کتاب «انحصارات صنعتی و بانکی» که توسط ب- کیوان در سال 1351 توسط انتشارات «کتاب نمونه» چاپ شده است، به بررسی فعالیت تاریخ غولهای اقتصادی در جهان پرداخته است.
قبلاً هم یکی از این غولهای اقتصادی تحت عنوان «رویال داچ شل یا هشت پای بینالمللی» را به بررسی گرفتیم. اینک همبه تاریخچه فعالیتهای اقتصادی «جنرال موتورز آمریکا» را به بحث می گیریم که به گفته آلفرد اسلون، رییس سابق شورای مدیریت این غول اقتصادی، یکی از شعارهای مهم اعضای جنرال موتورز آمریکا را «میل باطنی جنرال موتورز، پولسازی، نه تولید اتومبیل» میداند.
پولسازی
اتومبیلهایی از نوع بیوک، شورولت، پونتیاک، کادیلاک، واکسال انگلیسی، اوپل آلمان غربی، اتومبیلهای بسیار معروفی هستند. ولی همه از این حقیقت با خبر نیستند که این اتومبیلها توسط کمپانی آمریکایی جنرال موتورز ساخته میشود. این کمپانی 136 کارخانه در ایالات متحده، کانادا و دهها موسسه در 22 کشور اروپای غربی، آمریکای لاتین و استرالیا دارد. این کمپانی هر سال 5 میلیون اتومبیل میسازد.
البته جنرال موتورز تنها اتومبیل نمیسازد، بلکه وسایلی چون بادبزن برقی، یخچال، ماشینهای رختشویی و ظرفشویی، دستگاههای تهویه مطبوع و کودسازی، انواع مولدها (از 2/0 اسببخار تا موتورهای غولپیکر ناوها)، موتورهای برق، توربینهای گازی، موتورهای دیزل، لوازم عمومی کار و مولدهای متحرک برقی نیز تولید میکند. به این تولیدات باید تولید وسایل نظامی را افزود که یکی از بهترین منابع سود برای جنرال موتورز است. این کمپانی تقریبا تمام وسایل موردنیاز یک جنگ مدرن، از سلاحهای کلاسیک تا کاملترین سلاحهای جدید را تولید میکند.
جنرال موتورز یکی از مهمترین انحصارات صنعتی جهان سرمایهداری است. این کمپانی که در آستانه اولین جنگ جهانی با ادغام چند شرکت بزرگ به وجود آمد، اکنون بین 50 انحصار عمده جهان اولین مقام را دارد. احراز این مقام محصول پیروزیهای این انحصار در کارزار رقابت است.
اولین مدیر جنرال موتورز میگوید: «هرگز نباید به خاطر تولید برخی کالاها، درصدد مغلوبیت رقبای خود بود، بلکه باید در مجموع بر آنها سبقت گرفت». آلفرد اسلون (Alfredsioan)، رییس سابق شورای مدیریت جنرال موتورز یکی از شعارهای مهم انحصار را چنین ترازبندی میکند:
«میل باطنی جنرالموتورز، پولسازی است، نه تولید اتومبیل.»
شیوههای جدید سازماندهی بازارها، تغییر سالانه مدلها و تبلیغات نقش مهمی در تامین «فرمانروایی» کمپانیها ایفا میکند. در این شرایط، رقابت خاصی در صنایع اتومبیل آمریکا متداول گردیده که محصول زیادهطلبی سه غول آمریکایی چون جنرال موتورز، فورد و کرایسلر است. این انحصارات برای حفظ موقعیت خود باید مبلغ هنگفتی صرف هزینه تغییر مدل، تجدید تولید و تبلیغات نمایند. اقتصاددانان آمریکا هزینه تغییر مدل هر اتومبیل را 700 دلار میدانند که به طور متوسط برابر با یک چهارم قیمت اتومبیل است.
انحصارات این هزینهها را با افزایش دائمی قیمت اتومبیل تامین مینمایند.اقتصاددانان و جامعهشناسان آمریکا تایید میکنند که انحصارات اتومبیل با صرف هزینههای هنگفت برای تغییر مدل و تبلیغات مسائل ایمنی را هر چه بیشتر از یاد میبرند. هر سال در ایالات متحده قریب 50000 نفر از مردم جانشان را در حوادث رانندگی از دست میدهند. در این مورد مسوول کیست؟ آیا این حوادث محصول بیاحتیاطی رانندگان است یا بدی آب و هوا؟
1. کوننل (O,Connell) و مایرز (Maiers) مولفین کتاب «امنیت درجای آخر» مینویسند: «اگر قسمتی از پول تبلیغات صرف اصلاح معایب اتومبیل و تامین وسایل ایمنی آن گردد، شمار قربانیان به حداقل ممکن میرسد. ولی آ.میچل (A.Mitchell) مدلساز مشهور جنرالموتورز وقیحانه اعلام میدارد: «مدلهای جدید وسیلهای برای شیرینی بازار است، در صورتی که رعایت دقایق امنیت به فروش لطمه وارد میآورد.» با وجود این رشد سریع جنرالموتورز را نباید تنها مربوط به شیوههایی دانست که در مبارزه تبلیغاتی و فروش به کار گرفته میشود. کامیابیهای این شرکت غولپیکر به تشکیلات و اصول سازماندهی آن ارتباط دارد.
جنرال موتورز اصول اساسی فعالیت خود را در سالهای بیست و سی بدینگونه ترازبندی نمود.
استقلال معقولانه تولید عادی دپارتمانهای مختلف با رعایت اصول تمرکز و تبعیت از هدفهای اساسی به منظور تامین نفوذ کلی و سودآوری شرکت.جنرالموتورز 36 دپارتمان در داخل و خارج کشور دارد. این دپارتمانها تعدادی کارخانه تخصصی دارند که تولیدشان یکی است. مثلا دپارتمان بیوک در کارخانههای خود فقط به مونتاژ این اتومبیل میپردازد.این دپارتمان، قطعات و دستگاههای لازم چون موتور، اطاق و چرخ دنده را از دپارتمانهای دیگر دریافت میدارد. این دپارتمانها در داخل و خارج ایالاتمتحده فعالیت دارند.هر دپارتمانها در مدیریت تولید عادی استقلال کلی دارد. این استقلال به دپارتمانها امکان میدهد خرید و فروش خود را در داخل یا خارج کمپانی انجام دهند. وانگهی، خرید مواد اولیه و فروش محصولات به موجب موافقتنامهها و برحسب بهای واحد صورت میگیرد؛ فرق نمیکند خریدار، دپارتمانی از جنرال موتورز باشد یا یک شرکت خارجی.
آزادی عمل دپارتمانها جنبه مهم دیگری دارد. روابط دپارتمانها با خریداران و سازمانهای فروش (دلالان) از اصل «موج مداوم» تبعیت میکند، یعنی تحویل کالا و گرفتن سفارشات در پی هم انجام میگیرد. به اعتبار این امکان هزینههای موردنیاز سازمان سفارشدهنده کاهش مییابد. به علاوه این پیوستگی، واکنش متقابلی دارد؛ یعنی سازمان فروش در صورت بروز مشکلاتی در کار فروش، زنگ خطر را برای تولیدکنندگان و بعد خریداران به صدا درآورده، باعث کاهش معقولانه حجم تولید در همه سطوح میگردد.
جنرال موتورز آمریکا به عنوان یکی از غولهای اقتصادی جهان که برپایه پولسازی اداره میشود نه تولید اتومبیل؛ به نحوی اداره میشود که هیچ سهامداری در آن نمیتواند به حدی سهم داشته باشد که شخصا بتواند به مدیریت و کنترل آن مبادرت کند.
مدیریت مرکزی در اتخاذ تصمیمات استراتژیک در مورد خصوصیت و اهمیت سرمایهگذاریها، هدفکارهای تحقیقاتی و تعیین پاداش و جریمه از نتایج فعالیت دپارتمانها استفاده میکنند. مسائل کار و دستمزد، سیاست تقسیم سود سهام و غیره به این تصمیمات مربوط میگردد.
بنابراین فعالیت تنظیمکننده مدیریت مرکزی را باید در اینگونه مسائل خلاصه کرد.
یکی از مشخصههای مهم دیگر جنرالموتورز تفکیک فعالیت سازمانهای تدوینکننده سیاست اقتصادی درازمدت شرکت از فعالیت سازمانهایی است که به تولید عادی میپردازند. دسته اول (گروههای سیاسی) هیچ وظیفه اداری ندارند. وظیفه اداری به دسته دوم ارتباط دارد. این سازمانها طبق اصل مدیریت واحد در سلسله مراتب معینی قرار دارند.
«گروههای سیاسی» بنا به نوع فعالیت شرکت چون تولید، توزیع، طرح و بررسی، تحقیقات و غیره ساخت متناسبی دارند. این گروهها کارشناسانی دارند که در سطوح مختلف مدیریت مرکزی، دپارتمانها و کارخانهها فعالیت میکنند. سرویسها به مسائلی اشتغال دارند که «گروههای سیاسی» در قبال صدر شرکت به آن میپردازند. تنها وجه اختلاف پرداختن سرویسها به طرحهای عملی است. در صورتی که «گروههای سیاسی» مسوولیت بخشهای تولیدی را در دست دارند؛ این چیزی است که باعث تحکیم نفوذ آنها میگردد.
«گروه» مخصوصی به طرح و بررسی مدلهای سالهای بعد اشتغال دارد. صرفنظر از روسای سرویس مدلها، کارشناسانی وجود دارند که رای و مشورت آنها برای تغییر مدل ضروری است، طرح و بررسی مدلهایی که در سال ارائه میگردد، بنا به سیاست کلی، در صلاحت سرویس مدلها قرار داد. این سرویسها فقط از صدر شرکت دستور میگیرند و امکانات زیادی برای تولید در اختیار دارند. دپارتمانها موظف هستند مدلهای جدید آزمایشی را بسازند.
اصل تقدم منافع شرکت بر منافع دپارتمانها، در تمرکز پول و سیاست سرمایهگذاری به وضوح دیده میشود. دپارتمانها درآمدهای حاصله از فروش را تماما به حساب مرکزی شرکت واریز میکنند؛ به جز حداقلی که باید صرف هزینه امور جاری گردد. مکانیسم انتقال به طور خودکار انجام میگیرد. تصمیم در مورد سرمایهگذاریها بر حسب نیازهای شرکت انجام میگیرد، نه درخواست دپارتمانها. بررسی نتایج فعالیت دپارتمانها و مطالعه وضع بازار، اساس توزیع سرمایهگذاری در دپارتمانها است.
سیستم مدیریت جنرالموتورز «گرایش به اصول برنامهریزی» در داخل کمپانیهای سرمایهداری را آشکار میدارد. یکی از متفکران قرن ما این پدیده را پیشبینی کرده بود.
این سیستم که هدفش کسب حداکثر سود است، سیمای خود را در اصول تشویق مادی سرمایهداری و توزیع درآمدهای شرکت نمایان میسازد.
بنا به ارقام منتشره فقط 9 درصد پاداشها به کارمندان داده میشود، بقیه به جیب کادرهای عالیرتبه سرازیر میگردد. توزیع پاداش از دو اصل تبعیت میکند:
1 – اصل تصاعدی بودن بر حسب مقام اداری
2 – اصل انتخاب
میزان پاداش بالغ بر 60 میلیون دلار در سال است که از 12 درصد درآمد هنگفت شرکت پس از کسر مالیاتهای پرداختی به دولت و 6 درصد سود «ویژه» به دست میآید.
زحمتکشان و مهندسان فرودست از گرفتن پاداش محروماند.
البته خصوصیت تشویق مادی سرمایهداری به همین جا خاتمه نمییابد.
سهام شرکت نیز بنا به سیستم پاداشها فقط به مقامات عالیرتبه چون رییس، نایبرییس و مدیرکلهای دپارتمانها فروخته میشود. در سال 1960، 260 نفر از این امتیاز سود جستند و به میزان 240000 سهم به ارزش اسمی یک میلیون دلار به آنها فروخته شد.
در حال حاضر، هیچ سهامداری آن قدر سهم ندارد که جنرالموتورز را شخصا تامین و کنترل نماید. با وجود این، اتحاد گروه محدودی متشکل از روسای عمده شرکت و برخی بانکداران نیویورک به این افراد امکان داده است که فعالیت کمپانی را به نفع خود به گردش درآورند. جنرالموتورز، سودهای کلانی برای اولیگارشی مالی فراهم میآورد. قسمت اعظم این سود (سالهای اخیر بیش از 7 درصد) به صورت سود سهام به جیب سهامداران بزرگ سرازیر شده است. این واقعیت نشان میدهد که چگونه محصول کار 7000000 کارگر و کارمند کمپانی به صورت بهره نصیب بورژوازی آمریکا میگردد.
زحمتکشان جنرالموتورز برای تغییر این نظام غیرعادلانه توزیع فعالانه مبارزه میکنند. آنها طلب میکنند که میزان دستمزدها به تناسب بالا رفتن حاصلبخشی کار افزایش یابد. با وجود این حتی اگر این مطالبات در قراردادهای دستهجمعی گنجانده شود، به هیچ وجه ضامن اعتلای مداوم سطح زندگی زحمتکشان نخواهد بود. افزایش قیمتها و بالا رفتن هزینه زندگی، قدرت خرید آنها را دائما کاهش میدهد. طی سالهای 1966-1965 به علت بالا رفتن مخارج نظامی در جنگ ویتنام هزینه زندگی در ایالات متحده به میزان 8 درصد فزونی یافت، ولی میزان دستمزدها مثلا در صنایع اتومبیل در سطح قبلی باقی ماند. اگرچه دستمزد واقعی زحمتکشان آمریکا در این سالها تغییری نیافت، ولی سودهای انحصارات فوقالعاده بالا رفت. سهم دستمزد زحمتکشان در درآمد ملی آمریکا بسیار ناچیز است.
بنابراین فقط به اتکای مبارزه ضدانحصاری که هدفش دگرگونی دمکراتیک و اجتماعی در نظام اقتصادی- اجتماعی است، میتوان به تغییر واقعی سیستم غیرعادلانه توزیع مساعدت نمود.
Hits: 0