piketty-capitalکتاب اقتصادی توماس پیکیتی، اقتصاددان فرانسوی یکباره شهرت یافت. “سرمایه در قرن بیست و یک”، که نخست به فرانسوی و سپس در ماه مارچ سال گذشته (2014 میلادی) بزبان انگلیسی در فرانسه بچاپ رسید، بسرعت در میان کتابهای پرفروش جهان قرار گرفت و عنوان و موضوعات زیر بحث آن؛ “چشم انداز برای نابرابری جهانی”، بزودی محور بحثهای گسترده و داغ اقتصادی گردید. برخی ها آنرا نوید بخش میپندارند و تعدادی هم آنرا مستندی برای تغییر دیدگاه و تمرکزات سیاستهای اقتصادی میدانند. اکونومست او را “کارل مارکس جدید” مینامد، اما چرا؟

 

“سرمایه” ثمره زحمات بیش از یک دهه تحقیق آقای پیکیتی و تعدادی دیگری از اقتصاددانانی است که تغییرات تاریخی در تمرکز درآمد و ثروت را به کاوش گرفته اند. با استفاده ازین داده های بدست آمده از تحقیقات گسترده و درازمدت یک دهه‌ی، آقا پیکیتی تکامل نابرابری اقتصادی را از آغاز دوره انقلاب صنعتی به ارزیابی و نقد گرفته است. در قرن هجدهم و نزدهم میلادی، جوامع اروپای غربی بشدت نابرابر و نامتعادل بودند. ثروت خصوصی بمراتب بیشتر از درآمد ملی و منحصر در دست چند خانواده ثروتمند و اشرافی بود. این روند تا زمانیکه صنعت سازی دستمزد کارگران را اندکی افزود، هم ادامه داشت. تنها هرج و مرج جنگهای جهانی اول و دوم و رکود اقتصادی روند آنرا اندکی مختل ساخت. مالیات بالا، تورم، ورشکستگی اقتصادی و رشد دولتهای رفاه موجب کوچک شدن ثروت شد تا حالتیکه درآمد و ثروت نسبتا بشکل تساوی گرای توزیع شد. اما شوکهای اقتصادی اوایل قرن بیستم، کم کم ناپدید شد و با گذشت زمان ثروت دوباره در حال اندوخته شدن و انحصار است. در بسیاری موارد آقای پیکیتی معتقد است که اهمیت ثروت در اقتصادهای نوین دوباره به همان سطوح قبل از جنگ جهانی اول روان است.

ازین تاریخچه، آقای پیکیتی نظریه بزرگ سرمایه و نابرابری را استنتاج میکند. به عنوان یک قاعده کلی، ثروت سریعتر از بازده اقتصادی رشد میکند. او این مفهوم را در قالب R > G (که R یعنی نرخ بازگشت و G هم نرخ رشد اقتصادی) تشریح میکند. اگر سایر موارد را مساوی در نظر بگیریم، رشد سریعتر اقتصادی اهمیت ثروت را در جامعه کاهش میدهد، در حالیکه رشد کند، آنرا افزایش میبخشد و تغییرات جمعیتی که رشد جهانی را کند میسازد هم ثروت را برجسته تر میسازد. اما هیچ نیروی طبیعی برای مقاومت در برابر تمرکز مداوم ثروت وجود ندارد. تنها فشارهای متواتر رشد سریع ناشی از پیشرفت تکنولوژیکی و یا افزایش جمعیت و یا هم مداخله دولت میتواند مانع برگشت اقتصادها به دوره “سرمایه داری پدرسالانه” که مایه نگرانی کارل مارکس بود، شود. توماس پیکیتی، کتابش را با این توصیه به پایان میرساند که دولت ها باید از همین حالا با اتخاذ سیاست مالیات جهانی بر ثروت اندوزی، برای جلوگیری از افزایش نابرابری که بالآخره منتج به بی ثباتی اقتصادی یا سیاسی میشود، وارد اقدامات عملی شوند.

این کتاب بشکل تعجب آوری، مورد نقد و انتقاد قرار گرفته است. برخی در شگفت اند که آیا دیدگاه آقای پیکیتی در رابطه با اینکه آینده هم همانند گذشته خواهد شد، حق بجانب است. نظریات استدلال میکند که با اندوختن ثروت بیشتر، کسب بازده بیشتر از آن باید سخت و سخت تر شود. و امروز بسیاری از ثروتمندان، ثروت خود را از راه کار بدست آورده اند، نه از طریق ارث بری. دیگران استدلال میکنند که توصیه های سیاستی آقای پیکتی بیشتر ایدئولوژیکی اند، نه اقتصادی و آسیب آن نسبت به خوبی هایش بیشتر خواهد بود. اما بسیاری از منتقدان، باوجود این هم نظریات نیکی در قالب داده ها و تحلیلها برای این کتاب دارند. اینکه آقای پیکیتی آیا در راستای تغییر سیاست های اقتصادی موفق میشود یا نه، اما او بر دیدگاههای هزاران تن از خوانندگان و تعداد زیادی از اقتصاددانان که در رابطه با این مسائل می اندیشند، بسیار تاثیر گذار بوده است.

 

برگردان: ابتهاج عبیدی

برگرفته از: اندیشکده اقتصاد و سیاست (لینکهای منابع درین وبلاگ هست)

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *