اگر شما شخصي هستيد كه فكر مي كنيد شانس و اقبال از شما روي برگردانده است، در اين نوشتار شما را با داراييهايي كه در وجود شماست و خود از آن بي خبر هستيد، آگاه خواهيم كرد و راهكارهايي را براي دستيابي به شانس و ثروت ارائه خواهيم كرد.
گامهايي براي دستيابي به شانس و ثروت
اولين گام در دستيابي به شانس و ثروت اين است كه از دارائيهاي خود آگاه بوده و از آنها بهره بگيريم. بايد اين مطلب را بفهميم كه همه داراييها و سرمايهها نعمت خداست كه ميتوان از آنها استفاده كرد. نعمتهايي در وجود هر شخص نهاده شده است كه هر شخصي ميتواند به اندازه درك و فهم خود از اين نيروي خدادادي كه در وجود وي نهاده شده است استفاده كند و زندگي را به ميل خود در راحتي و خوشي بگذراند. بنابراين بايد هر شخصي صفات خدايي را در خود جستجو كند. انسان بايد بداند كه به دنيا آمده است تا با بهره گيري از توان،گنجايش باطني و روحي،استعداد و ذهني پر از ايدههاي تازه بتواند شغل و درآمد خوبي داشته باشد و هم شانس و هم ثروت را متوجه خود سازد. اما زماني شخص احساس توانگري خواهد كرد كه با خدا يكرنگ شود و با او دوست باشد، آنوقت است كه با توجه به تقوايي كه دارد خودش را خوشبخت يا بدبخت مي داند. در حقيقت بايد گفت كه پولدار شدن و رشد كردن در زندگي ربطي به كار و حرفه ندارد، بلكه ثروت ارتباط مستقيم با ذهن و باور انسان دارد و اينكه انسان چگونه خود را با محيط سازگار مي كند و از گنجينه باطنياش استفاده ميكند. انسان نبايد به خود اجازه دهد تا افكار منفي در او رخنه كند بلكه بايد همواره به خود بگويد كه: «من گنجي در نهان دارم و تا جايي كه بتوانم از آن برمي دارم.»
پس زماني انسان ميتواند به شانس و ثروت دست يابد كه ذهن و فكر او بر دنيايش حكومت كند؛ يعني زماني كه انسان به اين واقعيت برسد كه همانطور كه نفس كشيدن در دست اوست، بدست آوردن ثروت نيز در اختيار او نهاده شده است و او مي تواند هر چقدر كه ثروت ميخواهد بدست آورد بنابراين كافي است كه انسان به اقيانوس فكر و ذهن خود مراجعه كند و در آن دست دراز كند تا به آرزوهاي خود برسد.
گام دوم اين است كه انسان بايد حق خود را از زندگي بيابد؛ يعني انسان بايد مقام خود را در جهان هستي پيدا كرده و قدرت و استعداد خود را به ديگران نشان دهد و مفيد باشد و در اين صورت است كه انسان مي تواند حق خود را از زندگي، آرامش، آسودگي، رفاه، آزادي و بهرهمندي از نعمتهاي بي دريغ پروردگار درك كند. انسان بايد به اين قاعده اعتقاد داشته باشد كه «هر طور فكر كني همانطور ميشود.»؛ يعني به اصل علت و معلول بايد توجه داشته باشد كه اگر به فراواني و آسايش و نعمت و يك زندگي با نشاط و مملو از موفقيت اعتقاد داشته باشد و به آن فكر كند و از موهبت و داراييهاي وجودياش بهره بگيرد بي شك به اين طريق هر چه را كه ميخواهد كسب خواهد كرد.
انسان بايد افكار خود را با موج مثبت پر كند و به اين اصل اعتقاد داشته باشد كه پروردگار در هر لحظه براي كمك به او آماده است و حمايت كننده اوست و در هر وضعيتي به كمك او ميآيد و او را از بدبختي و بيچارگي رها خواهد كرد و اين در صورتي ميسر خواهد بود كه انسان با توجه به تقوايي كه دارد و ارتباطي كه با پروردگار خود برقرار ميكند، خدا را حامي و پشتيبان خود ببيند. بنابراين انسان اگر با خدا باشد خدا نيز همواره نيازهاي او را برطرف خواهد كرد.
گام سوم اين است كه انسان بخاطر نعمتهايي كه خدا به او ارزاني داشته است سپاس پروردگار را به جا آورد و به اين نتيجه برسد كه هر آنچه كه پروردگار به او عطا كرده، خود گنجي نهان است كه در صورت بهرهگيري درست ميتواند انسان را به آرامش و خوشبختي برساند. پس انسان در هر شرايطي بايد شاكر و سپاسگزار پرودگار باشد. انسان بايد بداند كه قانون ثروت همانطور كه براي بقيه وجود دارد براي او نيز برقرار است پس انسان بايد ثروت و نعمت را در يك قدمي خود ببيند و براي رسيدن به آن از نيروي باطنياش بهره بگيرد. اما نكته ديگر اين است كه انسان خود تفكر تهيدستي و فقر را در ذهن خود تداعي ميكند و به خود مي قبولاند كه تهيدست و فقير است چرا كه اشخاص ديگري نيز وجود دارند كه در شرايط آنها زندگي ميكنند، حرفه و كاري شبيه كار آنها انجام ميدهند اما در عين حال زندگي خوش و شادي را ميگذارنند و چهرهاي بشاش دارند. پس انسان بايد تفكر تهيدستي را نوعي بيماري روحي بداند و اجازه نفوذ اين تفكر را به خود ندهد و در عوض اين تفكر را در خود بپروراند كه «ثروت خدا در زندگي من ميباشد و هميشه بر آن افزوده مي شود.»
تفكر ديگري كه انسان بايد هميشه در ذهن خود داشته باشد اين است كه «ثروت مال من است و به آن ميرسم». اگر انسان به اين تفكر اعتقاد داشته باشد براي بدست آوردن آن سعي خواهد كرد تا از فكر و ايدههاي تازه استفاده كند و به مهارت جديد دست يابد و راه پيشرفت را در پيش بگيرد.
گام چهارم نيز در دستيابي به شانس و ثروت اين است كه اولاَ انسان بايد بداند كه حسادت و بدخواهي مانع توانگري و دستيابي به ثروت است؛ يعني در اينجا انسان تفكر خلاقانه ندارد و مايل است كه خود به سعادت و پيروزي برسد اما ديگران از اين موهبت بي بهره باشند. در اينجا انسان فكر منفي را در خود تداعي ميكند و چنان كه قبلاَ نيز گفتيم ديگر نميتواند با اين تفكر منفي به آنچه كه ميخواهد دست يابد. ثانياّ انسان بايد شكست را پل پيروزي بداند و با اولين شكست خود را نبازد چرا كه انسان زماني شيريني و خوشي پيروزي حقيقي را خواهد چشيد كه شكستي را تجربه كرده باشد.
سخن پاياني:
از آنچه كه گفتيم چنين بر مي آيد كه سرمايه اصلي انسان در شناختن خويش و شناختن منبع بي حد نيروها و انرژيهايي است كه در درون او نهاده شده است. كه اگر انسان به اين شناخت دست يابد آن زمان است كه ميتواند هر چقدر كه بخواهد ثروت بدست آورد و تنها كافي خواهد بود كه دست دراز كند و كامياب گردد. پس اولين اصل توانگري و دستيابي به شانس و ثروت اين است كه از اين مسئله شناخت داشته باشيم كه فكر تنها مخزن نهاني انسان است كه قادر است او را به اصل و سرچشمه منابع مادي و آشكار زندگي راهنمايي كند و به عبارتي ديگر از منبع و مخزن بي حساب باطن، ثروتي را كه ميخواهد در دستان او بگذارد. نكته ديگر اين است كه اگر ذهن انسان آماده باشد يعني تفكرات مثبت را در خود بپروراند آنگاه همه چيز آماده خواهد بود. پايان سخن نيز يك توصيه حكيمانه است كه انسان بايد با پول و ثروت ارتباط دوستانهاي داشته باشد؛ يعني آن را در راه خير و بركت به راه بياندازد و همواره سپاسگزار پروردگار يكتا باشد.
Hits: 0