گزارش لگاتوم چه تصویری از رفاه در جهان نشان می‌دهد؟

«سنگاپور موفق‌ترین اقتصاد جهان است. کانادا از نظر صیانت از آزادی‌های فردی رتبه نخست را در جهان دارد. کشورهای حوزه نوردیک با مشکل بیکاری دست به گریبان‌اند. رفاه در منطقه آفریقای سیاه افت پیدا کرده و داعش سبب آسیب‌پذیری خاورمیانه و شمال آفریقا شده است.» موسسه پژوهشی لگاتوم به تازگی گزارش سال 2015 خود را درباره شاخص رفاه کشورهای جهان منتشر کرده است و این همه، تنها بخشی از یافته‌های مطالعه لگاتوم است. پژوهشگران این گزارش برای تعیین شاخص رفاه ۱۴۲ کشور در پنج بخش جهان یعنی آمریکا، اروپا، خاورمیانه و شمال آفریقا، آسیا-اقیانوسیه، و آفریقای سیاه از هشت زیر‌شاخص اقتصاد، کارآفرینی و فرصت‌های کسب و کار، حکمرانی، آموزش، بهداشت، امنیت و ایمنی آزادی فردی و سرمایه اجتماعی بهره گرفته‌اند و برای ارزیابی این زیر‌شاخص‌ها و در نهایت رسیدن به شاخص رفاه، از ۹۰ متغیر استفاده کرده‌اند.

 

به‌طور کلی، زیرشاخص اقتصاد، عملکرد کشورها را در حوزه سیاست‌های اقتصاد کلان، چشم‌انداز اقتصادی و پایه‌های رشد و کارایی بخش مالی ارزیابی می‌کند.

زیرشاخص کارآفرینی و فرصت‌های کسب و کار، ترویج فعالیت‌های نوآورانه، برابری در فرصت‌ها و محیط کارآفرینی را می‌سنجد.

زیرشاخص حکمرانی به عملکرد کشورها در زمینه‌های پاسخگویی دولت و کارآمدی آن، انتخابات آزاد، مشارکت سیاسی و حاکمیت قانون می‌پردازد.

در زیرشاخص آموزش، متغیرهایی نظیر دسترسی به آموزش، کیفیت آموزش و سرمایه انسانی کشور اندازه‌گیری شده است.

زیرشاخص بهداشت، زیرساخت‌های کشورها را در زمینه‌های بهداشت، تندرستی و درمان، و مراقبت‌های پیشگیرانه ارزیابی کرده است.

زیرشاخص امنیت، عملکرد کشورها را در حیطه امنیت ملی و ایمنی فردی مورد ارزیابی قرار داده است.

زیرشاخص آزادی‌های فردی، پیشرفت کشورها را در صیانت از آزادی‌های فردی و ارتقای سطح مدارا در جامعه می‌سنجد.

زیرشاخص سرمایه اجتماعی نیز به ارزیابی کارکرد کشورها در گستره شبکه‌های اجتماعی و انسجام و مشارکت این شبکه‌ها می‌پردازد.

در رتبه‌بندی لگاتوم، نروژ به دلیل سطح بالای آزادی‌های فردی و کیفیت مراقبت‌های پزشکی و بهداشتی و همچنین پیوندهای مستحکم اجتماعی شهروندان، رتبه اول رفاه را در جهان از آن خود کرده است. سوئیس، دانمارک، نیوزیلند و سوئد نیز به ترتیب مقام‌های دوم تا پنجم مرفه‌ترین کشورهای جهان را به نام خود رقم زده‌اند. ایران اما، با یک رتبه ارتقا در مقایسه با سال گذشته میلادی، در رتبه 106 رتبه‌بندی ایستاده است. بهترین زیر‌شاخص ایران در زمینه آموزش است که رتبه ۶۵ را دارد. همچنین در زیر‌شاخص بهداشت ایران در جایگاه 67 قرار گرفته است. رتبه‌بندی لگاتوم با جمهوری آفریقای مرکزی پایان می‌پذیرد که برای دومین سال پیاپی، رده 142 فهرست را از آن خود کرده است.

welfare-map

نتایج مطالعه لگاتوم در گزارشی مشروح ارائه شده است؛ در بخش نخست یافته‌های کلیدی این پژوهش به صورت اینفوگرافی به تصویر کشیده شده است. بخش دوم به گزارش‌های ویژه اختصاص دارد. بخش سوم یافته‌های منطقه‌ای شاخص را تبیین می‌کند و فصل پایانی گزارش متدولوژی مطالعه را شرح داده است.

بازار کار
کشمکش وایکینگ‌ها
کشورهای نوردیک، رتبه‌های نخست فهرست لگاتوم را قبضه کرده‌اند. نروژ برای هفتمین سال پیاپی در رتبه اول شاخص قرار گرفته است؛ دانمارک در رتبه سوم، سوئد در رتبه پنجم، فنلاند در رده نهم و ایسلند رده دوازدهم فهرست را به خود اختصاص داده است.

با وجود این، دست‌کم در هفت سال گذشته، عملکرد این کشورها در یک حوزه قطعاً غیرقابل قبول بوده است. در حالی که از سال 2009 تاکنون بسیاری از اقتصادهای توسعه‌یافته، از نظر زیرشاخص‌های اقتصادی پیشرفت کرده‌اند، کشورهای نوردیک شاهد بازگشت به عقب بوده‌اند. سه کشور از پنج کشور نوردیک در رتبه‌بندی زیرشاخص‌های اقتصادی به رده‌های پایین‌تر سقوط کرده‌اند، یک کشور ارتقا پیدا کرده و ایسلند در رتبه سی‌ویکم باقی مانده است.

برخلاف کشورهای اسکاندیناوی که از نظر زیرساختارهای اقتصادی شاهد رشد قابل توجهی بوده‌اند به نظر می‌رسد کشورهای نوردیک با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم می‌کنند.

welfare-map

نکته قابل توجه این واقعیت است که عملکرد اقتصادی کشورهای نوردیک، به دولت‌های حوزه مدیترانه نزدیک‌تر شده است. داده‌های شاخص رفاه می‌تواند به دقت، منشأ اصلی این نابسامانی نوردیک را مشخص کند: ضعف عملکرد در بازار کار، سبب افت اقتصادی کشورهای نوردیک شده است.

در مدت بحران، این کشورها نیز مانند دیگر اقتصادهای پیشرفته، با جهش یکباره نرخ بیکاری مواجه شدند. ظرف هفت سال گذشته، نرخ بیکاری در سایر کشورها کاهش پیدا کرد (و اغلب به سطح پیش از بحران بازگشت) اما بیکاری در کشورهای نوردیک یا تغییری پیدا نکرده یا کاهش بسیار کمی داشته است.

از سال 2008 تاکنون، بیشتر اقتصادهای پیشرفته توانسته‌اند رشد بیکاری را متوقف کنند. گزارش لگاتوم عملکرد کشورها را در سه بازار نیروی کار، با یکدیگر مقایسه می‌کند: کشورهای مدیترانه (کلاب مد)، کشورهای نوردیک و کشورهای انگلوساکسون. یافته‌ها نشان می‌دهد کشورهای کلاب مد، به وضوح بدترین عملکرد را دارند اما کشورهای نوردیک نیز برای کاهش نرخ بیکاری، با دشواری روبه‌رو هستند. نرخ رشد بیکاری در کشورهای انگلوساکسون، مشابه کشورهای نوردیک است اما از سال 2008 تاکنون، بازار کار آنها بهبود پیدا کرده است.

در گزارش شاخص رفاه لگاتوم، دو کشور نوردیک با آمریکا و انگلستان که نماد مدل سرمایه‌داری کشورهای انگلوساکسون شناخته می‌شوند مقایسه شده‌اند. سوئد و دانمارک در بازگرداندن نرخ بیکاری به میزان قبل از بحران با شکست روبه‌رو شده‌اند و فنلاند همچنان شاهد افزایش بیکاری است. در نقطه مقابل، در انگلستان و ایالات متحده، نرخ بیکاری تقریباً به سطح پیش از بحران بازگشته است.

مهم‌تر از آنچه گفته شد، پایین بودن سطح اشتغال در کشورهای نوردیک است. تعداد افرادی که در کشورهای نوردیک گزارش کرده‌اند دارای شغل هستند، از کشورهای انگلوساکسون کمتر است و از این نظر نیز کشورهای مدیترانه در بدترین شرایط قرار دارند.

به‌رغم این حقیقت که دولت‌های نوردیک برای کاهش نرخ بیکاری پس از بحران مالی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده‌اند اما، برخی یادآور می‌شوند هنوز هم نرخ بیکاری در این کشورها، به نسبت پایین است. پژوهش نیما سنندجی نشان می‌دهد، شواهدی وجود دارد که بسیاری از کشورهای حوزه نوردیک، دچار بیکاری «پنهان» هستند.

تجربه کشورهای نوردیک پس از بحران مالی، که در گزارش شاخص رفاه و نظایر آن مورد تاکید قرار گرفته است، آغازگر بحث درباره این مساله است که کدام یک از سیاست‌های بازار کار، موفق‌تر هستند.

welfare-map

 

مدل نوردیک همواره مورد حمایت بوده و هست. اما، عملکرد بازار کار در این کشورها، پس از بحران و حتی پیش از آن، این دیدگاه را زیر سوال می‌برد. برتری مدل نوردیک بر مدل انگلوساکسون، بی‌شک منشاء اختلاف‌نظر و مباحثات بسیاری خواهد بود. شواهد و مدارک رو به افزایشی وجود دارد که اقتصادهای نوردیک، دست‌کم در مقایسه با کشورهای پیشرفته، در ایجاد فرصت‌های شغلی موفق نبوده‌اند. به هر حال نمی‌توان کتمان کرد که بر مبنای یافته‌های شاخص رفاه، کشورهای نوردیک همچنان مناطق مرفهی هستند و با وجود عدم موفقیت در اشتغال‌زایی، هنوز هم برای ماندن در صدر جدول رفاه، تقلا می‌کنند.

رفاه
معمای روسی
شاید مشهورترین تعبیر از غیرقابل ‌پیش‌بینی ‌بودن روسیه، جمله وینستون چرچیل باشد که «عملکرد روسیه» را به «معمای رمزآلودی که درون یک انیگما» پنهان شده است، تعبیر کرده بود. در واقع، هر کس در مدت دو سال گذشته، اقدامات روسیه را دنبال کرده باشد بی‌شک به گفته چرچیل خواهد رسید. از حمایت ادامه‌دار روسیه از بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه تا انضمام کریمه نشان می‌دهد از سال 1939 تاکنون عملکرد روسیه همچنان غیرقابل پیش‌بینی باقی مانده است. رویکرد «عضلانی» ولادیمیر پوتین به سیاست خارجی سبب شده است مسائل داخلی و ملی این کشور، رو به وخامت بگذارد. شرایط اقتصادی روسیه در روزگار مدرن، بدتر شده است: کاهش قیمت نفت صدمه شدیدی به اقتصاد این کشور وارد کرده است (50 درصد از بودجه دولت و 70 درصد از درآمد صادرات آن از طریق نفت تامین می‌شود)؛ نرخ بهره در پایان سال 2014 افزایش چشمگیری پیدا کرد (گرچه از آن اندکی تنزل یافت)؛ نرخ اعتبار روسیه، به سطح «فاقد ارزش» رسیده و صندوق بین‌المللی پول، پیش‌بینی کرده است به دلیل تحریم‌های اعمال‌شده از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا، GDP این کشور ممکن است تا 90 درصد کاهش یابد. مجموع این عوامل یعنی تحریم‌ها، کاهش قیمت نفت و فقدان تنوع، به نابسامانی و بیماری اقتصاد این کشور انجامیده است.

welfare-map

شاخص رفاه لگاتوم تا سال جاری میلادی، انحطاط روسیه را دنبال کرده است. در گزارش سال گذشته، روسیه با شش پله تنزل در ردیف 68 شاخص قرار گرفت و تقریباً پایین‌تر از تمام کشورهای اتحادیه اروپا ایستاد. طی سال‌های 2009 و 2014، این کشور شاهد نزول زیرشاخص‌های اقتصاد، آزادی فردی و سرمایه اجتماعی بوده است و شاخص رفاه نشان می‌دهد در روسیه پوتین، رفاه روز به روز کاهش می‌یابد. جای شگفتی است -و البته خود یک معماست-‌ که روسیه در شاخص سال 2015، در مقایسه با سال گذشته، پیشرفت قابل توجهی داشته و در رتبه‌بندی جهانی، 10 پله ارتقا پیدا کرده است. اما رتبه‌بندی کلی، تمام داستان را منعکس نمی‌کند. نگاهی به داده‌های زیربنایی، تصویر کامل‌تری به ما نشان می‌دهد.

بهبود جایگاه و قدرت روسیه، ناشی از پیشرفت در حوزه‌های سرمایه اجتماعی، حکمرانی و آزادی‌های شخصی است. به نظر می‌رسد این بهبود، بیشتر ناشی از داده‌های ذهنی (و نه عینی) است چرا که مردم روسیه به‌رغم وخامت شرایط زندگی، در مقایسه با سال گذشته به پرسش‌های مطالعه، پاسخ‌های خوش‌بینانه و مثبت‌تری داده‌اند. حال ما چگونه می‌توانیم میان واقعیت روسیه و شادابی مردم آن تمایز قائل شویم؟ پیتر پومرانزوف، پاسخی برای این سوال دارد که آن را به نبرد میان «تلویزیون و یخچال» تعبیر کرده است. به بیان ساده‌تر، روسیه پوتین از یک ماشین تبلیغاتی مدرن و موثر بهره می‌گیرد تا رسانه‌ها را کنترل کند (تلویزیون) و توجه مردم را از افت استانداردهای زندگی (یخچال) منحرف سازد. و این یافته از دل داده‌های شاخص رفاه نیز بیرون می‌آید؛ دو «روسیه» در حال شکل‌گیری است: روسیه نخست (بر مبنای داده‌های واقعی) تصویری تاریک از کشوری در حال انحطاط ارائه می‌کند؛ و تصویر دومین روسیه (بر مبنای داده‌های ذهنی) حکایت از خوش‌بینی و امید به آینده دارد. پس روسیه واقعی کدام است؟ از بسیاری جهات می‌توان گفت هر دو حقیقی هستند. یکی از مهم‌ترین فرضیات زیربنایی شاخص رفاه این است که احساسات مردم به اندازه شرایط «واقعی» حائز اهمیت است. اگر فردی از قدم زدن در خیابان، در شب می‌هراسد (یکی از نکاتی که در شاخص اندازه‌گیری شده است) این حس می‌تواند کیفیت زندگی وی را به سبب زندگی در یک منطقه جرم‌خیز کاهش دهد.

welfare-map

 

شاخص رفاه همچنین نشان می‌دهد، شکاف گسترده میان تفکر و واقعیت به مدت طولانی پایدار نمی‌ماند. همزمان با انضمام کریمه به روسیه، حکومت منفور اوکراین نیز مضمحل شد. بنابراین، احساس رضایت دوام چندانی نداشت. با تورمی که به بیش از 50 درصد رسیده و اقتصادی که در حال پسرفت است، شاخص رفاه نشان می‌دهد که تنها 28 درصد از مردم اوکراین از استانداردهای زندگی خود رضایت دارند و از این منظر، در مرتبه هشتمین کشور پایانی فهرست قرار گرفته است. اوکراین اکنون با هفت مرتبه تنزل در مقایسه با سال گذشته، در رتبه هفتادم شاخص رفاه قرار دارد. ولادیمیر پوتین را استاد مغلطه و دستکاری افکار می‌دانند. بر مبنای تحلیل پومرانزوف، در وهله نخست به نظر می‌رسد که تلویزیون در رقابت با یخچال، پیروز شده است. داده‌ها نیز نشان می‌دهد رئیس‌جمهور پوتین، در منحرف کردن افکار عمومی از واقعیت تلخ افت کیفیت زندگی در روسیه، موفق بوده است. اما آیا این وضعیت می‌تواند به مدت طولانی دوام بیاورد؟

تحلیل منطقه‌ای

در شاخص رفاه لگاتوم 142 کشور مورد مطالعه به پنج منطقه تقسیم شدند و محققان به تفکیک مناطق توسعه رفاه را مورد ارزیابی قرار دادند. همان‌گونه که راه رسیدن هر کشور به رفاه متفاوت است، در توسعه رفاه تفاوت‌های منطقه‌ای نیز وجود دارد.

یافته‌های لگاتوم در این بخش نشان می‌دهد در منطقه آمریکا مساله حکمرانی و امنیت و ایمنی بدون تردید مهم‌ترین اولویت در انتخابات سال جاری و سال آینده میلادی خواهد بود. اقتصادهای آسه‌آن تا سال 2025 از همتایان خود در آسیای شرقی پیشی خواهند گرفت و به مناطق مرفه اقتصادی تبدیل خواهند شد. بررسی دقیق داده‌های اروپا نشان می‌دهد پرده آهنین بهداشت و تندرستی قاره را به دو بخش تقسیم کرده است. پیش از شکل‌گیری داعش نیز برخی از دولت‌های خاورمیانه شاهد افت شدید متغیرهای اجتماعی بوده‌اند. متاسفانه همین متغیرها در دیگر کشورهای منطقه نیز روند نزولی پیدا کرده است. و در پایان، جای شگفتی نیست که آفریقای غربی به منطقه مرفه در این قاره تبدیل شده است؛ اما دیگر غنا و نیجریه پیشگامان رفاه آفریقا نیستند؛ کشورهای کوچکی که در طول دو سال گذشته عملکرد بسیار موفقی داشته‌اند اینک جایگزین دو قدرت اقتصادی آفریقا شده‌اند.

ایالات متحده

حکمرانی در آمریکا
welfare-mapسال‌های 2015 و 2016، هم در سیاست آمریکای شمالی و هم آمریکای جنوبی، سال‌های تعیین‌کننده‌ای خواهند بود چراکه مردم آرژانتین، کانادا، ونزوئلا و ایالات متحده، در سه‌ماهه پایانی سال 2015، پای صندوق‌های رای خواهند رفت و در سال 2016، مسائلی نظیر ثبات سیاسی، نتایج آرا و کارآمدی دولت‌ها، همگی تعیین‌کننده چشم‌انداز پیش روی کشورهایی است که نتایج انتخابات آنها بر کل منطقه تاثیر می‌گذارد.

شاخص رفاه، اخبار تکان‌دهنده‌ای برای منطقه آمریکا دارد: حکمرانی در این منطقه (در میان هشت زیرشاخص) کمترین امتیاز را دارد و از سال 2013 تاکنون این وضعیت ادامه پیدا کرده است. بدتر آنکه، علاوه بر مسائل مربوط به حکومت‌داری، چالش‌های امنیت و ایمنی نیز در سراسر منطقه مشهود است و به احتمال زیاد بسیاری از مباحث سیاسی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. کشورهای آمریکای لاتین و منطقه کارائیب، در ضعف عملکرد حکومت پیشگام هستند. در کنار ونزوئلا و هائیتی که پایین‌ترین سطح حکمرانی را در جهان به نام خود رقم زده‌اند (به ترتیب رتبه 138 و 139)، بولیوی (رتبه 97)، آرژانتین (رتبه 104) و پاراگوئه (رتبه 114) نیز درگیر مشکلات مشابهی هستند که بی‌شک بر کل منطقه تاثیر می‌گذارد. ونزوئلا از سال 2009 تاکنون، پس از تونس و سوریه، شاهد بیشترین افت در زیرشاخص حکمرانی بوده است و آرژانتین، از سال گذشته تاکنون، سومین افت بزرگ را از این منظر به نام خود رقم زده است.

ناکامی دولت‌ها در تامین ایمنی و امنیت منطقه، بیشتر متاثر از ناآرامی‌های اخیر ایالات متحده و برزیل بوده است که هر دو سبب شده‌اند زیرشاخص حکمرانی در آمریکا، افت پیدا کند. مشکلات مربوط به ایمنی و امنیت بزرگ‌ترین تهدید برای آمریکا به شمار می‌رود؛ عملکرد منطقه از این نظر دومین رتبه بد جهان را به خود اختصاص داده و از سال 2009، کاهش پیدا کرده است. نکته مهم آنکه، عملکرد حکومت ایالات متحده، بیشترین تاثیر را بر این تنزل مقام داشته است.

ایالات متحده از نظر زیرشاخص ایمنی و امنیت، پایین‌ترین رتبه را کسب کرده (رتبه 33) و از سال 2009 تاکنون، همواره در این زیرشاخص بدترین عملکرد را داشته است. آمریکا تنها کشور در میان 20 کشور اول شاخص رفاه است که از نظر زیرشاخص ایمنی و امنیت، رتبه بیشتر از 30 کسب کرده است. با در نظر گرفتن رویدادهای سال گذشته، مانند اعتراضات بالتیمور یا ناآرامی‌های فرگوسن، چندان هم شگفت‌آور نخواهد بود که شاخص‌هایی که میزان اعتراض یا انتقادهای عمومی در کشورها را اندازه‌گیری می‌کند، در این منطقه افزایش پیدا کرده است. همچنین، از سال 2013 تاکنون، آمریکا بالاترین نرخ سرقت اموال را در جهان به نام خود رقم زده است: 17 درصد از شهروندان ایالات متحده گزارش کرده‌اند که دست‌کم یک بار قربانی سرقت شده‌اند. این آمار به نرخ 18‌درصدی در کشورهای نیکاراگوئه، پاناما و برزیل بسیار نزدیک است.

تصویر نگران‌کننده‌تر، ناشی از خشونت‌های مربوط به دولت است: در یک مقیاس یک تا پنج‌درجه‌ای، ایالات متحده مانند ونزوئلا، جمهوری دومینیکن و السالوادور، سطح3 را به خود اختصاص می‌دهد. در واقع، در میان کشورهای غربی، ایالات متحده تنها کشوری است که در این مقیاس بسیار ضعیف است. این یافته نشان می‌دهد، تعداد کمی از آمریکایی‌ها، احساس امنیت می‌کنند. تنها 74 درصد از مردم اعلام کرده‌اند که هنگام پیاده‌روی در شب، احساس امنیت دارند؛ آماری که مشابه مصر و صربستان است!

به منظور مقابله با این پسرفت در ایمنی و امنیت، نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری 2016 ایالات متحده -‌و در واقع تمامی کاندیداهای سیاسی منطقه-‌ باید به سختی تلاش کنند تا نشان دهند قادرند چالش‌های موجود را برطرف سازند. میزان موافقت با دولت در ایالات متحده، اکنون نزدیک به 35 درصد و اعتماد به صحت انتخابات 40 درصد است (بین کامرون و آلبانی).

کشورهای منطقه آمریکا، تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند اما از نظر حکمرانی و امنیت و ایمنی، مشابه هم هستند. در انتخابات پیش‌رو، نامزدها برای آنکه به رای‌دهندگان ثابت کنند می‌توانند در ایجاد محیطی امن‌تر نقش فعال و موثری ایفا کنند، نبرد سختی پیش رو دارند. به نظر می‌رسد در تمام منطقه، شاخص‌ها در جهت نادرست حرکت می‌کند. سیاستمدارانی که برگزیده می‌شوند، فرصت خواهند داشت که این مسیر نادرست را اصلاح کنند.

آسیا-اقیانوسیه
میانگین عملکرد از نظر زیر شاخص اقتصادی

شکوه افسانه اقتصاد چین، مدت‌هاست جهان را مسحور کرده است. اما رویدادهای اخیر، قدرت اژدهای آسیا را در هاله‌ای از تردید فرو برده است. شاخص رفاه 2015 نشان می‌دهد این تردید، فراتر از چین بر آسیای شرقی سایه انداخته است و به جای آن، کشورهای آسه‌آن به مرکز رفاه اقتصادی در آسیا تبدیل شده‌اند.

welfare-map

به طور قطع، اقتصادهای آسیای شرقی هنوز از نظر زیرشاخص‌های اقتصادی برتری خود را حفظ کرده‌اند اما، این برتری در معرض خطر است. در شاخص 2015، کمترین میزان اختلاف در متوسط امتیاز بین این کشورها مشاهده می‌شود. اگر وضعیت کنونی ادامه یابد، تا سال 2025 کشورهای آسه‌آن در مقایسه با آسیای شرقی، رفاه اقتصادی بیشتری را تجربه خواهند کرد و آسیای شرقی دیگر بلوک اقتصادی برتر نخواهد بود.

ضعف بنیادین اقتصاد چین، به خصوص در بازار کار، در داده‌های طولانی‌مدت شاخص رفاه مشهود است. اگر چین از نظر زیرشاخص‌های اقتصادی به رتبه سوم ارتقا یافته است، این دستاورد حاصل تورم ثابت، ذخایر ملی بالا، رضایت گسترده از استانداردهای زندگی و جریان سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی است. اما نرخ بیکاری افزایش‌یافته (ریسک در چین، آن را به سومین کشور منطقه تنزل داده است) و انتظارات بازار شغل هنوز پایین‌ترین میزان در میان کشورهای منطقه است.

مشکلات آسیای شرقی، محدود به چین نیست. از سال 2009 تاکنون، ژاپن از نظر زیرشاخص اقتصاد از رتبه هفتم به بیست و پنجم تنزل پیدا کرده و هنگ‌کنگ نیز از رتبه 11 به 24 رسیده است. در مقابل، کشورهای آسه‌آن شاهد ارتقا بوده‌اند. اقتصاد سنگاپور همواره رتبه برتر را به خود اختصاص داده (رتبه اول سال جاری)، اما سایر کشورهای آسه‌آن نیز در هفت سال گذشته پیشرفت چشمگیری داشته‌اند: تایلند از رتبه 25 به 15 ارتقا یافته و هنگ‌کنگ، کره و تایوان را پشت‌سر گذاشته است. ویتنام از رتبه 41 به 32 رسیده، کامبوج با هشت رتبه ارتقا به مقام هشتادم دست یافته و اندونزی از رتبه 60 به 39 صعود کرده است.

در منطقه آسیا-اقیانوسیه، فرصت‌های بیشتری برای کشورهای آسه‌آن فراهم شده است تا از طریق تجارت و سرمایه‌گذاری با دیگر کشورها، رفاه خود را افزایش دهند. نیوزیلند، نخستین کشور از جهان توسعه‌یافته بود که در سال 2008، تفاهمنامه تجارت آزاد با چین را امضا و تنها یک سال بعد، تفاهمنامه مشترکی با استرالیا، برای تجارت با کشورهای آسه‌آن امضا کرد. گرچه چین هنوز بزرگ‌ترین شریک تجاری نیوزیلند محسوب می‌شود، اما حجم سرمایه‌ای که بین نیوزیلند و کشورهای آسه‌آن در جریان است بسیار بیشتر از چین است؛ ضمن آنکه در حال افزایش نیز هست.

البته رفاه، تنها به اقتصاد باز نمی‌گردد. ضمن آنکه، تنها آسه‌آن نیست که آسیای شرقی را به چالش کشیده است. شاخص لگاتوم نشان می‌دهد برتری آسیای شرقی از سوی دیگر مناطق نیز به چالش کشیده شده است. در شاخص لگاتوم 2015، نه فقط از نظر اقتصاد بلکه در تمام زیرشاخص‌ها (به جز دو مورد)، فاصله میان کشورهای آسیای شرقی و دیگر کشورهای منطقه در کمترین حد خود است.

آسه‌آن، از نظر شاخص‌های آموزش و سرمایه اجتماعی، چالش قابل توجهی برای آسیای شرقی ایجاد کرده است. وضعیت آموزشی آسیای شرقی -کره جنوبی و تایوان- از نظر رقابت‌پذیری به ترتیب از رتبه 12 به 20 و از مرتبه هشت به 22 تنزل پیدا کرده است. همزمان، ویتنام از رتبه 81 به 57 و سنگاپور از 39 به 15 ارتقا پیدا کرده‌اند و اندونزی با 9 پله ارتقا، به رتبه هفتاد و هشتم رسیده است. شبکه‌های خانوادگی در آسه‌آن بسیار قدرتمندترند و جامعه در کشورهای آسه‌آن از نظر وقت و پول کشنده‌تر از کشورهای آسیای شرقی است.

به نظر می‌رسد دو کشور متوجه فرصت‌های مفید متقابل برای افزایش رفاه و بهبود آن شده‌اند. اندونزی در میان تمامی کشورها، در مدت هفت سال گذشته بیشترین ارتقای جایگاه را در رتبه‌بندی رفاه داشته است. گرچه، بخش تجارت نیوزیلند بیشتر در جست‌وجوی موقعیت‌های زیرساخت و انرژی برای سرمایه‌گذاری است، اما در سال گذشته، دولت این کشور دو دفتر آموزش و توریسم را به حضور تجاری خود در جاکارتا اضافه کرد.

سیاستگذاران آسه‌آن باید به خاطر بسپارند که تداوم این پیشرفت مستلزم حفظ روند رو به بهبود در حوزه‌هایی است که شاخص رفاه مشاهده کرده است اما، در کنار آن لازم است حوزه‌های دیگری که آسه‌آن در مقایسه با آسیای شرقی حرفی برای گفتن ندارد نیز، مورد توجه قرار گیرند. بهداشت، یکی از این حوزه‌هاست که شکاف میان دو منطقه در آن همچنان باقی‌مانده است و ایمنی و امنیت نیز زیرشاخص دیگری است که شکاف آن حتی بیشتر شده است. به هر حال این شانس وجود دارد که با کمک کشورهایی نظیر نیوزیلند، رفاه منطقه افزایش پیدا کند. اخیراً اوریون هلث، یکی از سرشناس‌ترین شرکت‌های تکنولوژیک نیوزیلند، برای شروع سرمایه‌گذاری، دفتری در فیلیپین راه‌اندازی کرده است. اگر چه دورنمای منطقه به نظر نامطمئن می‌رسد، اما وضعیت کلی آن کاملاً واضح است. منطقه آسه‌آن، در حال پیشروی است و به چالشی برای همتایان توسعه‌یافته خود در شرق آسیا تبدیل شده است. اگر این شرایط تداوم پیدا کند، روزگار برتری آسیای شرقی به طور قطع پایان خواهد یافت.

welfare-mapاروپا
دیوار آهنین بهداشت در اروپا
از زمان فروریختن دیوار برلین، کشورهای پساکمونیست در شرق اروپا، شاهد تغییرات اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی بوده‌اند. موفقیت نسبی آنها در گذار از اقتصاد بسته به اقتصاد بازار و از حاکمیت اقتدارگرا به حکومت دموکراتیک هنوز محل بحث و گفت‌وگو است. شاخص رفاه نشان می‌دهد قاره اروپا از نظر بهداشت و تندرستی هنوز به دو قسمت تقسیم می‌شود و زیرشاخص بهداشت، سبب تقسیم اروپا شده است. کشورهای پساکمونیست به طور متوسط از این شاخص، امتیاز 1 /1 را کسب کرده‌اند و در رتبه 48 ایستاده‌اند. در مقابل، کشورهای اروپایی امتیازی معادل 6 /2 دارند و در جایگاه پانزدهم قرار می‌گیرند.

این اختلاف موضوع مطالعات دانشگاهی متعددی بوده است. مطالعاتی که در حوزه تندرستی انجام شده، از یک پارادوکس در کشورهای پساکمونیست حکایت دارد: مردم این کشورها، در مقایسه با ثروت نسبی خود رضایت کمتری از زندگی را گزارش کرده‌اند. در مورد بهداشت، مقاله جدیدی در مجله لنست (Lancet) منتشر شده که نسبت به «اختلاف بهداشتی» اظهار تاسف کرده است.

داده‌های شاخص رفاه 2015، این دو مساله را بار دیگر در مرکز توجه قرار می‌دهد. حتی با کنترل GDP سرانه، شواهد نشان می‌دهد کشورهای پساکمونیست در شرق اروپا، از سلامت و خوشبختی کمتری بهره می‌برند. محققان شاخص لگاتوم با تحلیل داده‌های 43 کشور اروپایی دریافته‌اند که مردم کشورهای پساکمونیست، 5 /6 سال کمتر از همتایان خود در دیگر کشورهای اروپایی عمر می‌کنند. البته، این تفاوت کوچکی به شمار می‌رفت و تا حدی ناشی از ثروت و توسعه‌یافتگی بیشتر در اغلب کشورهای اروپای غربی بود. به همین دلیل محققان با استفاده از رگرسیون، تاثیر متغیر ثروت را کنترل کردند. پس از کنترل این متغیر نیز داده‌ها نشان می‌داد مردم کشورهای پساکمونیست به طور متوسط 5 /4 سال کمتر عمر می‌کنند.

تکرار این آنالیز برای دیگر متغیرهای بهداشتی (با کنترل متغیر ثروت) نشان داد مردم کشورهای پساکمونیست از مشکلات بهداشتی بیشتری رنج می‌برند، از سلامتی فیزیکی کمتری برخوردارند، از خدمات بهداشتی که دریافت می‌کنند رضایت کمتری دارند و احتمال کمتری دارد که از زندگی خود راضی باشند و این تفاوت‌ها، ناشی از تفاوت در سطح درآمد نیست. اما اگر علت این مشکلات، کمبود ثروت نیست، پس چرا کشورهای پساکمونیست نتوانسته‌اند با همسایگان خود در اروپای غربی برابری کنند؟

برخی صاحب‌نظران، در مورد تندرستی و رضایت زندگی بر این باورند که پایان شوروی نه‌تنها با سقوط یک امپراتوری، که با فروریختن باورها همراه بود. این واقعیت، همراه با جابه‌جا شدن اقتصاد و کاهش غرور ملی، سبب شد بسیاری از مردم دچار حس یأس و سرخوردگی شوند. در سال 1990، مردم روسیه، بلاروس، اوکراین، بلغارستان و رومانی پایین‌ترین سطح تندرستی ذهنی را در جهان گزارش کردند. پیامدهای این جابه‌جایی امروز هم در میان مردم روسیه احساس می‌شود.

دلایل مختلفی وجود دارد که چرا وضعیت بهداشت در کشورهای پساکمونیست عموماً نامطلوب است. شیوع گسترده الکلیسم، رژیم غذایی نامطلوب و سایر فاکتورهای اجتماعی-جمعیت‌شناختی نیز اهمیت زیادی دارند. مطالعات همچنین پیشنهاد می‌کنند بسیاری از دولت‌های پساکمونیست در ایجاد نظام بهداشتی و تندرستی کارآمد ناکام بوده‌اند و در میان آنها دولت‌هایی که توانسته‌اند سیستم خدمات بهداشتی موثری ایجاد کنند، از شرایط بهداشتی-سلامتی بهتری نیز برخوردار شده‌اند. شاخص رفاه لگاتوم این فرضیه را تایید می‌کند؛ در کشورهای اروپایی پساکمونیست که نظام حکمرانی کارآمدتری شکل گرفته است، شرایط بهداشتی بهتر است و مردم از خدمات بهداشتی رضایت بیشتری دارند.

پس از سقوط دیوار برلین این امید و شاید انتظار وجود داشت که کشورهای تازه استقلال‌یافته بتوانند به سرعت همانند همسایگان غربی خود شوند و توسعه بازارهای رقابتی به افزایش ثروت و متقابلاً رفاه منجر شود. اما شواهد نشان می‌دهد گرچه نظام مبتنی بر بازار آزاد، خلق ثروت کرده است، اما در مقایسه با برخی کشورهای اروپای غربی نتوانسته است در حوزه سلامت شخصی و تندرستی، سبب بهبود شود. شکاف میان اروپای غربی و اروپای شرقی از نظر بهداشت، اغلب از سوی تحلیلگرانی که بیشتر تمایل دارند بر تفاوت‌های اقتصادی و سیاسی تمرکز کنند، مغفول واقع می‌شود. شاخص رفاه نشان می‌دهد این شکاف، واقعی و گسترده است و لازم است مورد توجه قرار گیرد.

خاورمیانه و آفریقای شمالی
جوامع مسلمان، در برابر داعش تا چه اندازه آسیب‌پذیرند؟
در ژوئن 2014، هنگامی که ابوبکر البغدادی، تاسیس خلافت خود را رسماً اعلام کرد، دنیا از خود پرسید پس از دو سال شورش و یاغی‌گری و پیشرفت تدریجی نیروهای خلافت خودخوانده اسلامی (داعش)، چرا و چگونه نوار گسترده‌ای از سوریه و عراق سقوط کرد؟ هنگامی که خشونت‌ها به تونس و خیابان‌های اروپا کشیده شد، سوال شکل دیگری به خود گرفت: منطقه بعدی که به تسخیر داعش در خواهد آمد، کجاست؟

welfare-map

احتمال‌های بسیاری وجود دارد. جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای البغدادی شهرتی فراگیر دارد و گسترش دامنه فعالیت‌های آن روز به روز جدی‌تر می‌شود: حملات تونس و مصر، توطئه در عربستان سعودی و مراکش و گسترش شبکه در یمن. طغیان در حال گسترش است. نیروهای امنیتی خبر از زندان‌های فعال خلافت اسلامی می‌دهند. تحلیلگران نظامی بر قابلیت‌های دفاع ملی تاکید دارند و کارشناسان سیاسی و فرهنگی بر عزم دولت‌ها و اختلافات تاریخی‌ای که ممکن است دوباره شعله‌ور شوند، تاکید دارند. تمامی این عوامل حائز اهمیت است.

علاوه بر این همه، نوع حکومت هر جامعه نیز مهم است. این همان‌جایی است که شاخص رفاه 2015 می‌تواند بصیرت منحصربه‌فردی ارائه دهد. در سوریه و عراق، حتی پیش از شکل‌گیری داعش، شاخص‌ها به وضوح و به طور معناداری، روند نزولی داشت. پیش از پیشروی منطقه‌ای داعش و تبدیل شورش آن به یک دولت بدوی نیز، عواملی مانند کاهش توانمندی خانواده و حمایت‌های اجتماعی، رشد فزاینده بیکاری، بی‌ثباتی اقتصادی، نارضایتی مردم از آزادی‌های فردی و بالارفتن نگرانی‌های شهروندان همگی سبب تضعیف این جوامع شده بود.

این آسیب‌پذیری اجتماعی تنها به کشورهایی که داعش توانسته است کنترل برخی مناطق آنها را به دست بگیرد، محدود نمی‌شود. با نگاهی به منطقه می‌توان همین وضعیت را کمابیش در دیگر کشورها نیز مشاهده کرد. با استفاده از شاخص رفاه می‌توان تغییرات این متغیرهای کلیدی در منطقه را تبیین و بر مبنای میزان شیوع یا بزرگی آنها، می‌توان میزان آسیب‌پذیری در برابر خلافت اسلامی را برآورد کرد.
در گزارش شاخص لگاتوم منطقه آسیا و آفریقای شمالی به سه بخش تقسیم شده است: پرخطر (قرمز)، کشورهایی که وضعیتی مشابه عراق یا سوریه دارند یا در شرایط بدتری به سر می‌برند. خطر متوسط (نارنجی)، کشورهایی که وضعیت مشابه اما با وخامت کمتری دارند؛ و کشورهای کم‌خطر (زرد)، که وضعیت آنها در نقطه مقابل است. متوسط تغییرات متغیرهای کلیدی به تفکیک گروه‌ها، می‌تواند تصویر واضحی از وضعیت کنونی ارائه دهد.

در حالی که یمن و کویت هر دو در گروه پر‌خطر قرار دارند، میزان تضعیفی که در آنها مشاهده شده است کمتر از عراق است. بیشترین نگرانی در مورد تونس و مراکش وجود دارد که شاخص رفاه، تضعیف اجتماعی بیشتر (و خطر بیشتری) را در مقایسه با عراق نشان می‌دهد. با توجه به حملات اخیر در تونس، این یافته چندان هم شگفت‌آور نیست، اما وضعیت مراکش به دلیل نزدیکی جغرافیایی آن با اروپا و شهرت آن در میان برنامه‌ریزان تعطیلات، دولت‌های اروپایی را نگران کرده است. از سال 2009 تاکنون، حمایت اجتماعی در این کشور 20 درصد کاهش یافته است. نرخ اشتغال از 45 درصد از 2012 به 34 درصد در سال جاری افت پیدا کرده و جای تعجب نیست که خوش‌بینی نسبت به بازار کار از 43 درصد در سال 2013 به 20 درصد در حال حاضر رسیده است.

اما هنوز هم نقاط روشنی وجود دارد. به‌رغم حملات و درگیری‌های داعش و فعالیت آن در مصر، این کشور در بسیاری از شاخص‌های کلیدی مطالعه لگاتوم، شاهد بهبود و پیشرفت بوده است. گرچه توانمندی خانواده کاهش یافته اما اقتصاد و انتظارات شغلی ارتقا پیدا کرده‌اند. در سال 2012، تنها 10 درصد از مردم مصر اعلام کردند زمان برای یافتن شغل مناسب است اما امروز این میزان به 32 درصد رسیده است. شاید خلافت خودخوانده اسلامی در مصر فعال باشد اما شاخص‌ها نشان می‌دهد جامعه مصر، کمتر از دیگر جوامع نسبت به این گروه، آسیب‌پذیر است.

لبنان را نیز می‌توان در زمره کشورهای مثبت محسوب کرد که شاهد رشد اندک، اما متوالی در متغیرهای مورد بررسی بوده است. لبنان مصداق بارزی از ناپایداری شرایط است. از سال 2009 به بعد، شرایط این کشور، رو به بهبود بود اما با شدت‌گیری ناآرامی‌ها و نارضایتی از دولت موقت، روند پیشرفت کشور، یک‌شبه تغییر پیدا کرد.

به نظر می‌رسد خلافت اسلامی برای تبدیل شورش‌های منطقه‌ای خود به کنترل حکومتی و گسترش دامنه حاکمیت، با چالش‌هایی روبه‌رو شده است. شاخص رفاه، مشخص می‌کند که کدام یک از جوامع اسلامی در برابر داعش آسیب‌پذیری بیشتری دارند و کدام یک با انعطاف‌پذیری بیشتر، دوام آورده‌اند. گرچه تجربه لبنان به ما می‌گوید می‌بایست مراقب کشورهای کم‌خطر نیز باشیم، اما تمرکز حملات خلافت خودخوانده اسلامی بیشتر بر کشورهای پرخطر مانند مراکش است. شاخص رفاه همچنین تاکید می‌کند برطرف کردن معضل داعش تنها راه‌حل برای منطقه نیست بلکه، باید به مسائل زیربنایی که سبب تضعیف جامعه و افزایش آسیب‌پذیری آن در برابر افراط‌گرایان می‌شود نیز توجه ویژه‌ای معطوف شود. پیام این شاخص برای دولت‌ها واضح و روشن است: از خانواده‌ها حمایت کنید، فرصت‌سازی کنید، آزادی‌ها را افزایش دهید، برای شهروندان اشتغال‌زایی کنید، و به این ترتیب راه را بر نفوذ خلافت اسلامی ببندید.

آفریقای سیاه
ماهی‌ها در غرب آفریقا، سریع‌تر شنا می‌کنند
جای شگفتی نیست که در آفریقای سیاه، مرفه‌ترین منطقه، آفریقای جنوبی است. آنچه ممکن است جای تعجب باشد این است که رشد سریع‌تر در غرب آفریقا، دیگر ناشی از اقتصادهای بزرگ نیجریه و غنا نیست بلکه کشورهای کوچکی نظیر سنگال و توگو، به رهبران پیشگام آن تبدیل شده‌اند.

اغلب کشورهای آفریقای سیاه، در یک‌سوم پایانی رتبه‌بندی جهانی قرار گرفته‌اند. اما کشورهای جنوب این قاره که بهترین عملکرد را داشته‌اند، با فاصله بسیار زیادی از سایرین، از نظر متوسط امتیاز رفاه در رده‌های بالاتر ایستاده‌اند. به عنوان مثال آفریقای جنوبی در رتبه 75 و به دنبال آن بوتسوانا در رتبه 77 قرار گرفته است.

welfare-map

آفریقای غربی در حال پیشرفت است و روند رشد آن به طور قابل‌ملاحظه‌ای بیش از دیگر مناطق قاره است. پیشرفت‌های آفریقای غربی در سال‌های 2014 و 2015، بیشتر ناشی از زیرشاخص‌های سرمایه اجتماعی، اقتصاد، بهداشت، کارآفرینی و فرصت‌های کسب و کار بوده است. این زیرشاخص‌ها در واقع حوزه‌های اصلی رشد بین سال‌های 2012 تا 2015 در کل قاره آفریقا محسوب می‌شوند، اما سرعت رشد در غرب قاره بیشتر بوده است.

سنگال، چهره موفق آفریقای غربی است. گرچه اقتصاد این کشور 5 /2 برابر کوچک‌تر از غناست (و بیش از 30 برابر کوچک‌تر از نیجریه)، شاهد بیشترین افزایش در شاخص‌های رفاه، در منطقه بوده و جایگاه خود را ظرف چهار سال گذشته، 18 پله ارتقا بخشیده است.

یکی از دلایل موفقیت سنگال، بهبود تدریجی زیرشاخص حکمرانی است که جایگاه آن را از سال 2012، 26 رتبه بهبود داده است. این پیشرفت ناشی از دستاوردهای قابل توجه سنگال در کیفیت تنظیم مقررات، اعمال قوانین و حقوق سیاسی است. پیشرفت سنگال، به مردم این کشور نیز تسری پیدا کرده است. در سال 2014، 67 درصد از شهروندان سنگال اعلام کردند که به دولت ملی خود اعتماد دارند (با 36 درصد افزایش در مقایسه با سال 2012) و 79 درصد از آنان می‌گویند از صحت انتخابات کشور نیز مطمئن هستند (با 37 درصد افزایش نسبت به سال 2012).

زیرشاخص بهداشت نیز در سنگال بهبود پیدا کرده و جایگاه این کشور را به نسبت سال 2012، 21 پله ارتقا بخشیده است. در این مدت، نرخ ایمن‌سازی در برابر بیماری‌های عفونی از 70 به 92 درصد رسیده و نرخ ایمن‌سازی کودکان در برابر سرخک از 60 درصد به 84 درصد افزایش پیدا کرده است. امید به زندگی 4 /4 سال افزایش داشته و مرگ‌ومیر نوزادان با کاهش روبه‌رو شده است. پس جای شگفتی نیست که سازمان بهداشت جهانی، به دلیل واکنش موثر و تعیین‌کننده این کشور به شیوع ابولا از آن تقدیر کرد و تلاش‌های سنگال به عنوان الگویی برای دیگر کشورها مورد استفاده قرار گرفت؛ در این کشور تنها یک نفر به ابولا مبتلا شد و کسی جان خود را از دست نداد.

توگو، یکی از کوچک‌ترین کشورهای آفریقایی با جمعیتی کمتر از هفت میلیون نفر، دیگر کشور موفق منطقه در دستیابی به رفاه محسوب می‌شود. پس از سنگال، توگو در مدت چهار سال گذشته، بیشترین افزایش امتیاز را به نام خود رقم زده و در رتبه‌بندی کلی شاخص، هفت پله ارتقا پیدا کرده است. این تغییر جایگاه، تا حدی به دلیل افزایش امنیت در توگوست، که سبب بهبود 24‌مرتبه‌ای این کشور در زیرشاخص امنیت و ایمنی شده و به دلیل کاهش سطح خشونت‌های سیاسی دولت، کاهش سرقت و اعتراضات گروهی و افزایش ثبات جمعیت‌شناختی، رخ داده است. توگو همچنین به کشور آزادتری تبدیل شده و زیرشاخص آزادی‌های فردی آن از سال 2012، 15 مرتبه ارتقا یافته است.

اما، در مورد کشورهایی که در غرب آفریقا به عنوان پیشگام شناخته می‌شدند، چه باید گفت؟ نیجریه و غنا در این رقابت عقب‌مانده‌اند و اتفاق مشترکی که سبب ناکامی آنها شده این است که برخلاف توگو، آزادی در این دو کشور کاهش یافته است. غنا، با وجود موفقیت نسبی در میان دیگر کشورهای منطقه، عملاً از سال 2012، 15 مرتبه افت رفاه داشته است. کاهش رفاه در این کشور عمدتاً به دلیل زوال زیرشاخص آزادی‌های فردی است که 30 مرتبه تنزل پیدا کرده است. و همگام با تنزل سطح آزادی‌های فردی، پیوندهای اجتماعی نیز در آن ضعیف‌تر شده و در مدت چهار سال، رتبه غنا در زیرشاخص سرمایه اجتماعی را 22 پله تنزل داده است. نیجریه نیز کشور دیگری است که در آفریقای غربی از نظر رفاه درجا زده است.

در مدت دو سال گذشته جایگاه نیجریه در رتبه‌بندی ثابت مانده اما در مقایسه با سال 2012، دو پله افت داشته است. مانند غنا، عملکرد ضعیف این کشور بیشتر ناشی از کاهش آزادی است. افت چشمگیر زیرشاخص آزادی‌های فردی در نیجریه، سبب تنزل 37‌مرتبه‌ای آن در رتبه‌بندی شده است. تمام متغیرهای این زیرشاخص، رو به وخامت گذاشته‌اند. مردم نیجریه می‌گویند برای تصمیم‌گیری در زندگی شخصی خود آزادی کمی دارند و کشور به مکان نامناسبی برای زندگی مهاجران و اقلیت‌های قومی تبدیل شده است.

بنابراین، شاخص رفاه، فراتر از تحلیل‌های سنتی نشان می‌دهد که این دو غول آفریقای غربی که نرخ رشد اقتصادی آنها مرکز توجه جهان قرار دارد، از بسیاری جهات ناموفق بوده‌اند. پرسش در جای خود باقی است- آیا به سبب فقدان آزادی پیشرفت نیجریه و غنا دچار وقفه خواهد شد؟ به نظر می‌رسد در حالی که این دو کشور درجا می‌زنند، کشورهای کوچک‌تر در حال پیشی گرفتن از آنان هستند.

 

آیا مردم منعطف‌تر رفاه بیشتری دارند؟
رفاه در سایه مدارا

در گزارشی که موسسه لگاتوم از میزان رفاه در کشورهای مختلف منتشر کرده است، نکات جالبی وجود دارد. در این گزارش از مناطقی گفته شده که بیشترین میزان آسایش و رفاه را برای ساکنان خود دارند و البته خطراتی که هر منطقه در خود دارد نیز عنوان شده است. مثلاً اینکه کانادا مهد آزادی است و شهروندان کانادایی، کشور خود را بهترین منطقه برای اقلیت‌های قومی و مهاجران می‌دانند. همچنین در دیگر کشورهایی که دولت و ملت آن مدارای بیشتری با مهاجران و اقلیت‌های مختلف دارند به نسبت شاخص رفاه بالاتر است. در مقابل خشونت سیاسی دولتی در کشورهایی چون آمریکا، عربستان سعودی و اوکراین بالا رفته است. در ایالات متحده ناامنی بیشتر شده است و اندونزی در هفت سال گذشته بیشترین رشد را در شاخص رفاه داشته است. بهبود وضعیت اقتصاد اندونزی باعث شده است تا 71 درصد مردم از وضعیت خود اظهار رضایت بکنند.

برای دیدن داده نمای در ابعاد بزرگتر بروی عکس کلیک کنید.

welfare-map

 

ترجمه: مولود پاکروان

برگرفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *