قیمتها از کجا ميآیند، و با چه شرایطی ناعادلانه ميشوند؟
همه ما در خصوص اینکه قیمتها چه اندازه باید باشد آرزوهای متضاد و عجیبی داریم. از اتفاقی که برای قیمتهای غذا و گاز میافتد خشمگین میشویم و معتقدیم که این قیمتها نباید بالا برود. در عمل ما خواهان کاهش قیمت آنها هستیم و البته در طول حدود دو دهه قبل این قیمتها کاهش یافتهاند. این اتفاق خوشایندی است. درست است؟ و معتقدیم که جهان باید آنطوری باشد.
اما درباره قیمت خانه چطور؟ این مساله متفاوتی است. هنگامی که قیمتها کاهش مییابند، مردم به وحشت میافتند گویی که جهان رو به پایان است. با خود میگوییم که چگونه ممکن است که قیمت خانه من کاهش یابد؟ و معتقدیم که جهان نباید اینگونه باشد و هر کسی میداند که قیمت خانه موظف است که همواره و مسلما تا ابد بالا، بالا و بالاتر برود.
در مورد سهام هم همینطور. ما دوست داریم وقتی صفحه اینترنت را باز میکنیم مشاهده کنیم که قیمت سهام همواره بالا و بالاتر میرود و زمانیکه که قیمت آنها کاهش مییابد از کوره در میرویم و خواهان عدل و انصاف میشویم.
اکنون فکر کنیم که این مساله چقدر عجیب است. چه نظریهايی در جهان معتقد است که قیمت خانه و سهام همواره بالا رود در حالیکه قیمت غذا و گاز همیشه پایین بیاید؟ واقعا منطقی نیست. قیمت به وسیله قانون طبیعی تنظیم نمیشود و نیز روند قیمتها مانند حرکت ستارگان نیست که از روند از پیش تعیین شدهای تبعیت کند. قیمتها چیز خاصی نیستند تنها درجه و نسبت توافق بین خریدار و فروشنده را عوض میکنند و نشان دهنده بسیاری از عوامل هستند.
چرا انتظار داریم که بعضی قیمتها پایین بیاید و برخی افزایش یابد؟ همه اینها به این بستگی دارد که شما تولیدکننده هستید یا مصرفکننده؟ در نقش مالک خانه در حکم تولیدکننده هستیم به این معنی که خانه را به این امید نگه میداریم که روزی آن را بفروشیم. در مورد سهام نیز به همین شکل است. به دلیل اینکه صاحب آن هستیم خواهان افزایش قیمت هستیم چرا که از فروش آنها سود بدست میآوریم. از طرف دیگر در مورد کالاهای دیگری که قصد خرید آنها را داریم از قبیل گاز و غذا، خواهان این هستیم که قیمتها تا حد ممکن پایین باشد تا از طریق آن پسانداز کنیم.
بنابراین آنچه که اینجا دخیل است، نفع شخصی است. به این مساله توجه کنید که شخصی میخواهد برای اولین بار خانه بخرد. این فرد خواهان قیمت پایین است یا بالا؟ پاسخ روشن است. این شخص قیمتهای پایین را میخواهد، برای او «خرابی بازار مسکن» واقعا ورشکستگی محسوب نمیشود بلکه یک امتیاز است. اما به محض اینکه این فرد مالک خانه میشود وضع تغییر میکند و او اکنون خواهان افزایش قیمت است.
به مورد صاحب پمپ گاز توجه کنید، اگر او تاثیری بر میزان فروش نداشته باشد، خواهان کاهش قیمت است یا افزایش قیمت؟ البته که او بالاترین قیمت ممکن را میخواهد.
چانهزنی با یکی از فروشندگان غیرقابل تحمل ماشین را به خاطر میآورم که ماشینی توجه مرا جلب کرده بود و بیان کردم که نمیتوانم از عهده پول آن برآیم. فروشنده سوال کرد که چه میزان حاضری برای آن بپردازی. بیان کردم صفر دلار. فروشنده طوری به من نگاه کرد که گویا من دیوانه هستم در صورتی که من حقیقت را گفته بودم. من به او گفتم که میدانم که انتظار داشتید بگویم یک تریلیون دلار و او با اکراه این حرف را تایید کرد. سوال این است که چگونه کسی که حاضر به پرداخت صفر دلار است با کسی که حاضر به دریافت یک تریلیون دلار است به توافق میرسند؟ تنها نقطه تلاقی که پیدا میکنید (و در آن نقطه مبادله شکل ميگیرد)، نقطهای است که ارزش ماشین برای من بیش از پولی باشد که پرداخت میکنم و برای فروشنده ارزش پولی که دریافت میکند بیشتر از ارزش ماشین باشد. نتیجه نهایی قیمت نامیده میشود.
همین حالت برای تمام بازارها صادق است. کار نامعقولی است که سیاست ملی تنها منافع یک طرف مبادله را در نظر بگیرد. تلاش برای بالا نگهداشتن قیمت مسکن خریداری که برای بار اول خانه میخرد را فریب میدهد و نیز پایین نگهداشتن قیمت، مالک کنونی خانه را فریب میدهد و همینطور بالا نگهداشتن قیمت غلات به نفع تولیدکننده و به ضرر مصرفکننده است. تعدادی از شرکتهای گاز ممکن است قیمتهای بالا را دوست داشته باشند درحالیکه مصرفکنندگان از این قیمتها متنفرند. از طرف دیگر تحمیل قیمتهای پایین گاز ممکن است باعث شادی مصرفکنندگان شود اما ممکن است تولیدکنندگان از طریق تعطیل کردن فعالیتشان از ضرر بیشتر جلوگیری کنند که این امر به نفع هیچکس نیست. و باعث ميشود که جامعه ضرر کند.
تنها پاسخ ممکن ، اجازه به قانون بازار آزاد است. یعنی مردم باید درباره قیمتهایی که میخواهند بپردازند یا بپذیرند خودشان به توافق برسند. مفاد این توافقها باید به انعطافپذیری خودارزیابی بشری باشد به این معنا که با در نظر گرفتن اهمیت مبادله انجام شده و بدون تاثیر گذاشتن بر مفاد توافق، باید برای تغییر نظراتمان آزاد باشیم.
این تنها چیزی نیست که مناسب با ضرورتهای آزادی باشد(هر نوع تلاشی برای کنترل قیمتها، بر روی آزادی ما در به توافق رسیدن بر سر قیمتها تاثیر میگذارد) بلکه همچنین برای خوب عمل کردن یک اقتصاد ضروری است. به این دلیل است که قیمتها بسیار تحت تاثیر عواملی از قبیل موجودی منابع، ارزشگذاری ذهنی مصرفکنندگان و بازدهی کسبوکار، قرار میگیرند. قیمتهایی که در بازار پذیرفته میشوند باید این شرایط را تحمل کنند. حتی در صنایع بزرگی مانند نفت که تفاوت بین درآمد و هزینه میتواند به طرز شگفتآوری کم باشد، حتی نظارت کوچک و تغییر مالیات میتواند باعث ورشکستگی شرکتها شود.
قیمتها در توزیع منابع محدود برای نیازهای نامحدود تعیین کننده هستند و نیز در نحوه استفاده از کالاها تاثیرگذارند، اینکه آیا کالاها را حفظ کنیم یا اینکه خیر، ناشی از قیمتهای کالاها است. متوجه خواهید شد که قیمتهای بالاتر گاز تصمیم شما را برای اینکه کجا بروید و چه کاری انجام دهید، تغییر میدهد و این امر خوبی است. قیمتهای بالاتر نیاز به محافظهکار بودن را نشان میدهد (بدون اینکه نیازی به دستورات غیرعملی دولت باشد). از دیدگاه تولیدکننده نیز قیمتهای رایج اطلاعاتی را برای پیشبینی کردن سود آینده و همچنین تصمیمات سرمایهگذاری در زمان حال، در اختیار وی قرار میدهد.
اکنون میخواهیم به موضوع عدالت بپردازیم. ما فکر میکنیم که میدانیم قیمت عادلانه چیست. آیا واقعا میدانیم؟ و آیا میدانیم چه چیزی عدالت در قیمتها را مشخص میکند؟ اولین چیزی که به ذهن من میرسد داستان «گنج پنهان در خاک» است. صاحب زمینی ناشناخته هر روز در جایی زندگی میکند که گنجی در آنجا نهفته است، اما وی هیچ اطلاعی در مورد گنج ندارد، اما شخص دیگری از این گنج مطلع است و این شخص هرچه دارد میفروشد و به در خانه فرد میآید و میگوید حاضر است زمین او را بخرد و او نیز میفروشد. بیایید شفاف باشیم. مرد مالک اطلاعی از وجود گنج نداشت و خریدار نیز از بیم آنکه باید قیمت بالایی بدهد چیزی به او نگفت. ممکن است امروز مردم بگویند سر مالک کلاه رفته است اما قضاوت معروف مسیح در این مورد چیز دیگری است. مسیح، خریدار را به عنوان فردی عاقل و عمل او را به عنوان عملی اخلاقی معرفی میکند. جالب است. این طور نیست؟
آیا در این مبادله عدالت برقرار است و چرا؟
به طور قطع این معامله عادلانه است. زیرا آنها داوطلبانه این مبادله را انجام دادند و شرایط را قبول کردند و این تمام مطلب است.
همانطور که برناردینو (ناظر باهوش مطالعات اقتصادی) بیان کرد، هیچ راهی برای مشاهده قیمت موجود و تعیین عادلانه یا ناعادلانه بودن آن وجود ندارد. او میگوید:
آب در جایی که فراوان باشد معمولا ارزان است و فقط در کوهستان و جاهای دیگر اینگونه است. در حالیکه آب ماده کمیابی است و ممکن است اتفاق بیفتد که در جایی به دلیل فراوانی طلا، باارزشتر از طلا باشد.
اسکولاستیکهای متاخر(پیروان توماس آکویناس) همگی معتقدند که قیمت عادلانه موقعیت ثابتی ندارد و به ارزیابی عمومي تجار بستگی دارد. لویس دمولینا این نکته را اینگونه جمعبندی کرد که قیمت عادلانه یا ناعادلانه سنجیده میشود نه به خاطر طبیعت و ذات خود کالاها (چرا که این امر ما را وادار میکند که آنها را بر اساس اصالت و کمالشان ارزیابی کنیم) بلکه به دلیل توانایی آنها در خدمت به مطلوبیت بشری. به عبارت دیگر در توانایی آنها در ارضاي اذهان مردم. و این چیزی است که انسان آن را ميپسندد، بنابراین انسانها قیمت را در بازار و مبادلات، جستجو ميکنند.
راههایی برای ناعادلانه شدن قیمت وجود دارد. یکی از آنها تقلب و کلاهبرداری در جریان مبادله است. همچنین راههای بسیار دیگری هم برای ناعادلانه شدن قیمتها وجود دارد، مثلا همچنين قیمتها میتوانند در نتیجه اموری اجباری از قبیل کنترل قیمتها یا مالیاتبندی و یا محدودیتهای اعمال شده از جانب دولت یا نهادهایی خاص بر عرضه و تقاضا تعیین شوند، یا اینکه تحت تاثیر این امور قرار بگیرند. پشت هر کدام از اینها اعمال زور وجود دارد. گروهی از مردم(شامل دولتمردان، سیاستمداران و یا …) به گونهای در حال دستور دادن و یا ایجاد محدودیت هستند که در تضاد با انتخاب آزاد است. مسلما این امر عادلانه نیست. چرا که آزادی انتخاب انسانی را از بین برده و یا محدود کرده است.
به این اندازه که درباره قیمتهای ناعادلانه بنزین اعتراض میکنیم، نیاز داریم تا به محدودیتهای پالایشگاهها یا محدودیت استخراج و حفاری نیز توجه کنیم و همینطور نقش مالیاتهای بالای گاز را در افزایش قیمتهایی که تحت شرایط مبادله آزاد هستند، بررسی کنیم.
کسانی که اعتقاد دارند(آگاهانه یا ناآگاهانه) تمام قیمتها باید به سود منافع اقتصادی ویژه آنها باشد و به ضرر دیگران، این امر را با مقوله عدالت قاطی نکنند.
قیمتهای رایج در اقتصادی مبتنی بر آزادی، مظهری از توافقات جمعی است که تنها مستلزم دخالت مردمياست که دارای ارادهای آزاد هستند.
نوشته: جفری تاکر (سردبیر سایت میزس)
مترجمان: آمنه حسینی، علی کیوان پناه
برگرفته: تارنمای روزنامه دنیای اقتصاد
بازدیدها: 0