وقتی سخن از سازمان به میان میآید اولین چیزی كه به ذهن افراد درگیر در مسائل مدیریت سازمان میرسد ساختار سازمانی آن است؛ نمودار سازمانی، میزان تمركز، نوع ارتباطات، نحوه كنترل، و نظیر آن. از سوی دیگر نظریهپردازان مدیریت در یك قدم جلوتر، ساختار و استراتژی سازمان را متأثر از یكدیگر میدانند و ابعاد دیگر سازمان را در نظر نمی گیرند. واترمن، پیترز، و فیلیپس (1980) با این رفتار معمول موافق نبودند و در مقاله خود با عنوان «ساختار سازمان نیست» چارچوبی برای نگرش و بررسی سازمان ارائه دادند. آنها معتقدند كه تغییر و حركت سازمان متأثر از تعامل میان هفت بعد ساختار، استراتژی، سیستمها، سبك، كاركنان، مهارتها و ارزشهای مشترك (اهداف متعالی) است و آن را چارچوب (یا مدل) هفت اس (به دلیل حرف اس انگلیسی در اول كلمه انگلیسی هر یك از هفت بعد) نامیدند و از آنجایی كه پژوهش آنها در شركت مشاوران مكینزی انجام شد به هفت اس مكینزی نیز مشهور است.
ابعاد چارچوب هفت اس
به سه بعد ساختار، استراتژی و سیستمها ابعاد سخت و چهار بعد سبك، كاركنان، مهارتها و ارزشهای مشترك ابعاد نرم گفته میشود. واژه سخت بدین معنی بكار میرود كه مفاهیم آن ابعاد عینی، ملموس، عملی وبه سادگی تعریف شدنی هستند و واژه نرم هم بدین معنی بكار میرود كه مفاهیم آن ابعاد غیر ملموس، غیر عملی، و به سختی تعریف شدنی و توصیف شدنی هستند.
(1) ساختار: اصول تقسیم كار و تخصصی سازی و همچنین هماهنگی؛ ویژگیهای برجسته نمودار سازمانی (سازماندهی وظیفهای، متمركز یا غیر متمركز و غیره)؛ نحوه ارتباط افراد (روابط مستقیم و غیرمستقیم)؛ الگوهای طبقهبندی و كنترل. عموماً چنین پرسشهایی مطرح میشود: سازمان متمركز است یا غیر متمركز؟ وظایف اصلی چیستند؟ تنش بین وظایف كلیدی چیست؟ ساختار غیر رسمی (ارتباطات مستقیم با رده بالای سازمان، باندها و گروهها و گروههای غیررسمی تصمیمگیری) چگونه است؟
(2) استراتژی: استراتژی الگو، سیاست، برنامه، اقدام، تصمیم و یا تخصیص منابع است كه تعریف میكند: سازمان چیست؟ چه میكند؟ و چرا چنین میكند؟ ویژگیهای متمایز، عوامل كلیدی موفقیت، نحوه تفكر سازمان نسبت به خود و محیط سازمان، نقاط قوت و ضعف سازمان، فرصتها و تهدیدهای سازمان و اصول تعریف شده سازمان مواردی هستند كه میتوانند در شكل استراتژی مطرح شوند.
(3) سیستمها: رویهها و فرایندهای رسمی و غیر رسمی سازمان در انجام امور و وظایف و همچنین سیستمهای رسمی سازمان چیستند؟ سیستمهای ارزیابی و برنامهریزی؛ سیستم تشویق و تنبیه، سیستمهای تخصیص منابع و غیره. سیستمهای غیر رسمی سازمان كدامند؟ نحوه برگزاری جلسات، پروتكلهای حل اختلافات و . . ..
(4) سبك: از بعد فرهنگ سازمانی؛ ارزشها و اعتقادات مسلط و نرمهای توسعه یافته كه جزو ویژگیهای ماندنی زندگی سازمانی شدهاند. از بعد سبك مدیریت؛ مدیران چه میگویند و چه عمل میكنند؟ مدیر وقت خود را چگونه میگذراند؟ بر روی چه موضوعات و مواردی تمركز میكند؟
(5) كاركنان: مشخصههای افراد سازمان از لحاظ تحصیلات، اصول كاركردی یا زمینههای كاری؛ نحوه مدیریت منابع انسانی، روش شكلدهی ارزشهای پایه در جذب نیرو؛ معیارهای انتخاب و ارتقاء كدامند؟ مسیر شغلی و آینده شغلی چگونه است؟ فرهنگ كاركنان چگونه است؟
(6) مهارتها: ویژگیهای متمایز سازمان چیست؟ سازمان چه كاری را بهتر از همه انجام میدهد؟ چگونه ویژگیهای متمایز خود را حفظ میكند؟
(7) ارزشهای مشترك/ اهداف متعالی: مفاهیم راهنما، ایدههای اساسی، معانی قابل ملاحظه یا اعتقادات مهم كه یك سازمان به افرادش القاء میكند. این موارد راهنمای جهتگیری سازمان نسبت به انجام وظایف، اهداف، كاركنان، جامعه و غیره است. نقش سازمان در خدمت به جامعه چگونه است؟
ارتباط ابعاد چارچوب هفت اس
شكل زیر ارتباط و تأثیر متقابل ابعاد را نشان میدهد. سازمانهای موفق و اثربخش، تناسبی بین این ابعاد به دست آوردهاند. اگر یك بعد تغییر كند بر بقیه ابعاد نیز تأثیر میگذارد. در فرایندهای تغییر، خیلی از سازمانها به اسهای سخت توجه میكنند و كمتر با اسهای نرم كاری دارند. ابعاد نرم میتوانند باعث ایجاد یا عدم ایجاد فرایند تغییر موفق شوند چرا كه ساختارها و استراتژیهای جدید به سختی میتوانند بر روی فرهنگ و ارزشهای نامتناسب بنا و پیاده شوند. عدم موفقیت در تلفیق سازمانها به دلیل فرهنگها، ارزشها و سبكهای متفاوتی است كه سد راه اجرای سیستمها و ساختار میگردند.
كاربردها و استفادههای چارچوب هفت اس
(1) ابزار ارزشمندی در آغاز فرایندهای تغییر و جهتدهی به آن
(2) ابزار مناسبی در تجسم جامع سازمان
(3) الگویی برای عناصر مورد بررسی و مقایسه از سازمان
Hits: 0