نوشته زير معرفي كتاب و به نوعي نقدي است كه جرمي لات بر دايرهالمعارف ليبرتارينيسم (آزاديخواهي) ويرايش روناد هامووي نوشته است.
ليبرتارينيسم چيست و چه كسي را ميتوان ليبرتارين به حساب آورد؟ سالهاي سال آناركوكاپيتاليستها، ميناركيستها (ليبرتارينهايي كه از ايده دولت حداقلي حمايت ميكنند)، Randroidها (پيروان آين رند فيلسوف آمريكايي كه از آبژكتيويستهاي معروف است و خودخواهي را بالاترين نيكي ميداند)، آنارشيستهاي جوان و هواداران واقعي لسهفر براي يافتن پاسخ اين سوال، پرشورانه به بحث و جدل پرداختهاند. حال اين افراد براي يادآوري و مرور مباحثات قديميشان ميتوانند به دايرهالمعارف ليبرتارينيسم مراجعه كنند.
در اين دايرهالمعارف اصل، بر اين گذاشته شده كه در مواردي كه تعريف مشخصي وجود ندارد، پاسخ مشخصي داده نشود! به همين دليل است كه مدخلي براي «ليبرتارينيسم» ايجاد نشده است. خوانندگان براي كسب اطلاعات راجع به ليبرتارنيسيم ناچارند كه به مدخلهاي «نقد ليبرال بر ليبرتارينيسم»، «ليبراليسم كلاسيك»، «ليبراليسم آلماني»، «آزادي در دوران باستان»، «جان لاك» و به مقدمه دايرهالمعارف رجوع كنند.
نبود مدخل ليبرتارنيسيم در دايرهالمعارف ليبرتارينيسم عجيب به نظر ميرسد. قابل تصور نيست كه هر كدام از دايرهالمعارفهاي محافظهكاري، فاشيسم، فمينيسم و بوديسم مدخلي به نام خودشان نداشته باشند. جالب اين كه در دايرهالمعارف ليبرتارينيسم مدخلهايي براي سه مورد از چهار مورد بالا وجود دارد و علاوه بر اين مدخلي با عنوان «نقد محافظهكارانه ليبرتارينيسم» را هم ميتوان اضافه كرد. پس طبيعي است كه اين سوال پيش بيايد كه «ليبرتارينيسم چيست؟»
در مقدمه دايرهالمعارف به اين سوال كه «ليبرتارينيسم شامل چه چيزهايي ميشود؟» اينگونه پاسخ داده شده است: «پاسخ به اين سوال پيچيدهتر و عميقتر از آن است كه تصور ميرود». شايد پاسخ به اين سوال سخت باشد، اما نميتواند عميق باشد. استنن ديويس از دانشگاه منچستر 5 روش براي تحليل «ايدئولوژيهاي اصلي مدرنيته» ارائه ميكند و در نهايت از ارائه تعريف دقيقي براي ليبرتارينيسم عاجز ميماند. من بر اين عقيدهام كه در مورد ليبرتارينيسم تعريف دقيقي كه مورد قبول همه باشد، وجود ندارد. به قول معروف چهار ليبرتارين، پنج عقيده متفاوت دارند.
با اين وجود، چيزي كه مقدمه دايرهالمعارف مذكور به ما ميگويد اين است كه ليبرتارينيسم بسيار گسترده است.
ليبرتارينيسم «يكي از اجزاي اصلي فضاي سياسي و انديشه است … و در يك زمان واحد هم نقش يك جنبش در سياست، هم نقش يك مكتب در فلسفه و هم نقش مجموعهاي از تجويزهاي سياستي را ايفا ميكند و پيروان آن در مباحثات سياسي و فكري در بسياري از كشورها حضور پررنگي دارند». البته نبايد از اين نكته غفلت كرد كه اين حضور، حضوري تاثيرگذار است. به عنوان مثال، در صحنه سياسي آمريكا ميتوان به ياد آورد كه هر مخالفت جدي اما ناموفق با طرح نجات يا از طرف محافظهكاران عبوس و يا از طرف ليبرتارينهاي عصباني اعلام ميشد.
با وجود اينكه ليبرتارينيسم به تازگي در سطح جامعه مطرح شده است، اما نميتوان آن را ايدئولوژي دانست كه تحت تاثير افكار فريدمن ايجاد شده باشد. همانطور كه پروفسور ديويس ميگويد ليبرتارينيسم معاصر، تجلي نهايي يك پديده فكري، فرهنگي و سياسي است كه حتي اگر نگوييم از مدرنيته قديميتر است، همپاي مدرنيته قدمت دارد… طوري كه ميتوان گفت ليبرتارينيسم آخرين فصل از داستاني طولاني در جهان آنگلو ساكسون است كه تا ليبراليسم كلاسيك قابل رديابي است. بهطور مثال كتاب ثروت ملل آدام اسميت پيش از نوشتن قانون اساسي آمريكا به بازار آمده بود.
البته واضح است كه تمام ليبرتارينسيتها با اين نظر موافق نيستند. بسياري از ليبرتارينهاي راديكال بسياري از اصول ليبراليسم كلاسيك را ضعيف و نامناسب ميدانند. در مدخل موري روتبارد كه برايمان دوهرتي مورخ ليبرتارين نوشته است به اين نكته اشاره شده است: «روتبارد اعتقاد داشت كه حتي بتهاي اقتصاد آزاد چون آدام اسميت نيز نسبت به پيشرفتهاي پيش از خودشان در تفكر اقتصادي، عقب گرد كردند.»
ميتوان راديكالها را جدي نگرفت اما نگارنده بر آن است كه تمايز قايل شدن ميان ليبرالهاي كلاسيك و مدرن، اشتباه نيست. به مناسبت چاپ جديد كتاب اسميت در سال 1999، يكي از مقالهنويسهاي هفته نامه ليبرال كلاسيك انگليسي (اكونوميست) به درستي ادعا كرد با وجود اين كه آدام اسميت در مورد مضرات اين كه دولت به عنوان توليدكننده وارد عمل شود به تناوب اخطار ميدهد، اما نقش گستردهاي براي دولت درنظر ميگيرد. او فراهم كردن آموزش عمومي به خرج جامعه، چيزي شبيه به قانون ضدتر است و ايجاد جاده، پل و موارد اين چنيني كه بخش خصوصي تقبل نميكند را برعهده دولت ميداند. مقالهنويس اكونوميست حتي ادامه ميدهد: «ممكن است كه در بلندمدت، كتاب آدام اسميت پايهاي روشنفكرانه براي دولت بزرگ به شمار آورده شود.»
متاسفانه كمي از بحث دور شديم اما چارهاي نيست. دايرهالمعارف ليبرتارينيسم را ميتوان به عنوان مرجع، مورد استفاده قرار داد اما ميتوان به آن بهعنوان منبعي براي رفع كنجكاويهاي روشنفكرانه نيز نگاه كرد. البته با كمي اغماض ميتوان اين دايرهالمعارف را به عنوان نماينده تفكر و تاريخ ليبرتارينيسم هم به حساب آورد.
اغلب چهرههاي اصلي ليبرتارين در اين دايرهالمعارف آورده شدهاند. اما در برخي موارد، اشارات ناكافي است. مثلا مدخل رون پاول (كانديداي رياستجمهوري اخير آمريكا كه ديدگاههايي ضد جنگ داشت و برخي از جمله موسسه Cota كه دايرهالمعارف مذكور را منتشر كرد ديدگاههاي او را در مورد مهاجرت و مسايل اجتماعي عوامفريبانه ميدانستند) كه ديويد بوآز معاون اجرايي رييس موسسه Cato نوشته است، بسيار كوتاه است درحالي كه در دايرهالمعارف مذكور به مواردي از انقلاب فرانسه، و پپورينيسم گرفته تا آثار نات ويكسل اقتصاددان سوئدي به تفصيل پرداخته شده است.دايرهالمعارف ليبرتارينيسم ميتواند براي تمام ليبرتارينها، علاقهمندان جدي تاريخ عقايد و تمام كساني كه كنجكاوند بدانند ليبرتارينها در مورد مساله به خصوصي چگونه ميانديشند جذاب باشد. اما اين دايرهالمعارف بايد با ديد انتقادي مورد استفاده قرار گيرد.
نویسنده: جرمي لات (نويسنده كتاب داستان معاونت رياستجمهوري (تومان نلسون) و وبلاگنويس است.)
مترجم: پريسا آقاكثيری
برگرفته: دنیای اقتصاد
Hits: 0