اگر بخواهيم عوامل موثر در ايجاد فشار شغلي را طبقه بندي کنيم، مي توانيم عوامل زير را برشماريم:
1- عوامل فشار عصبي در محيط کار
اغلب کارکنان در محيط کار خود با عواملي روبرو مي شوند که موجب فشار شغلي در آنها مي شود. در يک سازمان عوامل سطح کلان از جمله سياستها، ساختارها، شرايط عيني و فرآيندها يا مراحل مي تواند فشار شغلي را در کارکنان آن سازمان رقم زند.
اگر سياست هاي کلي سازمان در نظر کارکنان نادرست جلوه کند، فشار شغلي در آنها به وجود خواهد آمد، به عنوان مثال ارزيابي غير واقعي کارکنان (سيستم ارزشيابي نامناسب)، عدم تساوي حقوق و مزاياي افراد هم تراز، مقررات غير قابل انعطاف، دستورالعمل هاي مبهم، جابه جايي هاي مکرر و غير ضروري و شرح وظايف غيرواقعي از جمله سياست هاي نادرستي است که باعث به وجود آمدن فشار شغلي در کارکنان مي شود.
ساختار سازمان نيز نقش مهمي در ايجاد فشار عصبي در کارکنان ايفا مي کند؛ به عنوان مثال اگر در يک سازمان تمرکز در تصميم گيري ها و عدم وجود مشارکت، فرصت کم براي پيشرفت، تشريفات اداري دست و پاگير، تخصص گرايي بيش از اندازه و تضادهاي صف و ستاد وجود داشته باشد، کارکنان آن سازمان فشار شغلي را شاهد خواهند بود.
همچنين اگر مراحل و فرآيندها در يک سازمان ضعيف و يا نادرست باشد، به ايجاد فشار عصبي در کارکنان دامن خواهد زد؛ مثلاً عواملي از جمله: ارتباطات ضعيف، بازخورد ناکافي و ضعيف از عملکردها، اهداف مبهم و متضاد، معيارهاي ناقص و نادرست براي سنجش عملکردها، سيستم کنترل نامناسب و اطلاعات ناکافي در ايجاد فشار شغلي نقش بسزايي دارند.
2- عوامل فشار عصبي در خارج از محيط کار
چنان که گفتيم يکي از عواملي که باعث بروز فشار عصبي در کارکنان مي شود، عواملي هستند که در محيط کار وجود دارند، اما فشار شغلي محدود به مسايلي که در محيط کار اتفاق مي افتاد نيست، بلکه عواملي نيز در خارج از محيط کار وجود دارند که فشار عصبي را در کارکنان به وجود مي آورند. از جمله اين عوامل مي توان، تغييرات ( اجتماعي، تکنولوژيکي، خانوادگي، محلي ، مالي و …) و شرايط محل اقامت يا فرهنگي که کارمند به آن متعلق است را نام برد.
امروزه شاهد هستيم افراد جامعه به دليل گرفتار بودن در زندگي پر ازدحام و عجله شهري، فشارهاي زيادي را متحمل مي شوند و به اين ترتيب با فشارهاي شغلي زيادي را در محيط کار خود روبرو مي شوند. به عنوان مثال اگر در خانواده يک کارمند، صلح و صفا برقرار باشد، کارمند با آرامش در محيط کار خود حاضر خواهد شد و فشار عصبي کمتري را شاهد خواهد بود، اما اگر همين کارمند در خانواده خود با مشکلي روبرو شود (بحث بر سر طلاق يا بيماري يکي از افراد خانواده)، بر فشار شغلي او در محيط کار افزوده خواهد شد.
عواملي از جمله دوري از خانواده، رکود اقتصادي جامعه، گرفتن کار دوم و گاهي سوم براي تامين معاش، شاغل بودن همسر و … در ايجاد فشار شغلي نقش بسزايي دارند. در شهرهايي مانند تهران آلودگي صوتي و آلودگي هوا نيز بر عوامل ياد شده افزوده مي شود.
جنسيت و نژاد نيز از جمله عواملي هستند که فشار عصبي را منجر مي شوند. تحقيقات جامعه شناسان نشان مي دهد که سياهپوستان بيشتر از سفيدپوستان درگير فشار عصبي هستند. همچنين تبعيض، باورهاي کليشه اي، ازدواج روياروي کار و انزواي اجتماعي از جمله منابع ويژه فشار عصبي منفي در زنان به شمار مي رود.
3- عوامل فشار عصبي گروهي
هر يک از افراد جامعه، متعلق به يک گروه مي باشد. در يک سازمان نيز کارکنان متعلق به گروههاي کاري متفاوتي هستند. حال اگر در يک گروه انسجام گروهي نباشد، فردي که عضو آن گروه است، با فشار شغلي روبرو خواهد شد. عدم انسجام گروهي به اين معناست که فرد فرصت بودن با گروه را از دست مي دهد و يا اعضاي گروه او را نمي پذيرند.
از جمله عوامل ديگر گروهي که در ايجاد فشار شغلي نقش دارد، مي توان «عدم حمايت اجتماعي» را نام برد؛ کارکنان برخي اوقات نياز به حمايت يک و يا دو نفر از گروه خود دارند تا با تقسيم غمها و شادي هاي خود با آنها، بار زندگي را بهتر به دوش بکشند، اگر اين حمايتها قطع شوند، زمينه هاي فشار عصبي فراهم مي شود.
4- عوامل فشار عصبي فردي
کارمندي که در يک سازمان کار مي کند، در شرايطي که ابهام و تعارض در نقش او باشد، با فشار شغلي مواجه خواهد شد. تعارض در نقش شامل ناسازگاري بين وظايف شغل، منابع، قواعد و مقررات و خود افراد مي باشد. ابهام در نقش نيز از کمبود اطلاعات يا اگاهي اندک از نحوه انجام کار حاصل مي شود. اين ابهام احتمالاً به علت کارآموزي ناکافي، ارتباطات ضعيف، يا مضايقه کردن و يا ناجور جلوه دادن اطلاعات به وسيله کارکنان يا سرپرست حاصل مي شود. حجم کم کار و يا زياد کار نيز يکي از عوامل ديگر ايجاد فشار عصبي فردي است.
«ناتواني آموخته» از جمله عوامل مهم ديگر فشار عصبي فردي است؛ به اين معنا که وقتي کارمندي ياد مي گيرد که ناتوان باشد و در مقابل هر عملي تسليم شود، حتي در مواقعي که مي تواند وضع بهتري داشته باشد کوششي به خرج ندهد، با فشار عصبي مواجه خواهد شد. در مقابل کارمندي که بر محيط کار خود کنترل دارد، فشار شغلي کمتري را شاهد خواهد بود.
«استقامت روانشناختي» نيز از جمله عوامل ديگر فشار عصبي فردي است که يک کارمند را قادر مي سازد در رويارويي با وضعيت هاي فوق العاده تنش زا، بر عوامل تنش زا غلبه کرده و فشار شغلي را کاهش دهد. در واقع آمادگي استقامت روان شناختي به افراد کمک مي کند تا به وسيله ايجاد محافظ بين خود و عوامل تنش زاي فشار شغلي، مقاومت کنند.
تحقيقات نشان مي دهد افرادي که از استقامت روانشناختي بالايي برخوردار هستند، قادر به ترقي و بقا در محيطهاي کاري مختلف بوده و مديران شجاع و موفق مي شوند. اما آنهايي که فاقد استقامت مي باشند، از نتايج زيان بار فشار عصبي در محيط کار خود رنج مي برند.
Hits: 0