چگونگی دگردیسی سنگاپور از فقر تا توسعه، در گفتوگو با آماندا یاکوبسون
دولت پاکدستان سنگاپور را به توسعه رساند
استاد دانشگاه مدیریت سنگاپور (SMU)، معتقد است سنگاپور توسعه چشمگیر خود را مدیون قوانین سخت و دولت سالمی است که در اجرای این قوانین با هیچکس مماشات ندارد. از سویی، تامین رفاه و معیشت مردم، یکی از مهمترین ابزاری بود که «لی کوآنیو»، پدر سنگاپور مدرن، برای اجرای سیاستها و اصلاحات اقتصادی و اجتماعی مورد نظرش از آن بهره برد. «یاکوبسون» همچنین، موقعیت ممتاز جغرافیایی و قرارگیری در مسیر اصلی تردد کشتیها را یکی دیگر از عوامل مهم در تبدیل شدن سنگاپور به قطب اصلی اقتصاد جهان میداند و معتقد است رونق اقتصادی این کشور برای همسایگان این کشور نیز موهبتهای فراوانی داشته چراکه بسیاری از نیروهای کاری خارجی از همین کشورهای همسایه به سنگاپور مهاجرت میکنند، لذا امنیت و حفظ منافع این کشور برای آنها نیز اهمیت بسیاری پیدا میکند. در ادامه، گفتوگوی مجله تجارت فردا را با «آماندا یاکوبسون» درباره توسعه سنگاپور و چگونگی تبدیل این کشور کوچک به یکی از قطبهای اصلی اقتصاد و گردشگری جهان میخوانیم.
■■■
سنگاپور جزو کشورهایی است که سابقه مستعمره بودن را دارد. این کشور روزگاری جزو مستعمرههای انگلیس بود و بعدها به نوعی تحت کنترل ژاپنیها و مالاییها هم درآمد با این حال این کشور موفق شد خود را به عنوان کشوری مستقل مطرح کند. استقلال سنگاپور مدیون چه سیاستهایی است و به طور مشخص مدیون کیست؟
پس از برداشته شدن استعمار و قوانین استعماری بریتانیا، سنگاپور به مدت دو سال با مالزی متحد شد اما به دلیل بروز اختلاف، درنهایت در سال 1965 میلادی نیز از این اتحادیه خارج شد و با عنوان یک «دولتشهر» مستقل، اعلام استقلال کرد. دلایل متعددی برای عدم ادامه عضویت در فدراسیون مالزی وجود داشت که از آن جمله میتوان به تفاوتهای مذهبی و اختلافات دینی میان مسلمانان «ملایو» مالزی و سنگاپوریهای چینیالاصل اشاره کرد. البته برخی نیز بر این باورند که در آن ایام برنامهها و سیاستهای «لی کوآنیو»، و دولت سنگاپور با دولت مالزی همخوانی نداشت و طرفین به اختلاف برخوردند. لی کوآنیو یک سیاستمدار مطرح سنگاپوری در زمان خود محسوب میشد که دهها سال نیز این تاثیر و نفوذ خود را حفظ کرد. وی نخستین فردی بود که برای رهایی سنگاپور از زیر استعمار بریتانیا به پا خاست و نقش انکارنشدنی و اصلی را در پیوستن سنگاپور به فدراسیون مالزی و همچنین جدایی از این فدراسیون ایفا کرد. همچنین، لی کوآنیو، از سوی بسیاری، بهعنوان عامل اصلی در شکلگیری سنگاپور مدرن یاد میشود.
سنگاپور از نظر وسعت شاید کوچکتر از تهران ما باشد. ضمن اینکه این کشور از مجموعهای جزایر تشکیل شده که بحث امنیت و تمرکز دولت را بر آن بسیار محدود میکند. با این حال این کشور توانسته وضعیت اقتصادی خود را به شکلی تعجبآور متحول کند. برای ما بگویید سنگاپور چگونه در این راه با موفقیت حرکت کرد؟
عوامل متعددی باعث دگرگونی جدی اقتصاد سنگاپور شد اما در این میان جغرافیای این کشور و موقعیت مکانی این کشور بسیار حیاتی و مهم است. سنگاپور یک بندر بسیار کمارتفاع دارد که به طور طبیعی از گزند آب و هوای بسیار شدید تنگه «مالاکا» مصون است. این کشور همچنین به لطف موقعیت جغرافیایی ویژه خود یعنی قرارگیری در مسیرهای اصلی دریایی به چین و ژاپن در شرق و اروپا و آمریکا در غرب و داشتن ویژگیهای بندری، به همراه هنگکنگ توانست بهعنوان یکقطب مهم کشتیرانی، نقش ممتازی را در مبادلات تجاری جهان کسب کند. بسیاری از همسایگان سنگاپور نیز، از افزایش مبادلات تجاری در این کشور و ایجاد فرصتهای شغلی پیشروی کارگران مهاجر، از این مساله منتفع شدند. این مساله همچنین بارقههای امید را در دل همسایگان سنگاپور که خواستار افزایش امنیت سنگاپور بودند، دمید و امنیت این کشور را تامین کرد. از سوی دیگر، رشد قوی اقتصادی و افزایش درآمد مردم یکی از دلایل احتمالی کاهش انگیزه شهروندان این کشور برای اعلام هرگونه نارضایتی احتمالی علیه سیاستهای دولت سنگاپور بوده است که این مساله به دولت امکان داد تا بتواند با خیالی آسودهتر سیاستهای خود را پیاده کند.
اقتصاد سنگاپور متکی به چه منابعی است؟ همه میدانیم این کشور مثل ایران نفت و گاز و کانی ندارد اما با وجود جمعیتی ناچیز که شاید نصف جمعیت تهران است و بدون اتکا به منابع، اقتصادی 230 میلیارد دلاری دارد. سوال این است که کشوری کوچک با جمعیتی اندک چگونه میتواند در اقتصاد معجزه کند؟
زیرساخت بندری سنگاپور بسیار منحصربهفرد است. با در نظر گرفتن حجم مبادلاتی که از طریق بندر سنگاپور انجام میشود، این بندر شلوغترین بندر جهان پس از بندر شانگهای در چین محسوب میشود. سنگاپور همچنین بخش خدمات بانکداری، مالی و بیمه خود را به شکل وسیعی توسعه داده است. این بخش صنعتی سنگاپور، با ارائه خدماتی نظیر اعتبارات تجاری و بیمه حمل و نقل، به بندر اصلی این کشور متصل شده است. به عنوان مثال، سنگاپور در سال 2013 میلادی موفق شد بندر توکیو در ژاپن را بهعنوان برترین بندر مبادلات خارجی در آسیا، پشت سر بگذارد.(1) سنگاپور حتی با وجود اینکه در قلمرو خود منابع طبیعی نظیر نفت در اختیار ندارد، با این حال اقدام به تاسیس پالایشگاههای نفت کرده است. به عنوان مثال، پالایشگاه نفتی «اگزون موبیل»
(Exon Mobile) در این کشور، یکی از 10 پالایشگاه بزرگ نفتی جهان محسوب میشود.(2) علاوه بر این، بسیاری از کمپانیهای مطرح بیوتکنولوژی و داروسازی جهان، دفاتر آسیایی خود را در سنگاپور گشودهاند. امروز، اهمیت بخش خدمات بهداشت و سلامت سنگاپور نیز به سرعت در حال افزایش است و سالانه مردم بسیاری از کشورهای مختلف جهان برای انجام عملهای جراحی گوناگون به این کشور میآیند.(3)
یکی از مهمترین جنبههایی که باعث شد سنگاپور در چنین سطحی با موفقیت پیشرفت کند، وجود صنایع مختلف، باوجود جمعیت اندک در این کشور بود که این نقیصه از راه اعمال سیاستهای خاص مهاجرتی رفع شد. از مجموع جمعیت پنج میلیون و 300 هزارنفری سنگاپور، حدود 30 درصد را اتباع خارجی تشکیل میدهند که بیشتر آنها کارگران خارجی هستند. سنگاپور بهخوبی توانسته از این نیروهای کار خارجی بهرهمند شود چراکه آنها در بخشهای تجاری و خدمات مالی، افراد ورزیده و کارآزمودهای هستند که علاوه بر داشتن این مهارتها، در بخشهای مدیریتی نیز عملکرد بالایی دارند اما به همین نسبت نیز اقتصاد سنگاپور متکی به کارگران فاقد مهارت خارجی برای فعالیت در بخش کشتیرانی، ساخت و ساز و صنایع خدماتی است که اغلب این کارگران دستمزد پایینی دارند.
رشد اقتصادی سنگاپور به حدی بالا بوده که اقتصاددانان را به تعجب واداشته است. این کشور در کنار سه کشور دیگر، به ببرهای آسیا معروفاند. پیش از آنکه به طور مشخص به اقتصاد سنگاپور بپردازید لطفاً بگویید موتور محرک اقتصادهای هنگکنگ، کره جنوبی، سنگاپور و تایوان چیست؟
ببرهای آسیایی (متشکل از هنگکنگ، سنگاپور، تایوان و کره جنوبی)، از آغاز دهه 1960 تا دهه 1990 میلادی، رشد اقتصادی قابلتوجهی را تجربه کردند. اما مهمترین شاخصه مشترک میان این کشورها، نحوه استفاده آنها از مبادلات تجاری و یکپارچگی و پیوستن به اقتصاد جهان برای رسیدن به رشد اقتصادی است. هر چهار کشور فوق، ازنظر جغرافیایی در مسیرهای اصلی کشتیرانی جهان قرار گرفتهاند. هنگکنگ نیز که تا سال 1997 میلادی جزو مستعمرات بریتانیا محسوب میشد، نقش مهمی به عنوان یک واسطه تجاری میان چین و غرب ایفا کرد. تایوان و کره جنوبی، همچنین بخشهای تولیدی قدرتمندی را، بهخصوص در بخش محصولات و قطعات الکترونیکی مهمی نظیر چیپستهای رایانهای، راهاندازی کردند و به سرعت به عنوان یکی از بخشهای مهم زنجیره تولید این محصولات در جهان مطرح شدند. به عنوان مثال، کمپانی اپل، محصولات خود را در کالیفرنیا طراحی کرده و بسیاری از این محصولات را نیز در همان کالیفرنیا مونتاژ میکند اما قطعاتی نظیر صفحه نمایش، قطعات صفحهکلید، قطعات هارددرایو، ریزپردازندهها و سایر تجهیزات و قطعات رایانهای در سایر کشورها تولید میشوند. وقتی یک محصول با قطعات تولیدشده در دیگر کشورهای متخصص ساخت این قطعات در جهان ساخته شود، در این حالت گفته میشود که این محصول طی زنجیره تولیدی جهان ساخته شده است. به عنوان مثال، کمپانی تایوانی «فاکسکان» (FoxConn)، امروز سومین کمپانی بزرگ آیتی جهان از نظر دارایی محسوب میشود. این کمپانی همچنین برخی از قطعات مورد استفاده در گوشیهای آیفون و بلکبری، کیندل آمازون و کنسول بازی مایکروسافت یعنی ایکسباکس را تولید میکند. هریک از ببرهای آسیایی، بازار داخلی کوچکی دارند اما از طریق مبادلات تجاری و فروش محصولات تولیدی خود در بازارهای جهانی در سطحی بسیار وسیع، توانستهاند مهارت و دانش کمپانیها و کارگران خود را ارتقا داده و هزینه تولید خود را کاهش دهند. به عنوان مثال، کره جنوبی با تخصیص یارانه صادرات نهتنها باعث کاهش قیمت محصولات کرهای برای عرضه در بازارهای جهانی شده بلکه با تعیین تعرفههای گمرکی سنگین برای محصولات وارداتی، بازارهای داخلی را نیز از واردات محصولات خارجی مصون کرده است. این یکی از مهمترین دلایلی است که باعث شده امروزه شاهد ورود روزافزون خودروهای کرهای نظیر هیوندا و کیا و همینطور محصولات الکترونیک کارخانههای پیشرفته سامسونگ و الجی در بازارهای جهانی باشیم.
در حالی که ببرهای آسیایی فعالیت خود را در دهه 1960 میلادی، با عنوان کشورهای فقیر با کارگران فاقد مهارت شروع کردند، اما آنها امروز جزو کشورهای ثروتمند و با مهارتهای بالا در جهان محسوب میشوند که کارگران تحصیلکردهای دارند. سیاستهای تجاری اعمالشده در بخش تولید نظیر آنچه در تایوان و کره جنوبی شاهد هستیم، در کنار میانجیگریهای تجاری مانند هنگکنگ و سنگاپور با موفقیت هرچهتمامتر توانست با سرمایهگذاری و توسعه نظامهای آموزشی تلفیق شود.
قاعدتاً میان اقتصادهای چهار ببر آسیا تفاوتها زیاد است. با این حال این کشورها در توسعه موفق بودهاند. سوال این است که راهبردها یا سیاستگذاریهای مشترک این کشورها در زمینه توسعه چه بوده است؟
آنچه در میان ببرهای آسیایی مشترک است، استراتژی آنها در استفاده مطلوب از بازارهای جهانی و تبدیل شدن به بخشی از زنجیرههای تولید و همینطور مبادلات مالی و تجاری جهان است. تایوان و کره جنوبی به شکل عمده، با توسعه بخش تولید خود، به عنوان مثال تولید تلفنهای همراه، تجهیزات رایانهای نظیر ریزپردازندهها، به این موفقیت دست یافتند. اما در مقابل، سنگاپور و هنگکنگ راه دیگری در پیش گرفته و به قطب اصلی بنادر و کشتیرانی، بهخصوص در تقسیم و توزیع کالاهای اصلی و کالاهای میانجی (قطعات و تجهیزات) در مسیر توزیع به مقصد بعدی خود بدل شدند.
سنگاپور جزو کشورهایی است که در مسیر توسعه از اجماع نخبگان بهره برده. گفته میشود توسعهیافتگی کشورهایی که در خارج از غرب به توسعه رسیدند، مدیون تصمیمگیری و اجماع نخبگان سیاسی و نخبگان فکری بوده است. به زبان ساده یعنی اینکه نخبگان تصمیم گرفتهاند که کشورشان باید پیشرفت کند. آیا این تلقی در مورد توسعه سنگاپور درست است؟
با استقلال سنگاپور، گروه کوچکی از سیاستمداران، رهبری این کشور را به دست گرفتند. اعتقاد بر این است که محدود کردن برخی آزادیهای سیاسی و اجرای برخی اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در سنگاپور به سرعت و با وسعت زیاد قابل اجرا بود. همچنین، سنگاپور از برخی جهات منحصربهفرد بود چراکه به نظر نمیرسید این گروه کوچک حاکم بر کشور به دنبال منافع مالی خود نبود. در عوض آنچه در رفتار و عملکرد آنها به چشم میخورد این بود که بیشتر به دنبال رفاه عمومی مردمان خود بودند و از سوی دیگر نیز روی رشد اقتصادی کشور تمرکز داشتند. سنگاپور به لطف داشتن چنین حکامی بهطور مداوم در ردهبندی کشورهای عاری از فساد اقتصادی، در رتبههای بالا قرار دارد. این کشور در سال 2014، رتبه هفتم جهان را در شاخص احساس فساد (Corruption Perception Index) داشته است.(4)
بخشی از اصلاحات اقتصادی که از سوی دولت انجام شد، شامل فراهم کردن مسکن ارزان، خدمات بهداشت و درمان (حتی خدمات بهداشت و درمان برای سالمندانی که از آن تا حدودی محروم بودند) و تحصیلات رایگان دولتی برای شهروندان این کشور میشد. همچنین، فراهم کردن چنین خدمات دولتی با هدف ارتقای معیشت و رفاه مردم، یکی از هوشمندانهترین تصمیمات اقتصادی و سیاسی بود که از سوی نخبگان حاکم بر این کشور انجام شد. با این حال، برخی معتقدند اصلاحات حکومت طولانی حزب فعالیت مردم (PAP)، به قیمت قربانی کردن آزادی بیان و برگزاری انتخابات آزاد تمام شد. با این حال مشخص نیست که سنگاپور به لطف این موقعیت ممتاز جغرافیایی که آن را به قطب مبادلات تجاری جهان بدل کرده و باعث شده تا بتواند سرمایهگذاریهای خارجی را جذب کند، اگر این پیشینه تاریخی را نداشت، آیا بازهم میتوانست به این رشد اقتصادی دست یابد؟ همچنین، به همان نسبت نمیدانیم که اگر یک دولت دیگر بر در این کشور انتخاب میشد، آیا بازهم همین تصمیمات مشابه را در مورد مسکن دولتی و نظام آموزشی اتخاذ میکرد؟
با وجود اینکه سنگاپور کشوری متنوع از نظر دین و مذهب است اما به نظر میرسد مردم این کشور در زمینه توسعه به اجماع رسیدند. میخواهم بدانم نقش مردم در توسعه سنگاپور چه بوده است؟ آیا مردم فقط نظارهگر توسعه بودند یا اینکه خود نیز درآن نقش ایفا کردند؟
سنگاپور مملو از ادیان و مذاهب مختلف است و مردم این کشور در ابراز عقاید دینی و مذهبی خود آزادی کامل دارند. تمامی ادیان حاضر در این کشور، بهطور علنی فعالیت میکنند و به راحتی میتوان در سراسر کشور، نمادهای این ادیان اعم از مساجد، کلیساها و معابد را مشاهده کرد. همچنین، برای مناسبتهای مذهبی ادیان اصلی این کشور، تعطیلات رسمی درنظر گرفته شده است. بنده شخصاً معتقدم این هویت سنگاپوری است که در این کشور بر تفاوتهای نژادی و دینی ارجحیت دارد. به اعتقاد من، بسیاری از سنگاپوریهای قدیمی که خودرا بنیانگذاران این کشور میدانند، به اینکه با سیاستهای خود مداخلهای در تفاوتهای دینی و مذهبی نکردند، به خود میبالند.
با توجه به استانداردهای زندگی و افزایش درآمد متوسط طی دهههای اخیر، به نظر میرسد میان شهروندان این کشور یک حس رضایت و قدرشناسی نسبت به مسوولان به چشم میخورد. از سال 1965 میلادی تاکنون، متوسط حقوق و دستمزدها در سنگاپور به معنای واقعی شش برابر شده است.(5) همچنین باید به این نکته اشاره کرد که با وجود احترام و پذیرش تفاوتهای متعدد دینی، مذهبی و فرهنگی میان شهروندان سنگاپور، کارگران خارجی از نظر امنیت شغلی، میزان دستمزد دریافتی و هزینههای خدمات درمانی، حقوقی برابر با کارگران سنگاپوری ندارند. در حالی که میتوان گفت سنگاپور بخش وسیعی از توسعه خود را مرهون همین کارگران خارجی است که عمدتاً مهارتهای اندک و دستمزدهای پایینی دارند. این کارگران اغلب از کشورهایی نظیر چین، هند، بنگلادش، اندونزی و فیلیپین به این کشور میآیند. آنها همچنین در توسعه سنگاپور نقش حیاتی داشتند اما برخی براین باورند که آنها به حق خود نرسیدند و آنطور که شایسته است از آنها تقدیر نشده است.
توسعه در سنگاپور مدیون کدام آموزههای علم اقتصاد است؟ آیا قویترین وجه این اقتصاد، رقابت است؟
سنگاپور در واقع یک اقتصاد مبتنی بر بازار است که در آن عرضه و تقاضا قیمت و درآمد را تعیین میکند. با این حال، دولت دخالتهای زیادی در این اقتصاد بازاری دارد و درنتیجه سرمایهگذاریهای وسیع استراتژیکی را در بخش زیرساختی و ساخت و ساز انجام داده است. به عنوان مثال اقدام به توسعه خشکی و ایجاد زمین بیشتر از راه خشک کردن دریا برای ساخت و ساز روی آن کرده است. دولت سنگاپور همچنین اقدام به خرید شرکت سرمایهگذاری هلدینگ Temasek و سهام کرده و در فعالیتهای شرکتهایی نظیر کمپانی رسانهای Mediacorp، کمپانی ارتباطات مخابراتی Singtel، شرکت هواپیمایی Singapore Airlines و تاسیس شرکت Keppel Corporation نقش پررنگی دارد. علاوه بر این، شرکت هلدینگ سرمایهگذاری Temasek در بسیاری از پروژههای خارجی سرمایهگذاری کرده است. اما ابزار کاربردی و شاید بتوان گفت منحصربهفرد سیاستهای اقتصادی سنگاپور، تمرکز جدی روی اهداف بلندمدت اقتصادی، بهجای توجه به راهحلهای کوتاهمدت است.
گفته میشود در بحرانها، آمادگی مردم برای پذیرش اصلاحات و توسعه افزایش مییابد. یعنی سیاستمداران در شرایط بحرانی، بهتر میتوانند سایر شرکای قدرت را متقاعد کنند تا الگوی اقتصادی درست را انتخاب کنند. مثلاً ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، کره در سال 1961، چین پس از انقلاب فرهنگی، تایوان در سال 1949 و سنگاپور پس از جدایی از مالزی، همگی با شرایط سیاسی و اقتصادی ناامیدکنندهای روبهرو بودند. آیا این برداشت از پذیرش اصلاحات اقتصادی در سنگاپور درست است؟
شواهد نشان میدهد پس از جدایی سنگاپور از فدراسیون مالزی و پس از پایان حکومت استعماری بریتانیا در این کشور، به نظر میرسد در بین مردم این کشور، عزمی راسخ برای تغییر آینده و امید جدی برای پشت سر گذاشتن فقر وجود داشت. میتوان اینگونه گفت که اصلاحاتی که منجر به فراهم کردن مسکن و خدمات درمانی برای عموم مردم شد، فارغ از اینکه چه کسی این خدمات را ارائه میدهد، با استقبال قشر فقیر جامعه مواجه میشود. این امتیازات احتمالاً بیشترین کمک را به پذیرش اصلاحات دولت نظیر اعمال محدودیت در برخی فعالیتهای سیاسی کرد.
میخواهم درباره پدر توسعه سنگاپور بیشتر بدانم. آیا لی کوآنیو بود که برای توسعه در سنگاپور اجماع ایجاد کرد؟
بله، من هم با شما همنظر هستم چراکه ازنظر بسیاری از افراد، «لی کوآن یو»، پدر سنگاپور و یک رهبر فداکار که تمام عمر خود را وقف توسعه سنگاپور کرد، شناخته میشود. برای اینکه متوجه میزان محبوبیت لی کوآن یو و احترام مردم سنگاپور به او شوید، باید بگویم که وقتی وی در مارس 2015 درگذشت، بیش از 450 هزار نفر از شهروندان این کشور بر سر جنازه او حاضر شدند تا شخصاً با لی کوآن یو وداع کنند. بسیاری از آنها ساعتها در صف و زیر گرمای شدید ایستاده بودند. درمجموع، حدود یک میلیون و 500 هزار نفر در محل خاکسپاری او حاضر شدند و با او وداع کردند.(6)
اما بهمنظور ایجاد اجماع و یکپارچگی در کشور، پس از استقلال از بریتانیا، «لی» و دولت سنگاپور، زبان انگلیسی را بهعنوان زبان رسمی کشور برگزیدند. این اقدام را میتوان از عوامل اصلی در کمک به یکپارچگی سنگاپور درست در زمانی دانست که مردم این کشور با زبانهای مختلفی صحبت میکردند. همچنین، انتخاب زبان انگلیسی به عنوان زبان اصلی، منجر به گسترش مبادلات تجاری سنگاپور با کشورهای انگلیسیزبان شد. همچنین، با تعیین زبان انگلیسی بهعنوان زبان تدریس مدارس و کتب آموزشی این کشور، سنگاپور توانست در درازمدت، نیروهای کاری تحصیلکردهای را تربیت کند که این امر، مسیر پیوستن این کشور به اقتصاد جهان را هموار کرد. لی کوآن یو درعین حال، یادگیری زبان مادری (چینی ماندارین، مالایی یا تامیل) را برای تمام دانشآموزان، درکنار زبان انگلیسی اجباری کرد. این سیاست «لی»، احتمالاً به ترویج و همینطور حفظ هویت فرهنگی و قومیتی شهروندان این کشور، در عین حفظ نظام آموزشی واحد با کمک یک زبان مشترک یعنی انگلیسی کمک کرد.
لی کوآنیو چه نقشی در استقلال سنگاپور از انگلستان بازی کرد و همچنین نقش او در جدایی سنگاپور از مالزی چه بود؟
در حالی که سنگاپور همچنان تحت سلطه بریتانیا بود، «لی کوآنیو»، یکی از بنیانگذاران حزب عمل مردم (PAP) بود. در آن زمان، حزب عمل مردم (PAP) نه بهعنوان یک حزب حاکم، بلکه بهعنوان یک حزب اپوزیسیون عمل میکرد. «لی کوآنیو» و حزب عمل، رویکرد و درونمایهای ضد استعماری داشتند. با این حال، این «لیم یو هوک»، نخستوزیر سنگاپور بود که در سال 1957، عامل موثر در شکلگیری مذاکرات بر سر استقلال سنگاپور و جدایی از بریتانیا شد. وی همچنین دربرابر جنبش چپگرا، متشکل از کمونیستها و اتحادیههای کارگری، به شدت مقاومت کرد. در سال 1959، نخستین انتخابات سنگاپور برگزار شد و حزب عمل مردم (PAP) پیروز انتخابات شد و بدینترتیب، «لی کوآنیو» به عنوان نخست وزیر سنگاپور برگزیده شد و در همین سال، سنگاپور بهطور رسمی اعلام استقلال کرد.
«لی کوآنیو»، به شدت برای پیوستن سنگاپور به فدراسیون مالزی تلاش کرد و پس از نظرسنجی در سال 1963، این اتفاق افتاد و سنگاپور به مالزی ملحق شد. با این حال، تنشهای میان حزب حاکم مالزی و حزب عمل مردم (PAP) در سنگاپور، بر سر برخی موضوعات، سبب بالا گرفتن اختلافات نژادی میان شهروندان مالزیایی و غیرمالزیایی شد. در نهایت این وصلت بیش از دوسال دوام نیاورد و در سال 1965، سنگاپور از مالزی جدا شد. «لی کوآنیو»، در یک مصاحبه تلویزیونی، در حالی که اشک میریخت و از رویای همیشگیاش درباره یک مالزی متحد (با سنگاپور) سخن میگفت، از این اتفاق با عنوان «لحظات حزنانگیز» یاد کرد.(7) برخی براین باورند که طرحهای اقتصادی و اصلاحات اجتماعی «لی»، که بعدها در سنگاپور مستقل اجرا شد، با استقبال مالزیاییها روبهرو نشد و احتمالاً همین مساله، همراه با تنشهای نژادی و سایر مخالفتها نظیر دریافت مالیات، در جدایی سنگاپور از مالزی بیتاثیر نبود.
نکتهای که برای ما جالب به نظر میرسد این است که لی کوآنیو در زمانی کمتر از یک نسل، سنگاپور را از یک شهر کوچک در آسیای جنوب شرقی، تبدیل به یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی و مالی جهان کرد. او زمانی که قدرت را در دست گرفت با چه مشکلاتی مواجه بود و به طور مشخص برای توسعه سنگاپور چه کرد؟
اکثریت جمعیت سنگاپور را قومیت چینی، مالایی و هندی تشکیل میدهد. بنابراین، «لی» و دولت سنگاپور برای ایجاد وحدت در سنگاپور، پس از استقلال از بریتانیا، زبان انگلیسی را به عنوان زبان رسمی این کشور برگزیدند. این اقدام احتمالاً به یکپارچگی و وحدت در میان سنگاپوریهایی که در آن زمان به زبانهای مختلفی صحبت میکردند، کمک کرد. این اقدام ازسوی دیگر، کمک کرد تا سنگاپور به بازار مبادلات تجاری با کشورهای انگلیسیزبان وارد شود. همچنین، همانطور که پیشتر گفته شد، انتخاب زبان انگلیسی بهعنوان زبان رسمی تدریس در مدارس و کتب آموزشی این کشور، باعث شد تا سنگاپور بتواند نیروهای کاری تحصیلکردهای را تربیت کند که این امر، راه پیوستن این کشور به اقتصاد جهان را هموار کرد. لی کوآنیو همچنین با الزامی کردن یادگیری زبان مادری درکنار زبان انگلیسی، برای دانشآموزان، نسبت به حفظ و ترویج فرهنگ این کشور اهتمام ورزید و در عین حال، با کمک زبان رسمی واحد یعنی انگلیسی، به برقراری وحدت و یکپارچگی در کشور کمک کرد. لی کوآنیو و حزب PAP، مالیاتهای اندک وضع کردند که این کار عمدتاً با هدف جذب کمپانیهای خارجی برای سرمایهگذاری در این کشور انجام شد. شرایط مساعد اقتصادی همراه با مالیاتهای اندک و همینطور موقعیت ممتاز جغرافیایی سنگاپور در آسیا، بهعلاوه تکلم به زبان انگلیسی را میتوان برخی از عواملی دانست که سبب سرازیر شدن سرمایهگذاری خارجی به این کشور شد. کمپانیهای تولید تجهیزات الکترونیک، شروع به تاسیس کارخانههای خود در این کشور کردند و سنگاپور در دهههای 1970 و 1980 میلادی به قطب اصلی صادرات لوازم برقی تبدیل شد.
همچنین، سیاستهای ضد فساد اقتصادی لی کوآنیو، یکی از مهمترین ابزار موفقیت اقتصادی سنگاپور بود. این کشور از نظر داخلی، با موفقیت دولت کارآمدی را تشکیل داد که به خوبی توانست سیاستهای اقتصادی و اجتماعی مدنظرش را پیاده کند. این سیاستهای ضدفساد همچنین سبب ایجاد اعتمادسازی دولت حزب حاکم PAP در بین کمپانیهای خارجی و درنتیجه تشدید سرمایهگذاری آنها در سنگاپور شد. حزب PAP دهها سال در راس قدرت باقی ماند که این تداوم به ثبات سیاسی و دوام دولت انجامید و کمک کرد تا بتواند سرمایه خارجی بیشتری جذب کند. لی کوآنیو درنهایت، احزاب مخالف متعدد را به دلیل برگزاری تظاهرات غیرقانونی و افترا به دولت، به دادگاه کشاند.(8)
لی کوآنیو چگونه توانست اطمینان سرمایهگذاران خارجی را به فعالیت در سنگاپور جلب کند؟
همانطور که پیشتر ذکر شد، لی کوآنیو، با اعمال سیاستهای ضد فساد اقتصادی توانست اعتماد سرمایهگذاران خارجی را جلب کند. ضمن اینکه وضع مالیات اندک نیز که ازسوی دولت سنگاپور صورت گرفت، در جذب سرمایهگذاران به این کشور نقش مهمی ایفا کرد.
در تحلیل موفقیتهای سنگاپور در توسعه به یک عامل مهم اشاره میشود. انتقال قدرت سیاسی به شیوهای کاملاً حساب شده و دموکراتیک که ثبات سیاسی و اجتماعی را به دنبال داشت. آیا آن گونه که تحلیلگران توسعه میگویند، این چرخش قدرت از لی کوآنیو به گوهچوکتونگ (Goh Chok Tong) یکی از عوامل توسعه این کشور بوده است؟
سیاستهای ضد فساد اقتصادی «لی کوآنیو» یکی از اهرمهای موفقیت اقتصادی سنگاپور بود. این سیاستها در داخل سبب ایجاد یک دولت کارآمد شد که این دولت توانست بهخوبی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی خود را پیادهسازی کند. این اقدام، همچنین به جلب حمایت مردم این کشور از دولت منتهی شد. برخی بر این باورند که حکمرانی حزب PAP در عرصه سیاسی سنگاپور جنبههای منفی نیز داشت. اما درکل، این حزب دهها سال در قدرت باقی ماند که این مساله به ثبات هرچه بیشتر سیاسی و اجتماعی سنگاپور انجامید و به جلب اعتماد سرمایهگذاران و جذب سرمایههای خارجی کمک شایانی کرد. اما جنبه منفی حاکمیت حزب PAP، دادگاهی کردن احزاب مخالف توسط لی کوآنیو بود که دست به افترا و برگزاری تجمعهای غیرقانونی میزدند و به سیستم انتخاباتی اعتراض داشتند. آنها بر این باور بودند که دولت سیستم انتخابات را به نفع احزاب بزرگتر تعریف کرده که این سیستم برای احزاب کوچکتر ناعادلانه است.
پرسش نهادی من این است که در سنگاپور قراردادهای اقتصادی چگونه به استحکام لازم رسید. آن هم به شکلی که سرمایهگذاران خارجی اطمینان کردند که در صورت بروز مشکلات حقوقی و قضایی، حقوق آنها ضایع نخواهد شد. همچنین، حقوق مالکیت در این کشور چگونه نهادینه شد؟
همانطور که پیشتر هم به آن اشاره شد، سیاستهای ضد فساد لی کوآنیو از ارکان اصلی موفقیت اقتصادی سنگاپور بود. این قوانین نهتنها سبب جلب اعتماد سرمایهگذاران و تقویت عملکرد قانونی دولت داخلی شد، بلکه به کمپانیهای خارجی اطمینان میداد میتوانند در یک شرایط قابل پیشبینی و عاری از هرگونه فساد مالی، با خیالی آسوده به فعالیت بپردازند.
همچنین، در گزارش راهاندازی مشاغل بانک جهانی که با عنوان Doing Business منتشر میشود، سنگاپور، از حیث داشتن قراردادهای لازمالاجرا و مستحکم، در رتبه نخست قرار دارد. لازمالاجرا بودن قراردادهای تجاری، یکی از مهمترین شاخصههای گزارش Doing Business بانک جهانی و کارآمدی سیستم حقوقی یک کشور محسوب میشود. این استحکام قراردادی، امکان پیگیری هرگونه منازعات حقوقی نسبت به کیفیت، زمان، هزینه و تعداد موارد موجود در قرارداد را تا زمان تامین خسارات قانونی، تضمین میکند.(9)
نتایج مطالعات اقتصادی نشان میدهد، قراردادهای تجاری کارآمد و موثر و لازمالاجرا بودن مفاد آن و همینطور نظارت دولت بر حسن اجرای آنها، برای شرکتهای چند ملیتی اهمیت بسیار زیادی دارد. در زنجیره جهانی تامین برای شرکتهای چندملیتی، محصولات و بخشهایی از آن در کشورهای مختلف تولید میشوند ضمن اینکه برخی قطعات نیز باید به صورت سفارشی طراحی و ساخته شوند. بنابراین، اگر این قطعات به موقع تحویل داده نشوند، یا اگر این قطعات به نحو مطلوب و با کیفیت مورد نظر ساخته نشوند، فروش این قطعه برای کارخانه تولیدکننده هزینههای بسیاری بههمراه خواهد داشت. همچنین، تاخیر در تحویل بهموقع یا آسیب فیزیکی به کالا در بنادر، هزینههای سنگینی را به طرفین تحمیل میکند. سنگاپور، با تنظیم و انعقاد قراردادهای محکم، میتواند این اطمینان را به شرکتهای خارجی بدهد که کالاهای سفارش دادهشده آنها با همان کیفیت تولید شده و پس از کنترلهای دقیق، تحویل داده میشود. این روند قانونی، به سنگاپور نسبت به سایر کشورها، به خصوص در بحث جذب سرمایهگذاران خارجی یک مزیت اقتصادی متمایز میبخشد. همچنین، حسن اجرای این قوانین، برای شرکتهای مالی که امروز یکی از مهمترین صنایع فعال در سنگاپور محسوب میشوند، اهمیت بسیاری دارد.
دومین سوال نهادی و مهم درباره رقابت و انحصار است. اقتصاد سنگاپور چگونه توانست رقابت را نهادینه و در عین حال انحصار را کنترل کند؟
همانطور که ذکر شد، سنگاپور یک اقتصاد بازاری است که در آن عرضه و تقاضا، قیمت و درآمد را مشخص میکند. با این حال، برخی دخالتهای دولت در بازار و اعمال استراتژیهای کارآمد سرمایهگذاری در توسعه زیرساختی و همینطور در اختیار گرفتن کنترل برخی از شرکتهای مهم، توانست ضمن حفظ رقابت، اقتصاد را مطابق با معیارهای مدنظر دولت نهادینه کند.
در بحثهای اقتصاد توسعه از چهار عامل مهم به عنوان اصول توسعه یاد میشود. اصل اول، حیطه آزادی عمل بخش خصوصی است. بخش خصوصی در سنگاپور چقدر میتواند روی حقوق مالکیت و دیگر حقوق خود اطمینان داشته باشد؟
همانطور که پیشتر هم گفته شد، اطمینان از شرایط مساعد اقتصادی و همینطور نظارت جدی بر حسن اجرای قوانین و اجرای تمام مفاد قراردادها، عامل اصلی در جلب اعتماد بخش خصوصی به سرمایهگذاری در این کشور است. این شرکتها، مطمئن خواهند شد که در صورت عدول طرف قرارداد از اجرای مفاد قراردادهای مالی و تجاری، مراجع قانونی تا استیفای کامل حقوق آنها پیگیر خواهد بود.
اصل دوم به حیطه دخالتهای دولت در اقتصاد سنگاپور برمیگردد. خط قرمز دولت سنگاپور کجاست؟ به کدام بخشها میتواند ورود پیدا کند و کجا نباید وارد شود؟
قبلاً هم گفتم که دولت تا چهاندازه در سیاستهای اقتصادی سنگاپور دخالت دارد. اما مطمئن نیستم که آیا بخشی هست که دولت از دخالت در آن منع شده باشد یا خیر؟ قانون عمومی این اجازه را به بازارهای آزاد داده تا در انتخاب قیمت آزادانه عمل کنند. گفته میشود که دولت سنگاپور استراتژیهای مختلفی را برای سرمایهگذاری اجرا کرده که این استراتژیها نخست در کالاهای عمومی نظیر زیرساخت (که در تمام جهان متداول است) و سپس در سایر بخشها نظیر رسانهها (که کمتر مرسوم است)، اعمال شده است.
اصل سوم نحوه تعامل این کشور با دنیاست. هرچند سنگاپور تنها دو همسایه دارد اما موفق شده ارتباط گستردهای با دنیا برقرار کند. این ارتباط چگونه و در سایه چه سیاستی شکل گرفت؟
همسایگان سنگاپور نیز از فرصتهای تجاری که افزایش مبادلات این کشور برای کارگران مهاجر ایجاد کرده، بهرهمند شدند. این مساله همچنین باعث شده امنیت و ثبات سنگاپور برای کشورهای همسایه اهمیت پیدا کند. همچنین، موقعیت ممتاز جغرافیایی سنگاپور، همانطور که بارها اشاره شد، ارتباط آسان و وسیعی را برای این کشور با سراسر جهان مهیا کرده است. بخش وسیعی از محمولههای نفت خام جهان نیز در مسیر ورود به چین و سایر کشورهای جهان، از بندر سنگاپور میگذرد. این کشور همچنین صنایع پالایشگاهی بزرگی را در دل خود جای داده و بنابراین، کشورهای تولیدکننده نفت، اشتیاق فراوانی برای ادامه همکاری با این کشور دارند. اما آنچه مسلم است، پیوندهای مستحکم اقتصادی، سبب تقویت روابط بینالمللی سنگاپور شده است.
دولت سنگاپور هم مثل بسیاری از دولتها در دورهای علاقه به اعمال سیاستهای حمایتی از مردم فقیر داشت. مثلاً در دوره لی کوآنیو دولت برای مردم فقیر مسکن ساخت. اول اینکه آیا این سیاست موفق بود؟ و دیگر اینکه اکنون که سنگاپور یکی از کشورهای توسعهیافته محسوب میشود، چه نوع سیاست حمایتی را دنبال میکند؟
از منظر کلی بهنظر میرسد که سیاست سنگاپور برای خانهدار کردن مردم بسیار موفق بوده است. اما چیزی که درباره سیاست تامین مسکن سنگاپور در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان غیرعادی به نظر میرسد، این است که این سیاست به نحوی تعریف شده که مردم را به جای اجاره خانه به سمت خرید سوق میدهد. هر شهروند سنگاپوری و افراد مقیم آن (بسیاری از کارگران خارجی حتی با وجود سالها کار در این کشور بازهم اقامت دائم اخذ نمیکنند)، به طور خودکار، بخشی از درآمدشان به صندوق رفاه عمومی (CPF) منتقل میشود که این صندوق تامین اجتماعی با هدف پسانداز شکل گرفته است. مردم از پسانداز موجود در این صندوق میتوانند برای تامین هزینههای درمانی، خرید خانه یا بازنشستگی استفاده کنند. با توجه به جمعیت رو به پیری سنگاپور، نگرانیهایی درباره ادامه این سیاست به وجود آمده است. بهعنوان مثال، اگر فردی از این پسانداز برای هزینههای درمانی یا خرید خانه استفاده کند، این نگرانی میرود که در ایام بازنشستگی، پول کافی برای پسانداز نداشته باشند. برای حل این معضل، مطالعات مستمری ازسوی آژانسهای مطالعاتی و دولتی درحال پیگیری است تا بهترین راهکار را برای این مشکل پیدا کنند. همچنین، ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که دولت سنگاپور میبایست اقداماتی را نیز در جهت برابری حقوق اجتماعی و دستمزدهای کارگران خارجی با شهروندان این کشور بهکار گیرد.
پرسش آخر من درباره سهولت کسب و کار در اقتصاد سنگاپور است. برپایه شاخصهایی که هرناندو دسوتو اقتصاددان معروف پرویی در زمینه کسب و کار ترسیم کرده، سنگاپور یکی از بهترین کشورها از نظر سهولت کسب و کار است. میخواهم برای ما توضیح دهید که فضای کسب و کار در سنگاپور چگونه به این شکل درآمده است؟
همانطور که در سوالات قبلی هم پاسخ دادم، باید این نکته را اضافه کنم که در سال 2013، میزان مالیات برای استخدام کارگران خارجی، افزایش و سهمیه استفاده از کارگران خارجی در برخی بخشها کاهش یافت. یکی از دلایل مهم برای اتخاذ این تصمیم، افزایش فشارها برای حصول اطمینان نسبت به فراهم بودن فرصت شغلی برای شهروندان خود سنگاپور بود.
پینوشتها:
1- interview available at https: / /www.youtube.com /watch?v=AP5j3vG2Iw0
2- www.law.cornell.edu /wex /defamation
3- http: / /www.doingbusiness.org /data /exploretopics /enforcing-contracts
4- http: / /www.straitstimes.com /singapore /singapore-budget-2015-median-wages-increased-six-times-since-1965
5- http: / /www.straitstimes.com /singapore /mr-lee-kuan-yews-state-funeral-by-the-numbers
6-http: / /www.bloomberg.com /news /articles /2013-09-05 /singapore-overtakes-japan-as-asia-s-biggest-foreign-exchange-hub
7-http: / /www.hydrocarbons-technology.com /features /feature-top-ten-largest-oil-refineries-world
8- http: / /www.contactsingapore.sg /key_industries /healthcare_services
9-http: / /www.transparency.org /cpi2014 /results
Hits: 2