در نقد رویکرد کینزین‌ها به علم اقتصاد

knowledge-as-it-isامروزه دلایل و بهانه‌های متعددی برای به چالش کشیدن اقتصاددانان کینزی وجود دارد. البته دلیل این انتقادات نقش اساسی آنها در تخریب سیستماتیک اقتصاد یا اصرار آنها بر غارت مردم آمریکا برای نجات بانک‌های بزرگ و.. نیست. علاوه برانتقادات شدید مذکور که بر این دسته از اقتصاددانان وجود دارد، می‌بایست میل ویرانگر این گروه به «پول» را نیز به اتهامات آنها افزود.

اما چالش اساسی که در این مقاله قصد داریم به آن بپردازیم این است که آنها در تمامی طرح‌های نابهنجار خود اصرار بر این ادعا دارند که اقداماتشان در غالب «علوم تجربی» قرار دارد. به دلیل احترامی که برای علم تجربی قائل هستم لازم است تا در دفاع از آن مطالبی را بیان نمایم.

اصولا ما مبتنی بر چه حقی می‌توانیم ادعای این افراد را به چالش بکشیم؟ از آنجا که رشته تخصصی نگارنده فیزیک تجربی بوده و از تجربیاتی در این حوزه نیز برخوردارم، بنابراين اعتقاد دارم که اگر در مجموع چیزی به نام علم تجربی وجود داشته باشد، شاید فیزیک تجربی بهترین مصداق آن باشد. قصد ما به مانند اقتصاددان اتریشی انکار علم بودن اقتصاد نیست، بلکه فقط بحث بر سر درک این موضوع است که اقتصاد یک علم استدلالی و علم در حوزه بررسی رفتار انسان است.

اقتصاددانان اتریشی منکر تجربی بودن علم اقتصاد هستند و به اعتقاد آنها صحت نظریات افراد تنها از طریق تائیدات تجربی ثابت می‌شود. اقتصاد در همان غالب علمی ریاضیات و منطق قرار داشته و نظریات آن بر پایه استنتاج منطقی حاصل از یکسری اصول بدیهی است و گرچه بعضی مواقع به صورت تاریخی تفسیر می‌شود، اما هرگز به طور تجربی مورد تحقیق قرار نگرفته است. به عبارت دیگر ما به دنبال تائید تجربی این نیستیم که در یک فضای دو بعدی کوتاه‌ترین مسیر بین دو نقطه خط مستقیم میان آن دو است.

در اینجا باید اشاره کرد که برخلاف بسیاری دیگر، اقتصاددانان اتریشی تحت فشار اثبات‌گرایی منطقی که ویرانی‌های زیادی را برای چشم‌انداز ذهنی ما به همراه آورد، قرار نگرفته اند. اثبات گرایان منطقی در تلاش‌اند تا از متافیزیک دوری گزینند تا از بعد متعالی فرار کرده و اینگونه جهانی از تفکرات غیرمادی را تا ابد از پیش پای خود بردارند. لذا در همین راستا یک معیار غیرقابل‌انعطاف برای علم در نظر گرفتند: شناخت پدیده‌ها تنها در صورت تائید تجربی آنها رخ می‌دهد.

اما ناگهان شاخه‌های قدیمی و معززی مانند تاریخ، اخلاق و الهیات خود را به عنوان مهمانی ناخوانده در میان دیگر رشته‌های علمی یافتند. حتی نوعی لرزش در بنیان‌های علوم ریاضی احساس شد، اما اندکی بعد منطق برای نجات خود پا به عرصه گذاشت. معیار اثبات گرایان خواسته‌های خود آنها را برآورده نکرد و در مقام رد خود ظاهر شد. پس از اندکی این گرایش مبدل به یک اثر باستانی مفرح در کتب فلسفه دوره‌های لیسانس دانشگاه‌ها گردید.
اما دانشمندان هرگز از تاریخ درس نمی‌گیرند و به همین دلیل تا به امروز نیز اصرار بر این تعصب فراگیر دارند که تنها علوم «واقعی»، تجربی محسوب می‌شوند. کینزین‌ها هم که خود را جزو عالمان اقتصادی می‌دانند اقدام به نقد اقتصاددانان اتریشی به دلیل رویکرد‌های «غیر علمی» شان کرده‌اند ، اگرچه شایان ذکر است که کینزی‌ها علمی بودن را صرفا اثباتی بودن می‌دانند و افکار خود را که مبتنی بر منطق و استنتاج است را غیر مهمل و لذا افکار اقتصاددانان اتریشی مهمل و خرافه می‌خوانند. کینزی‌ها همچنین خود را به دلیل برخورداری از زمینه مستحکم حقایق و تائیدات تجربی، عالمان تجربی می‌دانند.

اما در این بین جا دارد که به نکته جالب و مهمی اشاره کنیم. با توجه به اینکه بنده در مجموع یک فیزیکدان هستم نه یک اقتصاددان حرفه‌ای، به همین دلیل نسبت به برخورد با نظریات یک علم تجربی آشنا هستم و دانشمند تجربی به حساب خواهم آمد. در این راستا اگر می‌خواهیم معیار و ضوابط دقیقی داشته باشیم می‌بایست نظریات و رویه‌هایی که در پیش‌بینی مسائل ناکام‌اند را کنار بگذاریم. این موضوع کمترین خواسته ما از کینزین‌هایی خواهد بود که خود را در رده دانشمندان تجربی قرار می‌دهند. بنابراین بهتر است به سوابق گذشته هر دو طرف رجوع کنیم.

ابتدا شاید این سوال مطرح شود که نگارنده چگونه با اقتصاددانان اتریشی آشنا شده است؟ من نیز به مانند بسیاری از مردم، از طریق ستاد انتخاباتی ران پائول با این مکتب آشنا شدم. ران پائول در مبارزات خود از تورم، پول قوی، فدرال رزرو، سیکل‌های تجاری و نیز فاجعه اقتصادی صحبت کرد که در صورت عدم اصلاح روش‌ها، با آنها مواجه خواهیم شد. البته ران پائول به دلیل دیدگاه‌هایش توسط دیگر نامزد‌ها این طور تمسخر می‌شد که «او از چه چیز حرف می‌زند؟». مطبوعات غالب و اصلی نیز او را نادیده گرفتند، اما به اعتقاد بنده سخنان او جای تامل بسیار داشت.

پس از آن به موسسه میزس و انبوه منابع مطالعاتی آن مراجعه نموده و به نظریه سیکل‌های تجاری مکتب اتریش اعتقاد راسخ پیدا کردم. اقتصاددانان اتریشی یکصدا و در سازگاری کامل با عقاید ران پائول مبنی بر پیش‌بینی یک بحران مالی جدی به عنوان پیامد غیرقابل اجتناب سیاست‌های پولی و مالی بودند. بسیاری از طرفداران مکتب اتریش برخی جزئیات این بحران از جمله ترکیدن حباب مسکن را پیش‌بینی کرده بودند که از جمله آنها می‌توان به گری نورث (Gary North)، بیل بانر (Bill Bonner)، پیتر شیف (Peter Schiff) و فرانک شوستاک (frank Shostak) اشاره نمود.

حال ببینیم در مورد کینزین‌ها قضیه از چه قرار است. نظریات آنها چه نقشی در پیش‌بینی بزرگترین بحران مالی، حداقل از زمان رکود بزرگ، ایفا کرده است؟ شاید بتوان گفت که نظریات تجربی هم در صورت پیش‌بینی وقایع یا بحران‌ها ارزشمند خواهند بود. البته اگر چیزی را پیش‌بینی کنند.

اما ببینیم اظهارات ایراد شده از سوی کینزین‌ها و حتی یک از برجسته‌ترین آنها چه بود. آلن گرینسپن مکررا وجود هرگونه حباب مسکن را انکار کرد. در نیمه اول سال گذشته نیز بن برنانکی و هنری پالسون مدام در پی اطمینان دادن نسبت به این موضوع بودند که اساس اقتصاد محکم و استوار است، بانک‌ها قادر به پرداخت قروض خود بوده و از بحران وام‌های بی‌پشتوانه جلوگیری به عمل آمده است. اقتصاددانان برجسته نیز اگرکه واقعا نگران اوضاع بودند می‌بایست دست به اقداماتی می‌زدند که نزدند. در این بین تنها نوریل روبینی به اوضاع واکنش نشان داد و اظهاراتی مخالف دیگر کینزین‌ها ایراد کرد.

اما ناگهان اوضاع به هم ریخت و صد البته اگر همین افرادی که تا چندی پیش اوضاع نابسامان اقتصادی را انکار می‌کردند، فورا 700میلیارد دلار را به هرکجا که که تمایل داشتند تزریق نکرده بودند، تمام اقتصاد جهان در عرض چند روز متلاشی می‌شد!!

روز پس از تصویب این طرح و در یک جلسه پرسش و پاسخ، بنده در همین ارتباط سوالی از یک اقتصاددان کینزی پرسیدم. این فرد مشغول مباحثه با والتر بلاک و انتقاد از دیدگاه‌های اتریشی او پیرامون جایگاه علمی اقتصاد بود. من نیز به سراغ او رفتم تا دریابم که آیا رویکرد او تجربی است یا خیر؟ آیا این بحران را به درستی پیش‌بینی کرده بود؟ از آنجا که اتریشی‌ها به‌درستی این بحران را پیش‌بینی نموده بودند، لذا این اقتصاددان کینزی هم در مقام پاسخ برآمد.

به گفته او، اقتصاد‌های مختلف مانند آب و هوا از نظام پیچیده‌ای برخوردارند و همیشه نمی‌توان صحیح پیش‌بینی کرد. نمی‌توان کارشناس هواشناسی را به دلیل یک پیش‌بینی غلط به قتل رساند.

حال باید اضافه کرد که اگر کارشناس صرفا پنج درجه در پیش‌بینی دمای هوا اشتباه کرده باشد، چندان مهم نیست. اما اگر او برای مثال در پیش‌بینی یک تندباد شدید به وسعت تگزاس که به سمت نیویورک در حرکت است اشتباه کند، آنگاه نه تنها در پیش‌بینی شکست خورده، بلکه به وضوح وجود آنرا هم تا لحظه وقوع انکار کرده به همین جهت باید به سراغ کارشناس دیگری رفت.

اقتصاددانان اتریشی این تندباد را پیش‌بینی کرده و وقوع نوع شدید آنرا مسلم می‌دانستند، اما نسبت به زمان وقوع آن آگاه نبودند. در حالی که کینزین‌ها در کل منکر وجود آن بودند. اقتصاددانان اتریشی بر عکس کینزین‌ها مدعی رویکرد تجربی در علم اقتصاد نیستند. آنچه برای من به عنوان یک محقق تجربی کنایه آمیز است، حرکت کینزین‌ها در مسیری کاملا اشتباه و در عین حال صحت پیش‌بینی اقتصاددانان اتریشی بود.

این وضعیت برای بحران حاضر چندان جدید محسوب نمی‌شود. لودویگ فون میزس نیز بحران بزرگ را پیش‌بینی کرده بود، در حالی که ایروینگ فیشر که به شدت هم مورد احترام کینزین‌ها قرار دارد در پیش‌بینی آن ناموفق بود.

این کینزین‌ها بودند که یک رکود شدید را پس از جنگ جهانی دوم و در صورت کاهش مخارج دولت، وعده می‌دانند. وعده‌ای که تحقق نیافت. رئیس فدرال رزرو، آرتور برنز نیز به مورای روثبارد اطمینان داده بود که تداوم تورم رکودی غیرممکن است.

با گذشت زمان پیش‌بینی‌ها و ادعاهای اقتصاددانان کینزی و جریان غالب اقتصاد( که همواره مکتب اتریش را به غیر علمی بودن متهم می‌کردند) به طور کلی به واسطه وقایع تاریخی رد شدند. با این وجود همچنان در تلاش برای مطرح نمودن افکار پوچ و تحمیل ایده شکست خورده استفاده از قدرت دولت هستند. پال فیرابند در جایی اشاره کرده است که «وجود نقص و نارسايی در علم ایراد مهمی نیست، مشکل واقعی هنگامی است که این نارسايی‌ها با درماندگی و چهره حق به جانب گرفتن همراه باشد».

شاید بتوان یک نکته دیگر را نیز به این جمله اضافه کرد که مشکل واقعی هنگامی است که نارسايی، درماندگی و چهره حق به جانب گرفتن را با نیرو و قدرت دولت همراه کنیم.

در نهایت باید اشاره کرد که اصرار ما بر محدودکردن نظریات اقتصاددانان کینزی و افرادی است که ادعای رویکرد تجربی در اقتصاد را دارند. تاریخ بشر خود منکر اینگونه ادعاهای واهی بوده و هست. همچنین می‌بایست تلاش خود را بکار بندیم تا این قبیل افکار باعث لکه‌دار شدن واژه پسندیده علم تجربی نگردند.

 

نوشته: بنجامین ریچاردز

مترجم: محمد امین صادق‌زاده

برگرفته: دنیای اقتصاد

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *