هدایت یک کسبوکار کوچک میتواند گیجکننده باشد. بسياري از صاحبان کسبوکار تنها به قدری موفق هستند که کسبوکارشان را بهکل رها نکنند و ضرر ندهند. مسیر پیش روی کسبوکارهای کوچک مبهم و پرخطر است. آیا کسبوکارتان را باید به امید آینده باز نگه دارید یااینکه باید همین حالا از آن دست بکشید؟
چه زمان درخواهید یافت که موفق بودهاید یا نه؟ دراین مقاله 12 نشانه را پیش رویتان میگذاریم که به شما میگوید کسبوکارتان تنها نبردی برای ادامه بقا است یا توانستهاید فراتر از آن حرکت کنید.
1. وقتی به تعطیلات رفتهاید، باز هم شرکتتان درآمد کسب میکند.
وقتی به تعطیلات میروید و شرکتتان همچنان پولساز است، یعنی شما واقعا يك شرکت به راه انداختهاید و فقط صاحب شغل نیستید. پریگ آرنوفـفن از شرکت ماونز و موگولز میگوید: «من شرکت خودم را دهسال قبل شروع کردم. من و شوهرم در جشن تولد چهلسالگیام یک ماه به تعطیلات رفتیم.
من واقعا نمیدانستم که وقتی پس از یک ماه بازگردم، آیا هنوز کسبوکاری برایم باقی مانده است یا نه. اما وقتی بازگشتم، دیدم نه تنها شرکت در غیاب من باقی مانده، بلکه حتی پیشرفت هم کرده است.»
2. در صدر نتایج جستوجو هستید.
شاهراههای اصلی عصر دیجیتال موتورهای جستوجویی همچون بینگ، گوگل و یاهو هستند. برخی از صاحبان کسبوکار احساس میکنند وقتی در صدر نتایج جست و جوی موتور جستوجوی محبوبشان ظاهر شوند، دیگر کارشان ردیف شده است. بیل ادوارد از شرکت کستلاینکز میگوید: «وقتی اسم شرکت به اولین صفحه جستوجوی گوگل رفت، فهمیدم که دیگر کسبوکارم موفق خواهد شد.»
3. شما زندگی مشتریان را تغییر میدهید.
اغلب کسبوکارهای کوچک در جستوجویاین هستند که با کسبوکارشان در جهان تغییرایجاد کنند. وقتی یک مشتری برایتان نامه مینویسد و از تغییراتی که در زندگیاش دادهاید، سخن میگوید، میتوانید مطمئن باشید که تغییری در جهانایجاد کردهاید.
دکتر گرگ ماگور از شرکت ریوجنریتیو میگوید: «بعد از آنکه محصول قطره چشمی خود را برای رفع خشکی چشم ارائه دادیم، یکی از مشتریان به من زنگ زد تا بابت ارائهاین محصول از ما تشکر کند. او گفت که محصول ما زندگیاش را تغییر داده است.»
4. مشتریان شما را به راحتی پیدا میکنند.
آدمهایی که نمیشناسید و هرگز با شما ارتباطی نداشتهاند، اکنون در حال خرید محصولات شما هستند. شاون، از شرکت استراتوس پرپ میگوید: «وقتی برای اولین بار دیدم کسی در سایت ما ثبت نام کرده و از خدمات ما استفاده میکند که هیچ یک از اعضای تیم وی را نمیشناختند، فهمیدم بالاخره به لحظه موعود نزدیک شدهایم. اینایده که کسی که بدون دانش پیشینی نسبت به شرکت قانع شده باشد کار ما خوب است و روی آن سرمایهگذاری کند، بسیار عالی است.»
5. میدانید که تنها نیستید.
این یعنی، وقتی دست آخر بفهمید که بسیاری از صاحبان کسبوکار با همان مشکلاتی دست و پنجهنرم میکنند که شما.
ژیل سالزمن، از شرکت فاوندیگ مامز میگوید: «200 نفر از زنان تنها شش ماه پس از به کار انداختن شرکت به جمع مادران کارآفرین ما اضافه شدند. داشتم لیست عضویتها را چک میکردم و ابتدا امیدوار بودم هفت هشت تایی سر و کلهشان پیدا شود، اما در آن لحظه که عدد 200 را دیدم، میدانستم که دارم حقیقتا به جایی میرسم.»
6. مشتریان به شما ارجاع میدهند.
بزرگترین تعریف و تمجید وقتی است که یکی از مشتریانتان شخص دیگری را به شما و کسبوکارتان ارجاع دهد. توکر روبسون از شرکت سی.دی.ال هلپرز میگوید: «وقتی نخستین مشتری عمده مدیر ارشد اجرایی شرکت به من گفت که ما در کسبوکارمان بهترین هستیم و هر کمکی از دستش برمیآید خواهد کرد تا مشتریان جدیدی پیدا کنیم، فهمیدم موفق شدهایم.»
7. شما دوباره به مسیر اصلی بازمیگردید.
این یعنی، وقتی دوران بدی را پشت سر بگذارید و بار دیگر، به مسیر اصلی موفقیت بازگردید.
لوران برجر، از شرمتاینترن کوئین میگوید: «میدانستم بعد ازاینکه اوضاع کسبوکارم به شدت خراب شد، باز هم میتوانم از اعماق به سطح بیایم واین کار را هم کردم. اکنون کسبوکارم از هر زمان دیگری سالمتر است.»
8. در اخبار رسانهها نامتان میآید.
فرض کنید یک مقاله در روزنامهای منتشر میشود و از شرکت شما به خوبی یاد میکند.
بونی، از شرکت کالیکو دیزاینز مینویسد: «در اواخر سال 2002 کسبوکاری را برای ساختن جواهرات دستساز با سنگهای قیمتی آغاز کردم. در اوایل سال 2004 و پس از آنکه جواهرات ما در مجله ملی مد منتشر شد، کسبوکارم به شدت رونق گرفت. و ظرف دو ماه آنقدر پول درآوردم که ظرف یکسال قبل درنیاورده بودم.»
9. برخی از مشتریانتان را رها میکنید.
وقتی کسبوکارتان به حد کافی موفق باشد، میتوانید از شر چندتا از مشتریانتان خلاص شوید، یعنی از شر آنهایی که برایتان سودآوری نداشتهاند.
جفری وایناستوک، از شرمت رودز و وایناستوک میگوید: «سه ماه پس از آنکه شرکتمان را آغاز کردیم، با مشتری جدیدی کار میکردیم که انتظارات زیادی از ما داشت. بار اول زنگ زد و به دنبال یک منشی میگشت. زنگ زد و گفت: «یادم رفت بگویم. لطفا داوطلبانی که برایم میفرستید، همه زنان جوان باشند.» من وکیل هستم و به او گفتم که چرا نمیتواند چنین درخواستی داشته باشد. او هم معذرت خواست.
یک ماه بعد آنها دنبال مدیر ارتباطات میگشتند. دوباره کسی از شرکت آنها زنگ زد و درخواست مشابهي را مطرح كرد. آنجا بود که تصمیم گرفتيم بیدرنگ از شر این مشتری خلاص شویم.»
10. شما به جریان نقدی مثبت رسیدهاید.
این مرحله به شما امکان میدهد تا موفق شوید و سود خود را برای رشد آینده شرکت سرمایهگذاری کنید.
مایک اسکانلین از شرکت بورن تو سل میگوید: «ما کسبوکارمان را سال 2009 راه انداختیم. تقریبا 18 ماه طول کشید تا محصولمان را بسازیم و آن را در جولای 2010 ارائه کردیم. چهار ماه بعد، آنقدر مشتری داشتیم که جریان نقدیمان مثبت شد و به سودآوری رسیدیم.»
11. ناشران از شما میخواهند کتاب بنویسید
حتی در عصر دیجیتال هم وقتی یک کتاب بنویسید، فورا پرستیژ شرکت خودتان را بالا بردهاید.
جیم اسمیت از شرکت بلارنیاستون میگوید: «وقتی یک ناشر به من گفت تا کتابی بنویسم و تجربهام در زمینه هدایت کسبوکار طراحی وب را به اشتراک بگذارم، برادر بزرگترم گفت: «وقتی از تو میخواهند در زمینه کسبوکارت کتابی بنویسی، یعنی بدل به یک نخبه دراین کسبوکار شدهای.»
12. اولین مشتری پول محصول شما را پرداخت میکند.
وقتی کسی به خاطر محصول یا خدماتتان به شما پول پرداخت میکند، بهترین لحظه زندگی را تجربه میکنید.
دیوید گرینبرگ، از شرکت پارلمان تیوترز میگوید: «بهترین لحظه برای من لحظهای بود که نخستین دانشجو در موسسه ثبتنام کرد. ما اکنون در بیش از 20 ایالت و 80 شهر حدود 500 کارآموز داریم.»
و حالا شما بگویید: بهترین لحظه کسبوکارتان، لحظهای که از کسبوکارتان مطمئن شدید، چه زمانی بوده است؟
مترجم: فرهاد امیری
Hits: 0