ذهن نابغهای را فرض کنید که در حال طراحی یک وسیله مافوق صوت است؛ دانشمندی را فرض کنید که تاریخ فضا را مینویسد یا بینایی را به افراد نابینا بازمیگرداند. افراد نابغه چه درسهایی به ما میدهند؟
افراد نابغه در طول تاریخ کارهای بزرگی انجام دادهاند و بشر وامدار تلاشها و شببیداریهای آنها است. در واقع این افراد موفق شدند کاری که دیگران نمیتوانستند انجام دهند را تکمیل کنند. از ذهن نوابغ چه درسهایی میتوانیم بگیریم؟ آلبرت انیشتین، گالیله، موتزارت، کپلر، استیون هاوکینگ، توماس ادیسون و زکریای رازی از جمله نوابغ تاریخ هستند و زندگی آنها درسهای بزرگی را به ما میدهد.
درس اول: چالشهای جدید به طرز فکر جدید نیاز دارد
پروژه “بلاد هاوند اس اس سی” قصد داشت اولین وسیله مافوق صوت باشد که از مرز 1609 کیلومتر بر ساعت عبور میکند. این وسیله هم یک خودرو بود و هم جت و هم یک سفینه فضایی، اما جدیترین مشکل ساخت آن طراحی چرخهایش بود. چگونه میتوان سریعترین چرخهای تاریخ وسایل نقلیه را ساخت؟ چرخهایی مقاوم و قابل اعتماد، آن هم با منابعی محدود؟
مارک چاپمن مهندس اصلی پروژه بلاد هاوند پس از کلی تفکر و پیادهسازی ایدههای جدید اعلام کرد که تیمش باید یک قدم به عقب بردارند تا به راهحلی بهتر برسند: “ما به چیز زیادی نرسیدیم. فقط اینکه به شیوه منحصر به فردی برای استفاده از تکنولوژی دست پیدا کردهایم.”
رویکردی که در نهایت به آن رسیدند “طراحی آزمایشها” نام داشت. در این رویکرد، آنها با استفاده از تکنیکهای ریاضی به سراغ حل مسئله رفتند. به عبارت بهتر، تعداد بیشتری آزمایش کوچک انجام شده و سپس دادههای هر یک در کنار هم قرار گرفته تا حاصل کار مشخص شود. مارک میگوید: “سه چهار ماه بود که ما فقط سرمان را به دیوار میکوبیدیم تا فکری به سرمان بزند. به ناگهان چیزی به ذهنمان رسید: طراحی چرخی که به اندازه کافی قوی و مناسب بود.”
درس دوم: اجازه دهید مدارک و شواهد به نظر شما شکل دهد
همه فکر میکردند که شهابسنگها آب را به زمین آوردهاند. استیون یاکوبسون نیز در ابتدا از این قاعده مستثنی نبود. او بر روی سنگها مطالعه کرد تا گذشته زمین را کاوش کند. استیون آبِ داخل سنگ معدنی “رینگ وودیت” در پوسته زمین را کشف کرد و فهمید که اقیانوسهای زیرین سیاره ما به تدریج راه خود را به سطح سیاره پیدا کردهاند.
او میگوید: “متقاعد کردن دیگران واقعا کار سختی بود.” با این حال، دو مدرک دیگر نیز در ماههای اخیر کشف شد که ادعای او را تقویت میکند. زمان خواهد گفت که آیا نظریههای جدید درست هستند یا داستان پیچیدهتر از این حرفها است. استیون در ادامه میگوید: “این مساله که شما اولین نفری باشید که یک چیز جدید را مشاهده میکنید خیلی اتفاق نمیافتد، اما وقتی هم رخ دهد هیجانانگیز است.”
درس سوم: 99 درصد موفقیتها با عرق ریختن به دست میآید
شیلا نیرنبرگ در دانشگاه کورنل درس میخواند. او قصد دارد با کمک یک دستگاه پروستتیک نابینایی را درمان کند. مهمترین مانعی که در این میان برای او وجود داشت پیدا کردن کدهای اطلاعات ارسالی از چشم به مغز بود. نیرنبرگ میگوید: “وقتی آن را فهمیدم، اصلا نمیتوانستم غذا بخورم یا حتی بخوابم؛ تنها کاری که دوست داشتم انجام دهم این بود که کار را پیش ببرم. یک وقتهایی خیلی خسته میشدم. اما وقتی از شخصی که به شدت در بحران گیر افتاده و حتی نمیتوان صورت بچه خود را ببیند یک ایمیل دریافت میکنم، بسیار مشتاق میشوم که بیشتر تلاش کنم.”
درس چهارم: جواب همیشه مطابق انتظار شما نیست
دههها است که سیلویا ایرل تلاش میکند اقیانوس را با چشمان جدید ببیند! “ماشین رویایی” او یک زیردریایی است که میتواند به اعماق اقیانوسها برود. آنقدر که انسان در مورد فضا میداند در مورد اعماق اقیانوسها نمیداند. اما کدام وسیله تاب مقاومت در برابر فشار سهمگین آب در کیلومترها زیر سطح آب را دارد؟
سیاویا میگوید: “جنس آن میتواند از فولاد باشد یا تیتانیوم. حتی نوعی سرامیک یا آلومینیوم هم میتواند باشد. اما شیشه گزینه نهایی است.” با توجه به محاسبات او، یک گوی شیشهای با 10 تا 15 سانتیمتر ضخامت میتواند با ایمنی کامل اعماق اقیانوسها را کاوش کند. شیشه نخستین مادهای است که بشر با آن آشنا شد، اما هیچگاه ماهیت آن را به درستی درک نکرده است. ساختار مولکولی شیشه کمی شبیه مایعات است. بنابراین با افزایش فشار در اعماق آب، مولکولهای آن کمی به هم نزدیکتر میشوند و ساختاری جدید را شکل میدهند.
درس پنجم: کمی شانس هم خوب است
میخواهیم در مورد یکی از بزرگترین موفقیتهای تاریخ کاوشهای فضایی صحبت کنیم. 20 سال برنامهریزی و تلاش دانشمندان بالاخره در سال گذشته میلادی جواب داد. فیله (Philae) ربات کاوشگر سازمان فضایی اروپا است که موفق شد 480 میلیون کیلومتر آنطرفتر بر روی سطح “دنبالهدار ۶۷ پی” بنشیند. فرود نرم این کاوشگر بر روی ستاره دنبالهدار ۶۷ پی به عنوان برترین دستاورد علمی ۲۰۱۴ از سوی مجله معتبر ساینس برگزیده شد.
بزرگترین مانعی که در طراحی و ساخت آن وجود داشت این بود که اطلاعات بسیار کمی از محل ورود وجود داشت. استفان اولامک، مدیر برنامه فیله، میگوید: “هیچ اطلاعی در مورد سایز و سیکل شب و روز آن نداشتیم و این اطلاعات بر روی طراحی آن از نظر تامین انرژی اثر میگذارد. هیچ اطلاعی در مورد جاذبه آن دنبالهدار هم در اختیار نداشتیم و نمیدانستیم سرعت برخورد فیله با آن چقدر خواهد بود. حتی سطح دنبالهدار 65 پی هم برایمان ناشناخته بود.”
بنابراین آنها باید چیزی را طراحی میکردند که با ساختارهای متفاوت دنبالهدارها سازگاری داشته باشد. آنها حدس زده بودند که این دنبالهدار مانند یک سیبزمینی باشد و سطح مسطح کافی برای فرود فیله را داشته باشد. حتی در زمان فرود فیله نیز همه چیز آنگونه که میخواستند پیش نرفت و ممکن بود حاصل 20 سال تلاش به هدر رود. نیزههای لنگری فیله به موقع باز نشد. همین اتفاق باعث شد پیش از آنکه فیله بر روی سطح منجمد دنبالهدار 65 پی بنشیند، کمی در جای خود بازی کند. هر چند در نهایت توانست اطلاعات را به زمین ارسال کند.
درس ششم: نبوغ تعریفپذیر نیست
نیرنبرگ میگوید: “نبوغ واژه جالبی است. من معمولا از آن چشمپوشی میکنم و به زندگی عادیام ادامه میدهم. باید کاری را انجام دهی که میخواهی و به این فکر نکنی که دیگران چه برچسبی به تو میزنند. من واقعا نمیدانم این واژه را چگونه توضیح دهم.”
Hits: 0