رابین ویلیامز برای بسیاری از افراد یک نمونه و الگو بود. پذیرش از دست دادن الگو برای افراد بسیار دشوار است. به خصوص کسانی که در برههای از زمان به شخصیت ما شکل دادهاند. رابین ویلیامز در طول فعالیت حرفهای خود در نقشهای تأثیرگذار بسیاری ظاهر شد که علاقهمندان سینما ارتباط خوبی با آنها برقرار میکردند. بیشک بازی او در نقش جان کیتینگ در فیلم انجمن شاعران مرده (Dead PoetsSociety) یکی از بهیادماندنیترین نقشهای او در سالهای فعالیت هنریاش بود؛ تصویری بدیع و هنرمندانه از یک معلم که با شیوهی تدریس خود تأثیر شگرفی روی دانشآموزانش میگذارد. ویلیامز سه بار نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد شد و برای بازی در فیلم “ویل هانتینگ خوب” موفق به دریافت این جایزه شد.
در ادامه به درسهایی که رهبران میتوانند از رابین ویلیامز بیاموزند، اشاره شده است:
1. از مرزها فراتر بروید
رابین همیشه از مرزهای ژانری را که در آن کار میکرده فراتر رفته است و با بازی در نقشهای متفاوت جدی و کمدی دید افراد نیز به او متفاوت بوده است. موفقیت او در یک زمینه باعث میشد که برای وارد شدن به دیگر زمینهها تشویق شود و انگیزه داشته باشد. رهبران باید از تجربیات، و نقشها و سوابق خود استفاده کنند تا اعتماد به نفس انجام کارهای جدید را داشته باشند و بتوانند از روشها و تکنیکهای ابتکاری در این دوره سریع تغییرات استفاده کنند.
2. پیامهایی ارسال کنید
رابین در تمام کارهایی که انجام میداد، پیامهایی را ارسال میکرد. ممکن است که درک این پیامها در برخی از کارهای او دشوار باشد اما همیشه وجود داشتهاند. رهبران و مدیران باید بدانند که دائما در حال ارسال پیامهایی درمورد خود و درمورد سازمان خود هستند. نسبت به پیامهایی که ارسال میکنید آگاه باشید و آنها را به طور آگاهانه و تعمدی استفاده کنید.
3. صدای بلند و درعینحال آرامی داشته باشید
او استاد سخنرانی با صدای بلند و گفتن دیالوگهای طولانی بود اما در لحطات سکوت نیز بسیار قدرتمند بود. در هر کاری که انجام میداد یک زمان آرامتر و صدای آهستهتر نیز وجود داشت تا تاثیر خود را انتقال دهد. امروزه رهبران تمرکز بسیاری بروی موقعیتهای بزرگ سخنرانی دارند و فرصت خود برای رساندن مفهوم و معنی خود به صورت آرام و واضح از دست میدهند.
4. بداههگویی هوشمندانه
رابین اغلب فردی بود که عنوان سریعترین ذهن را در جمع داشت و مفاهیم و ایدههای به ظاهر تصادفی را حتی سریعتر از سرعت لبانش به هم مرتبط میکرد. این ناشی از هوش او بود که به ایشان اجازه میداد روابط چندگانه را به سرعت ببیند، آنها را کاوش کند و گزینهای را که بیشترین تاثیر را دارد انتخاب کند و بدون ترس آن را اجرا کند. رهبران زمان بسیار زیادی را صرف جمعآوری داده، کاهش خطرات و تجزیه و تحلیل میکنند و سپس راهی را با شک و تردید و بیعلاقگی انتخاب میکنند. رابین استاد بداههگویی، نوآوری، ارزیابی، اجرا و تلاش دوباره بود.
5. کمک به دیگران
رابین، با کمک دو دوست خود موسسهی خیریه “Comic Relief ” را تاسیس کرد. با استفاده از طنز و قدرت ستاره بودن آنها یک نمونه اولیه از یک راه جدید برای بالا بردن سطح آگاهی و جمع کردن پول با تمرکز ویژه بر بیخانمانهای آمریکایی را پایهگذاری کردند. هدف او نشان دادن یک مشکل به طرق گوناگون با موضوعات جدی و طنز برای ساده کردن و تقویت پیام و دعوت افراد به مشارکت بود. این کاری است که یک رهبر باید انجام دهد: پیدا کردن موضوعی که دارای اهمیت است، واضح صحبت کردن درمورد آن با افرادمختلف به طرق مختلف، و ارائه راهی به آنها برای اقدام در آن راه.
6. دریافت کمک
شاید درس نهایی رابین برای ما این بود که همیشه با دنیای بیرون در ارتباط باشیم و از آن کمک بگیریم. به نظر میرسد او در زمان مرگش تنها بوده و احتمالاً مرگ او ناشی از خودکشی بوده است. با وجود دوستان و طرفداران بسیار زیاد، مشاوران، اعضای خانواده و دیگران، در زمان تنهایی است که افراد اغلب آسیبپذیرتر هستند- به خصوص کسی به باهوشی، تندذهنی و ضعیفی رابین. رهبران باید به اندازه کافی با تیم خود در ارتباط باشند تا بدانند که چه زمانی به کمک نیاز دارند.
منبع : درگی
Hits: 1