اگر از افراد عادی پرسیده شود که کارآفرینی چیست احتمالا خیلی ساده آن را به آفریدن کار، خلق و ایجاد آن معنا میکنند. حتی ممکن است به شوخی بگویند یعنی کار دست کسی دادن.
البته با توجه به لفظ کارآفرینی که ترجمهای است ناشیانه از واژه Entrepreneurship پاسخی کاملا طبیعی است اما این معنا را به مفهوم اشتغالزایی میرساند که با کارآفرینی بسیار متفاوت است.
در واقع اشتغالزایی از نتایج مهم کارآفرینی است. «کارآفرینی فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فرد از منابع به منظور بهرهگیری از فرصتها است.»
به عبارت خیلی سادهتر یعنی ساختن از هیچ!
کارآفرینان کسانی هستند که با نگرشی متفاوت محیط خود را بررسی میکنند و فرصتهایی را کشف میکنند که تا به حال کمتر کسی به آن توجه داشته است.
گاهی کارآفرینان ایدههایی را مطرح میکنند که به نظر احمقانه میآید و یا دست کم ناکارآمد به نظر میرسد. اما کارآفرینان برای رسیدن به اهداف خود ریسک قابل قبولی را میپذیرند و با تلاش و پشتکار ایده خود را به ثمر میرسانند. ابتکار و خلاقیت ریسکپذیری معقول و اعتماد به نفس از جمله ویژگیهایی هستند که همواره همراه کارآفرینان است.
در نتیجه فعالیتهای کارآفرینان، تحرک و پویایی در بخشهای مختلف از جمله بخشهای صنعتی، بازرگانی، کشاورزی، تولیدی و … به وجود میآیند. در واقع همه بخشهای اقتصادی را توسعه میدهد.
در ابتدا کارآفرینان به صورت مستقل کار خود را آغاز میکردند. تعداد قابل توجهی از آنان در ابتدای امر کسانی هستند که از محل کار خود ناراضی بودهاند. زیرا چنین کسانی دوستدار تغییر و خلاقیتند، در حالی که سازمانی که برای آن کار میکردند از آنها انتظار داشتند تنها به انجام دستورات و وظایف ابلاغ شده فکر کنند نه چیز دیگر. اما پس از آنکه سازمانها متوجه شدند که کارآفرینان مستقل گوی سبقت را از آنان ربودهاند، به فکر چاره افتادند و ترتیبی دادند که فرایند کارآفرینی در سازمان آنها نیز شکل بگیرد. بدین ترتیب پس از کارآفرینی مستقل کارآفرینی سازمانی نیز شکل گرفت.
درست است کارآفرینان بسیار انعطافپذیرند و با شرایط محیط سازگاری بالایی دارند، اما برای ایجاد چنین روحیهای در فرد یا افراد جامعه میبایست بسترهای آن فراهم باشد. از بسترهای لازم برای کارآفرینی نوع نظام سیاسی است. اگر ساختار حکومت متمرکز و هرمی شکل باشد، کارآفرینی، آن طور که باید در جامعه شکل نمیگیرد. در حکومت های توسعه نیافته حاکمیت بیقانونی است در چنین حکومتی ناامنی و بیثباتی و در نتیجه هرج و مرج وجود دارد این ناامنی شامل ناامنی در سرمایهگذاری هم میشود حکومتهای اقتدارگرا تلاش دارند تا فعالیتهای اقتصادی را در انحصار خود داشته باشند چرا که میخواهند قدرت تنها برای خودشان باشد. در نتیجه نه تنها حمایتی از کارآفرینان نمیکنند، بلکه از هر فرصتی استفاده میکنند تا مانع آنها شوند. تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که به علت اتکای حکومت به درآمد حاصل از فروش نفت بنابراین عدم اتکای اقتصادی آنها به طبقات و اقشار مردم تضاد میان حکومت و مردم بیشتر شده و فاصله عمیقی بین این دو به وجود داشت که این خود یکی از عوامل مهم در بوجود نیامدن کارآفرینی تاکنون شده است. هر چند حکومتها و دولتمردان نمیتوانند کارآفرینی کنند اما میتوانند با ایجاد شرایط مناسب شکوفایی و رشد کارآفرینی را تسریع کنند. ایجاد نظام مالیاتی مناسب، تهیه قوانین شفاف و روشن احترام به آن، ایجاد آزادی عمل در چارچوب قانون برای کارآفرین و داشتن سهم کم دولت در معیشتهای اقتصادی از جمله اقدامات مهم در این زمینه است.
بستر دوم مورد نیاز کارآفرینی فرهنگ است. فرهنگ نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند و به عبارتی ما نیازمند فرهنگ کارآفرینی در میان اکثریت جامعه هستیم. اگر فرهنگی مالاندوزنی را ناپسند بداند (مثل فرهنگ سنتی جامعه ایران) کاملا طبیعی است مردمی که چنین نگرشی دارند برای تولید ثروت چندان به کسب و کار نپردازند و تنها به نیازهای روزانه خود اکتفا کنند کسانی هم که مال و ثروتی داشته باشند، سعی میکنند تا آن را از چشم دیگران پنهان کنند چرا که در چنین فرهنگی
هر که افزود بر سیم و زرش یا خودش دزد بوده یا پدرش
حکومت نیز در تربیت چنین فرهنگی نیز موثر است حکومتیان «اهل کسب و کار را سودپرست، استعمارگر و غارتگر میشناختند که فقط دنبال جمعآوری پول و ثروت هستند و به عنوان دولتمردان وظیفه خود میدانستند که مردم را در مقابل این گروه حفظ وحراست کنند.
در مقابل فرهنگ غرب برای ایجاد پدیده کارآفرینی، پیروی از سود شخصی را به نفع جامعه میداند و رقابت در بازار را میستاید و به جامعه هشدار میدهد که پیروی از سود شخصی را جامعه بر وی تحمیل میکند تا جامعه از کوشش و کار خود بهرهگیری بهتر کند.
خسروشاهی در کتاب خود، فرهنگ غرب و نیز رابطه آن با حکومت را چنین بیان میکند: «فرهنگ غربی بازاری، اهل کسب را برای به دست آوردن سود شخصی و کارآفرینی و رهبری و مدیریت و رشد و توسعه موسسه در چارچوب قواعد و ضوابط رقابت آزاد میستاید و به وی احترام میگذارد. وقتی جوان بودم وبا تربیت اسلامی بزرگ شده و به دانشگاه وارد شدم، خواندن کتاب ثروت مال آدام اسمیت مرا به یاد گلادیاتورهای امپراتوری رم میانداخت که جامعه رومی انتظار داشت حکومت آنها را پرورش داده و بار آورده که در میدان مبارزه و رقابت همدیگر را خونین و مالین کرده و حتی بکشند و درباریان و حکومتگران و تماشاچیها از تماشای آن لذت برند!
این کاملا طبیعی است. زیرا کارآفرینان از کمترین امکانات بهترین و بیشترین استفاده را میبرند تا علاوه بر آن که رقیبان خود را کنار بزنند هم خود به سود و ثروت میرسند هم خود به خود دیگران را از نتایج فعالیتهای خود منتفع میکنند. فعالیتهای آنان بسیاری از مسائل را مانند بیکاری، تورم و رکود اقتصادی حل میکند. به علاوه برای اینکه بتوانند ایدههای خود را عملی کنند، به نیروهای متخصص نیازمندند. که برای این کار افراد را در شرکت خود یا تحت حمایت خود؛ به بهترین شیوه آموزش میدهند و در توانمند کردن آنها نهایت سعی و کوشش را به کار میگیرند. در نتیجه افراد جامعه در راستای نیازهای کشور آموزش میبینند. چنین افرادی فرهنگ جامعه را به سمت کار و تلاش، نوآوری وخلاقیت، تحرک و پویایی، داشتن اعتماد به نفس، کار گروهی و … میکشانند. همچنین باعث میشوند که حکومت و ملت در مقابل هم قرار نگیرند. به معنای دیگر کارآفرینان فاصله این دو را پر میکنند. همه این موارد خوشنودی دولت و ملت را به همراه دارد.
Hits: 0