خاطرات هلی‌کوپتر – برنانکی در کتاب «شهامت اقدام» از سال‌های فعالیت در فدرال رزرو می‌گوید 

نویسنده: محسن عارفی

ben-bernanke«بن برنانکی»، رئیس‌ سابق فدرال‌رزرو آمریکا که از سال 2006 تا 2014، به‌مدت هشت سال در این سمت مشغول به فعالیت بوده، کتاب جدید خود با عنوان «شهامت اقدام؛ تاریخچه یک بحران و پیامدهای آن» را منتشر و روانه بازار کرد. این کتاب جنجالی، که به خاطرات برنانکی در زمان سال‌های بحران مالی آمریکا و جهان در زمان ریاست بر مسند فدرال‌رزرو اشاره دارد، با یک جمله چالش‌برانگیز شروع می‌شود: «در تمام بحران‌های مالی جهان، همیشه کسانی هستند که شجاعت و جسارت اقدام‌ کردن دارند اما در مقابل، کسانی ‌هم هستند که از اقدام کردن واهمه دارند.»

برنانکی در سال 2006، به‌عنوان جانشین «آلن گرینسپن»، به ریاست فدرال‌رزرو برگزیده شد و در سال 2014، جای خود را به «جانت یلن»، رئیس‌ کنونی فدرال‌رزرو داد. ترکیدن حباب وام‌های مسکن در آمریکا، در سال 2007، آسیب‌پذیری پنهان نظام مالی جهان را هویدا کرد و این نظام‌های مالی را در مرز فروپاشی قرار داد. برنانکی در زمان مشکلات اقتصادی ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. بیشتر انتقادها از او به این دلیل بود که او نتوانسته بود مشکلات اقتصادی را قبل از وقوع آن پیش‌بینی کند. همچنین روش او برای بهبود اقتصاد با تزریق پول بدون پشتوانه به اقتصاد مورد انتقاد قرار گرفت. برنانکی به دلیل سیاست‌های تسهیل پولی خود به «بن هلی‌کوپتر» معروف شد.

در سال ۲۰۰۹ در نامه‌ای به کنگره آمریکا «آندرو کیومو» نوشت: برنانکی در زمانی که «مریل لینچ» از سوی بانک آمریکا خریداری شد، مرتکب تقلب شده است. در این نامه نوشته شده بود که میزان زیان مریل لینچ از سوی برنانکی به بانک آمریکا اعلام نشده بود. در سال ۲۰۱۰ برنانکی در ماجرای نجات AIG مورد انتقاد قرار گرفت. برنانکی کتاب «شهامت اقدام» را در سه فصل نوشته که فصل اول آن به مقدمه، فصل دوم به بحران مالی و فصل آخر به پیامدهای بحران اختصاص یافته که در این گزارش، به فصل سوم این کتاب نگاهی اجمالی می‌اندازیم.

تسهیل کمّی و پایان باورهای قدیمی
این دوره زمانی از فعالیت‌های برنانکی به مارس 2009 میلادی بازمی‌گردد. برنانکی می‌گوید: هفتم مارس 2009 بود و من دوباره به موطنم «دیلون» در کارولینای جنوبی بازمی‌گشتم. دو سال و نیم از آخرین‌باری که به دیلون آمده بودم می‌گذشت و این بار با «اسکات پلی» مجری برنامه «60 دقیقه» شبکه سی‌بی‌اس، در خیابان Main Street قدم می‌زدم. کل روز فیلمبرداران شبکه سی‌بی‌اس نیز همراه ما بودند و از ملاقات من با دانش‌آموزان دبیرستان دیلون، بازدید از خانه زمان کودکی‌ام در خیابان «جفرسون»، و حضور در مراسم تغییر نام یک خیابان به اسم من، فیلمبرداری می‌کردند.

در حالی که من و «پلی» درحال قدم زدن به سمت یک نیمکت چوبی که کنار داروخانه‌ای که قبلاً داروخانه خانوادگی ما قرار داشت، بودیم، فرصتی دست داد تا درباره فعالیت‌های فدرال‌رزرو و چگونگی پاسخگویی این نهاد به بحران مالی آمریکا و همین‌طور انتظارات من از اقتصاد صحبت کنم. اما وقتی این برنامه روی آنتن رفت، از مردم شنیدم که تصاویر پخش‌شده از Main Street همان‌طور که خودم هم انتظار داشتم، بسیار تاثیرگذار بود. خطاب به پلی گفتم: همان‌طور که می‌دانید من از Main Street آمده‌ام و این عقبه من است. من هیچ وقت در وال‌استریت نبوده‌ام. تنها دلیلی که وال‌استریت برایم اهمیت دارد، این است که هر اتفاقی که در وال‌استریت می‌افتد، برای Main Street هم مهم است. من این‌گونه توضیح دادم که اگر ما در تثبیت بازارهای مالی و شروع دوباره جریان سرمایه‌ای عقیم بمانیم، یکی مانند پدر من که وام سنگینی برای خرید یک فروشگاه جدید و بزرگ‌تر یک بلوک آن‌طرف‌تر از فروشگاه قبلی دریافت کرده بود، دچار شکست می‌شد. وقتی پلی از من دلیل موافقت با شرکت در مصاحبه تلویزیونی را پرسید، چون به ندرت پیش می‌آید تا رئیس‌ وقت فدرال‌رزرو با آن موافقت کند، به او پاسخ دادم: این مصاحبه برای من فرصتی است تا به‌صورت مستقیم با مردم آمریکا صحبت کنم.

من در این مصاحبه توضیح دادم که چگونه فدرال‌رزرو کمک کرد تا نرخ بهره وام‌های مسکن پایین بیاید، بانک‌ها تقویت شوند تا دوباره بتوانند وام اعطا کنند. من فکر می‌کنم «علائم بهبود اقتصادی» در برخی بازارها خود را بروز داد به‌طوری که تاحدودی اعتماد به بازارها بازگشت. این بهبودی توانست پویایی مثبتی را آغاز و اقتصاد را احیا کند. برخی معتقد بودند عبارت «علائم بهبود اقتصادی» که من به آن اشاره کردم، به معنای احیای قدرتمند اقتصادی بود که در شرف تحقق قرار داشت. بدیهی است که نه من و نه همکارانم در فدرال‌رزرو، هیچ‌یک انتظار چنین چیزی را نداشتیم. من به این بهبودهای اخیر در بازار وام‌های مسکن و سایر بازارهای مالی اشاره می‌کردم که در نهایت می‌توانست به اقتصاد کمک کند تا احیای خود را از سر بگیرد. این پیش‌بینی‌ها چندان هم بد نبود. در تاریخ نهم مارس، یعنی به فاصله دو روز پس از مصاحبه تلویزیونی من با شبکه سی‌بی‌اس، میانگین صنعتی «داوجونز» (یک شاخص اقتصادی بازار آزاد است که از سوی وال‌استریت ژورنال منتشر و تهیه می‌شود)، به کف خود رسید و حدود 6547، یعنی نزدیک پایین‌ترین سطح 11 سال اخیر خود بسته شد و پس از آن بازگشت صعودی خود را شروع کرد. در طول بهار، بهبود شرایط مالی ادامه یافت که این مساله، در میان سایر عوامل، منعکس‌کننده اقدامات سیاست پولی ما و آزمون فشار بانک‌ها بود. انقباض اقتصادی در ماه ژوئن همان سال پایان یافت اگرچه نرخ بیکاری تا اکتبر رو به افزایش رفت.

برنامه «60 دقیقه» شبکه سی‌بی‌اس، ماجرای فدرال‌رزرو را در معرض دید طیف وسیعی از بینندگان قرار داد و این همان چیزی بود که من و همکارانم در فدرال‌رزرو به شدت به آن نیاز داشتیم. من باید به‌عنوان حامی شفافیت به فدرال‌رزرو گام می‌گذاشتم و بیشتر به خاطر اینکه فکر می‌کردم در صورتی که بازارها و عموم مردم از تفکرات ما باخبر می‌شدند، این شفافیت می‌تواند سیاست‌های پولی را موثرتر کند. اما شفافیت درباره فدرال‌رزرو و سیاست‌های ما، برای بردن نبرد اصلی یعنی کسب اعتماد عمومی، بسیار ضروری می‌نمود. «میشله اسمیت»، مدیر ارتباطات ما، معتقد بود که چهره ابوالهول‌گونه فدرال‌رزرو پایان پذیرفته است. عموم مردم و رسانه‌ها، شایسته فرصتی هستند تا درباره شخص، انتخاب سیاست‌ها و تصمیمات و نهاد فدرال‌رزرو بیشتر بدانند.

این تنها شروع ماجرا بود. در آن سال، کار من این شده بود تا سوالات دانشجویان را دریافت کنم و برای آنها به صورت تشریحی، اقدامات فدرال‌رزرو را شرح دهم یا اینکه در برنامه تلویزیون ملی به میزبانی «جیم لرر» در شبکه «پی‌بی‌اس» شرکت کنم. ظاهر شدن جلوی دوربین‌های تلویزیونی، جزو رویه‌های عادی من نبود ضمن اینکه میزبانی برنامه تلویزیونی «شو امشب» را نیز از فهرست علایق شغلی خود پس از پایان دوران تصدی در فدرال‌رزرو حذف کردم.

اما با تمامی این اوصاف، بسیار خوشحالم که توانستیم در بحبوحه پوشش‌های منفی از اقدامات ما، ماجرا را از جنبه فدرال‌رزرو برای مردم بازگو کنیم. شرایط اقتصادی در اوایل سال 2009 میلادی بسیار وحشتناک بود؛ اگر می‌توانستم اتفاقاتی را که در حال رخ ‌دادن بود بازگو کنم و به مردم درباره آینده اطمینان خاطر بدهم، آن‌وقت خیلی خوب می‌شد.

در حالی که خرید اوراق قرضه با پشتوانه رهنی به‌تازگی شروع شده بود، کمیته بازار آزاد فدرال (FOMC) در نخستین اجلاس خود در سال 2009، اقدام دیگری را در دستور کار خود قرار نداد. در این جلسه، تنها چهار عضو هیات ‌مدیره کمیته بازار آزاد در این جلسه حضور یافتند. «رندی کروزنر» به‌تازگی هیات ‌مدیره را ترک کرده بود و «دن تارولو» نیز هنوز سوگند یاد نکرده بود. «بیل دودلی»، رئیس‌ فدرال‌رزرو نیویورک نیز به‌عنوان نایب‌رئیس‌ کمیته بازار آزاد فدرال برگزیده شد.

اکنون دیگر در هرکدام از جلسات به‌عنوان جلسه مشترک هیات مدیره فدرال‌رزرو و کمیته بازار آزاد عمل می‌کردیم تا همکاری میان اعضای مشترک خود را تقویت کنیم. برخی اعضای کمیته همچنان درباره آش شلم‌شوربای تسهیلات 28‌روزه بانکی احساس راحتی نمی‌کردند. «جف لکر»، رئیس‌ فدرال‌رزرو «ریچموند»، بارها نگرانی خود را درباره برنامه‌های ما، شامل طرح خرید اوراق قرضه با پشتوانه رهنی که بیش از حد بازارها را به‌هم می‌ریخت، ابراز کرده بود. از زمان «آدام اسمیت» به بعد، اقتصاددانان عمدتاً به ظرفیت بازارهای آزاد در تخصیص موثر منابع، ایمان آورده بودند. اما اغلب همکارانم و حتی خود من دریافته بودیم که در التهابات و سراسیمگی مالی، ناسازگاری میان ترس و ریسک‌پذیری، بازارهای مالی را از ایفای نقش حیاتی و عملکرد صحیح بازمی‌دارد. در این صورت، استدلال من این بود که دخالت ما ضروری است. بنابراین، با جلب حمایت اکثریت قریب به اتفاق روسای بانک‌های مرکزی، هیات مدیره فدرال‌رزرو توانست مدت تسهیلات مالی اضطراری را از 28 روز به شش ماه یعنی تا اکتبر افزایش دهد.

در جلسه کمیته بازار آزاد فدرال، بحث‌ها و تبادل نظرهای ما حول و حوش محور اقتصاد بسیار سخت بود و بسیاری از افراد حاضر در این جلسه معتقد بودند که باید خیلی زود تصمیم بگیریم. دامنه تعمیق بحران مالی و رکود آمریکا در حال گسترش به سایر نقاط جهان بود. تورم، به‌عنوان مهم‌ترین دغدغه ما به سرعت در حال کاهش بود ضمن اینکه سرمایه‌گذاری در حال نزول و قیمت مواد خام اولیه نظیر نفت نیز رو به سقوط می‌رفت. در آن دوره، هیچ چشم‌اندازی نسبت به بهبود اقتصاد در هیچ کجای جهان وجود نداشت. اینجا بود که گفتم: باید کم‌کم [نرخ بهره] صفر درصد را برای مدت طولانی بپذیریم.

برنانکی ادامه می‌دهد: تا پیش از آنکه به عنوان رئیس‌ فدرال‌رزرو انتخاب شوم، درباره سیاست‌های پولی که بلافاصله پس از رسیدن نرخ بهره بانکی به صفر درصد باید اعمال شود، بارها سخن گفته بودم. من باید به این تصور عمومی که رسیدن نرخ بهره به صفر درصد، نشان‌دهنده فرسودگی و عدم کارایی گزینه‌های سیاست‌های پولی است، پاسخ قانع‌کننده‌ای می‌دادم. هم‌اکنون زمان آن رسیده بود تا به ایده‌ها و تفکراتم جامه عمل بپوشانم چون دیگر به پایان سیاست‌های کهنه و سنتی رسیده بودیم.

برنامه وسیع خرید اوراق قرضه با صرف صدها میلیارد دلار احتمالاً مهم‌ترین و در عین‌ حال بحث‌برانگیزترین ابزاری بود که در دست اجرا داشتیم. ما اغلب به این برنامه، برنامه گسترده خرید دارایی یا LSAPs اطلاق می‌کردیم اما جهان مالی همچنان اصرار دارد این ابزار را برنامه «تسهیل کمی» یا QE (مخفف Quantitative Easing) بخواند. خرید بدهی‌های دو موسسه «فنی» و «فردی» (Fannie and Freddie) در سال 2008 میلادی و خرید اوراق قرضه با پشتوانه رهنی در ژانویه 2009، به‌عنوان نخستین استفاده‌های ما از برنامه گسترده خرید دارایی، قلمداد شد. خرید اوراق قرضه خزانه‌داری، گام بعدی ما تلقی می‌شد.

هدف ما از اجرای این برنامه، پایین آوردن نرخ بهره بلندمدت نظیر نرخ بهره وام‌های مسکن 30‌ساله و اوراق بهادار بود. اگر می‌توانستیم این کار را بکنیم، در آن صورت احتمالاً قادر بودیم سرمایه‌گذاری در بازار ملک و سرمایه‌گذاری تجاری را به تحرک واداریم. به‌خصوص، برنامه ما برای خرید 600 میلیارد دلار اوراق قرضه مرتبط با وام‌های مسکن با هدف افزایش تقاضا برای اوراق قرضه در زمانی که سرمایه‌گذاران از رفتن به سمت آن ابا داشتند، در نظر گرفته شده بود. ما همچنین، با افزایش تقاضا برای اوراق قرضه با پشتوانه رهنی، امید داشتیم تا نرخ بازده آنها را پایین بیاوریم که با این کار در عوض سود پرداختی از سوی دریافت‌کنندگان این وام‌ها کاهش می‌یافت. در عوض، از آنجا که بازارهای مالی آینده‌نگر هستند، از ابتدای نوامبر سال 2008 و پس از اعلام این برنامه از سوی ما و قبل از اینکه حتی یک خرید واقعی انجام شود، نرخ بهره وام‌های مسکن شروع به سقوط کرد.

به‌طور مشابه نیز، وقتی شروع به خرید اوراق خزانه‌داری بلندمدت، نظیر اوراق خزانه‌داری با سررسید 10‌ساله کردیم، نرخ بازده این اوراق رو به کاهش رفت. البته، هیچ‌کس در بخش خصوصی با همان میزان نرخ بهره خزانه‌داری اقدام به استقراض نمی‌کند اما بازدهی اندکی اوراق قرضه خزانه‌داری، به‌طور کلی تاثیر خود را به سایر نرخ‌های بهره بلندمدت هم تعمیم داد. به‌عنوان مثال، وقتی اوراق بهادار را در نظر می‌گیریم، سرمایه‌گذاران عمدتاً بازدهی این اوراق را با درآمد ناشی از اوراق خزانه‌داری با همان مدت سررسید مقایسه و برآورد می‌کنند. اگر سود ناشی از اوراق خزانه‌داری سقوط کند، سرمایه‌گذاران همچنین سود پایین اوراق بهادار را نیز می‌پذیرند. علاوه ‌بر این، وقتی میزان خرید اوراق قرضه موجود از سوی فدرال‌رزرو کاهش می‌یابد، سرمایه‌گذاران ناچار می‌شوند به سمت سایر دارایی‌ها نظیر سهام بروند که این مساله باعث افزایش قیمت این دارایی‌ها می‌شود. در خرید اوراق خزانه‌داری، هدف غایی ما کاهش سریع هزینه اعتبارات بود.

در جلسه بعدی کمیته بازار آزاد فدرال، که در تاریخ 18 مارس 2009 برگزار شد، بازها (طرفداران سیاست‌های انقباضی پولی) و کبوترها (طرفداران سیاست‌های انبساطی پولی)، هردو به‌طور یکسانی از خود بدبینی تراوش می‌کردند. «چارلز پلاسر»، رئیس‌ فدرال‌رزرو آمریکا در این‌باره می‌گوید: مطمئن نبودم که چه اتفاقی دارد می‌افتد فقط همه‌چیز کاملاً غم‌افزا به نظر می‌رسید. تمام اخبار اقتصادی و مالی هم ترسناک و نگران‌کننده بود، حتی «جانت یلن» هم با من هم‌عقیده بود. نگرانی‌ها نسبت به ثبات نظام بانکی، به بازارها نیز رسوخ کرد. حتی ارزش سهام بانک‌های قدرتمند هم از آغاز سال 2009 سقوط کرد. ارزش شاخص «داوجونز» نیز در کمتر از 18 ماه به حدود نصف کاهش یافت. خسارات و ضررهای بازار، نه‌تنها قدرت خرید را به شدت کاهش داد، بلکه به‌طور ثابت یادآور سقوط وحشتناک اقتصاد آمریکا به ناکجا‌آباد بود. صورت پرداخت حقوق‌ها در ماه فوریه حدود 650 هزار شغل کاهش یافت و کارفرمایان ترسو کارگران خود را با سرعتی بسیار بیش از هر زمان دیگری اخراج می‌کردند. از سوی دیگر، با سقوط تعداد بیشتری از کشورهای جهان به ورطه رکود، حجم مبادلات جهانی به سرعت در حال تنزل بود. بنابراین باید کاری می‌کردیم.

مهم‌ترین و مستحکم‌ترین گامی که می‌توانستیم برداریم، گسترش و توسعه برنامه خرید اوراق قرضه دولتی بود. البته من هیچ اولویت خاص و مشخصی میان خرید اوراق قرضه با پشتوانه رهنی بیشتر و شروع خرید اوراق خزانه‌داری نداشتم ولی احتمالاً، خرید اوراق قرضه با پشتوانه رهنی تاثیر بیشتری روی بازار مسکن داشت اما تاثیر خرید اوراق خزانه‌داری وسیع‌تر بود. اما سیاست‌هایی که به‌عنوان گزینه‌های جایگزین روی میز داشتم، شامل هردو گزینه فوق می‌شد. مذاکرات ما در این جلسه شامل گزارش‌های روسای شعب مختلف فدرال‌رزرو از وضعیت ارتباطات کاری ناامیدکننده آنها، بیش از آنچه تصور می‌کردم، شرایط بحرانی اقتصاد آمریکا را برملا ساخت. «ریچارد فیشر»، رئیس‌ فدرال‌رزرو دالاس می‌گوید: یک نفر خیلی جدی مرا صدا کرد و گفت: می‌خواهی خبرهای خوبی به تو بدهم؟ من هم در جواب گفتم: بله! چراکه نه؟ او [به تمسخر] گفت: یک نفر دیگر را گیر بیاور! «چارلی اوانس»، رئیس‌ فدرال‌رزرو شیکاگو می‌گوید: عزم و اراده کمیته بازار آزاد فدرال برای اقدام جدی بود. من فکر می‌کنم خیلی مهم است که ما دست به کار بزرگی بزنیم. در پایان جلسه، ما بر سر هر دو برنامه یعنی خرید بیشتر اوراق قرضه با پشتیبانی رهنی و شروع خرید اوراق خزانه‌داری توافق کردیم. ما اکنون کاملاً متعهد به خریدهای قابل‌توجه اوراق قرضه شده بودیم که این برنامه بعدها به برنامه «تسهیل کمی 1» یا QE1 معروف شد.

این بسته محرک پولی برای جلب‌توجه بازارها طراحی شده بود که به‌خوبی هم از عهده آن برآمد. ما اعلام کردیم که قصد داریم خرید اوراق قرضه با پشتوانه رهنی خود را در سال 2009 که از سوی موسسات مالی «فنی»، «فردی» و «جینی» می، با هزینه یک تریلیون و 250 میلیارد دلار تضمین می‌شود، توسعه دهیم که این رقم افزایش 750 میلیارد دلاری را نشان می‌داد. ما همچنین، برنامه خرید بدهی‌های «فنی» و «فردی» را دو برابر کرده و از 100 میلیارد به 200 میلیارد دلار رساندیم. از سوی دیگر، طی شش‌ماه اقدام به خرید 300 میلیارد دلار از اوراق خزانه‌داری کردیم که این نخستین خیز ما به سوی خرید اوراق خزانه‌داری بود. درنهایت، رهبری خود را در برنامه تعیین نرخ بهره پایه و نرخ صندوق‌های فدرال افزایش دادیم.

در ژانویه 2009 اعلام کردیم انتظار داریم نرخ صندوق‌های فدرال «برای مدت کوتاهی»، به میزان قابل قبولی پایین بیاید. در ماه مارس، این «مدت کوتاه» به «برای مدت بیشتر» تبدیل شد. ما امید داشتیم که این سیگنال‌های جدید برای نرخ‌های بهره کوتاه‌مدت، به پایین آوردن نرخ‌های بهره بلندمدت کمک کند. درنهایت، کمیته بازار آزاد فدرال، این بسته مالی را به اتفاق آرا تصویب کرد. حتی «جف لکر» نیز با وجود نگرانی‌هایی که نسبت به خرید اوراق قرضه با پشتوانه رهنی داشت و معتقد بود این کار سبب دور کردن اعتبارات از وام‌گیرندگان متمکن خارج از بازار مسکن می‌شود، از این بسته محرک مالی حمایت کرد.

بنابراین، دوره جدیدی از اجرای سیاست‌های پولی فرا رسید و این اعلان ما عملکردی به شدت موثر داشت. حد فاصل روز قبل از جلسه ما و پایان سال، شاخص «داو جونز»، بیش از 40 درصد یعنی سه هزار واحد ترقی کرده و به 10 هزار و 428 رسید. همچنین، نرخ‌های بهره بلندمدت با اعلان برنامه محرک پولی ما، کاهش یافته و سود اوراق خزانه‌داری 10‌ساله از حدود سه درصد به 5 /2 درصد رسید که این یک حرکت جدی محسوب می‌شد.

در طول تابستان، سود بلندمدت روند معکوسی طی کرده و به بیش از چهار درصد افزایش یافت. ما باید این افزایش سود را به عنوان یکی از نشانه‌های موفقیت در نظر می‌گرفتیم. سود بالاتر نشان می‌داد که سرمایه‌گذاران، هم باید انتظار رشد بیشتری داشته باشند و هم شاهد تورم بالاتری باشند. در نهایت نیز، پس از چهار فصل انقباض، اطلاعات و آمارهای اصلاح‌شده نشان می‌داد که اقتصاد آمریکا در سه‌ماهه سوم3 /1 درصد و در سه‌ماهه چهارم، 9 /3 درصد رشد کرده است. سایر بانک‌های مرکزی نیز برنامه تسهیل کمی را اجرا کردند. به‌عنوان مثال، بانک مرکزی انگلیس، برنامه خرید اوراق قرضه دولتی خود را تقریباً همزمان با اعلام برنامه توسعه تسهیل کمی آمریکا در مارس 2009 شروع کرد و در نهایت، برنامه انبساط پولی آنها هم بسیار به برنامه اجرایی ما در آمریکا شبیه شد. در هردو برنامه، تمرکز اصلی روی خرید اوراق قرضه دولتی و ابعاد آن متناسب با اندازه اقتصاد بود. بانک مرکزی ژاپن نیز که در ابتدای دهه 2000 میلادی در اجرای برنامه تسهیل کمی پیشگام بود، علاوه بر خرید اوراق قرضه دولتی، سایر برنامه‌های انبساطی را برای تحرک و ترویج جریان سرمایه، به کار گرفت. با این حال، در طول این دوره، بانک مرکزی اروپا تنها یک برنامه محدود خرید اوراق قرضه در پیش گرفت و در عوض روی افزایش وام‌های بلندمدت به بانک‌ها متمرکز شد.

ایجاد یک نظام مالی جدید
باوجود آنکه شعله‌های آتش بحران مالی در حال زبانه کشیدن بود، ما داشتیم فکر می‌کردیم که باید چه‌کار کنیم تا از شدت زبانه‌های این آتش بکاهیم؟ این سوال در عین سخت بودن عواقب بسیاری هم داشت. نظام مالی جدید که روی ویرانه‌ها و خاکسترهای نظام مالی قدیمی بنا می‌شد، چه شکلی خواهد بود؟ آیا ما می‌توانیم از بحران مالی بعدی جلوگیری کنیم؟ یا به شکل عینی‌تر و واقعی‌تر اینکه چه کار کنیم تا اطمینان حاصل کنیم بحران‌های بعدی را تا پیش از اینکه کنترل آنها از دستان‌مان خارج می‌شود، مهار کنیم؟

در حالی که این سوالات در اواخر سال 2008 و اوایل سال 2009 ذهن ما را به خود مشغول کرده بود، توجه ما از گفت‌وگوی جهانی به سمت اصلاح نظام مالی رفت. در آگوست 2007، «جرج بوش»، رئیس‌‌جمهور وقت، از گروه ضربت بازارهای مالی که از روسای خزانه‌داری، فدرال‌رزرو و کمیسیون مبادلات آتی کالاهای اساسی تشکیل شده، خواست تا دلایل این التهابات مالی را بررسی کند. از بعد بین‌المللی نیز، در اکتبر 2007، کشورهای صنعتی عضو گروه هفت، از مجمع ثبات مالی (متشکل از بانک‌های مرکزی، وزرای دارایی و ناظران موسسات مالی اصلی) خواستند اقدام مشابهی را انجام دهد. حتی تا پیش از اینکه بحران مالی شروع شود، در ژوئن 2007، تیمی به سرپرستی «هنک پاولسون» وزیر خزانه‌داری، کار خود را روی تهیه پیش‌نویس اصلاحات ساختار قوانین مالی غیرمعمول و بالکانیزه شده ایالات متحده شروع کرد. سه گزارش مجزایی که از این سه فعالیت حاصل شد، توانست توصیه‌های مفیدی را ارائه کند.

اما از بین این سه گزارش، پیش‌نویس گروه هنک برای من که به دنبال اصلاح ساختار نظارت بر کلی‌فروشی بودم هم بلندپروازانه‌تر بود و هم موثرتر. گزارش هنک در مارس 2008 منتشر شد که در آن پیشنهادات کوتاه‌مدت و بلندمدتی ارائه می‌کرد اما هدف نهایی آن ایجاد یک ساختار نظارتی سه‌راسی بود.

در تاریخ 27 مارس 2008، یعنی چهار روز قبل از آنکه هنک از پیش‌نویس طرح خود رونمایی کند، «باراک اوباما»، نامزد ریاست‌جمهوری ایالات متحده در نطق انتخاباتی خود که در دانشکده «کوپریونیون» واقع در منهتن ایراد کرد، از اصول اصلی خود برای چارچوب نظارتی قرن 21، پرده برداشت. او در این سخنرانی گفت فدرال‌رزرو باید نسبت به هر موسسه مالی که از آن پول استقراض می‌کند، نقش نظارتی داشته باشد. اوباما همچنین بر افزایش بازدهی موسسات پولی که باهم تداخل فعالیتی دارند و همین‌طور تقویت شرایط دریافت سرمایه بانک‌ها و ایجاد یک کمیسیون نظارتی برای تشخیص تهدیدهای غیرمنتظره بر نظام‌های مالی تاکید کرد. من هم بسیار خوشحال بودم که می‌دیدم باراک اوباما هم این مشکلات را در معرض دید بسیاری از رای‌دهندگان قرار می‌دهد. تمامی اصول بیان‌شده در این سخنرانی برای من قابل درک و واقع‌بینانه بود.

در اواخر سال 2008 میلادی، در بحبوحه مهار زبانه‌های آتش بحران مالی، ما در فدرال‌رزرو، فعالیت خود را روی تهیه طرح پیشنهادی اصلاحات نظام مالی آغاز کردیم. من می‌خواستم تا پیش از اینکه این طرح برای تصویب به بحث گذاشته شود، آن را به‌خوبی پایه‌ریزی کنم. در تهیه بخش‌های مهمی از این طرح، «کوین وارش» سرپرستی کمیته‌ای از اعضای هیات مدیره و روسای بانک مرکزی را سرپرستی می‌کرد. کمیته تحت نظارت کوین، یک رویکرد کاهنده ریسک برای نظارت و تنظیم مقررات داشت. گروه تحت نظارت وارش همچنین برای پیاده‌سازی رویکرد کاهنده ریسک خود، به کاوش درباره مفهوم ناظر ثبات مالی پرداخت.

تا پاییز 2008، پس از مشاهده فعل و انفعالات دست‌اول میان بازارها و شرکت‌ها، که به شدت بر وخامت بحران مالی افزود، من کاملاً متقاعد شدم که یک سیستم گسترده برای ثبات مالی یک اقتصاد پیشرفته ضروری است. بنابراین، در سخنرانی مارس 2009 خود در شورای روابط خارجی، بر نیاز به نظارت همه‌جانبه بر نظام مالی تاکید کردم. من در این سخنرانی همچنین بر ایجاد یک نظام مالی برای کاهش تدریجی اهمیت و قدرت شرکت‌های مالی غیربانکی نظیر بانک لمان‌برادرز و بانک AIG تاکید کردم.

دور دوم تسهیل کمی
در سوم فوریه سال 2010، شش روز بعد از آنکه سنا برای دومین دوره چهارساله به من رای موافق داد، در زمین مشرف به دهلیز فراخ و جادار ساختمان فدرال‌رزرو ایستاده بودم، در حالی که دست راستم را بالا برده بودم و آنا در کنارم بود. دان کوهن، نایب‌رئیس، دوست خوب و همکار صمیمی‌ام در زمان بحران، مراسم سوگند خدمت را به جا آورد. اعضای هیات‌رئیسه، بازدیدکنندگان و صدها کارمند در طبقه همکف و در دو سمت پله‌های مرمر راه‌پله جمع شده بودند.

خطاب به کارمندان گفتم:‌ «آمریکا و جهان به شما یک قدردانی بدهکار هستند. ما به سرعت، با اجبار و خلاقانه در راستای مقابله با شدیدترین بحران اقتصادی از زمان «رکود اقتصادی» عمل کردیم و توانستیم از یک سقوط اقتصادی شدید، جلوگیری کنیم.»

قدردانی‌ام از صمیم قلب بود. پاسخ ما به بحران واقعاً یک تلاش تیمی بود. اما آن روز ادعای پیروزی نمی‌کردم، با وجود بیش از 15 میلیون آمریکایی بیکار و میلیون‌ها نفر در خطر از دست دادن خانه‌هایشان چنین ادعایی بی‌معنا بود. گفتم: «باید به تلاش ادامه دهیم تا مطمئن شویم سیاست‌هایمان به رونق گرفتن کشور منجر می‌شود.» در تابستان سال 2009، اقتصاد دوباره رو به رشد بود و رکود یک سال و نیمه، طولانی‌ترین رکود از سال‌های 1992 و 1993 که آغاز «رکود اقتصادی» بود، به پایان می‌رسید. برآورد اولیه از سه‌ماهه آخر سال 2009 نشان می‌داد که بازده به سرعت در حال افزایش است. اگرچه رشد، هنوز به توسعه قابل توجه در بازار کار تبدیل نشده بود. نرخ بیکاری که در ماه اکتبر به 2 /10 درصد، یعنی از 26 سال پیش به اوج رسیده بود، تا پایان سال به 10 درصد رسید. شرایط بهبود بازار اشتغال را به یاد می‌آورد که پس از رکود سال 2001 رخ داد. با خودم فکر می‌کردم نکند داستان دارد تکرار می‌شود.

با این حال به نظر می‌رسید برنامه وام‌دهی و خرید اوراق بهادار، در موازات با محرک‌های مالی دولت اوباما و تست استرس بانک، تاثیر خود را گذاشته باشد. شرایط مالی در حال پیشرفت بود و نوید از پیشرفت در ابعاد جامع‌تر اقتصاد می‌داد. قیمت سهام به طور قابل ملاحظه‌ای بهبود یافته بود، بازار سرمایه عملکرد معقول‌تری داشت و نظام بانکی-اگرچه به هیچ‌عنوان سلامت نبود -‌اما به نظر باثبات می‌رسید. حداقل تا جایی که به نظام مالی مربوط بود، زمان آن رسیده بود که اقدامات اضطراری‌مان را لغو کنیم.

ما اولین قدم را در ژوئن 2009 برداشته بودیم، زمانی که هیات‌رئیسه وام‌های بانکی را معرفی کرد و یک هفته در میان از 250 تا 300 میلیارد دلار وام به مزایده گذاشت. با رسیدن مارس 2010، دوران مزایده‌ها را کاملاً پشت سر گذاشته و همچنین در میانه دوران عادی‌سازی شرایط وام‌دهی ارزان به بانک‌ها بودیم. در ماه مارس، موعد سررسید وام‌ها که در دوران بحران تا 90 روز تمدید شده بود، یک‌شبه به حالت اول بازگشت. و اکنون که دلایل کمتری برای تشویق بانک‌ها به گرفتن وام وجود داشت، خیلی زود می‌توانستیم نرخ بهره بانکی را تا یک‌چهارم درصد بالا ببریم. وام‌دهی تحت هر شرایط از جمله وام‌هایی که برای ایجاد ثبات در بازارهای سرمایه، بازار اوراق تجاری و شرکت‌های اوراق بهادار بود، با آغاز فوریه، به پایان رسیده بود و توافق‌های معوض با دیگر بانک‌های مرکزی نیز به دنبال آن. تنها گزینه‌ای که پیش رویمان مانده بود این بود که نرخ وجوه فدرال را در سطح دو درصد ثابت نگه‌داریم. با نگاه به گذشته، می‌توان دریافت که این تصمیم به طور قطع اشتباه بوده است. بخشی از دلایل ما برای این تصمیم، کمبود زمان بود، کمبود زمان در جلسه و زمان ناکافی برای بررسی تاثیرات سقوط ‌لمان برادرز‌.

جریان‌های مخالف
ساعت اتاق ناهارخوری‌ام در ساختمان مارتین داشت کم‌کم به 15 /14 دقیقه ظهر نزدیک می‌شد. 27 آوریل 2011 بود. میشله اسمیت و «رز پیانالتو»، همکارش در روابط اجتماعی که خواهر «سندی پیانالتو»، رئیس فدرال‌رزرو کلیولند نیز بود، با من در اتاق ناهارخوری منتظر بودند تا کنفرانس مطبوعاتی من شروع شود. از آنجا که ساختمان هیات‌مدیره فدرال‌رزرو نه استودیوی فیلمبرداری داشت و نه اتاق کنفرانسی که جوابگوی جمعیت باشد، تصمیم گرفتیم اتاق ناهارخوری در همان طبقه را برای این منظور در نظر بگیریم. ما می‌خواستیم این کنفرانس بیشتر از آنکه یک کنفرانس مطبوعاتی به نظر برسد، یک نشست اقتصادی به نظر بیاید. در نتیجه به‌ جای ایستادن پشت پودیوم، پشت یک میز نشستم. قبل از شروع نشست هم مدام پاسخ سوالات احتمالی را با خودم تمرین می‌کردم. انتظار ما این بود که سوالات خبرنگاران فنی‌تر از سوالاتی باشد که به‌طور معمول از سوی اعضای کنگره از ما پرسیده می‌شود.

در ساعت 15 /14 دقیقه به اتاقی که برای کنفرانس مطبوعاتی آماده شده بود وارد شدم و پشت صندلی‌ام نشستم. نگاهی به صف خبرنگاران انداختم و بیانیه کوتاهی را قرائت کردم. خطاب به خبرنگاران گفتم: مدتی بود درباره چگونگی برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی بحث می‌کردیم و بالاخره کمیته بازار آزاد فدرال در جلسه 15 مارس از این پیشنهاد استقبال کرد. بسیاری از بانک‌های مرکزی دیگر چندین مرتبه در ماه نشست مطبوعاتی برگزار می‌کنند و انجام چنین اقدامی از سوی فدرال‌رزرو می‌تواند یک گام بدیهی دیگر در جهت افزایش شفافیت فعالیت‌های این نهاد باشد. همان‌طور که همیشه هم اشاره کرده‌ام، در سیاست‌های پولی، همیشه 98 درصد صحبت است و تنها دو درصد به اقدامات عملی منتهی می‌شود. این مساله به خصوص وقتی صحبت از کاهش نرخ‌های بهره کوتاه‌مدت به نزدیک صفر می‌شود، بیشتر عینیت می‌یابد. پس از مقاومت‌هایی که منجر به استقبال از اجرای دور دوم برنامه تسهیل کمی در نوامبر 2010 شد، با این حال ما بیش از هر زمان دیگری نیاز به توضیح شفاف و فعالانه سیاست‌های خود داشتیم. ما در تاریخ 24 مارس اعلام کرده بودیم با همکاری کمیته بازار آزاد سالی چهار کنفرانس مطبوعاتی برگزار خواهیم کرد که زمان این کنفرانس‌ها همزمان با ارائه گزارش فصلی پیش‌بینی کمیته بازار آزاد از وضعیت اقتصاد، اشتغال و تورم آمریکا خواهد بود. در سخنرانی آغازین خود اعلام کردم که قصد داریم همان‌طور که وعده داده بودیم، تا پایان ژوئن، تحت دور دوم برنامه تسهیل کمی، طرح خرید اوراق خزانه‌داری را به ارزش 600 میلیارد دلار تکمیل کنیم. البته، هرگونه قضاوتی درباره تاثیر برنامه QE2 اندکی زود بود اما نتایج اولیه آن قابل قبول به نظر می‌رسید. شرایط مالی از زمانی که هشت ماه پیش در «جکسون هول»، برای نخستین بار از اجرای دور دوم برنامه تسهیل کمی صحبت کردم، بسیار تسهیل شده بود. همچنین، ارزش قیمت سهام 27 درصد رشد کرده بود و شکاف میان بازده اوراق بهادار و اوراق خزانه‌داری به حداقل رسید. نرخ بهره بلندمدت نیز با اعلام دور دوم برنامه تسهیل کمی کاهش یافت اما با افزایش اعتماد سرمایه‌گذاران نسبت به آینده رشد و کاهش نگرانی‌ها درباره تورم منفی، نرخ بهره بلندمدت افزایش یافت. این الگو درست شبیه چیزی بود که پس از توسعه دور نخست برنامه تسهیل کمی (QE1) در مارس 2009 رخ داد.

به نظر می‌رسید بهبود شرایط مالی به اقتصاد کمک کرد و در ماه فوریه و مارس لیست دستمزدهای ماهانه حدود 200 هزار برگ افزایش یافت. همچنین، نرخ بیکاری که در ماه نوامبر با 8 /9 درصد بسیار ناامیدکننده به نظر می‌رسید به کمتر از 9 درصد رسید. پیشتر هم گفته بودم کمیته بازار آزاد فدرال پیش‌بینی بهبود شرایط اقتصادی را با سرعت متعادلی کرده بود که طی آن انتظار می‌رفت نرخ بیکاری رفته‌رفته کاهش یابد.

 

Hits: 3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *