برخي از مديران معتقدند كه معذرتخواهي نشانه ضعف است و آنان را از چشم كارمندان مياندازد.
بپذيريد كامل نيستيد
شما مدير هستيد ولي دليل نميشود كه جايزالخطا نباشيد. در حقيقت در مقام مدير ممكن است بيش از ديگران اشتباه كنيد. اشتباه كردن طبيعي است، حالا احساس بهتري نداريد؟
اشتباهتان را بپذيريد
هيچ اشتباهي بدتر از آن نيست كه مرتكب اشتباه شويد ولي تظاهر كنيد هيچ اتفاقي نيفتاده است. آن را بپذيريد و صادقانه معذرتخواهي كنيد.
منتظر نباشيد از شما بخواهند معذرتخواهي كنيد.
گاهي اشتباه ميكنيد ولي متوجه نميشويد و ديگران به شما گوشزد ميكنند. با حسننيت عذرخواهي كنيد. ولي گاهي از اشتباه خود اطلاع داريد، اجازه ندهيد ديگران از شما درخواست كنند معذرتخواهي كنيد.
واقعبين باشيد
شما مدير و الگوي كارمندان هستيد و رفتارتان سرمشق آنان است. حتي براي برخي مسائل و اشتباهات كه تقصير شما نيست، معذرتخواهي كنيد. براي مثال اگر همكاران ديگر با خشونت با كارمندتان رفتار كردهاند، در مقام مدير شركت از او معذرتخواهي كنيد و بگوييد «متاسفم كه در اين شركت چنين مسائلي پيش آمده است.»
سرزنش نكنيد
سرزنشكردن بسيار اشتباه است. تنها نتيجه آن ترس از اشتباه مجدد است. كسي را سرزنش نكنيد در عوض اشتباهات را فرصتي براي يادگيري بدانيد.
با خود صادق باشيد
وقتي اشتباه ميكنيد از خود بپرسيد «در آن اشتباه چه نقشي داشتهايد؟»
شايد شما مقصر نبوديد. اين امر تمرين خوبي است تا با خود صادق باشيد. در صورت بروز اشتباه آن را بپذيريد.
خود را به دردسر نيندازيد.
براي اشتباهات خود معذرتخواهي كنيد ولي هرگز قول ندهيد آن را تكرار نميكنيد. هرگز نگوييد «ديگر تكرار نميشود». زيرا با وجود تلاش زياد، زندگي غيرقابل پيشبيني است.
مثال 1: كارمندان 2 ساعت قبل از بازشدن فروشگاه، كار را آغاز و فروشگاه را تميز و جنسها را جابجا كردند و بر آن برچسب قيمت زدند.
يك روز صبح، اجناس جديد آمد و مرتب كردن آن بسيار وقتگير بود. كار وقتي سختتر شد كه مدير از آنان درخواست كرد تا در همان زمان در جلسه شركت كنند. يكي از كارمندان وضعيت را توضيح داد و گفت اگر در جلسه حاضر شوند، نميتوانند فروشگاه را به موقع باز كنند. چند دقيقه پس از پايان جلسه مدير آمد و پرسيد فروشگاه كي باز ميشود؟
كارمندان به او اطمينان دادند كه حداكثر تلاش خود را ميكنند تا فروشگاه زودتر باز شود. او دوباره چند دقيقه بعد بازگشت و سؤال خود را مجددا مطرح كرد. بار سوم جنسها را از سر راه برداشت و فروشگاه را باز كرد. سپس يكي از كارمندان نزد او رفت و گفت ما قبلا در مورد ساعت باز شدن فروشگاه با هم صحبت كرديم و قرار شد آن را ديرتر باز كنيم. اگر اينجا بايستيد و كاري انجام ندهيد و مرتب بگوييد فروشگاه چه ساعتي باز ميشود، هيچ كمكي به ما نميشود. من پيشنهاد ميكنم كه به ما كمك كنيد يا حداقل كسي را براي كمك به ما بفرستيد. او به كارمند نگاه كرد و پيشنهاد او را پذيرفت. او گفت كارمان آنقدر سازمانيافته و مرتب بود كه فكر نميكرد به كمك او نيازي باشد. سپس معذرتخواهي كرد. عذرخواهي او ما را آرام كرد. در غير اين صورت تمام روز همه ناراحت و عصبي بوديم.
مثال 2: جلسه ماهانه مديران كارخانه بود. مطابق معمول دستورجلسه طولاني بود. در زمان طرح مشاغل جديد، مدير جديدي نظراتش را براي ارتقايكارمندان مطرح كرد. او هرگز انتظار واكنش شديد را نداشت، مدير جلسه عصباني شد و بر سر او فرياد زد و بر ميز كوبيد و گفت: « او به خوبي ميداند كه چگونه مديران ارتقا يابند و نيازي نيست كه اين مدير تازهوارد آن را گوشزد كند.» مدير جوان به آرامي گفت: «البته منظورم تحميل عقايد نيست.» اما مدير فرياد بلندتري بر سر او كشيد. همه مديران جلسه متعجب و ناراحت شدند. مدير جوان گفت: رفتار مدير جلسه خيلي بد بود و به من بياحترامي كرد. او طرح مرا براي ارتقاي كارمندان اجرا كرد، ولي اصلا از من معذرتخواهي نكرد. احساس كردم او براي ما ارزش قائل نيست. او و مدير ديگري آن جلسه را نقطه عطفي در تصميمگيري خود براي ترك آن كارخانه ميدانند.نتيجه؛ اگر اشتباه ميكنيد، به آن توجه كنيد و معذرتخواهي كنيد.
Hits: 0