italy-economic-historyپس از جنگ جهانی دوم، حزب کمونیست شوروی تلاش کرد تا به رهبری استالین، ایدئولوژی خود را در جهان، حتی در میان کشورهای غربی القا کند تا به این نحو حکومت خود بر جهان را گسترش دهد، اما رقابت شوروی و آمریکا با یکدیگر در این دوره باعث شد تا کشورهای فرانسه و انگلستان پس از مدتی چالش با تفکر کمونیست در سیاست و اقتصاد دولتی خود؛ بر آن چیره شوند و به سمت تفکر سرمایه‌داری آمریکا گرایش پیدا کنند.

 

ایتالیا نیز در این دوره که تحت رهبری موسولینی از حزب فاشیست بود، اما اقتصادش با معضلات پس از جنگ جهانی دوم مواجه شده بود. ژان پیرن در کتاب «تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک» به شرح این بخش از تاریخ سیاسی- اقتصادی جهان پرداخته است که بخش نخست آن تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

وقتی زمام امور دولت به دست «باری» افتاد، موضوع رژیم مشروطه در درجه اول اهمیت قرار گرفت. چرچیل که درصدد بود در اقطار مختلف سدی در برابر توسعه نفوذ کمونیست‌ها ایجاد شود از سلسله «ساوآ» جانب‌داری می‌نمود، ولی در نتیجه به روی کار آمدن کابینه کارگری در انگلستان در ژویه 1945، زمینه مساعدی برای پیشرفت طرفداران جمهوری در ایتالیا فراهم گردید و می‌توان گفت این پیشامد سبب شد که فاتحه رژیم سلطنتی در ایتالیا خوانده شود.

در کشور ایتالیا، پس از نجات از دست آلمان‌ها هیچ‌گونه ارگان انتخاباتی و مقننه وجود نداشت، بلکه مانند فرانسه یک مجمع مشاوره موقت تاسیس گردید و کنت اسفورزا که قهرمان مبارزه ضدفاشیست شده بود به ریاست آن منصوب گردید. (25سپتامبر 1945) وضع دولت به علت احزاب مختلف که در آن مشارکت داشتند و هریک تمایل مخصوص و مرام جداگانه داشتند بسیار مفلوک و متشنج بود، عاقبت وزرا آزادی‌خواه پیشنهاد نمودند که بهتر است کابینه مرکب از اشخاص غیرسیاسی تشکیل گردد و خود مستعفی شدند. استعفای ایشان موجب سقوط دولت در نوامبر گردید. وضع بسیار درهم و آشفته بود. انتقال و سیر اقتصاد آمرانه و دیریژیسم فاشیستی به اقتصاد آزاد، با وجود فشار کمونیست‌ها در ملی کردن صنایع که در کابینه «بونومی»، شهرت یافته بود، استقرار نظم اقتصادی را بسیار دشوار نموده بود به خصوص که دولت کنترل بسیار دامنه‌دار و سختی در امور بانک‌ها نموده و فشار می‌آورد که ارباب حرف، حتی خارج از حدود ضرورت، صرفه خود را در دست داشته باشند، تا از وقوع بیکاری جلوگیری شود.

با وجود همه این تمهیدات، تعداد بیکاران در طی سالیان پس از جنگ هیچ‌گاه از دو میلیون نفر تقلیل نیافت.

با این مقدمات پرواضح است که وضع اقتصادی تا چه درجه نکبت بار و متزلزل بود، میزان پول در جریان به چهارصد میلیارد لیر رسید، کسر بودجه از 400 میلیارد تجاوز نمود، قرض عمومی به 1200 میلیارد رسید که 800 میلیارد آن متحرک بود. بدین قرار بهبود وضع اقتصادی منحصرا بسته به کمک آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها بود.

باری تشکیل دولت دچار مشکلات عدیده شد. تا اینکه در دسامبر 1945 «گاسپری» عضو حزب دموکرات مسیحی کابینه جدید را با مشارکت و ائتلاف دموکرات‌های مسیحی، افراد حزب اکسیون، آزادی‌خواهان، سوسیالیست‌ها، کمونیست‌ها تشکیل داد. اولین موضوعی که مطرح شد و عقاید عامه تشتت فراوانی داشتند، رژیم سلطنتی بود. در واقع کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها و حزب اکسیون شدیدا علیه آن بودند، در صورتی‌که بین آزادی‌خواهان و دموکرات مسیحی نفاق و تشتت وجود داشت. «دون استورزو» که در دوران فاشیست‌ها به ممالک متحده کوچ نموده و از محبوبیت سرشاری برخوردار بود و در راس حزب دموکرات مسیحی قرار داشت، شدیدا علیه رژیم سلطنتی قیام نمود. از این روز واضح شد که برای پادشاه دیگر امید موفقیتی باقی نیست. همه او را متهم می‌نمودند که با فاشیست‌ها وارد معامله و مصالحه شده است. در گرداب احساسات شهوت‌بار و متناقض سالیان پس از جنگ، نمی‌توانستند به این مطلب پی ببرند که نجات مردم کشور از پنجه فاشیست‌ها و موسولینی، به دست پادشاه صورت گرفت والا چه بسا که اگر به موقع و با سرعت و اراده قهاری دیکتاتور را محبوس و مخلوع نمی‌ساخت و مانند آلمان‌ها در پنجه هیتلر، تا آخرین نفس مجبور بودند مقاومت کنند و تار و پود همه چیز از هم پاشیده می‌شد. دولت برای فرو نشاندن آتش خشم مساله برقرار ماندن رژیم سلطنت را به آرای عمومی مراجعه داد و قرار شد در 2 ژوئن 1946 رفراندوم صورت بگیرد. این تاریخ مقارن بود با شدت موج افراطیون جناح چپ که سرتاسر افق اروپای غربی را پوشانده بود.

در تاریخ نهم ماه مه 1946، ویکتور امانوئل سوم که فرماندهی ارتش را به پسرش در ژوئن 1944 واگذار نموده بود، از سلطنت کنار گرفت و به مصر رفت. هومبرت اول بر اریکه سلطنت جلوس نموده و اعلام داشت که مطیع رفراندوم و دوم ژوئن است. مقارن همین ایام می‌بایستی انتخابات مجلس موسسان انجام پذیرد. عقاید مردم به نحو بسیار عمیقی دچار تشتت بود. بیش از 56 حزب مختلف وارد مبارزه شدند. بالاخره در نتیجه رفراندوم 12.717.923 برای استقرار جمهوری و 10.719.284 به نفع رژیم سلطنتی شد و 1.498.136 رای نیز از طرف انجمن‌های نظارت باطل گردید. طرفداران رژیم مشروطیت بیهوده علیه وضع نامنظمی که در اخذ رای وجود داشت اعتراض کردند، شاه و خاندان سلطنت کشور را ترک نمودند و خاندان ساوآ که وحدت ایتالیا را عملی نموده بود، فدای رژیم فاشیست شده، سقوط کرد.

مبارزه ایتالیا با دشواری‌های اقتصادی و کمونیست

ژان پیرن، نویسنده کتاب «تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک» در حالی به شرح حال وضعیت وخیم اقتصادی ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم پرداخته است که دو تفکر کمونیستی و فاشیستی در حال شکل‌گیری در این کشور بودند.

ضمن اینکه سایر کشورهای اروپایی نیز به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی ایتالیا از کمک به وی پرهیز می‌کردند. اما طرح مارشال که از سوی آمریکا به کمک کشورهای جنگ‌زده اروپایی آمده بود، ایتالیا را نیز از کمک‌های خود بی‌نصیب نگذاشت. بخش دیگری از مطلب استقرار اقتصاد آزاد در ایتالیا که توسط ژان پیرن تالیف شده است در شماره امروز منتشر می‌شود.

سقوط رژیم سلطنتی، خود به خود رژیم جمهوری را برقرار ساخت. قسمت‌های شمال کشور به نفع جمهوری و حزب هواخواه سلطنت بودند. به طور کلی رژیم جمهوری با 12.072.000 رای برگزار گردید که از این عده 5/4 آرای کمونیست‌ها بود. جمع رای‌دهندگان 25.350.000 نفر بودند؛ بنابراین مداخله کمونیست‌ها عامل اصلی و مهم سقوط رژیمی بود که اکثریت مردم غیر کمونیست هنوز هواخواه آن بودند.

و اما مجلس موسسان که بلادرنگ پس از سقوط رژیم انتخاب شد، مجموعه ناموزونی بود از کلیه فرقه‌های سیاسی. بین احزاب از همه قوی‌تر دموکرات‌های مسیحی بودند که 206 کرسی با 32 درصد آرا یعنی 8.830.000 رای داشتند. سپس سوسیالیست‌ها بودند که 115 کرسی با 21 درصد و کمونیست‌ها با 105 کرسی و 19 درصد، اتحاد دموکرات‌ها 40 کرسی با 6 درصد آرا متعاقب آنان «سران بی‌حزب» با الهامات فاشیستی جدید با 30 کرسی، جمهوری‌خواهان با 23کرسی، سلطنت‌طلبان با 17 کرسی بودند. حزب اکسیون که مبارز سرسخت فاشیستی بود فقط 7 کرسی به دست آورد. طرفداران استقلال سیسیل 4 و مختلف 8 کرسی احراز نمودند. سوسیالیست (دونیکلا) موقتا به سمت ریاست‌‌جمهور برگزیده شد و باز کاسپری، دموکرات مسیحی دولت ائتلافی را مجددا تشکیل داد و پست وزارت خارجه به «ننی» سپرده شد.

پیمان صلح که به ایتالیا تحمیل گردید
سالی که ‌متعاقب این وقایع آغاز شد از جمله سالیان شومی است و ایتالیا در فقر و فلاکت و یاس و هرج‌و‌مرج غوطه‌ور گردید.

در 17 فوریه پیمان صلح از طرف متفقین به ایتالیا تحمیل گردید و شروط آن بسیار سخت بود. به‌موجب پیمان کلیه مستملکاتش که راه‌حل طبیعی برای مسکن دادن چهارصد هزار تکثیر نفوس در سال بود از دستش خارج شد. انگلستان و فرانسه حاضر بودند که سرزمین لیبی را که عملیات بسیار دامنه‌داری انجام داده بودند به دستش بماند، ولی شوروی‌ها با وتوی خود جلوگیری نمودند. در دست ایتالیا فقط تیرول جنوبی باقی ماند که آن هم طرف ادعای اتریش بود و باز هم مشروط بر اینکه از استقلال داخلی برخوردار باشد.

موضوع تریست نیز حل نشده بود، زیرا مسکو به دعاوی بلگراد در ناحیه استیری جانبداری می‌کرد.

گذشته از این، ایتالیا باید خسارات هنگفت جنگی که عملا از حیطه قدرتش خارج بود بپردازد، یعنی پرداخت 100 میلیون دلار به روسیه، 105 میلیون به یونان 125 میلیون به یوگسلاوی، 25میلیون به حبشه و 5 میلیون به آلبانی. ارتش ایتالیا به 250.000 مرد تحت‌السلاح محدود و ظرفیت ناوگان جنگی‌اش به 60.000 تن رسید. بقیه نیروی دریایی‌اش می‌بایستی بین انگلستان، آمریکا، فرانسه و شوروی تقسیم شود.
بالاخره جزایر ساردنی، سیسیل، سرحدات ایتالی باید خلع سلاح بشوند.

دولت ایتالیا بیهوده به این شروط دشوار اعتراض نمود. مردم شروط پیمان را مایه سرشکستگی دانسته با خفت و یاس تن به آن دادند. متفقین فراموش نموده بودند که اقدام ایتالیا در 1943 چه ضربت مهلک و مخربی به قدرت نازی‌ها وارد ساخته بود.

ایتالیا امیدوار بود بین ممالک غربی، یار و دمسازی برای خود بیابد، ولی همه جا مواجه شد با بی‌اعتنایی شدیدی. همه او را محکوم و مغلوب خوانده و کشور در زیر بار طاقت‌فرسای ورشکستگی مالی و دشواری‌های اقتصادی بال و پر می‌زد. دولت برای اینکه سر و صورتی به وضع ناهنجار مالی خود بدهد،‌ به قرضه داخلی متوسل شد، ولی در اینجا نیز دچار شکست شد. مثل اینکه درهای امید از همه سو مسدود و کشور دچار یک نوع رکود و فلج و ناتوانی شده است.

هیچ نوع رفورمی عملی نشد. از طرف دیگر مجلس موسسان وقت خود را صرف مباحثات دامنه‌دار برای تدوین قانون اساسی رژیم جدید می‌نمودند، بدون اینکه به نتیجه مثبتی برسند. همه احزاب در اداره امور کشور ناتوان شده، نتیجه این هرج‌و‌مرج و بلاتکلیفی تزیید نفوذ و تعداد کمونیست‌ها از یک طرف و فاشیست‌های جدید از طرف دیگر شد. مساله دیگری که مطرح بود این بود که آیا سوسیالیست‌ها حاضرند با کمونیست‌ها اشتراک مساعی نمایند یا خیر؟

ضمنا ساراگات و ماتئوتی که علیه کمونیست‌ها بودند حوزه ایتالیایی انترناسیونال کارگری را به وجود آوردند.

در هر حال، سوسیالیست‌ها با کمک کمونیست‌ها خواستند زمام حکومت را به دست بگیرند، ولی هرج‌و‌مرج بیشتر شد. اعتصابات فراوانی در حوزه رود پو و رومانی به وجود آمد. دولت عکس‌العمل شدیدی نشان داد و هرج‌و‌مرج تا اندازه‌ای فروکش نمود، در همین ایام طرح مارشال وارد مرحله عمل شد. کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ به دستور کرملین مبارزه بسیار شدیدی علیه آن آغاز نمودند، در صورتی که گروه سارگات از آن طرفداری می‌نمود و دولتی که ننی و کمونیست‌ها می‌خواستند واژگون کنند به کمک «سارگات» نجات یافت. در اکتبر 1947 انتخاباتی ایالتی در شروم آغاز شده، حزب دموکرات مسیحی پیروز شد و موج کمونیستی مانند سایر کشورهای اروپای غربی به عقب رجعت می‌نمود. مع‌ذالک به کمک هرج‌و‌مرج و اعتصابات مکرر می‌کوشیدند کمک مارشال را عقیم گذارند.

آخرین گروه سربازان آمریکایی، در میان این هرج‌و‌مرج شدید، سرزمین ایتالیا را ترک گفتند (دسامبر 1947) دوگاسپاری، موفق شد در این ایام وضع خویش را با ادغام گروه «ساراگات» و حزب جمهوری‌خواهان در اکثریت مستحکم نماید. فی‌الواقع اکثریت دارای 303 کرسی در برابر 118 کرسی مخالفین را تصاحب نمود.

شکست کمونیست‌ها در ایتالیا

سیر رویدادها در تاریخ معاصر جهان در حالی توسط ژان پیرن تالیف شده است که وی با تفکیک کشورهای اروپایی از یکدیگر به نحوه شکل‌گیری اقتصاد آزاد در این کشورها پس از جنگ جهانی دوم و به‌خصوص مبارزه با نفوذ تفکر کمونیست پرداخته است. ایتالیا نیز به عنوان یکی از کشورهای درگیر در جنگ جهانی دوم که از این امر مستثنی نبوده است، مورد توجه این نویسنده قرار گرفته است که بخش دیگری از سرگذشت تاریخ سیاسی – اقتصادی آن در شماره امروز تقدیم خوانندگان محترم می‌شود .

بنابراین مقدمات اکثریت قاطع ضد کمونیستی سازمان کشوری را برقرار ساخت. رییس‌جمهور کشور «دونیکلا» قانون اساسی جدید را در 27 دسامبر 1947 امضا نمود. در مجلس کلیه احزاب جمهوری طلب، نفاق و اختلالات سابق را کنار گذارده به قانون اساسی جدید رای دادند، من‌جمله کمونیست‌ها. به این قرار 453 از مجموع 515 نفر رای‌دهنده رای موافق دادند، فقط مشروطه‌طلبان در مخالفت خود باقی ماندند.

به موجب قانون اساسی جدید دو مجلس، قوه مقننه کشور را در دست دارند. مجلس از طریق آرای مستقیم عمومی و در انتخابات سنا دو ثلث اعضا از طریق آرای عمومی و ثلث دیگر از شوراهای محلی انتخاب می‌شد. رییس‌جمهور برای مدت هفت سال از طرف دو مجلس که جلسه واحدی تشکیل می‌دهند به اکثریت دو ثلث برگزیده می‌شود.

ابتکار وضع قوانین با مجلسین، رییس‌جمهور و قاطبه مردم است.پیشنهاد لایحه از طرف هر کس مجاز است، مشروط بر اینکه لااقل پنج هزار نفر آن را امضا نموده باشند (از سازمان کشوری سوئیس اقتباس شده است) رییس‌جمهور حق دعوت یا انحلال مجلسی را دارا بوده و دولت در برابر آنها مسوول است. ایالات دارای استقلال داخلی متناسب با اوضاع جغرافیایی و محلی است بدون اینکه خدشه به وحدت ملی وارد شود. بالاخره در قانون اساسی جدید پیمان لاتران با دربار واتیکان مورد تایید قرار گرفته است؛ بنابراین سازمان کشوری ایتالیا به عکس فرانسه که قدرت را در کف مجلسین قرار داده، به رییس‌جمهور اختیار و ابتکار فراوان داده و ملت را نیز به سهم خود با شروطی در قوه مقننه شریک نموده است، بالاخره رژیم پارلمانی براساس لیبرالیسم استوار است.

در انتخابات 1948 مجلسین کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها برای ربودن گوی سبقت با یکدیگر ائتلاف نموده و لیست واحدی از کاندیداهای موردنظر خود را انتشار دادند و از این رو از سیستم شوروی‌ها در ارائه لیست واحد پیروی نمودند. در برابر جبهه موتلف کمونیست‌ها فقط یک حزب بزرگ یعنی دموکراسی مسیحی وجود داشت. برنامه این حزب اخیر در مرحله اجتماعی متکی به برنامه مترقی بود، در صورتی که در زمینه اقتصادیات لیبرال مانده از طرح مارشال تبعیت می‌نمود، یعنی از سیاستی پیروی می‌کرد که به نزدیکی با آمریکا منتهی می‌شد.

در نتیجه انتخابات دموکرات‌های مسیحی جمعا 8/48 درصد و 307 کرسی و جبهه عامه 7/30 درصد و 182 کرسی به دست آوردند، به عبارت اخری افراطیون جناح چپ شکست فاحشی متحمل شدند، زیرا در 1946 در حدود 6/39 درصد آرا را در اختیار داشتند. حزب «اکسیون» که در مبارزه علیه فاشیست‌ها پیشقدم بود آرای بسیار محدودی به دست آورد.

عقاید عمومی بر گرد هسته اصلی یعنی له و علیه کمونیست‌ها متمرکز بود.

اما با وجود این شکست کمونیست‌ها هنوز به عنوان حریف خطرناکی تهدید می‌کردند. لیدر کمونیست‌ها «توگلیاتی» در مسکو تربیت یافته بود. حزب کمونیست‌ دارای 2.500.000 نفر و بلافاصله از حیث نفرات در ردیف دوم پس از شوروسیا قرار داشت. علاوه‌بر این تنها حزبی بود که دارای تشکیلات نظامی و مسلح بود که یادگار ایام مبارزه و مقاومت مسلحانه که در اصل 200 هزار نفر بودند، محسوب می‌شد، با دست اتحاد با سوسیالیست‌ها، نفوذ فوق‌العاده بر سندیکاها داشتند.

اولین اقدام مجلسین انتخاب رییس‌جمهور بود. «دونیکلا» از طرف جبهه عامیون، کنت اسفورزا از طرف حزب اکسیون و قسمتی از دموکرات‌های مسیحی کاندید بودند. در اخذ آرای جلسه دهم ماه مه هیچ یک از کاندیداها اکثریت دو ثلث را احراز ننمودند، در مرحله بعدی دموکراسی – مسیحی یک نفر لیبرال یعنی «اینودی» را کاندید نمود که از طرفداران اقتصاد آزاد بود. در یازدهم ماه مه اینودی به مقام ریاست‌‌جمهور انتخاب گردید.

ایندوی که دوگاسپاری را مامور تشکیل کابینه نمود و دولت جدید با اشتراک دموکرات‌های مسیحی و گروه ساراگات و جمهوری‌خواهان و لیبرال‌ها تشکیل یافت، در برنامه دولت جدید اتحاد گمرکی با فرانسه، تامین سازمان‌های دموکراتیک، اصلاحات کشاورزی، توزیع اعتبارات مهم، حق‌ اعتصاب کارگران با محدودیت‌های قانونی قرار داشت.

نکته جالب توجه این است که در ایتالیا با وجود قدرت و نفوذ افراطیون جناح چپ سیاست اتاتیسم پیش گرفته نشد، به طوری که می‌دانیم در نتیجه وقایع بعد از جنگ، انگلستان و فرانسه سیاست اتاتیسم و دیریژیسم پیش گرفتند. در صورتی که اساسا و پیوسته به سیاست و قدرت لیبرالیسم متکی بودند. در صورتی که ایتالیا که با رژیم فاشیست شدیدا سیاست اقتصاد مداخله داشت، سیاست لیبرال را برای خود انتخاب نمود. به عبارت اخری هر یک از کشورهای مذکور رژیم قبل از خود را مسوول عواقب وخیم و هرج‌و‌مرج‌های اقتصادی خود می‌دانستند و آن را عوض کردند. بلافاصله پس از پایان جنگ، کمونیست‌ها وعده داده بودند که صنایع مهم را ملی نمایند، ولی اجرای این مواعید عملی نشد.

احیای کشاورزی در لیبی

ژان پیرن، نویسنده کتاب «تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک» در ادامه بررسی وضعیت سیاسی- اقتصادی ایتالیا- پس از جنگ جهانی دوم به احیای کشاورزی در این کشور و مستعمرات آن می‌پردازد.

همچنین وی از عامل مهاجرت ایتالیایی‌ها به کشورهای مستعمره و همچنین آمریکا به‌عنوان پدیده‌ای دیگر از عواقب جنگ جهانی دوم اشاره می‌کند. وقوع دو پدیده احیای کشاورزی و مهاجرت در حالی از سوی ژان پیرن مورد بررسی قرار می‌گیرد که به گفته وی حزب فاشیسم در این دوره تاریخی هیچ‌گونه مانعی را بر سر راه احیای کشاورزی و توسعه اقتصادی ایجاد نمی‌کند. بخش دیگری از این مطلب در شماره امروز تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

بلافاصله پس از پایان جنگ، دو مساله بزرگ در ایتالیا مطرح و مورث مزاحمت کلی و عام بود، حل تکثیر سالانه چهارصد هزار نفر و اصلاحات کشاورزی در جنوب کشور. کشور ایتالیا در بین ممالک اروپای غربی، از همه بیشتر از کثرت موالید رنج می‌برد. سابقا هر سال عده کثیری به عنوان مهاجر به ممالک متحده یا ممالک آمریکای جنوبی جلای وطن می‌نمودند. دولت‌ها نیز درصدد بودند سرزمین‌های نوینی برای اسکان مازاد موالید خود بیابند، تا اینکه در سال 1911، سرزمین طرابلس و سیرنائیگ که فقط در سواحل مسکون و اراضی وسیع داخلی تقریبا بدون سکنی بود، مسخر کردند. در جمیع این سرزمین‌ها فقط 1.100.000 نفر سکنی داشتند، ولی فقط در دوران اقتدار فاشیست‌ها بود که مستملکات فوق واقعا ارزش یافت. ارتش ایتالیا بیش از سه هزار کیلومتر جاده احداث نموده کشاورزان سیسیلی ساردنی و جنوب ایتالیا زمین‌ها را مزروع و آماده بهره‌برداری نمودند، بدون اینکه به مالکیت بومیان تجاوز یا تخطی بشود.

ایتالیایی‌ها قصد داشتند زمین‌هایی که سابقا از طرف رومیان زراعت می‌شد و مسلمان‌ها رها نموده و به صورت بایر افتاده بود، آباد نمایند. در اولین مرحله 110.000 مهاجر به این اراضی فرستاده شدند. در قلب صحرا چندین صد آبادی در مالکیت مهاجرین درآمده هر خانواده در حدود توانایی خود، یعنی 40 هکتار را تصاحب نمود. کشت و زرع زمین‌های بایر مانند رومیان قدیم از باغات زیتون و انگور آغاز شد، ولی باغات زیتون نتایج به مراتب بهتری بار آوردند. دولت ساختمان‌ بناها، اثاث لازم و دو گاو و یک راس اسب می‌داد. زارع ساکن محل، پس از پانزده سال می‌توانست با پرداخت اقساط سالانه مالکیت زمین آباد شده را احراز نماید.

چند باغ رعیتی گردهم با یک کلیسا، یک مدرسه و یک شرکت تعاونی در تحت اداره کدخدایی که از طرف دولت منصوب می‌شد و با توجه به آرا و عقاید ساکنان محل یک مرکز واحد تشکیل می‌داده قیمت یکی از این «کمپرسوری» که از 200 فرم و یک مرکز تجاری تشکیل شده بود در حدود 150 میلیون لیر قبل از جنگ جهانی دوم بود.

ولی جنگ بسط و توسعه مستعمراتی را متوقف ساخت. در آن ایام یعنی آغاز جنگ 45.000 ایتالیایی در این سرزمین‌ها صاحب ضیاع و عقار شده، 2500 فرم تشکیل و جمعا 60 هزار هکتار آماده شده بود. جمعا بیش از 20 میلیون مو و 5 میلیون نهال زیتون و بادام غرس شده. اکثر مزارع دارای چاه‌های ارتزین، مراکز برق، روغن‌کشی، انگور صادراتی شده بود و بدین قرار ایتالیا واقعا در سرزمین لیبی برنامه وسیع احیای کشاورزی را آغاز نموده بود. وسعت بزرگ سرزمین که بیش از سه برابر کشور فرانسه است، افق تابان و وسیعی برای آتیه به شمار می‌رفت. اگر ده سالی سپری می‌شد، یک کشور اروپایی مولد در لیبی به وجود آمده بود، بدون اینکه به حقوق بومیان تجاوز شده باشد و بدین طریق بین اروپا و آفریقا باب مواصلت مهمی ایجاد می‌شد. در کشور حبشه چندین ده‌هزار ایتالیایی مستقر شده عده کثیری زوجه بومی برای خود انتخاب نموده بودند- کوچ‌کردن ایتالیایی‌ها در اقتصاد کشور مذکور تاثیر فراوانی داشت- بندرگاه «ماسوآ» آباد و به منزله باب تجاری حبشه محسوب بود، ولی جنگ شالوده همه ترقیات را بر هم ریخت و در جلسات سازمان ملل متحد در 1949 به طور قطع کلیه مستحدثات و مستملکات از دست ایتالیایی‌ها خارج گردیده، مساله کثرت موالید به نحو غیرقابل حلی باز مطرح شد.

اصلاحات کشاورزی
دولت برای علاج مضیقه کار و تامین حیات مازاد جمعیت درصدد برآمد اراضی بایر اطراف رم و جنوب را به مردم واگذار نماید. در لایحه قانونی 1950 برنامه وسیع آبیاری و ساختمانی را پیش گرفته و برای تهیه کار در ممالک غربی و استخدام کارگران ایتالیایی تسهیلاتی قائل شد، ولی با همه این تمهیدات، حل مساله تامین کار و زندگانی مازاد جمعیت هنوز به قوت و شدت خود باقی است.

اجرای طرح مارشال در ایتالیا

ایتالیای تحت قیمومیت موسیلینی از پایه‌های جنگ جهانی دوم و همدست هیتلر بود. در این سلسله از نوشتارها که از کتاب تاریخ جهان نوشته ژان پیرن اخذ شده است،‌ تحولات ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم را خواندید. در آخرین بخش از این نوشته علاوه بر رفتار ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم، تحولات کشورهای اسکاندیناوی نیز به طور مختصر مورد توجه واقع شده است.

در واقع راه‌حل منحصر و موثر تامین حیات عده کثیر کارگران باهوش و فعال ایتالیایی این است که در اروپای غربی به رویشان باز شود و به همین جهت کشور ایتالیا قبل از همه ممالک غربی درک کرد که راه علاج بیماری مزمن بیکاری در عقد اتحاد و الفت اروپای غربی است و کابینه گاسپاری آن را در راس برنامه خود قرار داد. مذاکرات دامنه‌داری با فرانسه برای ایجاد اتحاد گمرکی به عمل آمده، ولی ناچار شدند آن را رها کنند، زیرا صنایع دو کشور نه تنها مکمل یکدیگر نیستند، بلکه رقیب هستند و نمی‌توانند به صورت بازار متحدی درآیند.

نتیجه این شد که به کمک طرح مارشال در سرزمین ایتالیا اقدامات دامنه‌دار حیاتی آغاز شد. به موجب طرح مارشال تا 1950 جمعا 1167میلیون دلار کمک بلاعوض به ایتالیا صورت گرفت. کارهای بزرگ ساختمانی آغاز شد. در ظرف چند سال شبکه راه آهن نه تنها دوباره تجدید شد، بلکه در قسمت اعظم آن برقی شد. سطح زندگانی عامه را برای مبارزه علیه کمونیست بالا بردند. معذالک مطلب مسلم این است که این فعالیت مادام که اتحادیه اروپای غربی به صورت عمل در نیاید، نتیجه کافی عاید نخواهد شد لذا گاسپاری، در راه عملی شدن فدراسیون اروپایی جزو پیشقدمان جدی محسوب و دست از فعالیت برنداشته است.

ممالک اسکاندیناوی بین جبهه بی‌طرف و تمایل به اروپای غربی
در نتیجه جنگ کاملا تغییر وضع دادند. فنلاند که پس از پیمان آلمان و شوروی تنها ماند گرفتار حمله روسیه شده و حتی پس از هجوم آلمان‌ها به روسیه در صف ممالک شرقی باقی ماند.

دانمارک که دارای قوای دفاعی نبود قادر به دفاع از خویش نبوده ناچار در تحت اشغال قوای آلمان درآمده، طوق اطاعت آن کشور را به گردن نهاد و تا پس از متزلزل شدن و درهم ریختن شالوده رایش سیم به همان وضع باقی ماند.

کشور نروژ علیه هجوم نازی‌ها شجاعانه از خود دفاع کرد ولی چون متفقین نتوانستند به موقع به کمکش بشتابند ناچار در تحت اشغال آلمان‌ها درآمد و مانند هلند در تمام دوران جنگ در تحت استیلای آلمان‌ها باقی ماند.

این کشور، پس از پایان جنگ و انتخابات 1948 که سوسیالیست‌ها روی کار آمدند به ملی کردن صنایع طبق سیاست کارگری انگلستان اقدام نمود.

و اما کشور سوئد که در زمان جنگ مقادیر زیادی آهن به آلمان فروخت، با اتحاد شوروی نیز رویه بی‌طرفی محترمانه پیش گرفت. فنلاند پس از اینکه شجاعانه در برابر هجوم روس‌ها با موفقیت از حیات خویش دفاع نمود، کوشید پس از پایان جنگ وضع بی‌طرفی بین شرق و غرب اختیار نماید. از نظر سازمان پارلمانی و سیستم حکومتی به مغرب زمین متمایل بود، ولی می‌کوشید که با روس‌ها که با وجود از دست دادن قسمتی از اراضی، حاکمیت خود را معتبر و مصون نگهداشته بود، روش دوستانه در پیش گیرد تا بهانه هجوم و مداخله مجددی ندهد تا بالاخره در 26 آوریل 1948 با مسکو پیمان عدم تعرض و کمک متقابل امضا نمود.

از کشور دانمارک جزیره ایسلند در 1944 جدا شده جمهوری مستقلی تشکیل داده، سیاست کاملا متمایل به انگلستان پیش گرفت. در ازای آن در اواخر جنگ با مراجعه به آرای عمومی ناحیه شمالی «شلوز ویک» ضمیمه کشور شده با انگلستان قرارداد اقتصادی امضا و متعهد شد که 90‌درصد محصولات فلاحتی خود را به آن کشور بفروشد و عملا در حلقه سیاست اقتصادی انگلستان درآمد.

اتحاد کشورهای اسکاندیناوی
از آنچه که ذکر شد معلوم می‌شود کشورهای نروژ، دانمارک و ایسلند متمایل به سیاست غربی، فنلاند معطوف به شرق و سوئد سیاست بی‌طرفی پیش گرفتند. ولی این تشتت سیاسی مانع از همکاری و اتحاد نزدیک معنوی آنان نگردیده و عملا نیز در 1946 کمیسیون ارتباط معنوی بین 5 کشور تشکیل گردید که هر یک دارای یک نماینده و مرکز شهر اوسلو است. در 1948 کمیسیون روابط معنوی حدود فعالیت خود را به امور اقتصادی نیز بسط داده و کمیسیون اقتصادی در کپنهاک تشکیل گردیده و وزرای دارایی 5 کشور در آن مشارکت دارند.

 

برگرفته: دنیای اقتصاد

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *