invest-successfullyوارن بافت میگوید : بین شرکت رو به رشدی که برای توسعه خود نیاز به سرمایه زیادی دارد و شرکتی که بدون نیاز به سرمایه رشد میکند , تفاوت زیادی وجود دارد . این یکی از کلیدهای درک راز موفقیت وارن به عنوان یک سرمایه گذار بلند مدت و یک مدیر کسب و کار است . شرکتهایی که از وضعیت اقتصادی بهتری برخوردارند و شرکتهای سودآور هستند , خیلی کمتر از مقدار درآمدی که کسب میکنند , نیاز به سرمایه دارند . معمولا به این دلیل که آنها محصولی با یک نام تجاری تولید میکنند که هرگز نیاز به تغییر ندارد یا نوعی خدمات کلیدی ارائه میدهند که به آنها اجازه میدهد قیمت های بیشتری برای آن تعیین کنند و در نتیجه , حاشیه سود بهتری داشته باشند.

شرکتی که قرار نیست نام تجاری محصول آن تغییر کند , لازم نیست مقادر هنگفتی صرف تحقیق و توسعه نماید , یا به منظور تغییر طراحی محصول , به طور دائم کارخانه و تجهیزات خود را به روز نماید . لذا چنین شرکتی میتواند از همان کارخانه و تجهیزات بارها و بارها و از سالی به سال دیگر استفاده کند تا زمانی که تجهیزاتش در نهایت فرسوده شوند . بدین ترتیب , میتواند تمام پولی را که از این حیث صرفه جویی میکند به امر توسعه کار اختصاص دهد , بدون اینکه بخواهد و نیاز باشد که شرکت یا کار را زیر بار قرض و وام های اضافی ببرد یا سهام جدیدی را بفروشد . در اینجا تمام سرمایه مورد نیاز برای رشد , توسط خود شرکت تامین میشود . البته کل این فرایند موجب میشود , مدیران چنین شرکتهایی افرادی شایسته و درخشان به نظر برسند . به نمونه ای عملی از این تئوری در شرکت کوکاکولا و جنرال موتورز به عنوان دو نمونه متفاوت توجه کنید.

شرکتی مانند کوکاکولا هرگز نیازی ندارد میلیاردها دلار صرف طراحی مجدد محصول یا به روز کردن کارخانجات خود نماید تا در عرصه رقابت بتواند باقی بماند . بدین ترتیب , مقادر زیادی پول برایش باقی میماند که میتواند صرف امور تبلیغاتی یا صرف خرید شرکتهای دیگر و پرداخت پاداش به کارکنان و مدیرانش نماید و انگیزه کاری آنان را بالا ببرد . از طرفی دیگر , شرکتی مانند جنرال موتورز که سازنده اتومبیل است و سبک محصولات آن تقریبا هر ساله تغییر پیدا میکند , باید میلیاردها دلار صرف طراحی های جدید و به روز کردن تجهیزات و یا خرید تجهیزات نماید تا بتواند رقابت مدل های خود با تولیدات سایر کمپانی های رقیب مانند فورد و تویوتا را در حد مطلوب نگه دارد.

شما ترجیح میدهید در کدام یک از این شرکت ها کار کنید ؟ شرکتی که در درون خود مقدار زیادی پول تولید میکند یا شرکتی که در درون خود هر ساله پولهای زیادی را برباد میدهد ؟ البته این مشهود است که اغلب شرکتی را انتخاب میکنید که مقادیر زیادی نقدینگی دارد و این به آن معناست که امکان سقوط آن بسیار کمتر است زیرا فروش آنها تضمین شده است . آنها میتوانند در پایان سال به خود نمره قبولی بدهند و حقوق مدیران خود را با پاداش و افزایش دست مزد بدهند و وقتی بتوانیم حقوق بیشتری به خودمان بدهیم , هم ما هم مدیران ما هم کارمندان ما , حس بهتر و قدرتمند تری داریم.

شرکت هایی با مزیت رقابت پایدار
وارن معتقد است , بهترین شرکتی که میتوانیم آن را مالکیت کنیم , یا در آن سرمایه گذاری کنیم و یا در آن استخدام شده و کار کنیم , یعنی همان شرکتی که بیشترین فرصت های توسعه شغلی و امنیت شغلی و درآمد بلند مدت را پیش روی ما قرار میدهد , شرکتی است که به گفته وارن , مزیت رقابت پایدار دارد . این قبیل شرکتهای برتر , جایگاه های باثباتی در بازارهای مربوط به خود دارند . از نظر ما , این بدان معناست که این شرکت ها محصولات و خدماتی دارند که هرگز تغییر نمیکند و به آسانی فروش میرود و تا حدی مبتنی بر دیدگاه مصرف گرایی هستند . علاوه بر اینها , حاشیه سود ( گردش موجودی) بالاتری دارند . یعنی این شرکتها اغلب انباشته از نقدینگی هستند
آن سوی دیگر سکه , شرکتهایی هستند که اوضاع اقتصادی بسیار بدی دارند که ما اصلا نمیتوانیم آنها را کسب و کارهای پررونق و خوب بنامیم زیرا آنها دائما در چرخه های رکود و رونق در نوسان هستند که یک روز ار شما یک ستاره میسازند و یک روز دیگر از شما یک فرد بیکار و معترض.

بنابراین , کسب و کارهایی که عظیم ترین فرصت های اشتغال را پیش روی ما قرار میدهند , شرکتهایی با قابلیت رقابت پایدار هستند که همین امر نیز همواره منافع آنها را افزایش میدهد . وارن این نکته را کشف کرده است که این شرکتهای برتر , در قالب 3 نوع کسب و کار ابتدایی کار خود را آغاز میکنند . آنها یا محصولی منحصر به فرد را میفروشند , یا خدماتی منحصر به فرد را ارائه میدهند و یا خریدار و فروشنده محصولات یا خدمات ارزان قیمتی هستند که جزیی از نیاز مردم است . بیایید به هر کدام از این 3 نوع کسب و کار برتر نگاه دقیق تری داشته باشیم و فرصت های شغلی مطمئنی را که پیش میاورند را با هم مرور کنیم.

شرکتهایی که محصولات منحصر به فرد را میفروشند
دنیای شرکتهایی همچون کوکاکولا , ریگلی , هرشی , کورز , گینس , کرافت , فیلیپ موریس , هستند که بر اساس نیاز و تجربه مشتری و ترویج و تبلیغ محصولات خود , داستانهایی از محصولات خود را در ذهن مردم بنیان گذاری کردند که میخواهیم نیاز خود را برطرف کنیم بلافاصله به محصولات آنها می اندیشیم . وارن تمایل دارد این شرکتها را به ذهنیت مصرف گرایی منتسب کند و وقتی شرکتی اندکی ذهنیت مصرف گرایی دارد , هرگز مجبور نخواهد بود محصولات خود را هر ساله تغییر دهد و این نکته خوبی است . این قبیل شرکتها , همواره قیمتهای خود را افزایش میدهند و تعداد بیشتری از محصولات خود را به فروش میرسانند , بدان معنا که حاشیه سود بیشتر و گردش مالی بالاتری دارند که این برابر است با سود ویژه در صورت های مالی . شناسایی این شرکتها کار آسانی است زیرا درآمد سالیانه ثابت و اغلب محکمی دارند و در تراز نامه های خود قروض بسیار اندکی دارند و یا هرگز قرضی ندارند.

از دیدگاه کارمندی , این شرکتهای خاص , آسان ترین فرصت تبدیل شدن به مدیران ابرستاره هستند . آنها نقدینگی فراوان دارند یعنی میتوانند حقوقهای زیادتر و پاداش های انگیزشی بدهند و همچنین کسب و کارهای جدیدتری را بخرند که این برای یک مدیر , فرصت بسیار ارزشمندی برای رشد و ترقی محسوب میشود و برای یک سرمایه گذار نیز نوید سود بیشتر را میدهد و برای یک کارمند نیز نوید امنیت شغلی و افزایش دستمزد را دارد . باور کنید یا باور نکنید , با کار کردن در این مدل شرکت ها , فرصتهای رشد بسیار محکم و مشهود است
شرکت هایی که خدمات منحصر به فرد ارائه میدهند.

این شرکتها نیز خدماتی را ارائه میدهند که مورد نیاز است مانند تجهیزات پزشکی و درمانی . چنین شرکتهایی نیز نیاز ندارند و نباید اقدام به صرف هزینه های گزاف به منظور ساختن سوله و انبار و انبار کردن کالا نمایند . گروه های مدیریتی این شرکتها نیز هرگز شبها را با تشویش نمیخوابند و یا نگران سقوط بورس و یا نگرانی بابت تقاضاهای اتحادیه و یا قرض زیاد و یا کم شدن تقاضای خرید نیستند . زیرا خدمات آنها منحصر به فرد است . امری که هرگز در مورد کمپانی هایی مانند جنرال موتورز که به سرعت و با کمی لغزش بازار میتواند دچار فاجعه شود , صادق نیست.

شرکتهایی که خریدار و یا فروشنده اقلام ارزان قیمت هستند
در این گونه شرکتها نیز , سودهای زیاد در اثر فروش کمیت های زیاد کالا به دست میاید . در این شرکتها روند افزایش کمیت , بیش از کاهش حاشیه سود است . کلید موفقیت در این گونه از شرکتها این است که خریدار اقلام ارزان قیمت باشید تا سود را از رقبا بیشتر کنید و همچنان فروشنده ارزان قیمت باشید . در اینجا , شهرت بهترین قیمتها در سطح شهر , مصرف کنندگان را وسوسه میکند . مانند خدمات پستی یا لوازم خانگی.

از میان این 3 مدل کسب و کار که مورد بحث قرار دادیم , مورد سوم کمترین فرصت های پیشرفت شغلی را ارائه میدهد زیرا از معایب آن میتوان به استرس دائمی برای پایین نگه داشتن همیشگی قیمتها در بازار , فشار زیادی به مدیریت تحمیل میکند و میزان حقوق های دریافتی کارکنان را مقداری پایین نگه میدارد هر چند امن و دائم اما پایین . با این حال این شرکتها ( نوع سوم) نسبت به شرکتهای متوسطی که با هیچ یک از این 3 گروه همخوانی ندارند , فرصت های استخدامی و مدیریتی بهتری را ارائه میدهند

 

برگرفته: پارک دانش

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *