market-systemنظام بازار نمی‌تواند بسیاری چيزها از جمله خدماتی مثل دفاع و نظم و قانون توليد كند این عبارت مي‌تواند درست باشد اما استدلالی براي مخالفت با بازار آزاد نیست تا آنچه را توانايي تولید كردن دارد توليد نکند.

هر جامعه‌اي مي‌خواهد مطمئن شود که ‌ارائه و تدارک جمعی برخی خدمات از قبیل دفاع و دادگستری به حد كافي است. این موضوع ربطي به اين ندارد که حمل و نقل ریلی یا سلامت هم لزوما باید توسط بخش عمومی تولید شود.

 

در هر صورت، نیروهای بازار می‌توانند نقش بسیار بزرگی حتی در ارائه خدمات عمومی «اصلی» ایفا کنند. برای مثال بیش از نصف پلیس انگلستان خصوصی هستند. آنها برای بنگاه‌های امنیت خصوصی کار می‌کنند که وظایف پلیس را انجام می‌دهند. اکثر کارهای نظامی به بنگاه‌های خصوصی پیمانکاری يا برونسپاري شده است شامل نگهداری پایگاه‌های نظامی و تامين و خدمت‌دهی تجهیزات.

از گذشته‌هاي دور عدالت خصوصی در رویه‌هاي رفع اختلاف جایگزین به‌کار می‌رفت که بنگاه‌ها در قراردادها تصریح می‌کنند در صورت اختلاف، از یک میانجی توافق شده استفاده کنند. زندان‌های با مدیریت خصوصی در ایالات‌متحده استفاده گسترده‌ای پيدا كرده است و در انگلستان نیز با موفقیت معرفی شده است. حتی بانک مرکزی که بسیاری فرض می‌گرفتند وظیفه اصلی دولت است را یک بار بانک خصوصی سوفولک با قدرت انجام داد.

یک نسل قبل در انگلستان، مردم فکر می‌کردند در بین ده‌ها فعالیتی که دولت اداره می‌کرد فقط دولت است كه می‌تواند نامه‌ها را تحویل دهد، مکالمات تلفنی را به هم وصل کند یا زباله‌ها را جمع‌آوری کند،. اما اینک بنگاه‌های خصوصی این کارها را می‌کنند.
قلمرو برای استفاده بیشتر از نیروهای بازار آزاد در بسیاری حوزه‌های تدارک‌رسانی اجتماعی وجود دارد. دولت تمایل به تضمین کردن عرضه دارد اما او معمولا متوجه می‌شود استفاده از بنگاه‌های خصوصی برای تولید عملا کارآتر است. علت برتري بنگاه‌های خصوصی اين است كه آنها مجبورند رقابتی عمل كنند به ترجیحات مصرف‌کننده توجه کرده و نوآوری‌ها را در تجهیزات و خدمات حفظ کنند. آنها همانند عملیات دولتی در معرض اسیر شدن نیستند. ورود نیروهای بازار هر جا که ممکن باشد حتی در وظایف اصلی دولت، تصميمي‌معقول است.
اقتصاد بازار چیزی بیش از یک زندگی مادی‌گرایانه بدون احساس ‌ارائه نمی‌دهد‌.

آنچه اقتصاد بازار آزاد به مردم ‌ارائه می‌کند انتخاب‌ها و فرصت‌هاي بيشتر است. اقتصاد بازار به مردم اجازه می‌دهد تا ثروتی به دست آورند که با اين ثروت چیزهای زیادی در اختیارشان قرار می‌گيرد. در برخی موارد، اینها حقیقتا چیزهای مادی هستند. اگر یک شخص بتواند به حد کافی ثروتمند شود تا مسکن مناسب، غذای لازم، پوشاک و کفش کافی خریداری كند، همه اینها بهتر از نداشتنشان هستند. اما یک اقتصاد بازار چيزهايي بیش از این به ارمغان می‌آورد. اقتصاد بازار به مردم اجازه می‌دهد تا چیزهایی را خریداری کنند که زندگی را ارزشمند و رضایت‌بخش می‌کند. آنها می‌توانند از موسیقی لذت ببرند، با دیگران راحت‌تر ارتباط برقرار کنند، به مکان‌هایی مسافرت کنند که قبلا دور از دسترس بوده است. اینها همچنین نتیجه امور مادی هستند. اما بیانگر مادگرایی بی‌احساس نیستند چون كه شانس بهبود تعاملات اجتماعی زندگی و فرصت‌های بازکردن ذهن را می‌دهند. برای لذت بردن از موسیقی و بازدید از مکان‌های شگفت‌انگیز، به اشیای مادی نیاز داریم، اما کسی که به اینها دسترسی دارد به زندگی بدون احساس رهنمون نمی‌گردد.

ثروت ایجاد شده با اقتصاد بازار حتی فراتر از دارایی شخصی است و می‌تواند به تجربیات زندگی بیفزاید، مردم را قادر به داشتن خدمات بهتر از قبیل سلامت و تحصیلات کند. ثروت بيشتر به مردم امکان می‌دهد تا محیط اطراف را با معماری زیبا تزيين کنند. تحصیلات بهتر، درها را به روی فرصت‌های زندگی باز می‌کند و تندرستی، امکان فعالیت‌هایی از قبیل ورزش و سرگرمی را فراهم می‌سازد. عملی شدن همه اينها نیاز به کالاهای مادی دارد، اما فرصت‌هایی که در اختيارمان مي‌گذارند به هیچ وجه مادی‌گرایانه نیست.

ثروت یک ابزار است. دارنده ثروت امکان مبادله آن را با سایر چیزهایی دارد که فکر می‌کند ارزش دارند. برخی حقیقتا ثروت را برای تحصیل دارایی‌های بیشتر استفاده می‌کنند؛ اين انتخاب آنها است. برای سایرین ثروت جهت لذت بردن از هنر، تئاتر و موسیقی استفاده می‌شود. برخی ممکن است رضایتمندی خود را در اشیای زیبا از قبیل اشیای هنری قدیمی جست‌وجو کنند. ثروتی که با رشد اقتصادی به وجود می‌آيد اجازه دسترسی به همه اینها را می‌دهد و به ما اجازه می‌دهد تا شخصیت‌مان را با انتخاب‌هایی که می‌کنیم ابراز نماييم.
وقتی دولت به ما حقوقی می‌دهد، ما در قبال آن مسووليت‌هایی داریم.

دولت به ما هیچ حقی نمی‌دهد؛ اين ما هستيم كه به دولت قدرت می‌دهیم. حقوقی که ما از آن بهره مي‌بريم حقوق سیاسی نیستند که مقام دولتي سخاوتمندی به ما داده باشد؛ آنها حقوقی هستند که ما به همدیگر به عنوان موجودات انسانی مدیون هستیم. هر حقی، وظیفه مرتبط با خود را دارد. حق حياتي كه یک نفر دارد، مرتبط با تعهد سایرین است که جان آن شخص را نگیرند. حق یک نفر بر مالكيت اموال، به وظیفه شخص دیگر در ندزدیدن آن تبدیل می‌شود.

جوامع برای آسایش و راحتی زندگي، دولت‌ها را انتخاب می‌کنند هر چند در برخی جوامع بدشانس و بدبخت، دولت با خشونت بر آنها تحمیل شده است. دولت‌ها از حقوق ما ریشه می‌گیرند نه اینکه منشا حقوق ما را تشکیل دهند. در یک جامعه آزاد، انسان‌ها برای راحتی خود، حق قضاوت کردن را به یک مقام بی‌طرف واگذار مي‌كنند که از هم قطاران آنها است. انسان‌ها با همدیگر متشكل می‌شوند تا قادر به دفاع مشترک علیه تجاوز دشمنان باشند. اینگونه است که قدرت‌های در اختیار دولت به‌وجود می‌آید.
ما نسبت به همدیگر مسووليت داریم. مهم‌تر از همه اینکه ما به دیگران تعهد داریم که به حقوقشان احترام بگذاریم. اما مسووليتی در قبال دولت نداریم؛ این دولت است که در قبال انجام عادلانه و درست وظایفی که ما به آن واگذار کرده‌ایم مسووليت دارد. دولت ارباب ما نیست كه بخواهد ما را در صف نگه دارد و هر از گاهی برخی از حقوق‌مان را به خودمان بدهد. دولت خدمتکار و نوکر ما است، که توسط ما استخدام شده است تا آنگونه که تعلیم داده شده عمل کند.

در سنت قانون عرفي انگلستان اين مساله به رسمیت شناخته مي‌شود که مردم می‌توانند هر آنچه را قانون صراحتا ممنوع نکرده است انجام دهند. اما در سنت قانون ناپلئوني اروپایی، مردم فقط می‌توانند آنچه را قانون صراحتا اجازه داده است انجام دهند. این باعث می‌شود تا مردم به اشتباه تصور کنند این دولت است که به آنها این حقوق را داده است، در حالي که درست‌تر است بگويیم دولت این حقوق را به رسمیت شناخته است. مسووليت ما براي عادلانه و شرافتمندانه رفتارکردن موضوعي است که ما به سایر مردم و نه به دولت مدیون هستیم.

 

نويسنده: ماسن پيري

مترجم: جعفر خير خواهان

برگرفته: روزنامه دنیای اقتصاد

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *