oil-historyقدما نفت را می شناختند. سعدی در باب هفتم گلستان از هندویی یاد می کند که “نفت اندازی همی آموخت. حکیمی گفت ترا که خانه نئین است بازی نه این است”. در سفر پیدایش از کتاب تورات آنجا که به پیغمبر می گوید برای خود کشتی بسازد، خطاب این است که “در کشتی حجره ها بنا کن و درون و بیرون کشتی را با قیر بیندای”.

در سفر خروج آمده است: “و چون نتوانست او را دیگر پنهان دارد تابوتی از نی برایش گرفت و آن را به قیر و زفت اندوده، طفل را در آن نهاد و آن را در نیزار به کنار نهر گذاشت”.

کاوش های باستان شناسان در عراق نشان داده است که از چهار هزار سال پیش از میلاد ملاط قیر در عمارات و ابنیه به کار می رفته است.

کاوش های باستان شناسان نشان می دهد که از زمان سومریان، پنج تا شش هزار سال پیش، در شوش قیر مورد استفاده قرار می گرفته و به جای ملاط بین سنگها و آجرها در ساختمان ها کار می شده است. همچنین تکه های جواهرات را با قیر به هم می چسباندند و دسته های چاقو و امثال آن را با قیر محکم می کردند و کشتی ها و ظروف سفالین را با قیر می اندودند تا آب به آنها سرایت نکند.

به گزارش هرودوت، مورخ یونانی، سنگ فرش کف باغ های معلق بخت النصر با قیر بندکشی شده بود و مردم بابل استخرها و راه های آب و سدهای خود را با قیر بندکشی می کردند تا آب در آنها نفوذ نکند. همچنین بنا به گفته مورخین در بابل جاده ها را آجر فرش می کردند و با قیر بندکشی می کردند تا تحمل ارابه های سنگین را داشته باشد.

هرودوت در تاریخ معروفش راجع به نفت ایران می نویسد: “در ۲۲ کیلومتری شوش چاه هایی وجود دارد که با چرخ و خیک از آن نفت و قیر و نمک بیرون می آورند و در مخزن می ریزند و پس از چندی قیر و نمک ته نشین شده، نفت به شکل مایع باقی می ماند.”

در جای دیگر ضمن داستان محاصره شهر آتن از طرف ایرانیان می نویسد: ایرانیان از روی تپه ها، قیرهای فروزان به سنگرهای یونانیان پرتاب می کردند و معلوم است که تیرها آلوده به نفت بوده وگرنه هنگام پرتاب سریع خاموش می شده است.

پلوتارک در شرح حال اسکندر می نویسد هنگامی که اسکندر از کشور بابل می گذشت در یکی از شهرهای اکباتان مردم برای خوش آمد اسکندر نفت را روی جاده ها می ریختند و آتش می زدند تا شعله های فروزان آن موجب مسرت اسکندر گردد. احتمالا اشاره پلوتارک به ناحیه کرکوک است که به اشتباه از آن به نام اکباتان یاد می کند.

ایرانیان که آتش را مقدس می داشتند، گاز نفت را که در پاره ای جاها از زمین بیرون می زد، مشتعل می کردند و “آتش جاودان” می ساختند. آتشکده ها در کنار همین آتش های جاودان بنا می شد. در اران (باکو) و دامغان و بلخ و مسجد سلیمان این گونه آتشکده ها وجود داشته است.

مارسلینوس مورخ رومی که همراه امپراتور روم به جنگ شاپور دوم آمده می نویسد: “ایرانیان برگ های گیاه مخصوص را در روغن خیس می کردند و سپس مایع دیگری به نام نفت بر آن می افزودند. آنگاه تیرهای جنگی خود را در آن گذارده آتش می زدند و به طرف دشمن پرتاب می کردند و دقت می کردند کمان را آهسته رها کنند تا تیر به سرعت پرتاب نگردد و آتش خاموش نشود.”

دویست سال پس از آن ایرانیان در دفاع از قلعه ای واقع در قفقاز با سلاح های نفتی، رومیان مهاجم را از مرزهای خود دور کردند. یک مورخ بیزانسی می نویسد ساخلوی ایران کوزه های بسیاری را که از گوگرد و قیر انباشته شده بود آتش زدند و به طرف رومیان پرتاب کردند و توانستند بدان وسیله حریقی راه بیندازند که تقریبا همه چیز را سوزاند.

یونانی ها در قرن هفتم میلادی نفت را در میدان های جنگ به کار می بردند و در زمان هراکلیوس، امپراتور بیزانس، سلاحی اختراع کردند که نفت در آن مشتعل می گشت. اعراب (مسلمانان) دو بار قسطنطیه را محاصره کردند و هر دو بار حمله آنان به وسیله آتش اندازهای نفتی دفع شد. در سال ۹۴۱ میلادی هنگامی که ناوگان روسی مرکب از هزار کشتی، قسطنطیه را در محاصره گرفت، رومی ها نفت روی آب دریا ریخته آتش زدند و کشتی های روسی را سوزاندند و آنها را مغلوب کردند.

فردوسی در شاهنامه بارها کلمه نفت را به کار برده و از جمله در داستان اسکندر از نفت سیاه نام می برد و می سراید:

به گردون همی راندند پیش شاه

درونش بیاکنده نفت سیاه

در روایات خلفای عباسی آمده است که المعتمد خلیفه عباسی در سال ۲۷۲ هجری مالیات چشمه های نفت و معدن های نمک بادکوبه را به اهالی دربند قفقاز بخشید.

مسعودی که در سال ۳۰۰ هجری به بادکوبه رفته در مروج الذهب می نویسد: “در آنجا چشمه های نفت سفید بود و زیر دودکش ها ’آتش جاودان’ می سوخت و هیچ گاه خاموش نمی شد.”

یاقوت در معجم البلدان نقل می کند که در شیز آذربایجان که اکنون به تخت سلیمان معروف است آتشکده ای بود که از هفتصد سال پیش در آنجا آتش جاودان فروزان بوده است. یاقوت تعجب می کند که پس از هفتصد سال فروزان بودن آتش، کمترین خاکستری بر جای نمانده است. هم او روایاتی می آورد که نشان می دهد نفت در باکو خرید و فروش می شده و مورد معامله قرار می گرفته است: “بادکوبه در ایالت شیروان نزدیک دربند است. در این شهر چشمه بزرگی از نفت است که روزی هزار درهم نفت می دهد. کنار آن چشمه دیگری از نفت سفید است که مانند روغن زنبق می باشد و شب و روز جاری است و عایدی این چشمه هم مانند چشمه اولی می باشد. بازرگان موثقی به من گفت که در آنجا از یک قطعه زمین شعله آتش جاودان بر می خیزد و هیچ گاه خاموش نمی شود”.

مارکوپولو که از راه تبریز وارد ایران شده در سفرنامه اش می نویسد: “در سرحد ارمنستان و گرجستان چشمه نفتی موجود است که مقادیر زیادی نفت از آن به دست می آید و در یک وقت صد کشتی می تواند از آن بارگیری کند. این روغن برای خوراک مناسب نیست ولی برای روشنایی مصرف می شود و شترهایی که مبتلا به امراض جلدی هستند با نفت معالجه می شوند.”

حمدالله مستوفی، جغرافی دان مشهور قرن هفتم، در نزهت القلوب قیر را موم آبی می خواند و گزارش می دهد که بزرگترین معدن نفت ایران در بادکوبه قرار دارد. وی از معادن نفت بسیاری نام می برد که از حوالی آذربایجان تا حوالی بخارا و فرغانه وجود داشته اند.

معلوم نیست کلمه نفت در زبان فارسی از چه زبانی گرفته شده است. برخی ایران شناسان کلمه نفت را از کلمه “ناب” فارسی دانسته اند و گفته اند در زبان اوستایی “نپتا” بوده و کلدانی ها و یهودی ها و عرب ها آن را گرفته و نفتا گفته اند. مسیو دورم فرانسوی که در زمان اکتشاف نفت در ایران رئیس مدرسه عالی علوم عالی پاریس بوده، مدعی شده است که اکدیها کلمه نفت را از فعل “نپتو” به معنی افروختن گرفته اند و بعدها این کلمه در زبان های آسوری و بابلی به کار رفته است. در اوستا نفت به معنی روغن معدنی آمده و در دوره هخامنشیان نفت برای روشنایی و مقاصد طبی استفاده می شده است.

 

منبع

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *