مروری بر نوآوریهای مالی جامعهمحور و تاریخچه آن
نقش اجتماعی فاینانس
اقتصاد مالی، یکی از شاخههای علم اقتصاد است که ابعاد بسیار گستردهای دارد و موضوعات گوناگونی را شامل میشود. مالی شرکتی، مالی رفتاری، قیمتگذاری داراییها، تامین مالی خرد و بانکداری، تنها مشتی از خروار برای این شاخه از علم اقتصاد محسوب میشوند. اخیراً نیز در سال 2013 جایزه نوبل اقتصاد به سه تن از متخصصان این شاخه اعطا شده است: یوجین فاما، رابرت شیلر و لارس هانسن. متخصصان اقتصاد مالی، هم در دانشکدههای اقتصاد فعالیت میکنند (مثل رابرت شیلر) و هم در دانشکدههای کسب و کار (مثل یوجین فاما). به عبارتی اشتراکات نسبتاً زیادی میان شاخههای مدیریت مالی و اقتصاد مالی وجود دارد که سبب شده حوزه کاری متخصصان این دو، به یکدیگر نزدیک شود. گفته میشود دو شاخه در علم اقتصاد هستند که در آنها کاربرد ریاضیات بسیار زیاد است: یکی اقتصاد مالی و دیگری برنامهریزی اقتصادی. بنابراین گاهی برخی رشته مالی را با پیشوند «مهندسی» به کار برده و آن را «مهندسی مالی» اطلاق میکنند. همچنین امروزه اقتصاد مالی پایش را از مرزهای سنتی خود فراتر گذاشته و به ابزاری جهت سیاستگذاری در حوزههای زیستمحیطی و انرژی نیز تبدیل شده است.
ما در دنیایی پیچیده با حجم زیادی از اطلاعات و انتخابهای فراوان در پیرامون خود زندگی میکنیم. استفاده از خلاقیت و پیاده ساختن ایده ناشی از آن که به صورت یک محصول یا خدمت در اختیار ما قرار بگیرد، نوآوری نام دارد. نوآوری در حوزه مالی اصطلاح گستردهای است که برای توصیف ایجاد روشهای نو و خلاقانه در شرایط مالی متفاوت به کار میرود. گاهی اوقات این اصطلاح در رابطه با ایجاد نوع جدیدی از اوراق بهادار استفاده میشود و در سایر موارد به روشهای جدید و جذاب مدیریت پول یا سرمایهگذاری میپردازد. نوآوری مالی طراحی یک ایده یا ابزار مالی است که با آنچه در گذشته دیده شده، متفاوت است و به صورت بالقوه قادر است در صورت طراحی مناسب و مدیریت صحیح، در بلندمدت بسیار مطلوب ظاهر شود. در یک بیان عامتر، نوآوری مالی دانشی پویاست و مختص زمان حال نیست. نوآوری مالی از زمان یونان باستان در قالب وام شخصی وجود داشته است. در ایران نیز سفته و برات از روزگاری دور استفاده شده است و اکنون نیز در اشکال بسیار پیشرفتهتری به کار گرفته میشود. در این بین دهه 80 را میتوان دهه اوج نوآوری مالی دانست. در سالهای ابتدایی این دهه سوآپ نرخ بهره به بسیاری از شرکتها و سرمایهگذاران فرصت استفاده از روند افزایشی نرخهای بهره را داد. همچنین در دهه 80، شرکتها به منظور رفع مشکلات بهرهوری و همچنین رفع ظرفیتهای مازاد که علاوه بر سازمانها، هزینههای بسیاری را بر اقتصاد نیز تحمیل میکرد، به تغییر ساختار پرداختند. شرکتهای غیربهرهور و زیانده به روشهای گوناگون از بدنه سازمانهای بزرگ خارج میشدند و به کارکنان و مدیران واگذار میشدند. در این دهه نوآوریهای مالی و دانش مهندسی مالی به اوج شکوفایی خود رسیدند. بسیاری از روشهای واگذاری به گونهای بود که شرکتها از طریق وامگیری خریداری میشدند. در این روشها خریدار، شرکت را از طریق وام کلان در اختیار میگرفت و سپس از طریق جریان وجوه نقد حاصل از فعالیت شرکت، اقساط وام را بازپرداخت میکرد. در این روشها که به روشهای اهرمی شهرت یافتند، شرکت با بدهیهای سنگینی مواجه میشد. روشهایی مثل خرید اهرمی، خرید اهرمی توسط مدیران (که در آن خریداران مدیران شرکت بودند) واگذاری1 (روشهایی که در آن شرکتها داراییهای غیربهرهور خود را میفروختند و به این ترتیب ترازنامه خود را سبک میکردند) مستقل شدن2 (که در آن سهام شرکتهای کوچک به مدیران شرکتهای مادر تعلق میگرفت و این در حقیقت نوعی وامگیری بود) در این دوران رواج بسیاری داشتند. با این حال روشهای اهرمی اگرچه باعث رشد و توسعه بازارهای مالی شد و به بهبود کارایی و بهرهوری سازمانها کمک شایانی کرد اما در پایان دهه 80 و آغاز دهه 90 میلادی باعث ورشکستگیهای بسیاری شد.3 در سالهای اخیر نیز تاخت ریسک نکول این قابلیت را به مدیران داده است تا به طور موثرتری بر تعداد نکول اعتبارات، وامهای رهنی و سایر اشکال اعتباردهی مدیریت داشته باشند.
اما چرا نوآوری مالی را جامعهمحور مینامند؟ برای پاسخ به این پرسش بایستی درنظر داشت که در یک تقسیمبندی کلی فعالیت افراد در بازارهای مالی به دو شیوه تقسیم میشود. مورد اول فعالیت با جمع صفر است. بدین معنی که در این فعالیت یکی میبرد و دیگری میبازد. نمود این شکل فعالیت، خرید و فروش در بازار سهام است. برخی از کارشناسان معتقدند این فعالیت در انتها منافع اجتماعی چندانی ندارد، بلکه تنها باعث انتقال ثروت از بازنده به برنده است. اما نوآوری مالی جامعهمحور از این جنس نیست و در آن هردو طرف نفع میبرند. چرا که وقتی ابزار جدیدی برای تامین اعتبار شکل میگیرد هم کسی که به دنبال سرمایهگذاری است و هم کسی که پول را دریافت کرده است، منفعت میگیرند. لذا جمع این فعالیت مثبت و غیرصفر است.
نوآوریهای مالی به سه دسته عمده تقسیم میشود.
1- ابزارهای بازارگشا: این ابزارها نقدینگی بازار و دسترسیپذیری وجوه را با جذب سرمایهگذاران جدید افزایش داده و همچنین دسترسی به اعتبارات را تسهیل میکنند.
2- ابزارهای مدیریت ریسک: این بخش که مربوط به پوشش ریسک است ریسک مالی را به سوی کسانی که ریسکپذیری بیشتری دارند یا میخواهند آن را خنثی کنند توزیع مجدد کرده و به اشتراک میگذارد.
3- تبدیل به اوراق بهادار کردن داراییها: نوآوری مالی عمدهای که در دهه 80 پای گرفت و بر نقش واسطههای مالی در بازار سرمایه عمیقاً اثر گذاشت، پدیده تبدیل به اوراق بهادار کردن داراییها (securitization) است. این فرآیند شامل یک کاسه کردن یا تجمیع وامها و فروش اوراق بهاداری با ضمانت و پشتوانه آنهاست. به عبارتی بیان میکند در صورتهای مالی شرکتها یکسری داراییها موجود است که غیرنقد هستند. با توجه به اینکه مشکل نقدینگی نیازی اساسی برای بنگاههاست، بایستی ابزاری باشد که داراییهای غیرنقدی را نقد کند.
تاریک و روشن نوآوری مالی
نوآوری مالی مزایای زیادی دارد. نوآوری مالی میتواند هزینه واسطهگری مالی را کاهش دهد. نوآوری مالی از طریق فراهم کردن بازارهای جدید برای وامگیرندگان این امکان را برای طیف وسیعی از اشخاص و بنگاهها فراهم میآورد که بتوانند مزیتهای رقابتی خود را ظهور دهند. ابزارهای جدید امکان استفاده از فرصتهای آربیتراژ را در محصولات مختلف فراهم میسازند و بدین ترتیب هزینه مبادله کاهش مییابد. برخی از ابزارها امکان پوشش ریسک را فراهم یا امکان قیمتگذاری و فروش ریسک را فراهم میسازند. برای درک اهمیت نوآوری مالی میتوان به یک نمونه مشخص آن یعنی معرفی ماشینهای خودپرداز (ATMs) اشاره کرد. در صنعت بانکداری طی دهه اخیر ATMها و پرداختهای الکترونیکی منجر به کاهش 30درصدی در هزینههای عملیاتی بانکها شدهاند. در همین راستا دیدگاه ترقی نوآوری4 که بر پایه جنبه مثبت نوآوری مالی است، تاکید میکند که این نوآوری در جهت کاهش هزینه نمایندگی، تسهیل اشتراکگذاری ریسک، تقارن بازار و در نهایت بهبود بهرهوری تخصیصی و رشد اقتصادی متمرکز است (Allen and Gale ,1994). با این حال حتی قبل از بحران مالی، بسیاری از کارشناسان خطر جنبه منفی نوآوری مالی را هشدار داده بودند. در ادامه، بحران مالی 2009-2007 نیز جنبه منفی نوآوری مالی را به شکل گستردهتری نمایان ساخت. دیدگاه شکنندگی نوآوری5، بر سویه تاریک نوآوری مالی تکیه میکند. این دیدگاه معتقد است نوآوری مالی با اعطای اعتبارات گسترده در جهت رونق و سپس شکست قیمت مسکن (Brunnermeier ,2009)، طراحی اوراقی که ایمن در نظر گرفته شد اما برخی ریسکهای آن مورد غفلت قرار گرفت (Gennaioli et al. 2012) و در نهایت کمک به بانکها و موسسات تامین سرمایه برای طراحی اوراق ساختاریافته به منظور بهرهکشی از ناآگاهی سرمایهگذاران درخصوص بازارهای مالی (Henderson and Pearson ,2011) بهعنوان علتهای اساسی بحران مالی جهانی نام برده میشود. در همین راستا پل کروگمن اقتصاددان مشهور و برنده جایزه نوبل، معتقد است هیچ یک از نوآوریهای مالی اخیر برای جامعه مفید نبوده است. همچنین پل ولکر، رئیس سابق فدرالرزرو آمریکا که به خاطر پیشنهاد قوانین محدودکننده برای سیستم مالی آمریکا بعد از بحران مالی اخیر مشهور است، ادعا میکند شواهد بسیار کمی میتوان یافت که نوآوریهای مالی در سالهای اخیر عملی برای تقویت اقتصاد انجام داده باشد و هیچ نوآوری مالی دست کم در دو دهه قبل قابل مقایسه با اختراع دستگاههای خودپرداز نیست. در هر صورت یافتهها نشان میدهد نوآوری مالی مزایای قابل توجهی برای بخش واقعی اقتصاد فراهم میکند اما شامل ریسکهایی است که باید به درستی مدیریت شود. در کشورهایی که موسسات مالی تمرکز بیشتری روی نوآوری مالی داشتهاند، بهتر قادر بودهاند فرصتهای رشد را در ارتقای GDP سرانه لحاظ کنند. همچنین در این کشورها، صنایعی که بیشتر به تامین مالی خارجی و فعالیتهای تحقیق و توسعه تکیه دارند، سریعتر رشد میکنند. با این وجود صنایعی که به تامین مالی داخلی هم وابسته هستند، از فرصتهای گاه و بیگاه رشد بیشتر بهره میبرند. تعلل بیش از حد در استفاده از این نوآوریها موجب عقبافتادگی سیستم مالی و به تاخیر افتادن استفاده از محاسن آنها جهت رشد اقتصاد و تجارت میشود.
پینوشتها:
1- Divestiture / 2- spin - off
3- http://www.eslamibidgoli.blogfa.com
4- innovation-growth view / 5- innovation-fragility view
Hits: 0