پیشینه و ظهور
کورنلیوس واندربیلت در تاریخ 24 مه 1794 در نیویورک متولد شد. پدر او کشاورزی بود که محصولاتش را در بازار نیویورک میفروخت و در کنار بندر نیز ماهیگیری میکرد.
واندربیلت توجه زیادی به مدرسه نداشت و زندگی خارج از آن را ترجیح میداد. در کودکی به سختی میتوانست بخواند و بنویسد. او علاقه بسیار زیادی به کسب و کار داشت. در سال 1810 یعنی تنها زمانی که 16 سال سن داشت، مادرش به او 100 دلار برای پاکسازی و کاشت بر روی یک زمین 8 آکری داد. او با باقیمانده این پول، یک قایق کوچک خرید. او با همین قایق کوچک شروع به جابجایی مسافر کرد. او خیلی زود این کسب و کار را از دست داد زیرا قایق کوچکش در همان چند هفته نخست با یک مانع برخورد کرد اما هم قایق و هم سرنشینان آن نجات یافتند.
این حرفه درسهای خوبی را در زمینه کسب و کار به واندربیلت آموخت. او بدون ترس از شرایط آب و هوایی به کارش ادامه داد و همین امر باعث اعتبار و شهرت او شد. رضایت مشتریان باعث شد که او همچنان به کسب و کارش ادامه دهد. او اصول ساده اقتصادی همچون هزینههای پایین، گردش مالی بالا، کاهش هزینهها نسبت به رقبا و غیره را از طریق همین حرفه آموخت.
لحظات مهم
همانند بسیاری دیگر از کارآفرینان، در زمان جنگ آمریکا و انگلستان در سال 1812، واندربیلت این جنگ را به مثابه فرصتی برای توسعه کسب و کارش میدید. در حالی که او همچنان به کسب و کارش ادامه میداد، با ارتش قرارداد بست و پول بیشتری را از طریق حمل مواد غذایی به دست آورد. این امر به او کمک کرد تا دو قایق دیگر بخرد.
تا سال 24 سالگی، واندربیلت توانست 9000 دلار پسانداز کند و با همین پول کسب و کارش را توسعه داد. به علاوه او از چند قایق درآمد داشت. همه چیز بر وفق مراد واندربیلت پیش میرفت تا این که در سال 1817 قایقهای بخار وارد این کسب و کار شدند. دو کارآفرین بزرگ یعنی رابرت فولتون و رابرت لیوینگستون فنآوری نوین خود را وارد نیویورک کردند و به مدت 30 سال انحصار تردد قایقهای بخار را به دست گرفتند.
واندربیلت که فهمیده بود قایقهای کوچک به پایان عمر خود رسیدهاند، به جای استفاده از این فنآوری منسوخ شده، تمامی قایقهایش را فروخت. او شروع به کار برای یکی از مالکان شرکتهای قایقهای بخار یعنی توماس گیبونز کرد که مردی ثروتمند و پر نفوذ بود. بدین ترتیب، او راندن و کنترل قایقهای بخار را آموخت. خیلی زود او توانست اقدام به جابجایی مسافران از نیوجرسی به منهتن کرد. او با ارایه قیمتهایی ارزانتر فولتون و لیوینگستون، مسافران را ترغیب کرد تا از خدمات او استفاده کنند و برای یک بلیط 4 دلاری تنها 1 دلار بپردازند. او این زیان را با قیمت غذا و نوشیدنی جبران میکرد.
در سال 1824، دیوانعالی ایالات متحده اعلام کرد که انحصار فولتون و لیوینگستون غیر قانونی است. این امر باعث شد که واندربیلت فعالیت خود را علنی سازد. با از میان رفتن این انحصار، همه چیز به سرعت در کسب و کار قایقهای بخار تغییر کرد. قیمتها کاهش یافتند، رقبا وارد بازار شدند و فنآوری این نوع قایقها افزایش یافت. در یک محیط به شدت رقابتی که نوآوری اوج گرفته بود، واندربیلت استعداد خود را شکوفا کرد. در سال 1829، او از پساندازش برای آغاز کسب و کار خودش در زمینه قایقهای بخار استفاده کرد. او مجموعهای از خدمات را از نیویورک تا فیلادلفیا ارایه کرد. کاهش قیمتها به یک استراتژی مهم برای واندربیلت تبدیل شده بود. رقابت و ترس از جنگ قیمتها باعث شد که او به سود بسیار بالایی دست یابد.
واندربیلت روش تازهای را برای پول به دست آوردن کشف کرد. اپراتورهای تنبل که علاقه زیادی به حفظ بازار داشتند و نمیخواستند با ارایه قیمتهای واقعی به مشتریان، سودشان را کاهش دهند، حاضر بودند به واندربیلت پول بدهند تا او دست از کارش بکشد. این همان داستانی بود که در هادسون ریور رخ داد. واندربیلت برای اینکه پاسخ دندانشکنی به این رقبا بدهد، سفر با قایقهای بخارش را رایگان کرد. او هزینه تردد افراد با این قایقها را از طریق مواد غذایی موجود در قایقها تأمین میکرد. این امر باعث شد که واندربیلت به سودی 100 هزار دلاری دست یابد. رقبا حاضر شدند سالانه 5000 دلار بپردازند تا او این منطقه را ترک کند.
حالا واندربیلت مالک 100 قایق بخار بود که میلیونها دلار ارزش داشتند. حرکت بعدی ناشی از کشف طلا در کالیفرنیا در سال 1848 بود. طلا باعث شدت گرفتن تقاضا برای سفر با قایقهای بخار از ساحل شرقی به ساحل غربی گردید. سفر با قایقهای معمولی حدوداً 90 روز به طول میانجامید. واندربیلت مسیر جدیدی را از پاناما یافت که مدت زمان سفر را کاهش میداد. او با خواندن نقشهها متوجه این مسیر جدید شد. او باید از رودخانه سان خوان و دریاچه نیکاراگوآ عبور میکرد. منتقدان معتقد بودند که رودخانه سان خوان قابل کشتیرانی نیست. واندربیلت وارد این رودخانه شد و به کمک قایقهایش عکس این موضوع را به اثبات رساند.
واندربیلت به اتفاق دولت نیکاراگوآ یک شرکت جدید حمل و نقل تأسیس کرد. این امر باعث ساخت یک بندر جدید در ساحل اقیانوس آرام در سال 1851 شد. مثل همیشه قیمتهای او پایینتر بودند 400 دلار در مقایسه با 600 دلار رقبا. این بار نیز فشارهای سیاسی و فشارهای رقبا وجود داشتند. آنها حاضر شدند مبلغ 672000 دلار به واندربیلت بپردازند تا او به کارش در این منطقه خاتمه دهد.
تا سال 1863، یعنی زمانی که واندربیلت شصت سالگی را رد کرده بود، ثروتی معادل 40 میلیون دلاری داشت. برای اکثر افراد این رقم کافی بود. اما برای او چنین نبود. طی 13 سال بعد، واندربیلت آب را رها کرد و به سراغ صنعت راهآهن رفت.
تا سال 1869، او کنترل شرکت راهآهن هادسون ریور و سیستم مرکزی نیویورک را به دست آورد. او این دو شرکت را با هم تلفیق کرد و کنترل خطوط راهآهن نیویورک تا شیکاگو را به دست آورد و سیستمی جامع و یکپارچه را میان این دو شهر ایجاد نمود. واندربیلت در واپسین روزهای دوران شغلیش نیز به استفاده از اصول رقابت ادامه میداد. او خطوط راهآهن را با ریلهای فولادی که از انگلستان وارد کرده بود، ارتقا داد و بزرگترین پایانه راهآهن جهان را در نیویورک تأسیس کرد.
در زمان مرگ واندربیلت در 4 ژانویه 1877، واندربیلت امپراطوری راهآهن را در اختیار داشت که 740 مایل طول داشت و 486 لوکوموتیو و 9000 واگن را شامل میشد. هر ساله، هزاران مسافر به کمک واندربیلت جابجا میشدند. وقتی واندربیلت از دنیا رفت، رقمی معادل 105 میلیون دلار پول را برای ورثه خود بر جای گذارد.
نتیجه
کورنلیوس واندربیلت یکی از درخشانترین اساتید کسب و کار نسل خودش بود. او درکش از معیارها و اصول اقتصادی را با استراتژی کسب و کارش تلفیق کرد. واندربیلت دست به هر چیزی میزد، طلا میشد. او همیشه بهترین بود. چرا؟ زیرا واندربیلت میدانست که چگونه باید خدماتی منطقی را در اختیار مشتریان قرار دهد. این در حالی بود که او با تلاشهایش نقش بسزایی در رونق اقتصادی شرق و غربی آمریکا داشت. در همین فرآیند بود که به ثروتی هنگفت نیز دست یافت.منبع:کتب:
«کورنلیوس واندربیلت (1877-1794): پدر سیستم مرکزی حمل و نقل نیویورک»، گوستاو متزمن، 1946
«کورنلیوس واندربیلت: نمادی از پیشرفت آمریکا»، آرتور اسمیت، 1927
«وقتی زمان تصمیمگیری درباره یک فرد یا مسئله فرا میرسد … به استعداد خود اعتماد کرده و اقدام کنید.» بود هادفلد
«کارآفرینان موفق به درستی در مورد نیاز به تغییر قضاوت میکنند و سپس کاری را در قبال آن انجام میدهند.» جیمز ادوارد هانسون
Hits: 4