتوازن به توسعه دست يازيده اند، بدين معنا كه به توسعه اقتصادي دست يافته اما به توسعه سياسي و فرهنگي دست نيافته اند يا برعكس. افغانستان به صورت كلي توسعه نيافته باقي مانده است. به لحاظ اقتصادي، سياسي و فرهنگي توسعه نيافته است و در حالي كه ديگر كشورها به خصوص كشورهاي اروپايي و غربي به پيشرفت هاي خوبي دست يافته است، چالش هاي عديدة در برابرش خود نمايي مي نمايد.
اما پس از سال دوهزار و يك و سقوط امارت طالباني، به تازگيتوسعه در ادبيات سياسي و اقتصادي كشور مطرح شده است. دولت و نظام برآمده از توافقات جناح هاي سياسي افغانستان در بن آلمان، به عنوان دولت دنبال كنندة توسعه و فضاي كنوني به عنوان هاي بازسازي، تحول و توسعه خوانده مي شود. از يك طرف به لحاظ اقتصادي چالش هاي كلان در برابر كشور خود نمايي مي نمايد و از سوي ديگر به لحاظ سياسي نامسالمت هاي ويران گري ديده مي شود كه كشور را چندين دهه به كام بحران هاي مخرب فرو برده است.
در اين جا نكتة را كه مي شود مطرح كرد اين است كه توسعه اقتصادي براي همة دولت ها و دولت افغانستان غايت و هدف نهايي است. اگر تلاش مي گردد دموكراسي در كشور نهادينه گرديده و خصومت ها و آشوب هاي سياسي جاي شان را با همپذيري و تحمل تعويض نمايند، به خاطر اين است كه فضاي سياسي با ثبات و آرام شكل گيرد، تا بسترهاي طرح بازسازي هاي اقتصادي فراهم گرديده و كشور و مردم به رفاه دست يابند.
از اين نظر غايت نهايي افغانستان اين است كه درآمد سرانة شهروندان بالا رود، سطح زندگي خانواده ها بهبودي يابد، مشاغل ايجاد گرديده و كسي بيكار نماند و به صورت كلي كشور رشد چشم گير اقتصادي نمايد.
راهكارهاي نيل به توسعه اقتصادي و سياسي
درين جا پرسش مطرح مي گردد كه چگونه مي توان به توسعه اقتصادي دست يافت؟ آيا درگام نخست بايد به توسعه سياسي رسيد بعد توسعه اقتصادي؟
ديدگاه هاي مختلف در اين مورد وجود داشته و از اين رهگذر، راهكارهاي متفاوت مطرح مي گردد. برخي براي رسيدن به توسعه اقتصادي رسيدن به توسعه سياسي را لازم نمي دانند، اما برخي نيل به توسعه سياسي را مقدمه توسعه اقتصادي مطرح مي كنند. برخي هم براي رسيدن به توسعه سياسي، توسعه اقتصادي را به عنوان پيش شرط مطرح مي كنند.
اما ديدگاه غالب كه وجود دارد اين است كه بايد در گام نخست به توسعه سياسي دست يافت بعد به توسعه اقتصادي. بايد حاكميت دولت مركزي در همة كشور بسط داده شده و تحكيم گردد، خشونت و خصومت سياسي جاي اش را با مدارا و تحمل سياسي تعويض كند و به صورت كلي دامنه ها و بسترهاي نا امني و بي ثباتي برچيده شود، آن گاه مي توان از توسعه اقتصادي سخن زد.
ولي نكتة كه مطرح است اين است كه توسعه سياسي بدون توسعه فرهنگي ممكن و ميسور نيست. جامعة كه به لحاظ فرهنگي سنتي بوده و بايدها و نبايدهاي سنتي در آن خط و نشان و يدك كشد، نمي تواند به لحاظ سياسي توسعه يافته شود. مثلا تحزب و بازي سياسي در چهارچوب سازمان هاي بنام حزب، از بديهيات جامعة توسعه يافته است، اما در جامعة سنتي حزب ريشه نمي گيرد و بازي حزبي هم ممكن نخواهد بود. رقابت سياسي سالم و انساني برمبناي باور و فكر سياسي به عنوان يك اصل در جامعة توسعه يافته است، اما در جامعة با فرهنگ سنتي رقابت ها اول اين كه خصمانه است و دوم اين كه برمبناي قبيله و رقابت هاي منطقه اي و خوني صورت مي گيرد و….
بنابر اين جوامع توسعه نيافته بايستي در گام اول به توسعه فرهنگي در گام دوم به توسعه سياسي و در گام سوم به توسعه اقتصادي دست يازند.
افغانستان و مسير گام به گام توسعه
به نظر مي رسد كه دولت افغانستان نيز جهت رسيدن به توسعه اقتصادي باید فرمول فوق را مطمح نظر قرار دهد. يعني در گام نخست بايد تلاش كرده و برنامه هاي درازمدت فرهنگي را روي دست گيرد تا به توسعه فرهنگي دست يابد و از چنگ فرهنگ سنتي و بايدهاي و نبايدهاي قبيله و منطقه فرار نمايد، در گام دوم به توسعه سياسي دست يافته و از رقابت هاي ناسالم، خشونت گرا و خصومت محور جان كَند و در گام سوم به توسعه اقتصادي دست يافته و شرايط نا مساعد اقتصادي مردم و دولت را بهبود بخشد.
در دنياي سياست امروزي افغانستان با چشم پوشي از ديگر زمانه ها اگر به انتخابات بنگريم، در مي يابيم و مي بينيم كه نامزدان و تيم هاي سياسي به همديگر مي تازند و اصول رقابت سياسي مثبت و سالم را زير پاي شان له مي كنند، شهروندان به عوض يك كارت راي دهي چندين كارت گرفته و چندين بار راي مي دهند، هواداران نامزدان به تقلب دست زده و به ريش مردم مي خندند و نامزدان كه احتمال مي رود راي اندكي دارند خود را برنده دانسته و روند را مملوي از تقلب مي دانند.
چرا چنين است؟ زيرا كه در فرهنگ سنتي افغانستان مولفة بنام رقابت نيست و نخبگان و تيم هاي سياسي شكست و باخت را نمي پذيرند. قاعدة برگرفته شده از انديشه ماكياولي « هدف وسيله را توجيه مي كند» سرلوحة كار همه است و حاضرند براي رسيدن به هدف هرچيز و هركسي را قرباني نمايند.
از اين روي براي نيل به توسعه سياسي بايد با فرهنگ سنتي اعلام مبارزه كرد و زمينه را براي توسعه سياسي هموار ساخت. زمان كه توسعه سياسي تحقق يابد، زمينه ها براي توسعه اقتصادي فراهم خواهد گرديد.
پس افغانستان تازه حركت به سمت توسعه را آغاز كرده و مسير گام به گام را بايد طي كند.
Hits: 0