توسعه ژاپن در فرهنگ و اخلاق ریشه کرد
طلوع توسعه در ویرانههای شرق
ژاپن، امروز یکی از پیشرفتهترین و ثروتمندترین کشورهای جهان است اما این توسعه و پیشرفت در حالی حاصل شده که این کشور جزیرهای از نظر منابع طبیعی و وسعت مفید، یکی از فقیرترین کشورهای جهان محسوب میشود. این کشور یکی از پاهای ثابت جنگهای بزرگ جهان و از قربانیان اصلی جنگ جهانی دوم بوده که فشارها و تحریمهای ناشی از جنگ هم نتوانست ترمز پیشرفت را در این کشور بکشد. راز این پیشرفتهای فوقالعاده را نه در هوش فوقالعاده مردمان سرزمین آفتاب، بلکه باید در مرام اخلاقی و آموزههای مذهبی آنها جست. مردم ژاپن، بسیار تلاشگر و اخلاقگرا هستند. بسیاری از ژاپنیها پیرو آیین «شینتو» هستند که در این آیین باستانی بر جوانمردی و مقاومت برای شرف تاکید شده است. شاید بتوان رمز پرتلاشی و استقامت ژاپنیها را در همین طرز فکر جست. در موفقیت امروز ژاپن، علاوه بر مسائل اخلاقی، عوامل بسیاری را میتوان دخیل دانست که از آن جمله میتوان به مادامالعمر بودن استخدامها در ژاپن، ثبات شغلی، داشتن روحیه تیمی، نگاه انسانی به کارگر و روند کند ارتقای شغلی اشاره کرد.
طلوع دوره مدرن در ژاپن
در تاریخ 31 مارس 1854 میلادی، «متیو کالبریت پری»، افسر نیروی دریایی ایالات متحده که ناخدای چندین ناو جنگی آمریکایی بود، با هدف گشودن درهای ژاپن به روی جهان و خروج این کشور از انزوا، تحت عهدنامه «کاناگاوا» (به معنای پیمان دوستی ژاپن و ایالات متحده)، با ناوهای خود در بندر «یوکوهاما» لنگر انداخت و با تقدیمنامه رسمی رئیسجمهور وقت ایالات متحده به امپراتور ژاپن، خواستار گشودن درهای تجارت آزاد این کشور، حفاظت از کشتیهای آمریکا، تهیه زغالسنگ و دیگر مواد لازم برای کشتیهای تجاری آمریکا در یک یا دو بندر ژاپن شد. طبق پیمان کاناگاوا دو بندر «هاکوداته» و «شیمودا»، جهت انجام تدارکات و تجارت به روی کشتیهای آمریکایی گشوده میشد و به کشتیهای آمریکایی که دچار شکستگی و آسیبدیدگی بودند، در این بنادر رسیدگی و کمکرسانی میشد. همچنین، به یک کنسول آمریکایی اجازه اقامت در شیمودا داده میشد تا مراقب امور تجاری و اتباع آمریکایی در آن بندر باشد. شورای مشورتی ژاپن با پذیرش قوانین سیاسی، دادگستری و نظامی غرب، قانون اساسی «میجی» را نگاشت. بنابراین، پیادهسازی قوانین میجی، در حقیقت پلی برای دگردیسی امپراتوری ژاپن به یک قدرت صنعتی جهان شد. در سال 1947 میلادی، ژاپن قانون اساسی دیگری را تصویب و پیاده کرد که در آن بر اندیشههای لیبرالدموکرات تاکید شده بود. همچنین، در پایان جنگ جهانی دوم، ژاپن از سوی نیروهای متفقین اشغال شد. این نخستین و تنها باری بود که این کشور به اشغال نیروهای خارجی درمیآمد. در ۱۴ آگوست ۱۹۴۵، دولت ژاپن خبر تسلیم مقدماتی این کشور را به متفقین اعلام کرد. فردای آن روز، امپراتور «هیروهیتو» در یک نطق رادیویی، تسلیم بیقید و شرط ژاپن را به اطلاع عموم مردم رساند. این نخستین باری بود که امپراتور ژاپن از طریق رادیو با مردم سخن میگفت و اولین باری بود که مردم این کشور صدای پادشاه را میشنیدند. «هری ترومن»، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، ژنرال «داگلاس مکآرتور» را به کار نظارت بر ژاپن اشغالی منصوب کرد. تلاش شد تا در قانون اساسی جدید ژاپن که زیر نظر نیروهای پیروز نوشته میشد، شکلی از لیبرال دموکراسی جایگزین نظام سلطنت مشروطه شود. در قانون اساسی جدید ژاپن، جنگ محکوم شد. با امضای پیمان صلح «سانفرانسیسکو» در ۸ سپتامبر ۱۹۵۱ و اجرایی شدن آن در ۲۸ آوریل ۱۹۵۲، ژاپن بار دیگر استقلال خود را باز یافت. با این حال، بنادر «ایو جیما» تا سال ۱۹۶۸ و «اوکیناوا» تا سال ۱۹۷۲ تحت کنترل آمریکا باقی ماندند. امروز نیز ۴۷ هزار پرسنل نظامی آمریکا در ژاپن حضور دارند که بر اساس معاهده همکاری امنیتی دوجانبه، از سوی دولت ژاپن دعوت شدهاند.
ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم صدمات فراوانی دید و در اواخر جنگ به چنان وضعی دچار شد که بسیاری از تحلیلگران در توصیف آن، عبارت «به کلی ویرانشده» را به کار بردند.
جنگ از مردم ژاپن بیش از دو میلیون قربانی گرفت، حدود 40 درصد شهرهای آن به ویرانه مبدل شد. تاسیسات صنعتی و تولیدی تخریب و نابود شد، مزارع سوخت، سررشته کشت و زرع و کار و تولید از هم گسیخت، اقتصاد کشور فلج شد و سرانجام چیزی جز سرزمینی ویران و مردمی بیکار و گرسنه بر جای نماند. با این همه مردم ژاپن، خیلی زود بر بهت و گیجی خود فائق آمدند و شروع به خودسازی و نوسازی کشور کردند. از آنجا که بلافاصله پس از جنگ در قانون اساسی خود به صلحدوستی و مجاهدت در راه حفظ و استقرار صلحی پایدار و جهانی تاکید ورزیدند، ارتش را به کلی منحل کردند. از اینرو افراد نظامی نیز به سایر مردم پیوستند، و به سازندگی کشوری مشغول شدند که از لحاظ منابع طبیعی، یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. با وجود اشغال کشور از سوی متفقین (۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲) نظام سیاسی کشور تبدیل به نظامی دموکراتیک شد و احیای شگفتانگیز اقتصادی را بر اساس سیاست توسعه صادرات آغاز شد. آیین شینتو، که با ملیگرایی افراطی همسان شده بود، به صورت دین رسمی کنار گذاشته شد و در این خلال جریانی به نام نهضت آموزش پدید آمد که طی آن کشور، گروهی از افراد مستعد را به منظور کسب و آموزش تخصص راهی کشورهای پیشرفته جهان ساخت.
پس از سال 1956، رشد سریع ژاپن شروع شد و به سرعت به دومین اقتصاد قدرتمند جهان تبدیل شد تا اینکه در سال 2010 میلادی جای خود را به چین داد. ژاپن در اواسط دهه 1990 میلادی، دچار یک رکود جدی شد که رشد اقتصاد این کشور را تحت تاثیر خود قرار داد. اما با آغاز قرن 21 میلادی، رشد مثبت اقتصاد این کشور، بارقههایی از امید را نسبت به رشد تدریجی اقتصاد در دل مردم ژاپن زنده کرد. این کشور در تاریخ 11 مارس 2011، شدیدترین زمینلرزه تاریخ خود را تجربه کرد که این زمینلرزه، با ایراد آسیب جدی به نیروگاه هستهای «فوکوشیما دائیچی»، یکی از وحشتناکترین فجایع تاریخ انرژی هستهای را رقم زد که اثرات مخرب آن همچنان ادامه دارد.
نقش جامعه در توسعه ژاپن
ژاپن یک جامعه بزرگ و یکدست است که برخلاف بسیاری از کشورها، از شکافهای عمیق و تفاوتهای اخلاقی، مذهبی و طبقاتی رنج نمیبرد. همچنین، فاصله میان طبقات فقیر و غنی در ژاپن، برخلاف کشورهای دیگر زیاد نیست به طوری که 90 درصد یا بیشتر مردم این کشور خود را جزو طبقه متوسط قلمداد میکنند. از جمله یکی از تغییرات قابل توجهی که در دوران مدرن رخ داد، دادن آزادیهای شخصی بیشتر به افراد بود. نتیجه این آزادیها باعث شد تا زنان و مردان این کشور آزادی بیشتری برای تصمیمگیریهای شخصی خود نظیر انتخاب شغل یا همسر آینده داشته باشند. اما برخلاف تغییر رویکرد ژاپن از خانوادهمحوری به دادن آزادیهای فردی بیشتر، جامعه این کشور در مقایسه با جوامع غربی، به شدت جمعگرا و با روحیه کار گروهی باقی ماند. فرزندان ژاپنی، از همان بدو تولد و کودکی، تفکر و کار تیمی را میآموزند و این روحیه در تمام مراحل زندگی اعم از مدرسه، دانشگاه، بزرگسالی و محل کار ادامه مییابد. درواقع، مسائل اخلاقی، جزیی جداناشدنی از فرهنگ ژاپنیهاست که بسیاری از پیشرفتهای این کشور به واسطه همین جامعه اخلاقی محقق شده است.
مثلاً، ژاپنیها حتی اگر جزو طبقه ثروتمند هم باشند، بازهم پیشخدمت ندارند و شخصاً نگهداری از والدین پیر خود را بر عهده میگیرند. کارمندان ژاپنی بسیار متعهد هستند و انجام این تعهد برای آنها بسیار اهمیت دارد بهطوریکه میزان مرگ و میر و خودکشی در میان کارمندان این کشور بسیار بالاست. بر اساس آمار، سالانه حدود 10 هزار نفر در ژاپن، به علت کار زیاد جان خود را از دست میدهند. این تعهد در میان مسوولان ژاپنی نیز وجود دارد. هنوز از یاد نبردهایم که «هاتو یاما»، نخستوزیر وقت ژاپن به علت آنکه نتوانست به وعدههای انتخاباتی خود جامه عمل بپوشاند، در مقابل دوربینهای تلویزیونی تعظیم و از مردم کشورش عذرخواهی کرد. پس از سونامی شدید سال 2011 و رخ دادن فاجعه نیروگاه اتمی فوکوشیما، جمعی از مسوولان محلی در مقابل مردم تعظیم کرده و بابت این اتفاق عذرخواهی کردند.
درس اخلاقی-انسانی مردم ژاپن در سونامی سال 2011
زلزله و سونامی مارس 2011 به اندازه کافی تکاندهنده و شدید بود تا کشوری را کاملاً فلج کند اما از همه تکاندهندهتر رفتار مردم این کشور در پاسخ به این حادثه بود که تمام دنیا را به تعجب واداشت. پس از سونامی، بسیاری از مناطق ژاپن دچار کمبود مواد غذایی شد و تامین مواد غذایی و برخی اقلام مهم دیگر به سختی صورت گرفت اما مردم نقاط آسیبدیده در صفهای طولانی در برابر فروشگاهها منتظر ماندند تا شاید برخی اقلام مورد نیاز خود را بخرند و آنهایی که پس از ساعتها انتظار به خواست خود نرسیدند صف را ترک و روز بعد مراجعه کردند و برخی دیگر نیز اقلامی را که نیاز نداشتند در همان قفسهها باقی گذاشتند تا افرادی که به آن نیاز دارند از این اقلام استفاده کنند. حتی گفته میشود برخی نیز وسایل و مواد غذایی مازاد خود را از منازلشان به فروشگاهها آوردند تا در اختیار افراد نیازمند قرار گیرد. هرچند به شکل بسیار معدود خبرهایی از سرقت شنیده شد اما هرگز خبری از گسترش بزهکاری و هرج و مرج نبود. بسیاری از مردم مناطق آسیبدیده از عملکرد دولت نیز گله داشتند اما این بهانهای برای غارت فروشگاهها نبود. ژاپنیها در نخستین اقدام پس از سونامی پوستری را طراحی کردند که در آنها همه ملت بر دوش هم سوار شدند تا پرچم کشورشان را که نماد این کشور است بسازند. مردم ژاپن که همچنین بحران سیل، سونامی و نشت مواد رادیواکتیو را پشت سر میگذاشتند، بیش از سه میلیارد و 500 میلیون ین (بیش از ۴۵ میلیون دلار) پول را که در مناطق سیلزده یافته بودند، به دولت بازگرداندند. در ویرانههای مناطق سیلزده و زلزلهزده، همچنین ۵۷۰۰ گاوصندوق پیدا شد که محتوی بیش از دو میلیارد ین بودند اما همه آنها از سوی مردم به دولت داده شد. سخنگوی پلیس ژاپن اعلام کرد مردم و داوطلبان همچنان کیف پولهای پیداشده را تحویل میدهند و تاکنون ۹۶ درصد مبالغ پیداشده، به صاحبانشان بازگردانده شده است.
توسعه اجتماعی ژاپن
یکی از مهمترین شاخصههای توسعه اجتماعی ژاپن، سیستم بیمه تامین اجتماعی این کشور است که شامل بیمه ملی سلامت، بیمه رفاه اجتماعی، بیمه زنان و زایمان، بیمه بیکاری، بیمه خسارت حوادث شغلی، بیمه دریانوردان، صندوق حمایت از کارمندان و بیمه سلامت کارگران روزانه میشود. دولت همچنین برنامههای بازنشستگی را برای حمایت از سالخوردگان و ارتقای استانداردهای زندگی آنها راهاندازی کرده که طبق سنوات شغلی به آنها یا خانواده متوفی پرداخت میشود. تقریباً کل جمعیت ژاپن به نحوی از یکی از سیستمهای بیمه سلامت بهرهمند میشوند. پوشش بیمه سلامت در شرکتهایی که بیش از پنج نفر نیرو دارند اجباری است که هزینههای آن به نسبت مساوی توسط فرد بیمهشده و کارفرما پرداخت میشود. اما افرادی که از سوی محل کارشان بیمه نمیشوند، تحت پوشش بیمه ملی سلامت قرار میگیرند. سایر بیمههای سلامت و درمان به کشاورزان، ماهیگیران و افراد تحت تکفل آنها تعلق میگیرد. همچنین، پوشش بیمه بیکاری برای تمامی شرکتها، بدون توجه به وسعت و اندازه آنها، اجباری است.
همچنین، اختلاف جنسیتی میان زنان و مردان در این کشور در حال کاهش است. روز به روز بر تعداد زنانی که مشاغل دائمی کسب میکنند افزوده میشود اما هنوز تعداد کمی از زنان این کشور در مشاغل مدیریتی مشغول به کار میشوند. زنان این کشور همچنین مسوولیت نگهداری از فرزندان و همسرداری را بر عهده دارند. با این حال، بیشتر خشونتها و سوءاستفادهها از زنان، به دلیل برخی نگرانیهای اجتماعی و همینطور شرم در خانواده، مسکوت میماند. دولت ژاپن اقداماتی را در این زمینه انجام داده تا بتواند از قربانیان اینگونه حوادث حمایتهای بیشتری به عمل آورد.
آموزش، کلید توسعه ژاپن
آموزش، در آماده کردن ژاپن برای پذیرش پیشرفتها و دانش غرب نقشی کلیدی ایفا کرد. آموزش و تحصیلات همچنین یکی از مهمترین عوامل احیا و رشد سریع اقتصاد ژاپن در دهههای پس از جنگ جهانی دوم بود. این کشور هماکنون یکی از کشورهای بسیار باسواد جهان محسوب میشود به طوری که نرخ سواد در آن از سوی یونیسف 99 درصد اعلام شده است. ژاپنیها برای شروع دوران تحصیل اهمیت بیشتری قائل هستند تا اتمام آن. وقتی کودکی وارد دبستان میشود جشنهای بزرگی برای او میگیرند و هدایای گرانبهایی هم هدیه میکنند تا زمانی که او از دبیرستان یا دانشگاه فارغالتحصیل میشود.
بچههای ژاپنی معمولاً بیشتر به اردوهای آموزشی میروند تا بچههای آمریکایی. آنها را معمولاً برای کشت یا برداشت سیبزمینی و برنج به مزارع میبرند. در بعضی مناطق بچههای کلاس پنجمی را به اردوی اسکی و بچههای کلاس ششمی را به هیروشیما میبرند. یکی از اردوهای مدرسهای رایج در توکیو یک تور یکروزه به مناطق جنگ جهانی دوم که تونلی 6 /1کیلومتری زیر زمین است و تور یکروزه به دیزنیلند توکیو است. حدود ۳۰ روز سال تحصیلی، آنها در اردو، جشنهای فرهنگی و سایر مراسم هستند.
جایگاه اجتماعی زنان در ژاپن
در ژاپن رسوم و سنن بسیار مهم هستند و به آسانی تغییر نمیکنند. به همین دلیل زنان برای ورود به دنیای کار و نیز کسب حقوق مساوی دوران سختی را پشت سر گذاشتهاند. جامعه ژاپن جامعه پدرسالار است که تصمیمگیری در آن عمدتاً کاری مردانه است و از زنان انتظار میرود از مردان اطاعت کنند. تعدادی از زنان این نظام را به چالش کشیدهاند. اما اغلب آنها هنوز برتری مردان را میپذیرند. در ژاپن سیاستمداران زن نادرند و تنها پنج درصد کرسیهای قانونگذاری در دست زنان است و از ۱۷ هزار وکیل شاغل کمتر از پنج هزار نفر آنان زن هستند و هفت درصد تمام مدیران دفتری را زنان تشکیل میدهند.
حدود چهار درصد زنان ژاپنی به کار بیرون از خانه مشغولاند. اغلب آنها تکنسین، فروشنده یا کارگران ردهپایین هستند. حدود ۳0 درصد زنان ژاپنی تحصیلات دانشگاهی دارند که از این میان اغلب آنها کسانی هستند که دوره دوساله علوم مذهبی را گذراندهاند. با وجود اینکه قوانینی مبنی بر وجود حقوق مساوی و درآمد یکسان برای مردان و زنان در مشاغل مشابه وجود دارد اما درآمد زنان به طور متوسط 53 درصد مردان است و بعضی شرکتها از استخدام زنان سر باز میزنند.
در خاندان امپراتوری ژاپن نیز زنان با مردان برابر نیستند، به طوری که زنان پس از ازدواج برخلاف مردان موظف به ترک خاندان امپراتوری هستند و القاب اشرافی خود را از دست میدهند، مگر اینکه با یکی از شاهزادگان وصلت کنند. سلطنت در ژاپن موروثی است ولی شاهدختها در خط وراثت جایی ندارند و طبق قانون به تصویبرسیده در سال ۱۹۴۷ فقط شاهزادگان ذکور قادر به رسیدن به تخت سلطنت هستند.
همانطور که پیشتر ذکر شد، در توسعه ژاپن عوامل متعددی دخیل بودند که این کشور ویرانشده از جنگ جهانی دوم و بمباران هستهای هیروشیما و سونامی اخیر را به ابرقدرت اقتصادی امروز بدل کردند. اما از همه این عوامل مهمتر، شکلگیری فرهنگ کار و توسعه، مدیران این کشور را در مدیریت و هدایت صحیح منابع مالی و انسانی یاری کرد. اساس این توسعه در دوره میجی گذاشته شد که در آن رهبران ژاپن تنها راه تحقق قدرت ملی و تامین امنیت ژاپن را در تقویت بنیه اقتصادی این کشور یافتند و برای تحقق آن چهار اقدام اساسی را انجام دادند که شامل ایجاد زیرساخت ارتباطاتی، تحول و گسترش آموزش، وضع قوانین مناسب و رفع محدودیتهای موجود در بخشهای مختلف میشد.
Hits: 0