ضرورت دخالت دست مرئي براي تنظيم بازار
جان مينارد كينز (1883-1946)، كه در ابتدا در رشته رياضيات تحصيل مي كرد، به واسطه مطالعه آثار برتراند راسل و آلفرد نورث وايتهد، كار كردن بر روي نظريه احتمالات را كنار گذاشت تا بتواند ايده هاي خود در باب اقتصاد را دنبال كند. وي يك مكتب انديشه اي بنياد نهاد كه اقتصاد كينزي نام گرفت؛ و اين تنها مكتب اقتصادي است كه عنوان خود را از نام بنيانگذارش اقتباس كرده است.
معروف ترين آثار كينز عبارتند از “پيامدهاي اقتصادي صلح” كه وي در آن، پيش بيني كرده بود كه ميزان زياد غرامت كه براي ژاپن و آلمان وضع شده، به بي ثباتي سياسي منجر خواهد شد؛ و كتاب “نظريه عمومي اشتغال، بهره و پول”، كتاب اخير علاوه بر پيامدهاي اقتصادي، تاثيرات عظيم اجتماعي، سياسي و ايدئولوژيك نيز بر جاي گذاشته است.
كينز در “نظريه عمومي” كه در سال هاي ركود اقتصادي دهه 1930 نگاشته شد، استدلال مي كند كه ركود هاي اقتصادي، مشكلات كوتاه مدتي هستند كه از نبود تقاضا ناشي مي شوند. وي يك راه حل ساده براي اين مسئله پيشنهاد كرد: دولت بايد از طريق هزينه هاي عمومي، ميزان تقاضا را بيشتر كند. به محض اينكه اقتصاد به دوران رونق بازگشت، دولت مي تواند از طريق افزايش ماليات و كاهش مخارج عمومي، كسري بودجه خود را جبران نمايد.
اصل زيربنايي نظريه كينز، به حدكافي واضح است: مخارج دولتي بايد نسبت معكوس با تجارت خصوصي داشته باشد. در مواقعي كه تجارت رونق مي يابد، دولت بايد كمتر خرج كند؛ و زماني كه اقتصاد، كساد شود بر مخارج عمومي افزوده خواهد شد. ولي آنچه كه در نظريه كينز، راديكال يه حساب مي آيد اين اصل كلي است كه دولت براي كنترل تقاضا بايد در اقتصاد مداخله نمايد و اين ايده به عنوان “سياست مديريت تقاضا” شناخته مي شود.
نظريه كينز در آن زمان به عنوان پاسخي به اين پيش بيني ماركس تلقي مي شد كه چرخه رونق و ركود اقتصاد سرمايه داري در نهايت به سوسياليسم منتهي خواهد شد. كينز نشان داد كه مداخله دولت چگونه مي تواند به يك اقتصاد باثبات بازار آزاد منجر گردد. با اين وجود منتقدين نظريه وي به بحث درباره ايده دخالت دولت در چرخه تجاري ادامه دادند. بحث هاي مذكور، به اين ايده ضد ليبرال كه مشكلات اجتماعي بايد توسط دولت حل شود، دامن زد؛ و در واقع اينكه دولت از اين طريق بايد به دانشگاهيان نشان دهد كه اين مشكلات چگونه بايد مرتفع شوند. هيچ چيز براي حاميان اقتصاد كلاسيك “لسه فر” آدام اسميت و جان استوارت ميل نمي توانست نفرت انگيزتر از اين باشد.طبق ديدگاه نظريات كلاسيك، اقتصاد زماني به بهترين نحو عمل مي كند كه كوچكترين دخالتي از سوي دولت انجام نگيرد. اسميت و ميل بر اين باور بودند كه نظم طبيعي اقتصاد تا زماني كه توسط دولت مختل نشود، به سوي رفاه حداكثري فرد و جامعه گرايش دارد. اين گونه مجادله هنوز هم در سياست، اقتصاد و فلسفه جريان دارد. در سال هاي بعدي و تا حدود دهه 1970 نظريات كينز در انگلستان دنبال مي شد. گرچه حاميان نظريه كينز به نتايج عملي اين مكتب اشاره مي كردند، ولي منتقدين نيز در پاسخ مي گفتند كه ژاپن و آلمان يعني دو قدرت اقتصادي پس از جنگ جهاني دوم، از اقتباس سياست هاي كينزي خودداري كرده اند.
روزنامه رسالت، شماره 6747 به تاريخ 16/4/88، صفحه 18 (انديشه)
بازدیدها: 1