بررسی عوامل تعیینکننده و رابطه بین سرمایهگذاری خارجی و رشد اقتصادی
همواره در افکار عمومی مردم این تفکر وجود دارد که در صورتی که خارجیها در یک کشور حضور فعالی داشته باشند، چه به صورت گردشگر و چه به صورت فعال اقتصادی، اوضاع اقتصادی خوب است و معضلاتی همچون تورم، رکود، بیکاری و مشکلاتی از این دست از اقتصاد کشور رخت برخواهد بست. حال باید دید این دیدگاه عامیانه تا چه حد از نظر تئوری اقتصادی صحیح است و آیا اصولاً علم اقتصاد این موضوع را رد میکند یا میپذیرد؟
سرمایهگذاری خارجی میتواند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم باشد؛ هر گونه سرمایهگذاری توسط شرکتهای خصوصی و افراد حقیقی کشورهای دیگر، صرفنظر از کمکهای دولتی، سرمایهگذاری مستقیم خارجی نامیده میشود. سرمایهگذاری غیرمستقیم خارجی به شکل ترتیبات قراردادی است که شامل مواردی همچون مشارکت مدنی، بیع متقابل و انواع روشهای ساخت، بهرهبرداری و واگذاری میشوند. به دلیل اهمیت بیشتر سرمایهگذاری مستقیم خارجی در رشد اقتصادی، در این یادداشت سعی بر این است که تاثیرات این نوع سرمایهگذاری بر رشد اقتصادی پذیرفته شود.
رابطه بین سرمایهگذاری مستقیم خارجی و رشد اقتصادی
در ادبیات اقتصادی در مورد رابطه بین سرمایهگذاری مستقیم خارجی و رشد اقتصادی اجماع وجود ندارد، اما اخیراً این دیدگاه که بین این دو متغیر همبستگی مثبت وجود دارد، در حال تقویت شدن است. از لحاظ تئوریک، چنین دیدگاهی به دلیل پیشرفتهای اخیر در نظریه رشد اقتصادی صورت گرفته است؛ که بر اساس آن پیشرفت فناوری، کارایی اقتصادی، و بهرهوری از عواملی هستند که به صورت مستقیم بر رشد اقتصادی تاثیر میگذارند.
بر این اساس، اهمیت سرمایهگذاری خارجی در پروسه رشد اقتصادی به دلیل نقشی است که این نوع سرمایهگذاری در انتقال فناوریهای پیشرفته از کشورهای توسعهیافته به کشورهای در حال توسعه ایفا میکند. به عبارت دیگر میتوان گفت سرمایهگذاری مستقیم خارجی نرخ پیشرفت فناوری را در کشور میزبان افزایش میدهد و این افزایش به دلیل تاثیر فناوری پیشرفته و مدیریت بهروز و علمی است که توسط بنگاه اقتصادی خارجی به کار گرفته میشود.
این انتقال فناوری یا دانش روز (که اغلب از آن به عنوان عوامل خارجی یا مازاد کارایی نام برده میشود) میتواند از طرق مختلف باعث بهبود کارایی و بهرهوری در بنگاههای محلی در کشور میزبان شود. به عنوان مثال، بنگاه محلی با کپیبرداری از فناوریهای مورد استفاده توسط بنگاه خارجی کارایی اقتصادی و بهرهوری خود را افزایش میدهد. علاوه بر این، ممکن است با حضور بنگاههای رقیب خارجی در بازار، بنگاههای داخلی مجبور شوند برای حفظ قدرت رقابت خود، از فناوریها و منابع خود بهینهتر استفاده کنند یا اینکه مجبور به جستوجو برای فناوریهای پیشرفته شوند. از سوی دیگر، استخدام نیروهای محلی در بنگاههای خارجی باعث میشود این افراد در حین کار آموزشهای لازم برای بهرهگیری از فناوریهای روز را ببینند؛ استخدام این افراد در بنگاههای محلی یا تاسیس یک بنگاه توسط اینان منجر به پیشرفت و توسعه سطح فناوریهای مورد استفاده در بنگاهها و در نتیجه رشد اقتصادی میشود.
یکی از مهمترین کانالهای افزایش کارایی اقتصادی در بنگاههای محلی از طریق ارتباط بین شرکت چندملیتی و تولیدکنندگان و خریداران داخلی است. ارتباط تولیدکنندگان با این شرکتها میتواند از طرق زیر به افزایش کارایی و بهرهوری بنگاههای محلی منجر شود:
1- به تولیدکنندگان آیندهنگر کمک میکند تا کارخانه و امکانات تولیدی را فراهم آورند.
2- همچنین با ارائه کمکهای فنی یا اطلاعاتی به تولیدکنندگان، آنها را تشویق میکنند تا با تکیه بر نوآوری و ابتکار کیفیت کالاهای تولیدی خود را افزایش دهند.
3- آموزش فناوری و روشهای جدید مدیریتی به تولیدکنندگان نیز از دیگر مزایای این ارتباط است.
4- به دلیل اینکه شرکت مادر چندملیتی است، این امکان را برای بنگاههای محلی فراهم میکند که مشتریان بیشتری در بازار کشورهای دیگر بیابد. در نتیجه صادرات این بنگاه افزایش یافته و اگر همین اتفاق در سایر بنگاهها تکرار شود، صادرات کل نیز افزایش خواهد یافت.
اگرچه عده قلیلی از اقتصاددانان معتقدند که سرمایهگذاری مستقیم خارجی باعث بهبود رشد اقتصادی نمیشود، اما شواهد آماری حاکی از این است که چنین رابطهای وجود دارد. در مورد کشورهای توسعهیافته آمارهای موجود نشان میدهند رابطه مثبتی بین بهرهوری بنگاههای داخلی و حضور بنگاههای خارجی در آن کشور وجود دارد.1 در مورد کشورهای در حال توسعه نیز نتایج به صورت کلی مثبت است، اما مطالعات بسیار زیادی هم وجود دارد که حاکی از این است که حضور بیشتر بنگاههای خارجی باعث افزایش بهرهوری در بخشهای مختلف اقتصادی کشور میزبان میشود.
عوامل تعیینکننده در میزان افزایش رشد اقتصادی در صورت حضور بنگاههای خارجی
یکی از عوامل تعیینکننده میزان افزایش رشد اقتصادی در صورت افزایش سرمایهگذاری خارجی در یک کشور، میزان شکاف تکنولوژیک بین کشور مبدأ و کشور مقصد سرمایهگذاری است، به عبارت دیگر میزان اثرگذاری بستگی دارد به توانایی کشور میزبان در «جذب» فناوریهای خارجی.
به عنوان مثال، مطالعات صورتگرفته در ایتالیا و مکزیک نتایج متفاوتی را پس از افزایش سرمایهگذاری مستقیم خارجی نشان دادهاند. در ایتالیا با افزایش حضور مستقیم خارجیها میزان بهرهوری در کل اقتصاد و در نتیجه آن رشد اقتصادی افزایش قابل ملاحظهای داشته است؛ در حالی که در مکزیک حضور خارجیها به صورت متوسط میزان بهرهوری را کاهش داده است، اما در بخشهایی که تکنولوژیهای مشابهی مورد استفاده بوده است، بهرهوری به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. این نتیجه کلی را میتوان به این صورت تعبیر کرد که سرمایهگذاری مستقیم خارجی بنگاههای محلی را مجبور میکند که در بخشهایی که «تکنولوژی قابل جذب است» بهرهورتر باشند.
مطالعات مشابه در سایر کشورها نیز حاکی از این است که هر چه شکاف تکنولوژیک کشور مبدأ و مقصد بیشتر باشد، احتمال اینکه سرمایهگذاری مستقیم خارجی منجر به افزایش رشد اقتصادی شود، کمتر میشود.
موران (1998)2 بر این باور است که یکی دیگر از عوامل تعیینکننده میزان رشد اقتصادی در اثر حضور بیشتر خارجیها، محیط سرمایهگذاری در کشور میزبان است. برای مثال یک محیط سرمایهگذاری آزاد و بدون قیود دست و پاگیر، منجر به رشد چشمگیر اقتصادی در کشور میزبان خواهد شد، چرا که چنین محیطی سرمایههای پویایی را جذب میکند که کیفیتهای قابل توجهی همچون صرفههای اقتصادی، مدیریت شفاف و انعطافپذیر و فناوریهای پیشرفته را دارا هستند.
در عوض، یک محیط بسته سرمایهگذاری که در آن شرایط و قواعد سختگیرانهای مانند شراکت اجباری، اخذ مجوزهای مختلف یا شرایط قراردادی خاص حاکم است، منجر به ورود سرمایههای کمکیفیتی خواهد شد که به احتمال بسیار زیاد فناوریهای آنها نیز بسیار قدیمی هستند.
یکی از مزایای محیط لیبرال اقتصادی به عقیده موران این است که شبکه صادراتی در کشور میزبان تقویت میشود و امکانات بالقوه شرکتهای چندملیتی قدرت رقابتپذیری بنگاههای محلی کشور میزبان را افزایش خواهند داد.
پینوشتها:
1- Caves (1974); Globerman (1979); Nadiri (1991); Imbriani and Reganati (1997)
2- Moran (1998).
Hits: 0