بحران مالی در سال ۲۰۰۸ دارای عواقب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زیادی در سطح جهان بوده است. دنیای غرب پس از یک دوره تقریبا شکوفایی اقتصادی به ناگاه با تجربه تلخ فروپاشیدگی در سال ۲۰۰۸ مواجه شد. جمعیت عظیمی که به ناگاه قلب سرمایهداری یعنی بورس نیویورک را در این خیابان به تصرف درآورد و با شعار عدالتطلبی، حق خود را از یک درصد ثروتمندی که صاحب بخش اعظمی از شرکتهای قابل معامله در وال استریت هستند، طلب کرد. به جرات میتوان گفت«ما ۹۹% هستیم» یکی از دراماتیکترین سرودههای مانیفست عدالتطلبی در اوایل قرن ۲۱ است.
بحران مالی در سال ۲۰۰۸ دارای عواقب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زیادی در سطح جهان بوده است. دنیای غرب پس از یک دوره تقریبا شکوفایی اقتصادی به ناگاه با تجربه تلخ فروپاشیدگی در سال ۲۰۰۸ مواجه شد. جمعیت عظیمی که به ناگاه قلب سرمایهداری یعنی بورس نیویورک را در این خیابان به تصرف درآورد و با شعار عدالتطلبی، حق خود را از یک درصد ثروتمندی که صاحب بخش اعظمی از شرکتهای قابل معامله در وال استریت هستند، طلب کرد. به جرات میتوان گفت شعار «ما ۹۹% هستیم» یکی از دراماتیکترین سرودههای مانیفست عدالتطلبی در اوایل قرن ۲۱ است. جریان خروشان «کارگران دنیا» که تحت آموزههای پیامبر خویش مارکس به ندایش گوش فرا دادند و در کنار یکدیگر بدون وجود رهبر (جنبش بیسر) متحد شدند تا طبق پیشبینی او بنیان سرمایهداری را در طومار بپیچند و دنیای آرمانی طبقه کارگر را به وجودآورند، رویاهای شیرین گروههای چپ آرمانگرا را دوباره به حقیقت نزدیک کرد
اگر قرار است بازهم دولتها به عنوان نماینده مردم، معیار عدالت باشند، بشر تجارب دردناکی را به خاطر دولتیسازی اقتصاد طی صد سال گذشته به خود دیده است. ظهور نازیسم در آلمان، فاشیسم در ایتالیا و کمونیسم در روسیه، نتیجه اجتماعیکردن ابزار تولید و تقسیم عادلانه ثروت بین آحاد ملت در این کشورها بوده است. نتیجه اقتصاد دولتی، همواره معرفی عدالت بر پایه دیدگاهی خاص از گروهی بوده که زمام امور را در دست گرفته است، بنابراین تخصیص منابع تنها از یک طریق و آن هم دست قاهر دولت و بر اساس پارامترهای خود انجام میشود. نتیجه اقتصاد دولتی در وهله اول دیکتاتوری اقتصادی است؛ چرا که امکان وجود جامع برنامهای که بتواند نیازهای آدمهای متفاوت را برطرف سازد وجود ندارد. به همین دلیل دولتهای سوسیالیست برای آنکه بتوانند برنامه خود را ملی و متوجه منافع عموم بدانند، برای فرد و ارزشهای آن ارزشی قایل نمیشوند و آنچه مهم تلقی میشود سعادت و خوشبختی جمعیتی است که بر آن حکومت میرانند و خوشبختی فرد تنها در گرو شهر و یا کشور تعریف میشود. فرد خواستهها، آرزوهای و در واقع آزادیهایش فدای عدالت دستوری میشود که با معیارهایش فاصله زیادی دارد. درنتیجه تنوع در هر شکلی تا زمانی پذیرفته است که همصدا با برنامههای جمعی باشد. نتیجه آن اندیشه ملی، رسانه ملی، روزنامه ملی، حزب ملی و هر چیزی که رنگ جماعت را بگیرد خواهد بود. این فاجعه بارها و بارها در حکومتهای با اقتصاد بسته و دولتی به وقوع پیوسته است
اتفاقاتی که در آمریکا افتاده نشان میدهد که دولت آمریکا در عمل نوعی سوسیالیزم را به اجرا میگذارد. کل هزینههای دولت آمریکا در سال ۲۰۱۰ حدود ۹/۵ هزار میلیارد دلار بوده است. بخش اعظم درآمدهای دولت صرف آموزش، تامین اجتماعی، بهداشت و دفاع و بهرههایی میشود که دولت از داخل و خارج قرض گرفته است. اما همچنان مردم از وضع معیشتشان ناراضی هستند!!! آنها قطعا نسبت به ۱۰۰ سال قبل آزادتر زندگی نمیکنند. واقعیت اینجا است که مشکلات را آن یک درصد سرمایهدار خونخوار به وجود نیاوردهاند، بلکه مسبب اصلی دولت بزرگ است که تصمیمات غلط در اقتصاد میگیرد، منابع مملکت را به صورت رانتهای عظیم تقسیم میکند و شرایط را بحرانیتر مینماید.
هدف از نوشتن این یادداشت دعوت از حامیان جنبش وال استریت به تفکر جدی و فارغ از احساس است. اگر ناعدالتی زاییده سرمایهداری است چگونه این عدالت به دست میآید و چگونه این عدالت میتواند پاسدار آزادیهای فردی، حکومت قانون و دموکراسی باشد؟! چه تضمینهایی وجود دارد که وضع از آنچه که هست بدتر نشود بدین معنی که هم عدالت آسیب جدی ببیند و هم آزادی از دست برود؟ آیا واقعا مشکل دنیا آن یک درصد ثروتمندی است که صاحب سهام شرکتهای قابل معامله در وال استریت هستند؟ آیا این مشکلات نتیجه دولتی شدن اقتصاد و گسترش سوسیالیزم جدید تحت لوای لیبرالیسم نیست؟ آیا مشکل، دولت بزرگ و ناکارآمد نیست؟ آیا مشکل، دولتهای بزرگی نیستند که منابع ملت را به جیب گروه خاصی میریزند؟ آیا جهانی که در آن ثروتمندان (بخش خصوصی) دارای قدرت هستند بهتر از جهانی نیست که تنها قدرتمندان (دولتیها) میتوانند به ثروت دست یابند؟ آیا مشکل رانتهای عظیمی نیست که دولتها به بهانه دفاع صنایع داخلی و یا حتی جنگ از جیب ملت به جیب گروه خاص میریزد و آنها را ثروتمندتر میسازد؟
جنبش وال استریت و یا حرکت ضد سرمایهداری، میبایست به این پرسشها پاسخ دهد و برای آن راهحل ارائه دهد، چرا که تاریخ نشان داده است آنها که به دنبال ساخت بهشت روی زمین بودهاند، جهنم در دنیا به پا کردهاند!
Hits: 0