اگر نگاهی به تاریخچه علم اقتصاد امروزی بیندازیم، نامهای زیادی با تالیفات فراوان به چشم میخورند. اما در این میان کارهای برخی، مهمتر و تاثیرگذارتر بوده است. تقریباً همه اقتصاددانان بر این عقیدهاند که منشاء پیدایش علم اقتصاد امروزی را میتوان کتاب ثروت ملل آدام اسمیت دانست و به همین اعتبار به نویسندهاش لقب پدر علم اقتصاد را دادهاند. اما شاید کمتر کسی فکر میکرد 160 سال بعد از تولد آدام اسمیت فردی پای به دنیا بگذارد که به نظر میرسد تنها وجه تشابهش با او، یکسان بودن روز تولدش است. پنجم ژوئن را شاید بتوان یکی از مهمترین روزهای 300 سال اخیر علم اقتصاد دانست. چرا که دو فرد تاثیرگذار در این روز متولد شدهاند. یکی آدام اسمیت که در شهرت و تاثیرگذاری او همگان سخن گفتهاند و دیگری جان مینارد کینز، کسی که پایهگذار علم اقتصاد کلان امروزی است. او با نظریههایش بنیانهای فکری مکتبی را شکل داد که در طول یک قرن اخیر همچنان باقیمانده است. شاید بیراه نباشد اگر کینز را مهمترین اقتصاددان نیمه اول قرن بیستم بنامیم. در ادامه این نوشتار به بهانه فرا رسیدن پنجم ژوئن، سالروز تولد این دو اقتصاددان قصد داریم به زندگی و دستاوردهای دو تن از پایههای علم اقتصاد مدرن بپردازیم.
پدر پیر علم اقتصاد
آدام اسمیت در سال 1723 در دهکدهای در اسکاتلند چشم به جهان گشود. زمانی که تنها دو ماه داشت، پدرش از دنیا رفت و تا سنین نوجوانی مادر بیوهاش او را تربیت کرد. در 14سالگی طبق روال آن دوران، با بورسیه وارد دانشگاه گلاسکو شد، سپس به کالج بالیول آکسفورد رفت و در رشته ادبیات اروپایی فارغالتحصیل شد. در سال 1951 به زادگاهش بازگشت و پس از چند سلسله سخنرانی، به سمت مدیر رشته منطق و نیز مدیر گرایش فلسفه اخلاق درآمد. اما اسمیت در سال 1964 محیط آکادمیک را ترک گفت تا به مدت دو سال دوک جوان باکسس را تعلیم دهد. در این مدت وی به فرانسه و سوئیس سفر و از مناطق مختلف آن بازدید کرد. پس از آن، با پولی که به خاطر تدریس دوک جوان به دست آورده بود خود را بازنشست کرد تا در آرامش حاکم بر روستای محل تولدش به نگارش کتاب معروف ثروت ملل مشغول شود. نهایتاً این کتاب در سال 1776 منتشر شد یعنی سالی که سند استقلال ایالات متحده امضا شد و دوست نزدیک اسمیت یعنی دیوید هیوم نیز درگذشت. جالب آنکه دو سال بعد او به ریاست گمرک منصوب شد و نقش بسزایی در تدوین و اجرای قوانین مبارزه با قاچاق داشت. این درحالی بود که اسمیت در کتابش از قاچاق به عنوان یک فعالیت مشروع در قالب قوانین غیرطبیعی دفاع کرده بود. اسمیت هیچگاه ازدواج نکرد و نهایتاً در 19 جولای 1790 در ادینبرگ چشم از جهان فروبست.
اعتبار و وجهه امروز آدام اسمیت به دلیل تبیین نحوه اثرگذاری خودپرستی عقلایی در نظام بازار آزاد است که میتواند به رفاه اقتصادی همه افراد منجر شود. البته این نظریات، در نگاه اول ممکن است با کتابی که اسمیت 17 سال پیش از ثروت ملل نوشته بود، یعنی نظریه احساسات اخلاقی، متناقض به نظر آید. چرا که او در این کتاب بر مفاهیمی چون اخلاقیات، دگرخواهی و کمک به دیگران تاکید کرده بود. حتی به گواه جانمیلار، شاگرد اسمیت در دانشگاه گلاسکو، سخنرانیهای او بیشتر درباره خداشناسی، اخلاقیات، فقه و اقتصاد بود که تقریباً همگی خودخواهی را نفی میکنند. البته در کنار اینها اسمیت به نوعی از خودخواهی اشاره میکند که منکر این است که حب نفس در هر درجهای مذموم است. از سوی دیگر او نوعدوستی و خوددوستی را متضاد هم نمیداند بلکه میگوید این دو به نوعی مکمل یکدیگرند. در کتاب ثروت ملل آمده است: «انسان تقریباً در موقعیتی ثابت از لحاظ یاری شدن توسط همنوعانش قرار دارد بنابراین این انتظار بیهودهای است که تنها خیرخواهی را از آنها توقع داشته باشد.» درواقع او سعی میکند بگوید هرچند خیرخواهی عملی ارزشمند و با فضیلت است اما به تنهایی نمیتواند نیازهای اساسی زندگی بشر را تامین کند. از همین رو، خودخواهی همان چیزی است که میتواند این کمبود را جبران کند به همین دلیل این دو پدیده تکمیلکننده یکدیگر هستند.
ثروت ملل، کتاب مقدس علم اقتصاد!
کتاب ثروت ملل مجموعهای پنجبخشی است که به دنبال آشکار ساختن دلایل موفقیت کشورهاست. اسمیت دلیل اصلی این موفقیت را افزایش تقسیم کار در این کشورها میدانست. او با استفاده از مثال معروف کارگاه سنجاقسازی توضیح داد اگر هر کدام از 18 وظیفه تخصصی برای تولید سنجاق به کارگر خاصی محول شود، میتوان بیش از 48 هزار سنجاق در یک روز تولیدکرد که بهرهوری متوسط را به ازای هر کارگر به 4800 سنجاق میرساند. اما در غیاب تقسیم کار، یک کارگر حداکثر میتواند یک سنجاق تولید كند. نحوه تخصیص نیروی کار برای دستیابی به حداکثر تولید، موضوع اصلی بخش اول این مجموعه است. اسمیت معتقد است، افراد میبایست کار و زمین (نهادههای تولیدی) را بهگونهای تخصیص دهند که بیشترین بازده ممکن حاصل شود. البته شواهد نشان میدهد این بخش از نظریه اسمیت مربوط به خود او نیست، بلکه تورگات، اقتصاددان فرانسوی، 10 سال پیش از آن تاریخ، این مساله را مطرح کرده است. در ادامه اسمیت از این مساله بازده تولیدی برای توجیه دستمزدهای متفاوت نیروی کار بهره میگیرد. او بیان میدارد فعالیتهایی که یادگیریشان مشکلتر است میبایست دستمزد بالاتری دریافت کنند، درغیر این صورت افراد تمایلی به یادگیری آنها نخواهند داشت. به همین ترتیب، مشاغل ناامن و خطرناک مانند کارگران معدن یا جلادان نیز باید از نرخ دستمزد بالاتری برخوردار باشند. این ایده، هسته اولیه مفهومی را در خود داشت که امروزه تحت عنوان سرمایه انسانی شناخته میشود.
اسمیت از مفاهیم ریاضی و عددی نهتنها برای توضیح نحوه تولید بلکه برای بیان برخی از مهمترین معضلات سیاسی زمان خود، استفاده کرد. در بخش چهارم ثروت ملل، اسمیت به دولت بریتانیا یادآوری میکند که مستعمرات آمریکاییاش ارزش نگهداری ندارند. او مینویسد: «امپراتوری بریتانیای کبیر تنها بهمنظور افزایش طیف مصرفکنندگان کالاهای تولیدیاش روز به روز گسترش مییابد، این درحالی است که مصرفکنندگان بریتانیایی بهای ایجاد این انحصار تولیدکنندگان را میپردازند چون در واقع آنها هستند که مخارج دفاع و حفظ از این امپراتوری بزرگ را میپردازند. گواه این موضوع نيز قراردادهایی به ارزش 170 میلیون پوند بوده که طی دو جنگ اخیر منعقد شده است. اگر نرخ بهره این بدهیهای سنگین را در نظر بگیریم، بسیار بیشتر از سود حاصل از گسترش دامنه مصرفکنندگان خواهد بود. به همین دلیل مستعمرات انگلستان به هیچوجه بازدهی لازم را ندارند.» یکی دیگر از مواردی که گواه وسعت تفکرات اسمیت است، مساله آموزش همگانی است. در سالهای اخیر مکاتب مختلف بر ضرورت و اهمیت سرمایهگذاری و نیز انجام اصلاحات بهمنظور گسترش آموزش عالی تاکید کردهاند. در حالی که آدام اسمیت بیش از دو قرن قبل به این موضوع اشاره کرده است. درواقع این تنها جایی است که اسمیت بهطور ضمنی به فعالیتهایی اشاره میکند که بخش خصوصی تمایل چندانی به ورود به آنها ندارد و به همین دلیل در چارچوب نظام بازار ممکن است مغفول بماند. نکته جالب توجه این است که نوشتههای اسمیت، پژوهشی در علم اقتصاد و در عین حال، راهنمای سیاستگذاری برای درک بهتر عوامل موفقیت و نیز ثروتمندی ملل است. او معتقد بود، توسعه اقتصادی در محیطی که رقابت آزاد مبتنی بر قوانین طبیعی وجود داشته باشد، شکوفا میشود. از آنجا که مطالعات اسمیت جامعترین و نظاممندترين نسخه موجود از مفاهیم اقتصادی تا آن زمان بود، مبنایی برای علم اقتصاد کلاسیک قرار گرفت. همچنین چون نظریات او بیش از هر اقتصاددان دیگری پایدار ماند و مورد استفاده قرار گرفت، او را بنیانگذار الفبای علم اقتصاد میدانند.
پدر اقتصاد کلان
اما از پدر کلاسیک علم اقتصاد که بگذریم، نوبت میرسد به فردی که پس از اسمیت، بيشترین تاثیر را در روند جریانات رایج علم اقتصاد نهاد. جان مینارد کینز، چندصد کیلومتر دورتر از گلاسکو، در شهر کمبریج و در سال 1883 متولد شد و تحصیلات مقدماتی را در کالج پادشاهی کمبریج در رشته ریاضیات گذراند. وی یک سال دیگر هم در آن کالج تحت تعلیم آلفرد مارشال و آرتور پیگو، استادان نظریه مقداری پول، ماند. بسیاری بر این باورند که این موضوع سالها بعد به نگارش کتاب «رسالهای درباره اصلاح پولی» منجر شد. پس از ترک کمبریج، کینز به سازمان خدمات مدنی پیوست و مقدمات تالیف اولین کتاب خود در علم اقتصاد یعنی «ارز» را فراهم کرد که در آن به توضیح کارایی نظام پولی هندوستان پرداخت. دو سال بعد، او در سمت مدرس به کمبریج بازگشت ولی طولی نکشید که به دلیل کار در خزانهداری انگلستان، مجبور به درخواست مرخصی شد. کینز در آنجا بهسرعت مدارج ترقی را طی کرد و در سال 1919 به سمت نماینده انگلستان در نشست صلح ورسای منصوب شد. البته اندکی بعد، به دلیل ناعادلانه بودن معاهده ورسای برای آلمانیها، از آن سمت استعفا کرد و به کمبریج بازگشت تا به تدریس ادامه دهد. کینز سخنگو و روزنامهنگار توانایی هم بود تا جایی که در کنفرانس برتون وودز که در سال 1944 برگزار شد به عنوان نماینده بریتانیا شرکت کرد. تاسیس صندوق بینالمللی پول از نتایج مهم این نشست بود. همچنین کینز از بنیانگذاران نظام ارزی ثابت، پس از جنگ جهانی دوم بود. او در سال 1925 با یک بالرین روسی به نام لیندا لوپوکوا ازدواج کرد. در سال 1942 نیز لقب لُرد به او اعطا شد. سرانجام کینز در 21 آوریل 1946 درگذشت.
کینز سالها پیش از اینکه به عنوان یکی از مهمترین اقتصاددانان قرن بیستم شناخته شود به خاطر انتشار کتاب «پیامدهای اقتصادی صلح» معروف شده بود. هدف اصلی کینز از نگارش این کتاب، اعتراض به محرومیتها و پرداختهای سنگین تحمیلشده به آلمان از سوی متحدین، پس از جنگ جهانی اول بود. او معتقد بود، غرامتهایی که آلمان میبایست پرداخت کند، به قدری سنگین است که این کشور را به سوی فقر و بدبختی سوق خواهد داد. حال پس از گذشت سالها، میدانیم که کینز در آن برهه درست میگفت. در دهه 1920 کینز از طرفداران نظریه مقداری پول محسوب میشد و مفاهیمی که او در نوشتههایش از آنها استفاده میکرد متاثر از آموزههای استادانش یعنی مارشال و پیگو بود. این باورها به انتشار دو کتاب در زمینه سیاستهای پولی منجر شد. دیدگاه کینز در مورد سیاست پولی این بود که برای تثبیت اقتصاد میبایست سطح قیمتها تثبیت شود و این امر نیز توسط بانک مرکزی از طریق کاهش نرخ بهره هنگامی که قیمتها رو به افزایشاند و بالعکس، محقق میشود. اما چندی بعد که بیکاری در بریتانیا از مرز 20 درصد عبور کرد، نظریات کینز به طرز شگفتانگیزی تغییر کرد. کینز با مشاهده این شرایط در پی بررسی دیگر علل مشکلات اقتصادی بریتانیا برآمد که نتیجه این تحقیقات، تالیف کتاب «نظریه عمومی اشتغال، نرخ بهره و پول» بود.
آغاز یک انقلاب
در سال 1936 تنها چند سال پس از پایان رکود بزرگ در آمریکا و اروپای غربی، نظریه عمومی کینز نگاه اقتصاددانان به علم اقتصاد را دگرگون کرد. کینز به دنبال توضیح دلایل وقوع رکود بیسابقه در این کشورها بود. رکودی که تمامی معادلات متداول علم اقتصاد تا آن تاریخ را زیر سوال برد. نظریه عمومی کینز تاثیرات مهم فراوانی بر تفکر رایج اقتصادی در آن زمان نهاد بهویژه اینکه مفهومی به نام تقاضای کل را مطرح کرد. کینز تقاضای کل را حاصل جمع مصرف، سرمایهگذاری و مخارج دولتی میدانست. تاثیر مهم دیگر کینز این بود که نشان داد شرط اشتغال کامل تنها به کمک مخارج دولتی برقرار میماند. البته اقتصاددانان همچنان در مورد دلایل مطرحشده از سوی کینز برای بیکاری بیسابقه در انگلستان، اختلافنظر دارند اما در هر حال کینز در واقع خواستار عدم کاهش دستمزدها بود و در نظریه خود از ثبات دستمزدها دفاع کرد. او معتقد بود کاهش دستمزد، موجب کاهش درآمد و به تبع آن، مصرف و درنهایت تقاضای کل خواهد شد. به همین دلیل، این ایده هرگونه منفعت کاهش دستمزدها برای بهبود تولید را زیر سوال برد. مساله دیگر کینز لزوم دخالت دولت، بهمنظور سرمایهگذاری در فعالیتهای عمومی و استخدام بیکاران بود. نظریه عمومی کینز در واقع حامی کسری بودجه دولت در هنگام رکود بود چراکه این امر را برای حفظ اشتغال کامل ضروری میدانست. اما نتیجهگیریهای کینز بلافاصله با مخالفت روبهرو شد. در آن زمان بودجههای متعادل روال متداولی بود که همه دولتها در پیش میگرفتند و ایده کسری بودجه چندان مطلوب به نظر نمیآمد. اما طولی نکشید که این ایده در آمریکا به اجرا گذاشته شد و دولت این کشور افرادی را که به دلیل رکود بزرگ بیکار شده بودند، برای اشتغال در پروژههای عمومی بزرگ فراخواند. البته مسلم است زمانی که سیاستگذاران ایده کسری بودجه را بپذیرند دیگر اجازه نمیدهند از جریان بیفتند. برخلاف نظر برخی از منتقدانش، کینز از طرفداران نسبتاً قوی بازار آزاد بود. در واقع این کینز بود که از ایده بازار آزاد دفاع کرد، نه آدام اسمیت. کینز میگوید: هیچ دلیلی برای مخالفت با تحلیل اقتصاد کلاسیک، در زمینه اصالت به خودخواهی شخصی وجود ندارد و این عامل است که تعیین میکند، چه چیزی، به چه میزان تولید و چگونه توزیع شود. از نظر او هنگامی که با توسل به سیاست مالی به سطح اشتغال کامل دست یافتیم، سازوکار بازار میتواند آزادانه فعالیت کند. اما مساله هنگامی آشکار میشود که این اتفاق در عمل رخ نمیدهد، مانند آنچه در زمان رکود بزرگ اتفاق افتاد. بنابراین اینجا نقش مداخله دولت آشکار میشود. کینز براین باور است که یکی از اصلیترین وظایف دولتها، ایجاد مکانیسم تعدیلی میان مصرف و میزان سرمایهگذاری در اقتصاد است و این مهمترین دلیل برای اجتماعی ساختن زندگی اقتصادی افراد است. هرچند که نظریه کینز بارها طی دهههای گذشته، مورد بازنگری، تصحیح و انتقاد قرار گرفته است اما ایده اصلی نظریه او هنوز هم در قالب جریانات فکری اقتصاد مدرن به حیات خود ادامه میدهد. و پیروان مکتب او که به کینزینها معروفاند به تحقیقات خود ادامه میدهند.
جمعبندی
در نهایت باید گفت علم اقتصاد از عصر اسمیت تا ظهور ایدههای کینز فراز و فرودهای بسیاری را به خود دیده است. اندیشمندان مختلف با عقاید مختلف، هر یک سعی در پیشبرد جنبهای از این علم داشتهاند، برخی در جهت تاکید و تکمیل ایدههای پیشینیان و برخی دیگر نیز برای نقد نظرات گذشتگان. اما آنچه اهمیت دارد این است که روند پیشرفت این علم تا حد زیادی بر رویدادهایی که در طول زمان رخ دادهاند، مبتنی بوده است. حتی آدام اسمیت که تا پیش از نوشتن کتاب معروفش، درواقع در زمینه فلسفه و اخلاق تبحر داشت، با مشاهده وضعیت کشورها در پی پاسخ به این سوال برآمد که علل موفقیت کشورها چیست. در این میان، یکی از تاثیرگذارترین رخدادها در عصر کینز اتفاق افتاد و آن هم وقوع رکود بزرگ بود، شرایطی که نظریات اقتصاددانان تا آن زمان از توضیح آن عاجز بودند. درست در این زمان بود که کینز با نوشتن کتاب خود توانست مساله رکود بزرگ را به طریق اقتصادی تبیین کند و نشان دهد چگونه در چنین شرایطی، دیگر، نظریات رایج تا آن زمان پاسخگو نیستند. او همچنین راهی برای برونرفت از این شرایط پیشنهاد داد. هرچند که بعدها این راهحل از سوی برخی اقتصاددانان نقد شد، اما توانست بزرگترین بحران اقتصادی قرن بیستم را تبیین و تفسیر کند. به هر حال پنجم ژوئن، روزی است که دو تن از بزرگترین اقتصاددانان تاریخ به دنیا پای نهادهاند، هرچند که عقایدشان ممکن است کاملاً متضاد باهم به نظر آید، بنابراین باید این روز مهم را به خاطر سپرد.
منبع:
http://www.econlib.org
Hits: 0