ترجمه شده از زبان یک سهامدار عمده در وال استریت
stock-tradingواقعيت اين است كه در يك روند صعودي، طبعا وقتی تمام کسانی که ممکن بود ترغیب به خرید شوند، اقدام به خرید کردند و دیگر تعداد خریداران از فروشندگان بیشتر نیست، تنها راه، حرکت بورس به سمت پایین خواهد بود. اما اگر شما از آن دسته افرادی باشید که مسائل را با دید منطقی بررسی می‌کنند، وقتی قیمت سهامتان کاهش می‌یابد، هیجان زده نمی‌شوید. بلکه با نگاه به گذشته، به این نتیجه می‌رسید که قیمت این سهام نمی‌توانست تا ابد رو به افزایش باشد، در حالی که ارزش آن بدون تغيير باقی بماند. در این هنگام با خود مي‌انديشيد كه کاهش قیمت‌ها احتمالا روندی موقتی است. اما از این پس هر روز این روند نزولی بیشتر و بیشتر می‌شود. بعد از این که این روند به مدت یک هفته یا ده روز ادامه یافت، باز هم همان استدلال منطقی را که هنگام صعود قیمت‌ها داشتید تکرار می‌کنید.

اکنون با خود می‌اندیشید احتمال دارد این روند نزولی تا زمان نامعلومی ادامه یابد اما درست همان روزی که اقدام به فروش می‌کنید، پایان دوران رکورد فرا مي‌رسد! زیرا شما تنها فردی نیستید که در نهایت از ترس اقدام به فروش کرده اید شما نمونه‌ای از یک فرد عادی بودید و هر کس دیگری مثل شما هم اقدام به فروش کرده است. حالا که دیگر هیچ سهامی برای فروش نمانده است، قیمت‌ها دیگر نمی‌توانند بیش از این تنزل پیدا کنند و روند بازار برمي‌گردد.
روانشناسان می‌دانند که تقریبا تمام انسان‌ها در روزی از هفته تا اندازه‌ای تحت تاثیر قرار می‌گیرند. در سرتاسر جهان، احساسی که افراد در روز دوشنبه (اولین روز هفته در بازارهاي غربي) دارند، در روز چهارشنبه یا شنبه ندارند و این موضوع حتی نظر آنها در خصوص خرید و فروش اوراق بهادار را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. با در نظر گرفتن این حقیقت، آیا دوشنبه نمی‌تواند روزی باشد که به طور منطقی اکثریت افراد اقدام به خرید سهام کنند؟ آنها قبلا مشغول عبادت بوده و از آرامشی معنوی برخوردارند که نوعی شادمانی و چهارچوب ذهنی مثبت را در آنها ایجاد کرده است.
علاوه بر آن، از آنجا که دوشنبه اولین روز یک هفته کاری جدید است، تمام افراد این روز را سرشار از امید آغاز می‌کنند. اگر شما روز دوشنبه خرید کنید همچنان که هفته شتاب می‌گیرد، سهام شما آماده پیوستن به آهنگ رشد قیمت‌هاست. چه کار دیگری در این روز بیش از خرید سهام برای اغلب مردم امری طبیعی خواهد بود؟ اما اگر شما کمی زیرک تر از اکثریت هستید پس از خود می‌پرسید زیرکانه نیست که روز دوشنبه درست وقتی که سایرین در حال خریدن و پیشنهاد خرید به قیمت‌های بالاتر هستند اقدام به فروش سهام خود کنید.
باوجود همه آنچه گفته شد حقیقت تلخ این است که دوشنبه در دراز مدت بدترین روز هفته برای فروش و بهترین روز برای خرید سهام است. در یک بازار رو به ترقی احتمال دارد در روز دوشنبه قیمت‌های مناسبی برای خرید پیدا کنید. یک مطالعه آماری که یک دوره سه ساله را مورد بررسی قرار داده، نشان داد که میانگین قیمت‌های لیست سهام داو جونز طی 71 دوشنبه تنها 40دلار افزایش یافته است. به عبارت دیگر میانگین افزایش برای یک لیست نمونه سهام در تعداد زیادی از دوشنبه‌ها 96 سنت بود. همچنین تنزل قیمت‌ها اغلب در روزهای دوشنبه شروع مي‌شود و به يك بحران در روزهاي بعد ختم مي‌شود. بدترین روزهای بحران اقتصادی عظیم سال 1929 در روز سه شنبه ماه اکتبر و چهارشنبه ماه نوامبر اتفاق افتاد.
البته به دلایل دیگری نیز می‌توان اشاره نمود. مثل این که معمولا در روز یکشنبه است که یک فعال بورس در منزل حضور دارد و همسرش می‌تواند اوقات بیشتری را با او سپری کند. در نتیجه وقتی می‌بیند که او با ناامیدی به صفحه مربوط به اخبار سهام چشم‌دوخته و سعی دارد از دل این ارقام و اعداد به مفهومی دست یابد، بی مقدمه فریاد می‌زند: «خواهش می‌کنم همین فردا از کار سهام دست بکش و دیگر در این مورد نگران نباش.» یا این که می‌گوید، نامه‌ای از پسرمان که در کالج است با این مضمون که باید پول بیشتری برایشان فرستاده شود، دریافت شده. در همین حال، همسر معامله‌گر به او گوشزد می‌کند که نیاز به یک کت خز دارد یا دستگاه گرمایش خانه باید تعویض شود. معامله‌گردانان ما روز دوشنبه در راه خانه به دفتر، به این فکر می‌کند که چگونه می‌تواند تمام این خواسته‌ها را برآورده سازد.
جواب این است: «مقداری از سهامت را بفروش».
بگذاريد يك نمونه رايج ديگر را مرور كنيم. وقتی فکر می‌کنید زمان رسیده که بخشی از سهام خود را بفروشید، به لحاظ منطقی بدیهی است که باید سهامی را که قیمت آن به شدت بالا رفته بفروشید و سهامی را که هنوز ترقی نداشته نگاه دارید.
استدلال زیادی لازم نیست تا متوجه شوید سهامی که بیش از همه افزایش قیمت داشته اند احتمال ریسک بالایی دارند، اما سهامی که بدون تغییر مانده اند احتمال تنزل قیمت کمتری دارند. بنابراین اگر آن‌هایی را که رو به ترقی دارند بفروشید و سایر سهام خود را نگاه دارید، وقتی آن‌هایی که راکد بوده‌اند نیز افزایش قیمت پیدا کنند، اين تصميم در مجموع برایتان سودآور خواهند بود. تنها مشکلی که وجود دارد این است که چنین استدلالی گرچه منطقی است اما اغلب نادرست از آب در می‌آید. علت افزایش قیمت برخی از سهام احتمالا رشد و توسعه صنعتی بوده که این شرکت نماینده آن است. در نتیجه، احتمال افزایش قیمت این سهام بیش از بقیه است. همین طور سهامی که بدون تغییر مانده معمولا از ضعفي بنيادين رنج مي‌برد. اما شما زمانی که مجبور هستید به خاطر کسب سود، سهامی را بفروشید، طبیعتا تمایل دارید سودآورترین سهام خود را به فروش برسانید و سهام کم‌بازده را حفظ کنید. لذا با خود می‌گویید: «آنهایی را می‌فروشم که بیش از پولی که برایشان پرداخته ام برایم سودآوری داشته باشند و بقیه را نگاه دارم تا آنها هم بازدهی خود را نشان دهند.» از آنجا که شما عادت دارید به نتایج منطقی برسید، در نتیجه سهامی را می‌فروشید که بیشترین سوددهی را برای شما داشته‌اند و آنهایی را نگاه می‌دارید که احتمال سقوط ارزش آنها بیش از ترقی قیمتشان است.
سرانجام در‌می‌یابید که مشتی سهام بی‌ارزش را برای خود نگاه داشته‌اید و سهامي كه فروخته‌ايد بيشتر رشد كرده‌اند. سهامدار بی‌تجربه که صد فقره سهام از قرار هر سهم 15 دلار دارد، به گونه‌ای منطقی با خود می‌اندیشد. «خوب، حتی اگر قیمت این سهام به صفر برسد، من حداکثر 1500 دلار زیان خواهم کرد.» اما اگر این فرد به جای یکصد سهام به قیمت 15 دلار، 10 سهم به ارزش هر سهم 150 دلار داشت، در وضعیت ایمن تری قرار می‌گرفت. سهامی که قیمت آن 15 دلار است، احتمال خیلی بیشتری وجود دارد که ارزش آن یک شبه به 10 دلار نزول کند. اما احتمال این که سهام 150 دلاری در نوسانات بورس به 100 دلار تنزل کند، براساس مطالعات آماري خیلی کمتر است. گذشته از این حقیقت که سهام گران‌تر، از ارزش بیشتری برخوردارند (که اگر غیر از این بود قیمت آنها بالا نبود) این سهام سوی افرادی خریداری مي‌شود که دارایی چندانی ندارند؛ یعنی همان کسانی که به راحتی هراسان می‌شوند و در شرایط تنش روانی به سرعت سهام خود را زیرقیمت می‌فروشند. براساس یک نتیجه‌گیری منطقی دیگر، احتمال تنزل قیمت سهام پررونق کمتر از سهام بی‌رونق است.
یک سرمایه گذار طبیعتا مایل به نگهداشتن سهامی است که سود خیلی زیادی عاید وی کند، این طور نیست؟ اما شاید در خلال بازار پررونق چند سال اخیر، به این نکته توجه کرده باشید که در دوران افت قیمت‌ها، سهامی که به بهترین نحوه عمل کرد، همان سهام کم رونق بود. تنها کسانی که هرگز بدون اراده خودشان و تحت تاثیر ترس و هراس اقدام به فروش سهام خود نمی‌نمایند، همان سهامداران عمده‌ای هستند که قادرند سهام خود را نگاه دارند تا در آینده از آنها سود ببرند و توجهی به بازدهی فوری آن ندارند، همان کسانی که وقتی نرخ مالیات بر درآمد هنوز بالاست، سودهای اندک را ترجیح می‌دهند.
با توجه به مطالب فوق به این نتیجه می‌رسیم که عمل کردن بر اساس قواعد منطقي در بورس در برخي موارد بسیار مخاطره‌آمیز است. خوب پس شايد بهترين كار عمل کردن به توصیه کسانی باشد که در این زمینه نسبت به شما از اطلاعات بیشتری برخوردارند. کارگزار شما می‌تواند در زمره این افراد باشد، زیرا او تمام مدت در حال معامله سهام است و این کار در واقع حرفه اوست.
با این همه تجربه نشان داده است که پیروی از توصیه‌های کتبی یا شفاهی کارگزار بورس راهی است که به شناسایی سودهای بالا ختم نمی‌شود. اول اینکه یک کارگزار برای شما صرفا یک هم‌قطار است که از طریق هوش و ذکاوت خود امرار معاش نموده و صرفا بر مبنای نشانه‌های موجود حرکت می‌کند. او معمولا فردی با ذکاوت، مودب و قابل قبول است و این استعداد را دارد که افرادی دوست داشتنی و یک جور استخدام کند، اما اغلب به قدری در جزئیات غرق می‌شود که نمی‌تواند اوضاع موجود را با دید وسیع تری تحلیل کند و اگر هم تحلیل خوبی از سهام پر پتانسیل داشته باشد، طبیعی است که برای مشتریان بزرگ‌تر خود این خرید را انجام می‌دهد. پس بهتر است به جاي توسل به توصيه‌ها و شنيده‌ها به خودتان متكي باشيد.

 

برگرفته: پارک دانش

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *