معروف‌ترین اقتصاددانانی که بر سیاستمداران تاثیر گذاشتند

influential-economist-politicsدنیای سیاست، مملو از نام اقتصاددانانی است که در برهه‌های گوناگون، نقشی تعیین‌کننده را در چگونگی شکل‌گیری روند تحولات سیاسی و سیاست‌های اقتصادی ایفا کرده‌اند.

قرن نوزدهم: دیوید ریکاردو و کارل مارکس
شاید بتوان یکی از قدیمی‌ترین اقتصاددانان شهیر تاثیرگذار در سیاست را دیوید ریکاردو دانست؛ اقتصاددانی کلاسیک که به مجلس عوام انگلستان راه‌ یافته بود. او در دوره نمایندگی خویش، تاثیرات مهمی در سیاست‌های تجاری انگلستان بر جای گذاشت.

 

پس از ریکاردو، بی‌شک باید به نام کارل مارکس اشاره کرد. کارل مارکس فیلسوف و اقتصاددان آلمانی بود که با کمک‌های دوست صمیمی‌اش، فردریش انگلس، دو اثر مهم را منتشر کرد: مانیفست کمونیست و مجموعه کتاب‌هایی تحت عنوان «سرمایه».

گستره تاثیر تفکرات مارکس، از اروپا تا آسیا و حتی آمریکا را در‌بر گرفت. او یک‌تنه چنان موجی راه انداخت که شعاع‌های آن حتی تا امروز نیز در برخی کشورها ادامه داشته است.

شاید نخستین کشوری که شاهد ورود تفکرات مارکسیستی بود، فرانسه باشد. فرانسه از نیمه‌های قرن نوزدهم میلادی با پدیده جنبش‌های کارگری و سوسیالیستی و حتی رویکردهای افراطی نظیر رویکردهای آنارشیستی مواجه شد.

یکی از مشهورترین تجربه‌های برقراری کمونیسم، در پاریس اتفاق افتاد؛ که در ادبیات تاریخ اقتصادی به کمون پاریس معروف است. گرچه این تجربه چندان دوام نیاورد، ولی شاید بتوان آن را یکی از خالص‌ترین تجربه‌های برقراری کمونیسم پس از مارکس دانست. بعدها در قرن بیستم و با وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه تزاری، دامنه شمول تفکرات مارکسیستی بسیار گسترده‌تر شد. هنگامی‌که کشور اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت، در پی آن بخش‌هایی از اروپا، آسیا و آمریکای جنوبی نیز تحت سیطره این نوع تفکر قرار گرفتند. این کشورها شامل آلمان شرقی، بسیاری از کشورهای اروپای شرقی نظیر اوکراین، یوگوسلاوی و…، کشورهای آسیایی نظیر جمهوری خلق چین و کره شمالی و کشورهای آمریکای جنوبی نظیر کوبا می‌شدند.

 

جان مینارد کینز و انقلاب اقتصاد کلان

اقتصاددان دیگری که می‌توان نقش قابل توجهی برای او در عرصه سیاست قائل شد، بی‌شک کسی نیست جز جان مینارد کینز.

پس از جنگ جهانی اول و زمانی‌که اقتصاد آمریکا و کشورهای اروپایی در معرض رکود بزرگ قرار گرفته بود و در عین حال کمونیسم به پشت دروازه‌های این کشورها رسیده بود، اثر انقلابی کینز در قالب کتابی تحت عنوان «نظریه اشتغال، بهره و پول» منتشر شد و رسماً شاخه اقتصاد کلان شکل گرفت. از آن پس بود که رویکرد غیرفعالانه در عرصه سیاستگذاری اقتصادی، جای خود را به رویکرد فعالانه داد. به عبارت دیگر، بر اساس تفکرات کینزی، دولت برای هدایت اقتصاد از سمت شرایط رکودی به سمت رونق اقتصادی، می‌بایست با استفاده از سیاست‌های مالی و پولی، در اقتصاد به طور فعالانه‌ای دخالت کند.

رویکرد کینزی، پس از آنکه در محافل آکادمیک و دانشگاهی جای خود را باز کرد، به سرعت در عرصه سیاستگذاری نیز وارد شد؛ چنانکه به قدرت رسیدن حزب کارگر در بریتانیا و حزب دموکرات در آمریکا، زمینه را برای به کارگیری هرچه بیشتر نسخه‌های کینزی فراهم کرد. در آمریکا از این دوره زمانی (که پس از جنگ جهانی دوم شروع شد و تقریباً تا اوایل دهه 1970 میلادی ادامه داشت)، تحت عنوان دوران New Deal یاد می‌شود.

در این دوران، به لطف سیاستگذاری‌های اقتصادی آمریکا، و البته موضع قوت‌یافته این کشور پس از جنگ جهانی دوم، آنچنان اقتصاد این کشور در دنیا قدرت گرفت و از سوی دیگر پول ملی آن، یعنی دلار، اهمیت یافت که عرصه بر مخالفان تفکر کینزی در این کشور، تنگ شده بود.

 

افول تفکر کینزی و اوج‌گیری هایک و فریدمن

از جمله مخالفان تفکر کینزی، می‌توان به نام‌هایی چون فردریش فون‌هایک و میلتون فریدمن اشاره کرد. هایک و فریدمن، هر دو از جمله اقتصاددانان مشهوری هستند که اگرچه دیر، ولی در نهایت، اثرگذاری خود در سیاست را بروز دادند.

هایک پس از حدود چهار دهه مخالفت با تفکرات کینزی، در دهه 1970 و 1980 میلادی و به ویژه زمانی ‌که در انگلستان مارگارت تاچر به قدرت رسید، توانست اندیشه‌های خود را وارد عملکرد سیاستمداران کند و سیاست‌های اقتصادی آن زمان را تحت تاثیر قرار بدهد.

نتیجه تلاش‌های فریدمن نیز تقریباً از دهه 1950 میلادی تا نیمه‌های دهه 1970 میلادی، معطوف به اثرگذاری در حوزه‌های آکادمیک و دانشگاهی بود و پس از آنکه در اواخر دهه 1970 میلادی، رونالد ریگان از حزب جمهوریخواه به قدرت رسید، فریدمن نیز توانست به رئیس‌جمهور آمریکا مشاوره بدهد و در سیاستگذاری اقتصادی کشورش اثرگذاری بیشتری داشته باشد.

اما تاثیر فریدمن به همین‌جا محدود نشد؛ او با سفر به کشورهایی نظیر شیلی و مشاوره به سیاستمداران آنها، سعی کرد اندیشه‌های خود را بیشتر ترویج بدهد. گرچه در برخی مواقع، به دلیل ماهیت سیاسی نظام حاکم بر کشورها، از جمله شیلی تحت حاکمیت دیکتاتوری ژنرال پینوشه، منتقدان سرسختی برای فریدمن پیدا شدند. که البته شاید بخش قابل توجهی از انتقادهای این دسته از منتقدان به خاطر مشاوره‌گیرنده اندیشه‌های فریدمن بود، و نه خود او.

اما حتی گستره تاثیر اندیشه‌های فریدمن باز هم به اینجا محدود نشد؛ بسیاری از پایان‌نامه‌های دانشجویی که حتی امروز نوشته می‌شوند نیز به بررسی نظریات او در حوزه‌های مصرف، درآمد و اقتصاد پولی اختصاص می‌یابند.

از سوی دیگر، شاید علم اقتصاد پولی کنونی را بتوان یکی از حوزه‌هایی دانست که به شدت تحت تاثیر اندیشه‌های فریدمن بوده است؛ چنانکه فریدمن را بنیانگذار و پدر مکتب پول‌گرایی می‌دانند.

 

تفکر کینزی جدید و گریگوری منکیو

پس از دوران اوج محبوبیت نظریات فریدمن، یکی از اقتصاددانانی که توانست مجدداً اندیشه‌های کینزی را در قالبی جدید احیا کند، گریگوری منکیو از دانشگاه هاروارد بود. دوران اوج‌گیری نظریه‌های اقتصاددانان کینزی جدید و از جمله گریگوری منکیو، با دوران به قدرت رسیدن مجدد دموکرات‌ها در آمریکا همراه شد.

در عین حال، پروفسور منکیو، مدتی را نیز به عنوان مشاور اقتصادی جرج بوشِ پسر فعالیت کرد و این‌گونه وارد عرصه سیاست شد. بعدها نیز در کمپین‌های انتخاباتی 2006 و 2012 میلادی، او مشاور اقتصادی میت رامنی (نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا) از حزب جمهوریخواه شد.

 

پول‌گرایی در عصر جدید: بن برنانکی

دیگر اقتصاددان تاثیرگذار در عرصه سیاست که می‌توان از او نام برد، کسی نیست جز بن برنانکی.

بن برنانکی، اقتصاددانی است که نام او در حوزه اقتصاد پولی بسیار معتبر است. اما فراتر از این نام معتبر در عرصه دانش اقتصاد پولی، اثرگذاری در سیاست است. او طی دوران موسوم به «بحران مالی»، سکاندار فدرال‌رزرو (بانک مرکزی آمریکا) بود. این اقتصاددان پول‌گرا، در مواجهه با بحران مالی، همان کاری را کرد که اسلاف او در مواجهه با رکود بزرگ در اواخر دهه 1920 میلادی نکردند: تامین مالی بنگاه‌های اقتصادی بزرگی که ورشکسته شده بودند (یا اصطلاحاً همان bailout کردن). سیاست مهم دیگری که برنانکی دنبال کرد، سیاست موسوم به تسهیل مقداری یا quantitative easing بود.

مجموعه سیاست‌های فدرال‌رزرو تحت رهبری برنانکی، تاثیر قابل توجهی بر افزایش اشتغال کوتاه‌مدت آمریکا پس از دوران بحران مالی برجای گذاشتند و به نظر می‌رسد آنقدر موثر و قوی بودند که حتی بتوان ادعا کرد در پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 آمریکا نقش مهمی داشتند.

 

 

برگرفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *