مكتب پولي
«فريدمن» موسس مكتب پولي (مونتاريسم) و بزرگترين اقتصاد دان سده بيستم پس از كينز است .«پوليون» به رهبري«فريدمن» به تحقيق در مورد علل ايجاد بحران هاي ادواري در اقتصاد پرداختند بدون آنكه اصول «قانون سي» را زير سوال ببرند.بر پايه اين ديدگاه،بروز بحران و بيكاري، تنها به دليل نارسايي نظام سرمايه داري نيست بلكه بعلت ايجاد موانع و قيد و بندهايي است كه ناشي از ابزار دروني نظام است. از نگاه پوليون،اتخاذ سياست هاي پولي «فدرال رزرو» و مديريت نابخرد دولت، عامل بروز بحران دهه 1930 بوده است نه نارسايي هاي نظام بازار و بي ثباتي اقتصاد خصوصي.
فريدمن با توجه به دفاع از اقتصاد بازار، قانون سي و سياستهاي پولي در نظام سرمايه داري، اصول مكتب پولي خود را بنيان نهاد:
1-آزادي فعاليتهاي اقتصادي
2-سياست آزادي كسب و كار
3- حاكميت بازار آزاد
4- دفاع بي قيد و شرط از انگيزش هاي سود و سرمايه گذاري
5-عدم مداخله دولت در اقتصاد
انديشه هاي اقتصاد فريد من
1-فريد من يكي از طرفداران نظام بازار آزاد است،از اين رو وي را يك كلاسيك معاصر مي دانند.
2- فريدمن با توسل به نظريه مقداري پول، تفسير تازه اي از آن ارائه نمود بهمين خاطر او را يك نئوكلاسيك مي خوانند.
3- او با توجه به نوع سياستهاي لازم و مناسب جهت برقراري تعادل اشتغال كامل و تداوم آن،داراي نظريات پولي مهمي است. از اين رو وي را به عنوان موسس مكتب پولي يا«مونتاريسم» مي شناسند.
فريد من بزرگترين مدافع آزادي هاي فردي براي تصميم سازي هاي اقتصادي است. از نگاه او اقتصاد از سياست جدا نيست و سرمايه داري شرط لازم براي برقراري آزادي هاي سياسي است. بهمين دليل،«آزادي سياسي» نمي تواند بدون«آزادي اقتصادي» پابرجا بماند. او در ارتباط با نقش دولت در اقتصاد معتقد است كه اين نقش در يك جامعه آزاد، تجهيز وسايل لازم براي تغيير شكل و ايفاي نقش ميانجي است. از نظر فريدمن، هنگامي كه در مفهوم قوانين بين افراد جامعه اختلاف نظر پيدا مي شود، دولت بايد آن عده از افراد را كه از قوانين اجتماعي سرباز مي زنند، به پذيرش مقررات مجاب نمايد.او معتقد است دولت بايد آن وظايفي را برعهده بگيرد كه از توان بازار خارج است و اين وظايف عمدتاً اعمال قوانين گوناگون و ايفاي نقش ميانجيگري است. از ديدگاه فريدمن مقررات و ضوابطي چون قانون مالكيت، انعقاد قرار دادها، چاپ اسكناس و … قوانيني هستند كه نظام سرمايه داري به آنها نياز دارد.
وظايف دولت از نگاه فريدمن
1- انحصار فني: انحصار فني بدين معناست كه در برخي اقدامات اقتصادي،كارايي دولت از بخش خصوصي در بازار رقابتي بيشتر است مانند سرمايه گذاري در تاسيسات برق و تلفن كه مستلزم صرف هزينه هاي سنگين است و بخش خصوصي رغبتي به سرمايه گذاري در اين حوزه ها ندارد.
2-برنامه هاي رفاهي و بهداشتي: مانند مبارزه با آلودگي محيط زيست و انجام خدمات بهداشتي از قبيل واكسيناسيون و …
3- مراقبت از كودكات عقب مانده و نگهداري از افرادي كه براي جامعه خطرناك هستند.
فريد من بعنوان يك نئوكلاسيك
ديدگاههاي فريدمن در زمينه هاي نقش پول و سياستهاي پولي در اقتصاد،داراي اهميت فراوان است.«فريدمن» نيز چون «فيشر» و«ويكسل» به نقش افزايش حجم پول بعنوان عامل اصلي تغييرات قيمتها و توليد واقعي در اقتصاد اشاره مي كند. مهمترين ديدگاههاي او بعنوان يك نئوكلاسيك عبارتند از:
1-بنيادي ترين عامل تعيين كننده مخارج كلي و در آمد ملي، عرضه پول است.
2-فريدمن ضمن ارائه ي تفسيري جديد از نظريه مقداري پول به عنوان «نظريه رجحان دارايي»،نظريه پولي خود را با نظريه سرمايه ادغام مي كند.
3-از ديدگاه او دولت در اجراي سياست اشتغال،آن حيطه عملي را كه منحني فيليپس در اختيار مي گذارد ندارد و از سوي ديگر با تغيير مفاهيم منحني فيليپس، اقدام به ارائه نظريه«ركود تورمي»مي كند.
4- از نگاه فريدمن در صورت ثبات در نرخ افزايش عرضه پول، بيكاري نهايتاًدر سطح طبيعي خود تثبيت مي شود و نرخ تورم سرانجام با تفاوت بين نرخ افزايش عرضه پول و نرخ رشد محصول ايجاد شده تعيين خواهد شد.
5-به نظر فريدمن تغيير حجم پول از يك كانال مستقيم يعني «رابطه مبادله فيشر» تاثيري مطمئن بردر آمدهاي پولي دارد.
6- از ديدگاه فريدمن،مبلغ اسمي پول اهميتي ندارد بلكه مهم، مبلغ واقعي يعني«قدرت خريد پول» است. فريد من معتقد است مردم،سماجت بسياري نسبت به قدرت خريدي كه مايل به نگهداريش هستند از خود نشان مي دهند و به سختي حاضرند تغييري در آن بوجود آيد.
7-بنا به نظر فريدمن، حجم پول بايد با توجه به تغييرات واقعي تغيير كند، تاثير پول مستقيم و بلاواسطه است و افزايش حجم پول به فزوني عرضه و تقاضاي واقعي منجر مي گردد كه نهايتاً سبب افزايش درآمد پولي خواهد شد.
8-فريدمن در پاسخ به اين سوال كه «آيا افزايش حجم پولي، صرفاً قيمتها را افزايش مي دهد يا توليد را بالا مي برد»؟ پاسخ مي دهد كه اين به سطح اشتغال و وجود ظرفيت توليدي جامعه وابسته است. در هر حال، نتيجه افزايش عرضه پول، افزايش تقاضا و افزايش قطعي درآمد پولي است.
9-عليرغم نظر قاطع كينرينها در مورد ارجحيت سياستهاي مالي، پوليون معتقدند كارايي سياستهاي مالي مشروط و تنها هنگامي موثر خواهد افتاد كه با تغييرات مناسبي در حجم پول در گردش همراه باشد،در غير اينصورت، سياستهاي مالي از كارايي لازم برخوردار نخواهد بود،بنابراين سياستهاي مالي مانند كاهش ماليات و كسر بودجه يا افرايش ماليات و مخارج دولت، فقط در شرايطي كارا است كه با تغييرات مناسبي در حجم پول همراه باشد.
10-فريدمن بعنوان يك اقتصاد دان نئوكلاسيك، كنترل حجم عرضه پول را تنها راه جلوگيري از پيدايش تورم و ركود اقتصادي مي داند و معتقد است هرگاه عرضه پول بصورت مناسب و مداوم تعيين شد، مخارج، قيمتها و اشتغال،خودبخود در سطح مناسبي قرار خواهند گرفت. بنابراين تنها سياست لازم براي دولت آن است كه حجم عرضه پول و نرخ رشد آن را كنترل كند. با افزايش محصول كل و درآمد پولي، عرضه پول نيز افزايش مي يابد اما نرخ رشد عرضه پول نبايد كمتر يا بيشتر از نرخ رشد عرضه محصول باشد.
مكتب انتظارات عقلايي
نظريه انتظارات عقلايي (Rational Expectation ) نخستين بار توسط «جان موت» اقتصاد دان آمريكايي در اوايل دهه شصت ميلادي مطرح شد:
1-بر اساس اين ديدگاه،بنگاهها و مصرف كنندگان هنگام شكل دهي انتظارات آتي خود منطقي عمل مي كنند.به عبارت ديگر آنها از اطلاعاتي كه در اختيار دارند حداكثر استفاده را مي برند. به عنوان مثال، هر گاه سياست كاهش ماليات به مدت سه سال به تصويب رسيده باشد،آنها انتظار خواهند داشت هزينه هاي مالياتي خود را به مدت مذكور كاهش دهند و بر اين اساس،رفتار خود را به صورت عقلايي تعديل خواهند نمود.
2-«توماس سارجنت»و«والاس» در سال 1975 نشان دادند كه سياست پولي هماهنگ براي از بين بردن بيكاري و افزايش توليد بي اثر است. آنها فرضيه انتظارات عقلايي را در رابطه با منحني فيلپس، انتظارات انباشته فريدمن و فيليپس بكار بردند. بر اساس اين منحني، تورم انتظاري، بيكاري را تحت تاثير قرار نمي دهد،اما تورم غير انتظاري ميزان بيكاري را موقتاً به پايين ترين سطح طبيعي آن كاهش مي دهد.
3-از ديدگاه «عقلائيون انتظاري»، مردم به وسيله وقايعي كه به صورت هماهنگ اتفاق مي افتد و يا سياستهايي كه به طور يكنواخت اعمال مي شوند، تحت تاثير قرار نمي گيرند.
4-از ديدگاه مكتب انتظارات عقلايي،سياست پولي هماهنگ بر اساس آنچه در بالا گفته شد فقط منجر به تورمي مي شود كه مورد انتظار نبوده است، بنابراين چنين تورمي نمي تواند بر بيكاري موثر افتد، لذا اعمال سياست افزايش حجم پول براي از ميان بردن ركود اقتصادي بي اثر خواهد بود.
نيوكلاسيسيسم (New classisism)
«سارجنت» و «لوكاس» بنيانگذاران مكتب كلاسيكهاي جديد هستند. اين دو در دههي 70 ميلادي به احياي مجدد عقايد مكتب نئوكلاسيكها پرداختند:
1-هدف نهايي كلاسيكهاي جديد، تجديد ساختار اقتصاد كلان بر اساس اصول اقتصاد خرد در زمينه رجحان است.
2- روش مكتب كلاسيك هاي جديد با روش شناسي انسان عقلايي رابطه نزديكي دارد.
3- مهمترين ويژه گي هاي مكتب كلاسيكهاي جديد عبارتند از:
الف: واحدهاي اقتصادي بهينه يابي مي كنند.
ب: بازارها هميشه تسويه مي شوند.
پ: انتظارات بطوري عقلايي شكل مي گيرند.
ت: عرضه كل توليد به قيمتهاي نسبي بستگي دارد.
4-كلاسيكهاي جديد با توجه به اصول فوق،رفتار كلان اقتصادي جامعه را در چارچوب نظريه كلاسيكها ارائه مي كنند.آنها همچنين مانند پيروان مكتب پولي از يك سياست مداوم و مناسب رشد عرضه پول،طرفداري مي كنند.
5- كلاسيكها جديد معتقدند عدم تسويه بازارها شرط لازم براي مشاهده رفتار نوسانات اقتصادي نيست.
6-«ادوارد پرسكات» به دورانهاي تجاري حقيقي اعتقاد دارد و نشان مي دهد تغييرات تصادفي بزرگي در نرخ تغييرات تكنولوژي وجود دارد. بنابراين نوسانات تجاري، عكس العمل طبيعي و كاراي اقتصاد به اين گونه تغييرات هستند. از نگاه «پرسكات»،قيمتهاي چسپنده هيچگونه نقشي در الگوي دورانهاي تجاري حقيقي ايفا نمي كنند.
Hits: 0